انقلاب و ضد انقلاب

به سالروز آغاز خیزش عظیم توده ای علیه جمهوری اسلامی رسیده ایم. خیزش مردمی که به امید خلاص شدن از شر حکومت اسلامی شجاعانه و فداکارانه گام به میدان گذاردند و حماسی ترین صحنه ها را در برابر لشکر تا دندان مسلح و بی رحم حکومت خلق کردند. یک سال از شروع این حرکت عظیم هنوز جمهوری اسلامی سرپاست. میگویند این انقلاب نبود. میگویند این خیزش و فتنه یک جناح حکومت بود. میگویند شکست خورد و تمام شد. این ها را جناح حاکم و خامنه ای و امام جمعه هایش میگویند. اما فقط حاکمین نمیگویند. یک مشت محافل ورشکسته سیاسی نیز آنها را  تکرار میکنند. هردو سو یعنی هم حاکمین و هم جریانات شکست طلب ضد انقلاب و چپ نما٬ از ابتدا و حتی در اوج تظاهراتها هر روز که گذشت گفتند تمام شد. امروز دیگر نعره هایشان بلند شده است. هر دو سو مصالحی در شکست این جنبش و حرکت مردم داشتند و دارند. هر دو سو نگران پیشروی این حرکت بودند. یکی ادامه حرکت مردم را به معنای سرنگونیش میدید و یک طرف سرنگونی حکومت با قدرت مردم و تظاهرات میلیونی را به معنای شکست تئوریها و سیاستهای راست و به بن بست رسیده اش میدید. گفته بودند  جمهوری اسلامی تثبیت شده است و متعارف میشود و تمام محاسبات و سیاستهایشان نقش بر آب شده بود و میبایست بساطشان را جمع میکردند. اما امروز؟ امروز که خیابانها دیگر صحنه تظاهراتهای میلیونی و مرگ بر دیکتاتور نیست آیا این دو جبهه ضد انقلاب به وصال خویش نرسیده اند؟ آیا جمهوری اسلامی این موج را رد نکرده است؟ آیا خامنه ای و شرکای در قدرتش حق ندارند که جشن بگیرند؟ آیا آن جبهه ضد انقلاب در اپوزیسیون حق ندارد غش و ریسه رود و نفس راحتی بکشد؟

اگر حتی به فرض محال حرکت یک جامعه شصت هفتاد میلونی را در همین نقطه کنونی متوقف کنیم و فرض کنیم همه چیز در این نقطه تمام شده است و به عقب برگردیم و به یک سال گذشته نگاه کنیم بازهم باید از اینکه در سال ۸۸ انقلابی برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی در ایران به جریان افتاد سخن بگوییم. انقلاب حرکت توده ای برای به زیر کشیدن یک حکومت است. آنچه در ایران ۸۸ به جریان افتاد حرکت مردم زحمتکشی بود که سالها بود فریاد سرنگونی شان را با شورشهای شهری٬ جنبش های زنان تشنه آزادی٬ اعتصابات کارگری٬ تظاهراتهای دانشجویی و در کوچه و خیابان با ایستادگی در برابر تمام قوانین و خط قرمزهای حکومت بلند کرده بودند. این مردم سرنگونی طلب و تشنه آزادی آنچنان شکاف عظیمی میان خود و حکومت متحجر و خون آشام سرمایه داران می دیدند و می بینند که هیچگاه نمیتوانند خودرا در کنار هیچ جناح و دار و دسته حکومت قرار دهند. این مردم نه امروز و امسال و سال گذشته٬ بلکه سالهاست که از این حکومت بریده اند. سالهاست که نشان داده اند بیش از آنها در اوج قرار دارند و “منزلت و معیشت” را حق مسلم خود میدانند که به سیاهی لشکر یک جناح یکی از متحجرترین و عقب مانده ترین و ضد انسانی ترین حکومتهای تاریخ تبدیل شوند. این را تنها نابینایان سیاسی نمی بینند و ندیدند. جنبش سال ۸۸ با شعارهای بسیار آزادیخواهانه اش٬ با خواستهای عمیقش٬ با جدال سهمگینش با حاکمین اسلامی سرمایه جایی برای تداوم حاکمیت این جانوران عهد عتیقی باقی نگذاشت. این جنبش و انقلابی بود که بر آزادی زنان٬ آزادی زندانیان سیاسی٬ لغو مجازات اعدام٬ پایان دادن به دیکتاتوری و حکومت مذهبی تاکید گذاشت.  آنان که ذره ای عرق انسانی داشتند جنش مردم ایران را ستودند و به آن امید بستند و به صف حامیانش پیوستند. ساده ترین انتظار از هر جریان  و نیرو و شخصیت سیاسی ای که بویی از رادیکالیسم و کمونیسم و انسانیت برده باشد این بود که بدون ذره ای تردید از این جنبش پشتیبانی کند و برای پیشروی آن تلاش کند. گفتم اگر حتی امروز همه چیز را به پایان رسیده فرض کنیم که این یک فرض محال است٬ ما کسانی که از این جنبش به هیجان آمدیم و تلاش کردیم این حرکت را با مجهز کردنش به خواستهای رادیکال و آزادیخواهانه و مدرن و چپ تقویت کنیم٬ به خود و به این مردم افتخار میکنیم و این را برگ ذرینی در کارنامه خویش می بینیم و تردیدی نداریم که هر کارگر و انسان آزاده ای به این برهه از تاریخ و نقش ما کمونیستها به همین گونه نظر خواهد کرد. اما آنان که مردمی را که سالهاست برای سرنگونی حکومت قهرمانانه جدال میکنند به عنوان پادوان یک جناح مفلوک حکومت معرفی میکنند٬ و سر پا ماندن حکومت را نشانه صحت سیاستهای خویش می بینند٬ از جانب هر ناظر بی طرفی در کنار آبروباختگان مدافع یک حکومت کثیف و منفور و ضد تمام ارزشهای انسانی قضاوت میشوند و جامعه انسانی آنها را تف خواهد کرد. هم جمهوری خبیث اسلامی و هم حامیانش در اپوزیسیون میتوانند به این دلخوش باشند که این حرکت تمام شد. اما ما که دیده بودیم و گفته بودیم که در این جامعه یک جنبش عظیم و سراسری سرنگونی طلبی در غلیان است و در اوج ناباوری و انکار اپوزیسیون کودن و متعفن٬ این جنبش خودرا با تظاهراتهای میلیونی جلوی چشم همگان گذاشت٬ امروز با قاطعیت می بینیم و میگوییم که انقلاب ایران نه فقط شکست نخورده بلکه با قدرت و عمق بیشتری زنده بودن خویش را نشان خواهد داد. این انقلاب به شهادت اول مه سراسری و رادیکال امسال٬ به شهادت تظاهراتهای هر روزه دانشجویان٬ به شهادت اعتصاب سراسری مردم زحمتکش کردستان در پس اعدامهای وحشیانه٬ به شهادت روحیه رزمنده و بالای زنان و کل مردم جامعه٬ و همچنین به شهادت تداوم رجز خوانیها و حکومت نظامی ها و مانورها و جنایات حکومت وحشت زده٬ زنده است و خیلی زود تداوم خودرا به هر ناباوری اعلام خواهد کرد. و همه چیز حکایت از آن دارد که این بار با شفافیت بیشتری و با رادیکالیسم و ابراز وجود همه جانبه تری جهانی را به لرزه در خواهد آورد.
جنبش عظیمی که سال گذشته سر بر آورد ادامه هشت مارسهای سرخ بود. ادامه اول مه های رادیکال ضد سرمایه بود. ادامه جنبش آزادی و برابری در دانشگاهها بود. ادامه شورش مردم به فقر کشیده بود و ادامه حرکت پیوسته کارگران برای دست یابی به زندگی انسانی بود. این جنبش و این انقلاب به این مفهوم چپ بود و رهبری داشت. اما توقف و مکث امروزش دقیقا از این روست که چنین انقلاب و جنبشی نمیتوانست با شخصیتهای کپک زده حکومتی به پیش برده شود. میبایست صفوفش را از صف حامیان حکومت و قانون اساسی اسلامی و امثال این خزعبلات جدا کند. مکث امروزی در واقع نفس تازه کردن برای یک تعرض عمیق تر است. جمهوری اسلامی با نزاعهای درونیش دست و پا میزند. همه حاکمین تا آخرین لحظه رجز میخوانند. اما چه کسی است که نداند که این حکومت با اقتصادی از هم گسیخته٬ با صفوفی در هم ریخته٬ و در چنبره یک سیستم بسیار فاسد و گندیده و به بن بست رسیده٬ نمیتواند در برابر مردمی که از پیر و  جوان و زن و مرد در سراسر ایران عزم کرده اند سرنگونش کنند دوام آورد؟  سرنگونی این حکومت با این انقلاب حتمی است اما این اولین گام انقلاب خود ویژه ای است که پایه جامعه ای عمیقا انسانی را خواهد گذاشت.*