نقد ارزیابی های مخلتف از اعتصاب عمومی کردستان

بعد از پایان پیروزمندانه اعتصاب عمومی روز ۲۳ اردیبهشت ماه در کردستان، افراد و احزاب و جریانات سیاسی ارزیابی های متفاوتی را هرکدام از زاویه منافع و مصلحت سیاسی خود ارائه کردند. این نوشته تلاشی است درجهت بررسی ونقد  ارزیابیهای مختلفی که توسط احزاب و جریانات سیاسی منتشر شده است.  بدیهی است که نقد نگارنده از ارزیابی احزاب سیاسی است که در این اعتصاب نقش داشته اند و اگر هم نقشی نداشته اند میدیا و ژورنالیست بورژوایی تلاش کرده اند که به آنها نقشی بدهند. جریانات واشخاصی که نقد بیست ساله کمونیزه کارگری خود را زیر پا گذاشته و به سیکل اول پوپولیستی خود بر گشته اند و در واقع و عملا به این کمپ ملحق شده اند مد نظر این نوشته نیست. نقد من متکی  به نوشته ها و پیامهای خود این احزاب است.

نقد و ارزیابی از دستاوردها و کمبودهای اعتصاب عمومی در کردستان برای ما که در گیر مبارزه علیه نطام سرمایه داری و جمهوری اسلامی بعنوان نماینده این سیستم هستیم، در پیشبرد فعالیتهای فرا رویمان نقش حیاتی دارد. از طرف دیگر نوشتن در این رابطه برای زدودن توهمات و آگاهی از نیات و اهداف جریانات شرکت کننده در این اعتصاب و به کلام دیگر بالا بردن خودآگاهی ما و طبقه کارگر یکی دیگر از دستاوردهای این اعتصاب است.

حزب حکمتیست در فراخوان این اعتصاب  به روشنی اعلام کرد که هدف ما از فراخوان و شرکت فعال در سازمان دادن آن، اساسا کمپینی علیه ارعاب جمهوری اسلامی است که از بدو سر کار آمدن برای مرعوب و تمکین کردن کارگران و زحمتکشان به قوانین ارتجاعی و ضد انسانی سرمایه داری بکار گرفته است. مجازات اعدام بعنوان یکی از شنیع ترین و درندانه ترین شیوه ارعاب کارگران و مردم آزادیخواه است. فراخوان اعتصاب عمومی، فراخوان به تقابلی بود با این موج جدید ارعاب جمهوری اسلامی و درعین حال کمپینی برای لغو مجازات اعدام و بطور مشخص در تقابل با اعدام آن ۵ فعال سیاسی بود. هدف ما در وحله اول مبارزه قاطع و متحد کردن کارگران و انسانهای آزادیخواه علیه ارعاب و برداشتن قدم عملی در این راه و عقب راندن جمهوری اسلامی در اعمال سیاست اعدام است.  خوشبختانه با توجه به زمینه های تاریخی، سیاسی و اجتماعی در کردستان و نهادینه شدن مخالفت با اعدام و نفرت عمیق کارگران و آزادیخواهان در کردستان از جمهوری اسلامی این فراخوان در مدت زمان کوتاهی جواب گرفت. علاوه بر اینها سنت اعتصاب عمومی بعنوان یک تاکتیک مبارزاتی از بدو سرکار آمدن جمهوری اسلامی بعنوان تاکتیک مبارزاتی کمونیستها در مقابل جانیان اسلامی به قدمت عمر ننگین جمهوری اسلامی است. در این رابطه میتوان به اعتصابات عمومی شهر مریوان و سنندج، اعتصاب عمومی ۱۶ مرداد و ۲۸ مرداد اشاره کرد.  اعتصاب عمومی همیشه ابزاردفاعی کمونیستها و آزادیخواهان علیه ارعاب در کردستان بوده و در اکثر موارد هم با استقبال عمومی همراه  بوده است. گرایشات ارتجاعی سرمایه داری و ناسیونالیست و احزاب آن در تمام موارد با آن مخالفت یا کارشکنی کرده اند.  در مورد اعتصاب عمومی اخیر هم که در ادامه به آن میپردازم سعی در سهم خواهی دارند و میخواهند  آن را وجه المعامله جنبشهای سرمایه دارانه سبز و سیاه کنند.

لازم است که به پدیده اعدام ولو کوتاه اشاره ای داشته باشیم. مخالفت با اعدام از منظر طبقه کارگر و کمونیستها واضح و روشن است. برپایی چوبه داردر جامعه سرمایه داری اساسا علیه طبقه کارگرو دیگر مردم محروم و برای ارعاب جامعه است و  کسانی  که بدلایل جنایی نیز اعدام میشوند  قربانیان واقعی نظام سرمایه داری هستند. منظور این نیست که کسان دیگری از آن زیان نمی بینند و یا افرادی از طبقات دیگر اعدام نمیشوند . سرمایه داران و دولتهایشان این ابزار را اساسا برای ایجاد ارعاب و مطیع کردن و تفرقه انداختن در میان طبقه کارگر بکار میگیرند.  بخصوص در جوامع استبداد زده سرمایه داری نوع ایران بدون ابزار اعدام محال است بتواند چرخ سرمایه را بگردش در آورد و به سود اضافه اش برسد. بهمین دلیل کمونیستها تاکید میکنند هر جریان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از راست و چپ اگر با کل نظام و سیستم سرمایه داری و تولید سود اضافه اش مخالف نباشد در فردای قدرت گیریش برای به گردش درآوردن سرمایه و تولید سود اضافه ناچار به مرعوب کردن طبقه کارگر است و هیچ راهی جز اعدام مخالفان ندارد. بی دلیل نیست عبدالله حسن زاده  از رهبران حزب دمکرات کردستان  در یکی از سخنرانیهایش میگوید “که من در حال حاضر نمیتوانم با لغو حکم اعدام مخالفت کنم”. زیرا میداند که اگر اقبال قدرت گیری در منطقه ایی را داشته باشد نمیتواند سیاستهای سرمایه دارانه اش را بدون بکار گیری ابزار اعدام اعمال کند. طبقه کارگر هم به همین دلیل قاطعانه از حکم لغو اعدام دفاع میکند. سیاست کمونیستها هم  ازهمین منطق در رابطه با لغو اعدام پیروی میکند و به همین دلیل هم اعتصاب عمومی در کردستان را فراخوان دادیم. ما کارگران علیه هر نوع اعدام و هر نوع ارعابی در جامعه هستیم.  فراخوان به اعتصاب عمومی از همین سیاست منتج شده است. ازمنظرما کمونیستها و طبقه کارگر و آزادیخواهان سهیم در این مبارزه مهم، اعتصاب عمومی مردم کردستان علیرغم تمامی تلاشهای انجام گرفته ربطی به جنبش سبز و یا هر نامی که جریانات سیاسی بدلیل منافع سیاسیشان به این جنبش میدهند از قبیل “انقلاب مردم”، “جنبش توده ایی، “مبارزات مردمی”، “جنبش دمکراسی خواهی ” نداشت. چه بسا کمونیستها و آزادیخواهان در کردستان به این امر واقف بودند که این اعتصاب اگر با جنبش ارتجاعی سبز تداعی می شود و آن را به جنبش سبز وصل کنند از شرکت و سازمان دادن آن خودداری میکردند. این وصله ناجور به اعتصاب آزادیخواهانه کردستان نمی چسبد و این تلاش هم از طرف هر جریانی از احزاب راست و چپ بیهوده است.

آیا شرکت و همراهی احزاب سیاسی دیگر در اعتصاب عمومی بر همین مبنا بود؟ با هم  پیامها و ارزیابی آنها را مرور کنیم.  از احزاب راست و ناسیونالیست کردستان که شاخص بارز آنها حزب دمکرات است شروع کنیم. هر چند شاید لازم نباشد که زیاد روی آن مکث کرد. شرکت حزب دمکرات بعنوان حزب سرمایه داران کردستان  در اعتصاب عمومی برای گرفتن آوانس از جنبش سبز بود. حزب دمکرات در طول تاریخ فعالیتش به دلیل سیاست سرمایه دارانه اش همیشه در تقابل با مبارزات کارگران و جنبش های آزادیخواهانه عمل کرده و اگر بدلیل  موقعیت، قدرت مخالفت مستقیم با تحرکات اجتماعی کمونیستها را نداشته است  یا کار شکنی  کرده یا سعی کرده است از آن برای سهمگیری و شریک شدن در قدرت  استفاده  کند. حزب دمکرات ها وقتیکه در مقابل عمل انجام شده (فرا خوان اعتصاب) قرار گرفتند در یافتند راهی بجز همراهی ندارند و در آخرین دقایق از آن حمایت کردند. آنها در سمینارها و مصاحبه های تلویزیونیشان تمام ظرفیت و تلاش خود را بکار بستند تا  اعتصاب را مصادره و به جنبش سبز  بفروشند. بار دیگر فرصتی دست داد که اخلاص خود را به جنبش سرمایه دارنه سبز اعلام کنند و با صراحت اعتصاب عمومی کردستان را به همراهی کردن مردم کردستان با جنبش سبز قلمداد کنند. اعلام کردند انتقاداتی که از مردم کردستان شده است، ناروا بوده ومردم کردستان با اعتصاب عمومی خود نشان دادند که همراه جنبش سبز هستند. ولی با تمام تلاشی که کردند میدیای غرب زیاد سراغ احزاب دمکرات را نگرفت بدلیل اینکه در عین حال انتقاداتی هم به جنبش سبز داشتند که زیاد آنها را در معادلات خود بحساب نمیاورند. عبدالله مهتدی آن فردی بود که میدیای بورژوایی غرب تلاش کرد او را قهرمان سناریو جنبش سبزش کند. از طرف دیگر بی بی سی و بقیه رسانه های غربی  او را پادوی سیاستهای خود کردند که به حدکا ها و کومه له فشار بیاورند که بیشتر این جریانات را به سبز نزدیکشان کنند. عبدالله مهتدی سیاست باز ورشکسته ای که در تاریخ فعالیتهای سیاسی خود  چه در حزب کمونیست ایران و چه بعد از آن نتوانست سیاستهای بشدت ارتجاعی راست روانه و سرمایه دارانه خود را به جایی برساند این بار فرصت را غنیمت شمرد. تمام این ظرفیتها را در یک سال گذشته در رابطه با جنبش سبز بکار گرفت و بخصوص  پس از اعتصاب عمومی ۲۳ اردیبهشت بار دیگر تلاش کرد که به زمین و زمان بگوید که در راستای دفاع از سیستم سرمایه داری حاضر است تن به هر خقتی بدهد از هر سبزی سبزتر است و در این راه حاضر است که تف کند به گذاشته خود و دوباره آب تطهیر را تازه کند و سرباز پیاده نظام سرمایه داری شود،  تا به او پستی داده شود. به مصاحبه های ایشان با بی بی سی، صدای امریکا، تلویزیون العرابی و غیره و … گوش دهید تا متوجه شوید که برای جلب نظر رهبران جنبش سبز خارج از اعلام وفاداری کامل به آنها،  در این مصاحبه ها  دقیقا از کلماتی بهره میگیرد که سران جنبش سبز با آن سخن میگویند. رهبران احزاب ناسیونالیست حق دارند از منافع خود و سرمایه داران سبز دفاع کنند ولی باید بدانند که کمونیست ها و طبقه کارگر در کردستان اجازه نخواهند داد که روی اعتصاب عمومی کردستان هیچ نوع معامله ایی انجام بگیرد. عبداله مهتدی دنکیشوت وار حق دارد  تمام توان خود را برای گرفتن سهمی از قدرت واستثمار ونزدیک شدن به سرمایه داران سبز و سیاه بکار گیرد. اما حضور و وجود جنبش رادیکال در عرصه سیاسی کردستان این امکان را به او هم نخواهد داد. کارگر آگاه و کمونیست بخوبی میداند که اگر روزی در زیر سایه جنبش سبز و یا هر نوع حکومت سرمایه داری، مهتدی بخشدار و فرماندار شهری شود سیاستش همان خواهد بود که امروز رحیمی کرد زبان معاون رئیس جمهور و یا نجار استاندار کردستان دنبال میکنند و همان فقر و فلاکت و تحقیر را به او تحمیل خواهند کرد. 

 در اینجا لازم است اشاره ای به جریاناتی که با چپ تداعی میشوند یعنی کومه له و حزب کمونیست کارگری داشته باشیم. البته منظورم این نیست که وزن سیاسی این دو حزب در رابطه با این اعتصاب یکی بوده است. این اعتصاب را حزب حکمتیست و کومله فراخوان دادند و بدون شرکت این دو جریان شک دارم که مردم به فراخوان اعتصاب جواب میدادند. در نتیجه میخواهم بگویم که کومله در این رابطه نقش مهمی داشت. آنچه مد نظر من است ارزیابی این احزاب از اعتصاب عمومی کردستان چه بود. رهبران آنها در پیامها و اطلاعیه های پایانی اعتصاب به روشنی دم خروس سیاستهای پوپولیستی و چپ بورژوایی شان بیرون زده و بطور واقعی نمیتوان تفاوتی در سیاستهای آنها دید. کومله در ارزیابی خود میگوید: “امروز دهها میلیون از مردم سراسر ایران که نزدیک به یک سال است پنجه در پنجه دیکتاتوری حاکم در افکنده اند به پیروزی مردم کردستان در نبرد روز پنجشنبه چشم دوخته اند.”( پیام علیزاده بمناسبت ۲۳ اردبیهشت) یا در جای دیگر میگویند که ” مبارزات سراسری یک سال اخیر به همبستگی با جنبش انقلابی کردستان نیاز حیاتی دارد. بودند کسانی که از سر بی باوری به ظرفیت های نهفته در جنبش انقلابی کردستان تصور میکردند فروکش کرده…” (پیام ک.م کومله در همین رابطه) هلمت احمدیان در نوشته خود “آیا کردستان بپا خواهد خواست” بارها اشاره دارد که علت عدم شرکت مردم در جنبش سراسری را، فضای میلتاریزه کردستان میداند و یا برای اینکه در این جنبش شرکت کند باید هزینه سنگینی بپردازد. نه اینکه کارگران و کمونیستها در این جنبش نه تنها نفع ندارند بلکه کاملا علیه منافع آنهاست. والا طبقه کارگر برای رسیدن به اهدافش و در صورتی که احساس کند  حرکتی  در راستای منافعش می باشد برای آن هزینه خواهد داد و تلاش و مبارزه تا کنونیش هم بدون هزینه نبوده است. سیاستی که در روز اول شکل گیری این جنبش کومله بدرست بدرجات زیادی با آن مخالفت کردند. میتوان جملات خیلی رقیق تری را در نوشته های بقیه اعضای کومله دید که تلاش میکنند اعتصاب را به جنبش سراسری وصل کنند.

در رابطه با حزب کمونیست کارگری شاید لازم به استدلال زیاد نباشد که فراخوان حمایتی آنها در مورد اعتصاب و ارزیابی آنها از این اعتصاب منتج از سیاستهای تا کنونیش در رابطه با جنبش سبز است. این حزب تحت عنوان انقلاب انسانی که هم اکنون در ایران جریان دارد سرنوشت حزبش را به جنبش سبز گره زده و تلاش کرد در درون جنبش سبز کودتا  کرده و پرچم آن را سرخ و انسانی کند. غافل از اینکه این جنبش صاحب دارد و نمیشود علیه آن کودتا کرد و در جریان عمل هم شکست خورد. این حزب میگوید ” اعتصاب عمومی از لحاظ تاکتیکی و تعیین بخشیدن به انقلاب یک گام به پیش بود زیرا در کنار تظاهراتهای خیابانی شکل اعتصاب را وارد تاکتیک های مبارزاتی کرد. بی تردید حرکت امروز مردم کردستان الگویی برای انقلاب در سراسر ایران بود” (اطلاعیه ح.ک.ک.ا به مناسبت پایان اعتصاب) لازم نیست که به فاکت های دیگری اشاره کرد چون مواضع آنها در رابطه با جنبش سبز روشن و عیان است. باید به این جریانات گفت که اعتصاب پیروزمندانه کردستان نه تنها ربطی به جنبش سبز نداشت بلکه سازمان دادن کمپینی از طرف کمونیستها علیه ارعاب  جمهوری جنایتکار اسلامی و برای لغو اعدام که به تفصیر در بالای این نوشته اشاره شد. و پشتیبانی و همدردی کردن مردم کردستان با خانواده های اعدام شدگان بود. مردم آزادیخواه در کردستان یاد و خاطره فرزاد کمانگر که در  مدت اسارتش  از حرمت و کرامت انسان دفاع کرد با اعتصاب عمومی گرامی داشتند. کارگر آگاه و کمونیست  به خوبی میداند  که جنبش  سبز به شدت ارتجاعی و سرمایه دارانه است. اگر کمونیستها و طبقه کارگر میدانستند که اعتصاب عمومی به این جنبش خدمت خواهد کرد نه تنها فراخوان آن را نمیدادند بلکه با تمام توانشان در مقابل آن صف آرایی میکردند.

در این اعتصاب بار دیگر شعارها و گرایشات پوپولیستی و ناسیونالیستی میدان پیدا کردند که مدتها بود کمونیستها آنرا حاشیه ای کرده بودند. از جمله  شعار “جنبش انقلابی کردستان”  که شعاری است در جهت ایجاد توهم در میان طبقه کارگر ومخدوش کردن صف مستقل مبارزاتی کارگران به نفع جنبش ناسیونالیستی ودرراستای منافع بورژوازی کرد، در کردستان نیز مانند هر جای دیگری دو طبقه متخاصم  کارگر و سرمایه دار در مقابل هم قرار گرفته اند که هیچ منفعت مشترکی ندارند. برخی اعتصاب  را تا سطح جنبش  برابری طلبی ارتقا دادند. جنبش برابری طلب جنبشی به غیر از سوسیالیسم نیست. گرایش ناسیونالیستی توانست بار دیگر زندانی کرد را برجسته کند  ودر بعضی جاها از جمله در ترکیه نام مهدی اسلامیان و تصویر اورا از لیست اعدامیها حذف کردند.
 
طبقه کارگر و کمونیستها باید با چشمان باز به دستاوردها و کمبودهای این اعتصاب بنگرند. زیرا بطور یقین دستاوردهای و درسهای این اعتصاب و سازمان دادن  متحدانه آن در مبارزات آتی ما نقش بسزایی خواهد داشت. تجربه اخیر نشان داد که هدایت و رهبری کردن اعتراضات آزادیخواهانه مردم در گرو صف مستقل کارگری و رهبری کمونیستها و رهبران کارگری است و اجازه نمی دهد جنبشهای راست و چپ بورژوایی بر سر آن معامله کنند. باید این دستاوردها را گرمی داشت.

رحمت فاتحی
جمعه ۷ خرداد ۱۳۸۹
۲۸ مه ۲۰۱۰

در همین رابطه و برای تکمیل این نقد و ارزیابی نظر خوانندگان را به مطلبی از ثریا شهابی در سایت ایران تلگراف جلب میکنم
http://www.iran-telegraf.com/index.php/categoryblog/844-2010-05-21-08-10-40.html