اعتصاب عمومی درکردستان؛دستاوردها و درسها

اعتصاب عمومی روز ۲۳ اردیبهشت ۸۹ در کردستان در اعتراض به اجرای حکم اعدام ۵ نفر از زندانیان سیاسی از جمله اقدامات اعتراضی مردم آزادیخواه و رادیکال است که در چند سال اخیر در کردستان انجام گرفته است.این حرکت اعتراضی مانند سایر تحرکات سیاسی باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد و دستاوردها و درسهای آن در اختیار طبقه کارگر و انسانهای آگاه و آزادیخواه قرار گیرد.این نوشته کوتاه تلاشی در این جهت است.
دستاوردها
اولین دستاورد اعتصاب نمایش وجدان بیدار جامعه در مخالفت با اعدام است.سالهاست در کردستان به یمن قطب آزادیخواه و رادیکال،اعدام را  قتل عمد دولتی می دانند و خواهان لغو مجازات اعدام هستند.مخالفت با اعدام یکی از عرصه های مبارزه است که افراد زیادی را حول پرچم آزادیخواهی و برابری طلبی که بطور هژمونیک در دست چپ و کمونیستها است گرد آورده است.امروز درجه آزادیخواه بودن افراد در جامعه کردستان با معیارهایی مانند مخالفت با اعدام،احترام به حقوق کودک،آتئیست بودن،آزادی زن و احترام به انسان سنجیده می شود.خوشبختانه این باورهای رادیکال در جامعه کردستان به درجه زیادی نهادینه شده است. کمونیستها و آزادیخواهان کردستان در ده سال گذشته در مراسم های روز زن،روز کودک،روز کارگر و سایرتجمع های اعتراضی مانیفست خود علیه اعدام و سایر مصائب جامعه اختناق زده را اعلام کرده اند.اعتصاب روز ۲۳ اردیبهشت فرصتی بود تا بار دیگر و در ابعاد میلیونی این خواست انسانی اعلام شود.
همانگونه که اعدام به چهره زشت جمهوری اسلامی تبدیل شده،مخالفت با اعدام نیز سمبل تعرض به جمهوری اسلامی است.  دیماه سال گذشته مردم سیرجان این تعرض را با حمله به چوبه های دار و سوزاندن بساط اعدام نشان دادند. به این اعتباراعتصاب اخیر نمایش قدرت مردم در مقابله با جمهوری اسلامی نیز بود.تمام افرادی که در جامعه کردستان زندگی می کنند این را به خوبی می دانستند که این حرکت در تقابل با جمهوری اسلامی شکل گرفته است.این اعتصاب سمبل تنفرمردم آزادیخواه در کردستان از جمهوری اسلامی بود
تاکتیک مناسب در مخالفت با جمهوری اسلامی از دیگر دستاوردهای این اعتصاب بود.جامعه کردستان به حکم ادامه انقلاب در شوراها،سنگرهای شهر و ده در دهه اول پس از انقلاب ۵۷ و در نتیجه فضای سنگین میلیتاریزه،جامعه ای زخم خورده از فاشیسم اسلامی است.در سی سال گذشته جمهوری اسلامی از هیچ فرصتی برای به خاک و خون کشیدن اعتراضات مردم دریغ نکرده است.در دهه اول پس از انقلاب آتش زدن خانه های مردم،دستگیری و اعدام جوانان به خاطر در دست داشتن اعلامیه احزاب امری عادی و روزمره بود.در دهه دوم اندکی از تعرض آشکار و میلیتانت کاسته شد اما جمهوری اسلامی که تا چنگ و دندان در کردستان مسلح است در فرصت هایی مانند دوم اسفند ۷۷ بار دیگر مسلسلهایشان را بروی مردم گشودند تا بوی باروت و خون از حافظه مردم پاک نشود.در دهه سوم این نبرد به محیط جهنمی ” کار ” در مرزها و تعرض به معیشت مردم کشیده شده است و مردم هر روزه شاهد قتل،تعقیب و مجروح شدن عزیزان خود در محیط کار هستند.اعتصاب عمومی تمام بهانه ها برای آتش گشودن به تجمعات مردمی را از دست رژیم در آورد.
دستاورد مهم دیگر این اعتصاب عدم اعتنای مردم به جریاناتی بود که می  خواستند این حرکت را در چهارچوب ” جنبش سبز” و رویدادهای پسا انتخاباتی قرار دهند.کروبی و موسوی با عشوه های شتری از ” بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی و محاکمات به مردم داده ” و ” جرم آنها به دلیل علنی نبودن دادگاه و عدم رعایت آیین و دادرسی و قانون برای هیچ کسی محرز نشده ” گلایه کردند تا  با آتش خشم مردم آش سبز مسموم و منعفن را برای خود مردم بپزند غافل از اینکه سالهاست کیفر خواست مردم آزادیخواه و کمونیست های کردستان علیه کلیه جناحهای جمهوری اسلامی صادر شده و سالهاست موسوی ،کروبی را در کنار احمدی نژاد خامنه ای پشت میز متهم قرار داده اند.از سوی دیگر چند جریان سیاسی در اپوزیسیون می خواستند سیمای یک اعتراض خیابانی به آن بدهند تا برای یکروز هم شده تزهای خود را گرم کنند.این اعتصاب فی نفسه حرکتی در مخالفت با مجازات اعدام و در تقابل با جمهوری اسلامی بود و به هیچ عنوان نمی توان آن را در چهارچوب حوادث پس از انتخابات ۸۸ گنجاند.
درس ها
جمهوری اسلامی سالهاست شمشیر را از رو بسته است و در شناعت و زشتی گوی سبقت را از رژیمهای فاشیستی ربوده است.اجرای اعدام ادامه سیاست سرکوب و مرعوب کردن مردم است.چوبه های دار و جوخه های اعدام دستگاه ارعاب مردم است.جمهوری اسلامی هر روزه اعدام می کند.درست یک روز قبل از اعدام این ۵ نفر فعال سیاسی،شش نفر دیگر به ” بهانه ” حمل یا قاچاق مواد مخدر اعدام شدند.متأسفانه به علت ” عادی ” شدن پدیده اعدام به نظر می رسد جامعه حساسیت چندانی به ” اعدام های غیر سیاسی ” ندارد و یا اهمیت زیادی به اعدام قربانیان مواد مخدر،قتل و جنایت ندارد.با توجه به سیاست ارعاب و سرکوب هر اعدامی برای جمهوری اسلامی ابزار سیاسی است و باید از سوی جامعه با همان حساسیت پیگیری شود.باید توجه وجدان های بیدار جامعه را از ” اعدام های سیاسی ” فراتر برد.نباید مجازات اعدام را به اعدام سیاسی و غیر سیاسی تقلیل داد.
اعتراض به حکم اعدام باید به لغو مجازات اعدام منتهی شود.اعتصاب عمومی و اعتراض به اجرای اعدامها حرکتی انقلابی و شایان تقدیر است اما در تغییر جهت سیاست های جمهوری اسلامی بی تأثیر و یا کم تأثیر است.حرکت های اعتراضی پس از اعدام درجه ای از همبستگی بین آحاد جامعه بوجود می آورد که می تواند ماتریال خوبی برای سازماندهی یک حرکت اعتراضی قوی تر،منسجم تر و فعال تر برای مبارزه علیه اعدام و به تبع آن تعرض وسیع و همه جانبه علیه جمهوری اسلامی بوجود آورد.این حرکت باید به سازماندهی و ایجاد تشکل تبدیل شود.اعتصاب فرصتی بود تا نیروهای دخیل در سازماندهی آن هنر و فن سازماندهی را به کار گیرند.این تجربه ها که به هزینه گزافی حاصل شده است باید در مقابله با اجرای اعدام و بویژه برای نجات عزیزانی که شبح مرگ روی سر آنها قرار دارد بکارگرفته شود.
حرکت اعتراضی مردم نشان داد که تنها خود آنها می توانند حرکتی واقعی و عینی علیه اعدام داشته باشند.در چند سال گذشته و بویژه در مورد فرزاد کمانگر کوهی از نامه،فاکس و درخواست از سازمانهای حقوق بشری وجود دارد که نتوانست بطور واقعی تأثیری در لغو حکم داشته باشدو می توان گفت جمهوری اسلامی از امجازات اعدام نیز مانند پرونده هسته ای برای نمایش ” اقتدار ” خود در عرصه بین المللی استفاده می کند و قلدری خود را در انظار ” جامعه جهانی ” به نمایش می گذارد.این حرکت های اعتراضی در جامعه چنانچه به تشکل و سازماندهی منجر شود می تواند منجر به لغو حداکثری اعدامها شود.مردم نباید منتظر پروسه دادگاههای نمایشی و تلاشهای ” نهادهای حقوق بشری ” باشند.نیرو و انرژی مردم باید صرف تشکل و همبستگی آنها در میان جامعه باشد.یکدهم نمایش همبستگی مردم در اعتصاب عمومی روز ۲۳ اردیبهشت در شکل منسجم و سازمان یافته و پیگیر می تواند بساط اعدام جمهوری اسلامی را برچیند و در هم بکوبد.
اعتراض روز ۲۳ اردیبهشت به ابتکار و همت چپ ها و کمونیستها در کردستان انجام گرفت.در مقابل حرکت اعتراضی کمونیستها که پیگیرترین انسانها درحرمت به انسان هستند، جریانات سیاسی بی ربط به خوشبختی انسان سنت اسلامی عزای عمومی را به مردم توصیه کردند.علاوه براین ” ناسیونالیسم ملت فرودست” با دامن زدن به احساسات رقیق شده مردم و با پناه بردن به ادبیات عشیره ای ـ اسلامی در قالب بکار بردن کلماتی مانند شهید،وطن،افتخار به مرگ و سرودن اشعار ودر یک کلام با ” تقدیس مرگ”  بی تفاوتی خود به زندگی انسانها را به نمایش گذاشتند.نهایت این شبیه خوانی به فراهم نمودن نیروی فناتیک ملی ـ اسلامی منجر می شود که در تقابل با فلسفه وجود انسان قرار می گیرد.مرگ افتخار نیست و مردگان حتی در تراژیک ترین شکل مرگ مانند مرگ این ۵ عزیز سرمایه های جنبش زنده نیستند.جنبش اسلامی برای تبدیل کردن انسان به ماشین های کشتار به افرادی نیاز دارد که وجود خود را بکلی باخته اند.جنبش ملی هم دستکمی از جنبش اسلامی برای مغزشویی افراد ندارد.در کنار این نمودهای تراژیک ” ملت فرودست” وقاحت” ناسیونالیسم فرادست” نیز عیان شد.کم نبودند افراد وطن پرست چند آتشه ای که همصدا با مجریان اعدام البته نه از سیمای جمهوری اسلامی بلکه از رادیوهایی مانند رادیو صدای ایران، رادیو فردا ،پرشین رادیو ورسانه های اقماری فاشیسم ملی، خوشحالی خود ازقتل تراژیک ” خائنین به ایران” را وقیحانه سردادند.اجرای این اعدامها و اعتصاب عمومی فرصتی بود تا بار دیگر ماهیت کلیه جریانات سیاسی برای مردم روشن شود.قطعاً همان وجدان بیدار جامعه که در همدلی با خانواده قربانیان و در اعتراض به جمهوری اسلامی این حرکت را به راه انداختند، دوستان و دشمنان انسانیت را شناخته و درسهای حاصل از این اعتصاب را سرمایه مبارزه با جمهوری توحش اسلامی بکار می گیرند.