پیام های یک اعتصاب عمومی موفق!

اعتصاب پیروزمند و تاریخی مردم مبارز کردستان که بازتابش شیفتگی و تحسین افکارعمومی جهان را برانگیخت، علاوه براینکه تصویر بسیار زیبایی از اتحاد و همبستگی مردمی مبارز و آزادیخواه را به نمایش گذاشت، که حامل پیام های بسیار مهمی هم بود که یادآوری و بررسی آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
مهمترین و اصلی ترین پیام این اقدام توده ای، سازمانیافته و رهبری شده؛ این بود که: مردم کردستان یکبار دیگر و این بار بسیار قاطع تر و با صلابت تر از همیشه به کلیت جمهوری اسلامی و به سیاست های سرکوبگرانه و شنیع ترین جنایاتش یعنی قتل عمد و اعدام انسان ها و زندان و شکنجه و تحقیر شهروندان این مملکت بخاطر عقیده و مرام و انتخاب سیاسی شان، نه گفتند و خشم و بیزاری عمیق شان را یکپارچه و متحدانه به نمایش گذاشتند.
این اقدام انقلابی و تاریخی که مهر رهبری کمونیسم اجتماعی را بر خود داشت، حامل این پیام مهم بود که: تنها کمونیست ها و جریانات کمونیستی و ایده و آرمان های کمونیستی که عمیقاً به انسان و حقوق انسان و حرمت انسان و آزادی و برابری انسان می اندیشند و پیگیرانه برای تحقق شان مبارزه می کنند، می توانند وسیعترین توده های محروم جامعه را با فراخوانی عمومی گرد هم آورند و سهیم در مبارزه ای متشکل و هماهنگ و سراسری کنند.
این پیام به روشنی می گوید که برای کوتاه کردن دست جنایتکاران جمهوری اسلامی از جان کسانی که به جرم عقیده و باورشان در زندان نگه داشته می شوند و بعداز شکنجه های وحشیانه به دار آویخته می شوند، باید سازمانیافته و متشکل به میدان آمد، باید کمپین مبارزات برای رهایی زندانیان سیاسی و نجات محکومان به مجازات اعدام روتین تر شود، باید تجمعات اعتراضی خانواده زندانیان سیاسی و قربانیان مجازات اعدام از حمایت توده های وسیعی از مردم آزادیخواه و برابری طلب برخوردار باشند و باید این گونه مبارزات، سراسری تر، هماهنگ تر و حتی المقدور در ابعادی کشوری برگزار گردند.
اعتصاب پیروزمند و تاریخی مردم مبارز کردستان، یکبار دیگر این واقعیت را یادآور شد که: جامعه کردستان تا چه حد متمایل به گرایش چپ و رادیکال است و چگونه وسیعاً به استقبال فراخوان گرایش سوسیالیستی می رود و آماده می شود تا لحظه به لحظه و گام به گام رهنمود های این گرایش انقلابی و رهایی بخش را پراتیک کند!
نقش رهبری و تأثیر گذاری چپ بر این اعتصاب چند میلیونی در کردستان، در عین حال رفراندومی هم بود برای تعیین جایگاه و پایگاه و نفوذ و اتوریته چپ در جامعه.
این اعتصاب موفق به رهبری کمونیست ها، این حقیقت را یادآور شد که جبهه چپ آنقدر قوی و متنفذ است، که اگر با اتحاد عمل های آگانه و نقشه مندش به میدان آید، بیشتر از پیش توان سر و سامان دادن به رادیکالیسم موجود در جامعه را خواهد داشت و بیشتر از پیش عرصه توهم پراکنی جنبش سبز و طیف لیبرال و ناسیونالیسم را تنگ تر خواهد کرد! این را هم یادآور شد که توهم پراکنی های اینها در کردستان، خریداری ندارد. زیر پای همه شاخه و شعبه های جنبش سبز و طوایف ناسیونالیست در کردستان، بیشتر از هر جای دیگری سست و لق است و برخوردهای فرصت طلبانه و معامله گرانه آنها به رویدادهای سیاسی، نه تنها وجهه رهبران شان را مخدوش تر، که باور رهروان شان را هم سست تر می کند و هرچه بیشتر توهمات باقیمانده توده های مردم را به این جریانات می ریزد!
این اعتصاب، این را هم یادآور شد که چگونه با حضور گسترده و قدرتمند گرایش چپ و سوسیالیست نه تنها هیچ درجه ای از توهم پراکنی ها و خرابکاری های گرایشات راست، لیبرالی، ناسیونالیست، در به کجراه بردن خشم و خروش مردم عاصی و بهره برداری از آن بی اثر است؛ که مجبورند دنباله رو گرایش چپ و رادیکال جامعه شوند و عملاً ابتکار عمل و رهبری آنها را بپذیرند!
پاسخ مثبت مردم به فراخون جریانات چپ و رادیکال، نشان داد که: توده های مردم آزادیخواه، به کمونیست ها و سوسیالیست ها اعتمادی عمیق دارند، و حاضرند ریسک هر پیامدی را بجان بخرند و از فراخوان آنها استقبال کنند و رهنمودهای شان را عملی سازند.
از گفته ها و شنیده های مردم می توان دریافت که همکاری نزدیک جریانات چپ و سوسیالیست و اتحاد عمل مشترک آنها تا چه اندازه مایه دلگرمی مردم و تصمیم راسخ آنها در به میدان آمدن بوده است. همین خود درس بزرگی برای جریانات چپ و سوسیالیست بود که دریابند علیرغم هر درجه ای از اختلاف سیاسی و سبک کاری، نباید از اهمیت ضرورت اتحاد عمل های مشترک سیاسی و سازماندهی و رهبری پتانسیل مبارزاتی توده های مردم غافل ماند.
خوشبختانه این بار و در ارتباط با اعتصاب عمومی اخیر کردستان، این جریانات سنگ تمام گذاشتند و با همکاری صمیمانه و بموقع خود، راه به هم نزدیک شدن بیشتر و با هم کار کردن وسیعتر و با هم مبارزه کردن جدی تر را هموارتر کردند.
این اتحاد عمل مبارزاتی موفق جریانات چپ، نه تنها درخود، دستاورد گرانبهایی بود؛ که نفوذ اجتماعی آنها را در جامعه، بسیار بالاتر برد و در کردستان، که جامعه ای کاملاً تحزب یافته است، نقش رهبری کمونیست ها را، اجتماعی تر کرد.
این اعتصاب، علاوه بر نمایش اتحاد و یکپارچگی مردم مبارز و نفوذ کمونیست ها و رهبری کومه له ـ سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ـ، برای همه آزادیخواهان و برابری طلبان در سراسر ایران هم پیام دو گانه ای داشت، یکی این که جنبش عمومی و توده ای سراسر ایران می تواند متکی به جنبش انقلابی و قدرتمند کردستان باشد و برای برخورداری از این تکیه گاه محکم لازم است آنرا تقویت کرد. دوم اینکه جنبش انقلابی کردستان، جدا از یک جنبش عمومی تر و سراسری تر برای سرنگونی جمهوری اسلامی نیست و این جنبش برای رهایی از ستم ملی، به حمایت و پشتیبانی جنبش عمومی و سراسری ایران نیازمند است.
اعتصاب عمومی کردستان به مثابه یک رویداد سیاسی تاریخی، نه تنها یادآور نقطه عطف های تاریخی جنبش انقلابی کردستان برای نسل انقلاب ۵۷ بود و رویدادهای تاریخی کوچ مریوان، راهپیمایی شهر به شهر مردم کردستان به سوی مریوان، تحصن وسیع و یک ماهه سنندج و جنگ ۲۴ روزه این شهر را بیاد می آورد، که مکتب آموزنده ای برای نسل جوان پرشور امروز هم بود تا در سطحی وسیع ابراز وجود و قدرت نمایی سازمانیافته و متشکل خود را تمرین کنند و خود را برای مبارزاتی متشکل تر و هماهنگ تر در ادوار آتی آماده سازند.
با برگزاری این اعتصاب عمومی و موفق، درجه ای از اعتماد به نفس و اعتماد به هم در میان مردم تحت ستم و سرکوب بوجود آمده است که اگر به روال عادی برای بوجود آمدن این درجه از بهم نزدیک شدن و اتحاد و همبستگی در میان معترضان به ستم و سرکوب تلاش می شد، سالها طول می کشید.
مردم کردستان روزهای بعداز این اعتصاب، دیگر آن مردم روزهای قبل از اعتصاب نیستند. بیشتر به خود و به اطرافیان شان اعتماد دارند و بیشتر روی همیاری و همراهی همدیگر حساب می کنند. این نیز دستاورد دیگری است که زمینه های مبارزه و تعرض توده های ستمدیده مردم را به بساط سرکوبگری رژیم هموارتر می کند. باید قدرش را دانست و از آن دستمایه ای ساخت برای گام های بلندتر و دستاوردهای بیشتر!
این درجه از همبستگی کارساز و ثمربخش در میان مردم، باید همه مبارزانی را که سهمی در این مبارزه موفق داشته اند، مصمم تر نماید که برای تحقق هر خواست و مطالبه ای؛ همدل و همراه و متشکل گردند. صنف شان، قشرشان، گروه شان، محفل شان شکل بگیرند. گرد هم آیند، سازمان پیدا کنند، مبارزه کنند و مبارزات خود را به مبارزات اقشار دیگر گره بزنند و هماهنگ کنند.
این اعتصاب پیروزمند، این پیام را هم در دل داشت که هر اقدامی برای تحقق هر مطالبه ای فقط آن زمان به نتیجه خواهد رسید که سازمانیافته و متشکل و رهبری شده باشد.
جوهر این پیام یعنی ضرورت روی آوری اقشار اجتماعی به شکل یابی و متشکل شدن. یعنی توسعه و گسترش جمع ها و محافل کارگری. یعنی پیوند بیشتر شبکه محافل کارگری. یعنی روی آوری کارگران به جذب شدن در تشکل های فی الحال موجود مستقل کارگری. یعنی تلاش فعالان کارگری برای برپایی تشکل های بازهم بیشتر. یعنی بازسازی و فعال تر کردن تشکل های کارگری موجود. یعنی ضرورت تشکیل شوراها، کانون ها و انجمن ها. یعنی برپایی تشکل های مستقل معلمان، دانش آموزان، دانشجویان، پرستاران، کارمندان و…
اعتصاب پیروزمند کردستان، علاوه بر پیام ها و دستاوردهای با ارزشش، الگوی کارسازی از مبارزه را بر علیه سیاست های جنایتکارانه جمهوری اسلامی بدست داد، که اگر جنبش های رادیکال اجتماعی بکارش گیرند و مبارزات خود را با بکار گرفتن این شکل از مبارزه پیش ببرند، موفقیت های ارزنده ای خواهند داشت.
الگوی اعتصاب عمومی و سراسری، لازم است به درون مراکز کلیدی کار و تولید، به درون مراکز تحصیلی و آموزشی، به درون ادارات و مؤسسات دولتی و خصوصی برود.
الگوی اعتصاب عمومی و سراسری، لازم است برای تحقق هر مطالبه ای و علیه هر سیاست این رژیم بکار گرفته شود تا دم و دستگاه اداری رژیم را بفرساید و بهم ریزد و گردش تولید و عرصه سودآوری سرمایه و سرمایه داران و دولت را مختل کند.
اتحاد و یکپارچگی مردم مبارز کردستان و عمومی و سراسری بودن اعتصاب آنها، علاوه بر پیام هایی که برای توده های مردم آزادیخواه و برابری طلب داشت، حامل یک هشدار جدی هم برای آندسته از مزدوران محلی بود، که رذیلانه ترین شیوه زندگی را برگزیده اند!
جوهر این هشدار، اخطار قاطعی بود به آنهایی که بنا به هر ”توجیهی” ، سرنوشت خود را به سرنوشت این رژیم جنایتکار گره زده اند و آشکارا و در خفا مزدوری می کنند و برای حفظ منافع حقیرانه شان به مزدور این رژیم تبدیل شده اند!
این هشدار قاطعانه به آنها اخطار می کند که دیر یا زود همراه کل این رژیم روبیده می شوند و تا آخر عمرشان باید مهر ذلت مزدوری یک رژیم جنایتکار و فاشیست را بر پیشانی خود داشته باشند!
این اخطار به این مزدوران هشدار می دهد که راه شرافتمندانه زیستن بسته نیست و بهتر است دست از مزدوری بردارند و سرنوشت خود را به سرنوشت رژیمی جنایتکار که مردم برای سرنگونی اش روز شماری می کنند، گره نزنند و تا دیر نشده بساط ریزه خواری و شرمندگی خود را جمع کنند و راه شرافتمندانه زیستن را برگزینند!
***
اگر جمهوری اسلامی این روزها و در فردای آن اعتصاب شکوهمند، به تلافی خفت و ذلتی که در جریان این اقدام شجاعانه متحمل شده است زبونانه به سراغ افراد می رود تا بخیال خود در دل مردم رعب و وحشت ایجاد کرده باشد و بر آثار و نتایج روحیه همبستگی و مبارزاتی در میان مردم سایه بیفکند، اساساً به این خاطر است که این «الگوی موفق» به عرصه های مبارزاتی کارگران و زحمتکشان و اقشار تهیدست جامعه و جنبش های اجتماعی زنان، معلمان، دانشجویان و… راه نیابد.
اما آیا مردم مبارز کردستان با این تلافی جویی های زبونانه رژیم، مرعوب خواهند شد؟! آیا کارگران، زنان، معلمان، دانشجویان و دانش آموزان در سراسر ایران در جریان مبارزات از این ببعدشان این الگو و این شکل کارساز از مبارزه را تجربه نخواهند کرد؟! قطعاً در روزها و ماه های آینده شاهد خواهیم بود که چگونه این «الگوی موفق» به هر عرصه ای از مبارزه وارد خواهد شد!
بی گمان مردم مبارز کردستان نیز از اینکه توانسته اند در یک اقدام متحدانه و یکپارچه و با بهره گرفتن از کارسازترین شکل مبارزه، کمپین مبارزه علیه مجازات اعدام و آزادی زندانیان سیاسی را جدی تر و وسیع تر بعنوان اولویت دارترین خواست های همین امروز کل جامعه ایران مطرح نمایند و جمهوری اسلامی را در سطح جهان رسواتر سازند و جنبش سراسری و سرنگونی طلبانه را تقویت کنند، بر خود می بالند و با هیچ درجه ای از تلافی جویی های زبونانه رژیم، عقب نخواهند نشست و امیدوارند الگویی که آنها از آن علیه اعدام و برای رهایی زندانیان سیاسی استفاده کرده اند، نه تنها به الگوی یک کمپین سراسری تر و در بعد کشوری آن علیه این دو خواست فوری و مهم تبدیل گردد، که به الگوی مبارزاتی همه جنبش های رادیکال اجتماعی نیز تبدیل شود!
این اعتصاب الگوی موفقی از یک مبارزه متحد و یکپارچه بود که باید همچون یک تاکتیک مبارزاتی که کم هزینه تر و پُر دستاوردتر است، در میان کارگران مراکز تولید و مشاغل حساس و کلیدی؛ در میان معلمان، پرستاران، کارمندان، دانشجویان، دانش آموزان به تاکتیک مبارزاتی روز تبدیل شود.
تنها با بهره گرفتن از چنین تاکتیک کارسازی است، که سیستم اداری و اقتصادی رژیم بهم می ریزد و عرصه تولید و گردش سرمایه مختل می گردد.
تنها با بهره گرفتن از این تاکتیک مبارزاتی است، که میدان مانور سرکوب رژیم را می توان محدود و دم و دستگاه اداری و اجرایی و اقتصادی اش را فرسود و بهم ریخت.
در برابر رژیمی بغایت بی رحم و جنایتکار و بغایت منفور و منزوی و بغایت گرفتار در بحران اقتصادی و سیاسی که هیچ راه گریزی در برابر ابراز خشم و نفرت توده های مردم ندارد و تنها با تکیه بر سرکوب و کشتار سرپاست، مبارزات پراکنده و غیر متشکل و سازمان نیافته و بی بهره از رهبری مستقیم کمونیست ها و جریانات سیاسی چپ و پراتیک، کم ثمرند.
برای ثمر بخش کردن هر عرصه ای از مبارزه، به اتحاد و همبستگی وسیع و تشکل و نقش رهبری مستقیم گرایشات سوسیالیستی نیاز است.  
اکنون که اکراه بهم نزدیک شدن جریانات سیاسی چپ شکسته است و اهمیت ضرورت اتحاد عمل های سیاسی مشترک در میان آنها یشتر مورد توجه است، و این جریانات می خواهند در مبارزه علیه سرمایه و جمهوری اسلامی و سیاست های ضد انسانی این رژیم همکاری و همراهی بیشتری از خود نشان دهند، انتظار می رود که ضریب ثمربخشی عرصه های گوناگون مبارازت کارگران و توده های مردم آزادیخواه و برابری طلب و سرنگون خواه بالاتر و بالاتر رود!