عرفان قانعی فرد و رأفت اسلامی !

ما حق داریم  در رابطه با کم کاری و بی خیالی بعضی نیروهای خواهان سرنگونی، در رابطه با عدم افشاء و برملاء کردن ایادی و عوامل رژیم اسلامی انتقاد کنیم. زیرا، در حالکیه نظام سرکوبگر و جنایتکار اسلامی از هر شیوه ای برای ادامۀ  حیات ننگین خود و تسلط بر ملیتهای ستمدیدۀ ایران استفاده می کند و با بکارگیری انواع و اقسام سیاستهای ضد انسانی ؛پاسداری از منافع امپریالیسم جهانی  و ارتجاع داخلی را پیش می برد؛اما نیروهای باصطلاح خواهان برقراری دمکراسی و آزادی در ایران آینده، هنوز به این نتیجه نرسیده اند که یکی از ملزومات برقراری حداقل شرایط انسانی در جامعۀ ستمزدۀ ایران؛ افشاء و رسوا کردن پاسداران و دوستداران حکومت اسلامی است که با مالیدن انواع و اقسام رنگهای گول زننده بر سر و صورت خود؛ قصد ایجاد جو ناامیدی و یأس و دلمردگی در میان اعضاء و هواداران نیروهای انقلابی و کمونیست را دارند.
جمهوری اسلامی هم که در عرض این سی و یکسال؛ در عرصۀ “غنی سازی” خبرنگار و نویسنده و منتقد پیشرفتهای فراوانی نموده و به لطف برادران و خواهران توده ای ـ اکثریتی و نیروهای ملی ـ اسلامی، و خامی و ساده لوحی برخی جریانات بظاهر چپ و باصطلاح کمونیست، توانسته است  حس بی تفاوتی  را در میان عده ای تزریق کند و عملا بعضی ها  را به وکیل و وصی مفت و مجانی خود تبدبل نماید، از این زاویه که اگر کسی خبرنگاران و نویسندگان و منتقدان “غنی شده”اش را افشاء کند بر آشفته و عصبانی می شود و بالفور توسط  همسویان  همراهان خود و صد البته با قیافه ای حق به جانب در “صحنه” ظاهر می گرددد و از افشاکنندگان مزدوزانش؛ سند و مدرک طلب می کند و با زبانی “سانترفیوژی”(گریز از مرکز) آنها را در معرض “تشعشات رادیواکتیویته” قرار می دهد!
بدبختانه؛ بعضی نیروها  که پشت اسم کمونیسم قایم شده اند؛ تا یکی از رفقای دیروزشان از آنها جدا شود، در دم با زدن صدها تهمت و افتراء آبرو و حیثیت آنان را می برند، ولی وقتی مسألۀ رسوا کردن پاسداران و عاشقان حکومت اسلامی بمیان می آید؛ مهر سکوت بر لب می زنند و اصلا انگار نه انگار که در حال مبارزه برای سرنگونی نظام سرمایه داری ـ اسلامی حاکم بر ایران هستند. اگر  این عارضۀ منفی و خطرناک تا چند سال دیگر  ادامه پیدا کند؛باید “فاتحه و اشهد” خیلی از این نیروها و جریانات بی خیال دمکرات وطنی را خواند.
مثلا بعد از افشای قانعی فرد یکی از عوامل جمهوری اسلامی؛عده ای خوشحال و تعدادی ناراحت شدند و سعی کردند  به شیوۀ خودشان از  فرد “غنی شده” در مکتب سربازان بدنام امام زمان دفاع کنند. منتها، چیزی که در اینجا پرداختن بدان مهم و اساسی است؛ اینست که چگونه این عرفان قانعی فرد قادر است آزادانه به اقصی نقاط دنیا سفر کند و با کسانی چون بنی صدر؛ حاج سید جوادی؛ عبدالله حسن زاده؛پرویز ثابتی، صلاح مهتدی و… مصاحبه و خش و بش کند و بعد دراز دراز در کریدورهای پایگاههای سپاه و دهلیزهای تنگ  وزارت اطلاعات راه برود و شش هایش را از “آزادی انتقاد” در ایران  “اسلامی” پر کند.
مگر قرار نیست جمهوری اسلامی چند زندانی سیاسی را به اتهام دیدار فرزندانشان در کمپ اشرف، واقع در عراق اشغالی؛ وابسته به مجاهدین خلق اعدام کند. پس چطور می تواند  قانعی فرد را تحمل کند؟ برای اینکه،
این یک واقعییت مسلم است که سر آقای عرفان قانعی فرد( متولد شهر سنندج) که در نقش کارشناس و محقق و دکترای زبانشاسی به صحنۀ سیاست فرستاده شده است به «مرکز اسناد انقلاب اسلامی با مسولیت و کارگزاری روح الله حسینیان دژخیم و پاسدار خونریز محسن رضایی وصل است. به همین جهت سایت “تابناک” یکی از ارگانهای تبلیغاتی سپاه پاسداران که زیر نظر محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام می چرخد؛ تاکنون مقالات و نوشته های فراوانی از عرفان قانعی فرد را در سایت خود چاپ کرده است.
در اینجا به چند  نمونه از آثار “قلمی” قانعی فرد اشاره می کنیم.
ـ حزب «دمکرات» از رویای ملی گرایی تا واقعییت اضمحلال. مندج در سایت تابناک,(تاریخ ۳۰ فروردین ۱۳۸۹).همزمان سایت تابناک به خوانندگان خود چنین توصیه می کند:”متن کامل این گزارش خواندنی را در ستون گزارش بخوانید!
ـ کومله، گروهک منحله یا سرویس اطلاعاتی ؟ مندرج در سایت تابناک؛(۱۸ اسفند ۱۳۸۸).
ـ کاری خردمندانه در توسعۀ مباحث فرهنگی. مندرج در سایت تابناک,(۲۰ دی ماه ۱۳۸۸).
ـ نگاهی به اسناد محرمانۀ آرشیو امنیت ملی  آمریکا در بارۀ جنگ تحمیلی. مندرج در سایت تابناک؛(۲۶ آبان ۱۳۸۸).
ـ ناگفته هایی از پیشینۀ مام جلال. مندرج در سایت تابناک؛(۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸).
ـ آیا طالبانی جاسوس روسها بود؟ مندرج در سایت تابناک؛(۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۸).
این لیست را همچنان می توان ادامه داد، ولی بخاطر سرنرفتن حوصلۀ خوانندگان احتمالی از  اشاره کردن به بقیۀ فهرست خودداری می کنم و می روم دنبال نوشتن مطلب!
آقای عرفانی قانعی فرد که بمانند دیگر موجودات دست پروردۀ جمهوری اسلامی به بیماری فرافکنی یعنی دادن صفات زشت و منفی خود به دیگران مبتلا است وعملا قادر به لاپوشانی؛ خشم و نفرت خود نسبت به  سازمانها و نیروهای سرنگونی طلب و انقلابی نیست ؛ دقیقا با بیان و زبانی برگرفته شده از شکنجه گران و متجاوزان وابسته به  رژیم اسلامی، نیروهای مخالف دولت اسلامی را به لجن می کشد. وی بعد  از زدن کلی اتهام به کومله و اشاره به اسناد آمریکا و حزب بعث در این رابطه؛منتها بدون ذکر حتی یک نمونه از اسناد مورد ادعایش؛ با لحنی پاسداری ـ لمپنی ذات “غنی شدۀ” اش را چنین بیان می کند:”(البته کومله اسناد ایران را ساختگی و غرض ورزانه می داند اما اسناد بعث و آمریکا هم از این حکایت دارد) و همچنین به انضمام آنها؛حافظۀ شفاهی مردم سنندج هم هنوز باقی است که چه  زنها و دخترانی را به بهانۀ کشانیدن به عرصۀ مبارزه از کانون خانواده جدا کردند و ومانند مجاهدین خلق، فساد استفادۀ ابزاری از دختران را نشانۀ آزادی و تمدن می نامیدند و اسناد خود بعث؛ نشان از ۵۶ مورد کورتاژ و سقط جنین دارد…کومله آنچنان در میان اهداف حزب بعث و تأمین های غیر مستقیم سیا، استتار کرده بود که گزارشهای تحلیلی ـ امنیتی سپاه پاسداران از سال ۱۹۸۳ به این سو، در بارۀ این گروه به چشم می خورد هرچند از عوامل محلی اطلاعات لازم جمع آوری می شد.”(گرفته شده ازسایت  رژ نیوز).  عرفان بقول خودش در رابطه با زد ن این اتهامات با ۲۱ “چهره” از جمله محسن رضایی؛ ابراهیم یونسی وزیر سابق اطلاعات رژیم؛ بنی صدر اولین رییس جمهور خمینی، رمضانزاده جاش سپاه پاسداران؛ پرویز ثابتی ساواکی شناخته شده گفتگوهای مفصلی داشته است.
واقعا عجب محقق و متخصصی است این عرفان جاش قانعی فرد جوان!
جالب اینجاست که این نوکر و عامل جیره خوار وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که تبلیغات رژیم در دهۀ ۶۰ خورشیدی بر علیه نیروهای ضد حکومتی را بکار می برد، همزمان خودش را عنصری “مستقل” و ” غیر وابسته” جا می زند تا عده ای آدم ساده لوح و امل را به دنبال خود بکشاند. همۀ بیاد دارند که چگونه پاسداران نظام اسلامی بعد از کشف خانه های تیمی متعلق به سازمان مجاهدین خلق و سازمانهای چریکهای فدایی خلق، با نشان دادن مشتی قرص ضد حاملگی و تعدادی کاندوم و چند تایی عکس شاه و پرچم آمریکا در رسانه های وابسته به خود؛ می خواست به مخاطبین و بینندگان خود؛ اینگونه تلقین کند که این نیروها علاوه بر ” فساد اخلاقی” وابسته به آمریکا و ساواک نیز هستند. البته بخاطر این عمل شنیع رژیم و عکس العمل منفی که نسبت به سردمداران هار  فاسد حکومت الله بر روی زمین ایجاد شد؛ بعد از مدتی کارگزاران جمهوری وابسته به امپریالیسم جهانی از آن شیوه موقتا  دست کشیدند. منتها؛ پاسدار عرفان ۳۴ ساله برای خوش خدمتی بیشتر به جلادان حاکم بر ایران، بکار بردن این شیوه را هنوز مفید می داند و از آن لذت می برد.
منطق عرفان و سردمداران بدون نفاب جمهوری اسلامی را با هم مقایسه کنیم:
ـ عرفان: کومله  وابسته به آمریکا و حزب بعث است.
ـ جمهوری اسلامی: کومله عامل اسراییل و آمریکا و جاسوس حزب بعث بوده و هست.
ـ  عرفان: گروههای چریکی و طرفدار مبارزۀ مسلحانه، زنها را از کانون گرم خانواده جدا می کننند و مورد سوء استفاده قرار می دهند.
جمهوری اسلامی: سازمانهای گروههای طرفدار جنگ مسلحانه؛ زنان و دختران جوان را از کانون گرم خانواده جدا می کنند و با آنها رابطۀ جنسی برقرار می کنند. لازم به یادآوری است که من عمدا از برخورد قانعی فرد با کومله نقل قول می آورم تا خوانندگان بهتر با ماهیت این دوستدار نظام اسلامی آشنا شوند. زیرا؛ ایشان بیشتر در میان جریانات کردی مطرح است و بعضا حلاو حلاو می شود!
باری؛همانطور که مشاهد می کنید، تبلیغات عرفان برای دروغ پراکنی بر علیه مخالفین واقعی رژیم، بطور کامل از سوی حکومت اسلامی تنظیم و تدوین شده است.
جالب اما اینجاست که این  “برادر بسیجی” یکی از منابع “بسیار معتبر” خود برای کوبیدن سازمانها و جریانات سرنگونی طلب را “گزارشهای تحلیلی ـ امنیتی سپاه پاسداران” معرفی می کند که  آنها را “فی السبیل الله ” و محض رضای ـ خدای نیست در جهان ـ در اختیار این منبع “خیر و برکت” قرار داده است. اصلا هیچ عجیب هم نیست که عرفان جوان این همه عشق و علاقه به برادران سپاه و بسیج دارد؛ چون همگی شان از یک جنس هستند.
 خنده دار اما اینجاست که این تاریخ جعل کن وابسته به رژیم اسلامی، هنوز نمی داند که بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران( بعد ازادغام کومله  و اتحاد مبارزان کمونیست ـ سهند) در سال  ۱۳۶۲ دبیر کل آن عبدالله مهتدی بود و نه منصور حکمت!
او در این رابطه بعد از گرفتن قیافه ای حق به جانب می نو یسد: “در اواخر تابستان ۱۳۶۲ بعد از ائتلاف سهند؛ حزب کمونیست اایران را ـ به دبیر کلی منصور حکمت ـ بوجود آمد و بعد از مدتی انشعاب کردند و حزب کمونیست کارگری شکل گرفت”.
ایشان صدایی به گوش رسیده است بدون آنکه بداند منبع آن کجاست. البته این هم از بی دقتی ” برادران” واواک است که سعی و کوشش لازم را در موقع آموزش این طوطی خوش سخن بکار نبرد ه اند و او را به اندازۀ کافی توجیه “ایدئولوژیک” نکرده اند؛ احتمالا آنها در انجام مأموریت خود توسط ایشان عجله داشته اند.
ولی از همۀ اینها که بگذریم؛ تازه می رسیم به آمال و آروزهای قلبی جمهوری اسلامی که بطور مختصر و مفید از دهان “دکتر” عرفان قانعی فرد بیرون ریخته می شود. “کاک” عرفان که خاطرات بسیار خوشی از عضویت در بسیج دانش آموزی دارد؛ بعد از قتل فرزاد کمانگر و رفقایش توسط رژیم اسلامی؛ خطاب به رئیس قوۀ قصابیۀ (قضاییه!!) می نویسد:” اکنون می توان خاضعانه از مقام محترم قوۀ قضایی و سازمانهای نظامی و امنیتی این مراد را طلبید که شیوۀ رأفت انسانی و قوانین اسلامی را جست و رویکردی دیگر را بیازمایند… راه سیاسی و دیپلماتیک را در برگیرند و با کمک حکومت عراق و سازمان ملل؛ آن چند حزب بطور اخص: حزب دمکرات کردستان، کومله و پژاک را خلع سلاح کنند که اگر محاربه ای هست براستی آنان متهم اصلی اند که باید این خونبار ناهنجار را زمین بگذارند و جوانان برومند این آب و خاک را فریب ندهند”.(گرفته شده از سایت بروسکه ۱۹ ماه مه ۲۰۱۰ برابر با ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹). من قضاوت بیشتر در رابطه با این فرد را  بر عهدۀ خوانندگان نوشته ام می گذارم.
ولی بار دیگر باید تأکید کنم که برای خیلی از جریانات و سازمانهای خواهان سرنگونی طلب چیزی به اسم جمهوری اسلامی مخشخص و کنکرت که شامل ارتش و سپاه و تعداد زیادی خبرچین؛ جاسوس ؛ نظریه پرداز و محقق و کارشناس  باشد؛ وجود خارجی ندارد.
به همین جهت؛ وقتی بوی افشای عوامل و طرفداران حکومت قتل و کشتار اسلامی  را می شنوند با بی حوصلگی و و بی علاقگی  روشنفکرانه ای  و البته بعد از بیان کلی حرفهای خسته کننده و ملال آور در وصف حقوق بشر و آزادی بیان؛ می گویند :” ای بابا شما هم حوصله دارید! بگذارید هرکس هر چه دلش می خواهد بگوید و بنویسد و شما هم  به جای تلف کردن وقت پر بهای خویش؛ با نظام سرمایه داری مبارزه کنید”!!! این روحیۀ انحلال طلبانه و سکتاریستی ضمن به هرز بردن روحیۀ کار جمعی و تمرکز همۀ نیروهای انقلابی و کمونیست بر علیه نظم موجود؛ در عمل  بجز چسبیدن به مشتی شعارهای کلی و انتزاعی خاصیت دیگری ندارند. زیرا برنامه و سیاستهای این نیروها در همۀ جای دنیا قابل پیاده شدن  است الا ایران. بنابراین؛ افشای طرفداران و مزدوران حکومت اسلامی برای اینها افت دارد  و از شأن و منزلتشان می کاهد! حقیتا درد آور است!