اندک اندک جمع مستان می رسند! در حاشیه اعلام وجود پژاک!

مقدمه
وقتی در تظاهرات هفته گذشته در دفاع از اعتصاب سراسری کردستان و محکومیت رژیم اسلامی در مقابل دفتر حفاظت رژیم اسلامی در واشنگتن دی سی ما برای اولین بار تعدادی “فعال ناسیونالیست کرد” با پرچم سه رنگ و خورشیدی در وسطش دیدیم احساس من این بود که ظاهرا اینها بو کشیده اند که موقع “تنظیم” بادبانها و سکانهایشانست و لازم دارند با مسیر باد خودشان را موقت هم که شده هماهنگ کنند. مطمئن شدم که گامهای انقلاب در کردستان هم تسریع شده است!
 این صحنه که اینها در واشنگتن دی سی خودشان را انداختند وسط و اعلام وجود کردند یک وضعیت سمبلیک بود برای همه این دایناسورهای سیاسی. ماجرای اینها را کسی نیست نداند. زمان بوش کنار فرقه مجاهد سر و دست می شکستند که یک جائی در طرح “سناریوی خاورمیانه بزرگ” بهشان داده شود. هیچ بازاری نبود که خودشان را برای فروش به عرضه نگذاشته باشند. از ابتدای عرج رژیم اسلامی به گدائی خمینی رفتند تا تکه ای از قدرت نصیبشان شود. یک پا در “مذاکره استراتژیک با رژیم اسلامی” و یک پا به دریوزگی کابویهای نئوکان! وقتی پایه در جامعه نداشته باشی مجبور می شوی یک جوری در بالا سر سهمت در قدرت چانه بزنی. این اساس استراتژی ناسیونالیستهای کرد و تورک و عرب و غیره در سیاست است.
ناسیونالیستها و قوم گرایان از عوامل مهم کند کردن انقلاب بر علیه رژیم اسلامی بوده اند. “تورکهای آذری” را اگر کسی دنبال کرده باشد همین را می بیند. اینها رسما مسئله شان را از مسئله انقلاب در ایران همیشه جدا کرده اند. همجنسان کرد اینها هم در جریان عروج جنبش انقلابی یکسال گذشته خزیده بودند به لای سنگها و پنهان بودند. تنها جناحی کوچک از اینها وقتی خیلی جرات بخرج داد شده بود “جنبش سبزی” و باز باب مراوده را با جناح توسری خورده حاکمیت اسلامی گشوده بود. علتش البته در چرخش سیاست خارجی حکومت آمریکا بود که اینها را یکبار دیگر غافلگیر کرده بود و مجبور بودند باز برای تکه ای فدرت سیاسی به تکدی رژیم اسلامی بیایند.
این است که این نمایندگان بورژوازی در کردستان که نماینده سیاسیشان ناسیونالیستهای کردند تلاششان بیرون نگه داشتن مردم در کردستان از حوزه مبارزه انقلابی بوده و خواهد بود شبیه همتایانشان در “جنبش سبز”!. اما وقتی اینها باز غافلگیر شدند و دیدند که اعتصاب کردستان را فرا گرفت و مردم برایشان تره هم خرد نکردند و البته با تاخیری بسیار، بر آن شدند که خودشان را قاطی “صاحبان اعتصاب کنند”. اگر در صحنه واقعی مبارزه بی ریشه هستند اقلا سعی کنند با چند تا اعلامیه و حضور در چند تظاهرات مدعی “رهبری” شوند! اینهم البته کمدی است ارزان و بدجوری هم یقه شان را خواهد گرفت و بیشتر بی آبرویشان خواهد کرد.
اجازه بدهید آخرین نمایش کمدی این قوم گرایان عهد حجری را برایتان بعنوان نمونه بیاورم که در تاریخ ۲۰ می ۲۰۱۰ صادر شده:
نامه “سرگشاده پژاک و فراخوان به اتحاد ملی”!
بررسی این نامه سرگشاده پژاک سطح و عمق  درک ناسیونالیزم را یکجا روی میز می گذارد. نشان می دهد که اینها حرفی جدی برای گفتن ندارند و فقط برای اعلام وجود بی وجودشان حرفی زده اند.
الف- مسئله اصلی اینها چیست؟
ابتدا ببینیم اینها مسئله اصلی را چه می بینند. حول مشخص شدن مسئله اصلی است که هر جنبش و حزب سیاسی قرار است عملی انجام دهد:
می گویند:
“در ابعاد منطقه‌ای و جهانی تهاجم و توطئه‌های بسیار خطرناکی تمام ملت کرد در همه‌بخشهای کردستان و همچنین همه‌نیروها و سازمانهای کردی را بدون استثناء مورد هدف قرار داده‌است .”
“هدف اولیه‌این توطئه‌ها تضعیف و عدم مشارکت کردها در توازنات سیاسی منطقه‌ای و جهانی بوده‌و بویژه‌در مقطع فعلی تلاشهایی صورت می گیرد تا به‌منظور کسب منافع و جلب جناحهایی دیگر ،معاملاتی بر سر ملتمان ‌انجام گیرد.”
“مخصوصآ سعی می شود که‌با تفریق و تفکیک نیروهای کردی تحت عنوان کردهای خوب و کردهای بد ، باعث ایجاد تنش و درگیری میان آنها شوند.
در داخل ایران و از سوی رژیم آن کشور سیاست سرکوب و در هم شکستن اراده‌مردم بویژه‌طی یک سال اخیر بسیار گسترش یافته‌و رژیم در جهت حفظ حاکمیت خویش به‌هیچیک از مرزها و معیارهای اخلاقی و انسانی مقید نبوده‌و از هیچ عمل غیر انسانی در برابر ملتهای ایران و بویژه‌ناراضیان و معترضان فروگذاری نکرده‌است .”
“واژه‌خودیها در ادبیات جمهوری اسلامی هیچگاه به‌اندازه‌فعلی کاربرد نداشته‌و آنانیکه‌در جبهه‌خودیهای رژیم قرار نگیرند بایستی تحت عناوین کافر،محارب ،جدایی خواه‌، حامی جدایی خواهان،منافق،تروریست و ضد انقلاب و….. سرکوب گردند و بر همین مبنا همه‌نیروهایی که‌خارج از دایره‌خودیها قرار دارند محکوم به نابودیند . در این چارچوب تمام نیروهای مخالف و اپوزیسیون در جمهوری اسلامی و همه‌ملتهای ایران با تمام اقلیتهای اتنیکی ،آئینی و مذهبی مورد تهدید بوده‌و هر آن احتمال قتل عام و کشتارهای جمعی گوناگون از سوی رژیم وجود دارد. ”
آیا اینها جائی می گویند که رژیم اسلامی باید سرنگون شود؟ آیا جائی از گسترش فقر در همه جای ایران، نابرابری انسانها، مسئله حکومت مذهبی و مخالفت با آن حتی، مخالفت با مجازات اعدام و حبس ابد، مبارزه برای مدرن شدن کلیت جامعه در ایران و پیوستنش به انسانیت جهانی حرفی می زنند؟ خیر! مسئله اینها “توطئه بر علیه ملت کرد است”! مشکل اینها اینست که در حاکمیت باید “مشارکت داده شوند” مثلا اگر حاکمیت اسلامی اینها را مشارکت دهد مسئله شان حل شده! مسئله شان اینست که کسی کردها را بد و خوب نداند. منظورشان اینست که انسان وفتی کرد شد احتمالا تبدیل شده به یک کلیت واحد و خصلتهای سایر انسانها که طبعا به تعدادشان متفاوت است دیگر بر کرد قابل انطباق نیست!
اینها دارند مثل توسری خورده های رژیم ازش می خواهند که اینقدر “خودی و غیر خودی نکند”! مسئله شان اینست که رژیم اسلامی این “رهبران کرد” را خودی بداند تا قضیه به خیر و خوشی ختم شود! در ضمن چون قرار است با بقیه جناح های راست مناطق مختلف هم شریک  اینها زور زده اند و “سایر اقلیتها و مذاهب” را هم در نامه شان گذاشته اند که اتحادخواهی شان را کسی جدی تلقی کند!
ما کمونیستهای کارگری می گوئیم که رژیم اسلامی با همه جناح هایش باید برود. می گوئیم مسئله جامعه ایران و همه انسانیت مسئله نظام سرمایه داری است که انسانیت را نشانه گرفته. می گوئیم مسئله جامعه ایران مسئله جدا از ظلم و ستم این نظام در ابعاد فرهنگی سیاسی و افتصادی بر انسانیت وارد می کند نیست. می گوئیم که راه پیروزی بر این رژیم بر تمرکز بر وجه اشتراک که انسانیت باشد استوار است. ملی گرائی و قوم پرستی و مذهب گرائی را پروژه های سیاسی طبقات حاکمه می دانیم. آیا همین نامه پژاک تایید نمی کند که ناسیونالیزم تا چه حد از تعیین مسئله اصلی عاجز است؟
ب- “راه حل این پژاکیها کدام است؟”
تعیین مسئله اصلی شان را دیدیم حالا ببینیم بر اساس تعیین مسئله اصلی اینها چه نسخه ای نوشته اند:
“بر همین اساس همچون حزب حیات آزاد کردستان پژاک بر این باوریم که‌تنها راه‌مقابله‌با این تهاجمات که‌‌در سطح منطقه‌ای و جهانی علیه‌ملت کرد و در سطح داخلی ایران علیه‌تمام ملتها و نیروهای اپوزیسیون انجام می گیرند ، ایجاد اتحادی نیرومند و جبهه‌ای متحد میان همه‌نیروهای کردی و اپوزیسیون ایرانیست.”
“امروزه ‌نیز این وظیفه‌تاریخی بر دوش آنهاست، و اکنون زمینه‌اینکار از هر زمانی مهیاتر است .بدون شک احزاب و سازمانها و جناحهای گوناگون که‌هر یک نمایندگی طبقات و اقشار و اتنیکها و اقلیتهای متفاوتی را دارند،در تشکیل این اتحاد دارای سهم و نقشی ویژه‌اند .در این  مقطع  حساس تاریخی که‌هیچکدام از این نیروها از توطئه‌ها و تهاجمات حاکمان و بخصوص رژیم ایران در امان نیستند ،نیازی عاجل به‌تشکیل جبهه‌ای متحد و دمکراتیک میان تمامی نیروهای کردستانی و ایرانیست
“در این چارچوب از همه‌نیروهای کردستانی و ایرانی و بویژه‌احزاب و سازمانهای شرق کردستان و ایران همچون جنبش سبز ایران ، کومله زحمتکشان کردستان ‌،حزب دمکرات کردستان ،کومله‌_ حزب سوسیال دمکرات کردستان ،حزب دمکرات کردستان ایران ،حزب کمونیست ایران،سازمان خبات ،حزب آزادی کردستان،حزب استقلال کردستان،حزب مستقل کردستان،حزب یکسانی کردستان،
سازمان یارسان ، احزاب و سازمانهای ملیتها و اقلیتهای آذری ،بلوچ،عرب، ترکمن ،گیلک،مازنی و اقلیتهای آئینی و مذهبی و روشنفکران و عالمان دینی مذاهب گوناگون و تمامی احزاب و سازمانهایی که‌نقش پیشاهنگی خلقها را بر عهده‌گرفته‌اند ،می خواهیم که‌در راستای تشکیل جبهه‌دمکراتیک و متحد خلقها در این برهه‌حساس تاریخی و در چارچوب خواست شهدای آزادیخواهی خلقهای ایران متحد شده‌و گام برداریم. .”
ناسیونالیزم و قوم پرستی سنتا آلترناتیوش از خودمختاری و فدارالیزم شروع می شود تا آذربایجان بزرگ و کردستان بزرگ و عربستان و بلوچستان بزرگ و اگر طرح های امپریالیستی بیشتر قد دهد مازندران و گلیکستان و قزوینستان بزرگ  تا همتای شوینیستش در سوی دیگر که آرزوی فارسستان بزرگ و به هم پیوستن تکه های مناطقی که کوروش کبیرش حتما با محبت پدرانه ساخته! اینها همه اراجیفی است که این گله از نمایندگان سیاسی بورژوازی دارند به خورد مردم می دهند! پژاک در این میان بیشتر از جریاناتی است که دنبال چسباندن نقشه کردستان “شرقی” به بقیه “کردستانهاست”! اما چون امواج انقلابی ضد رژیم اسلامی زیر پایش را داغ کرده مجبور شده با تاخیری با مزه و بعد از اولین اعتصاب عمومی ایران در کردستان ، “پیام وحدت” سر بدهد!
همانطور که ملاحظه می فرمائید، پژاکیها فراخوانشان “چنبش سبز موسوی-کروبی تا همتایان خارج کشوری ریز و درشتش را تا چند گروه کوتوله همراهش گرفته تا برسد به چندین گرایش انشعابی ناسیونالیست در کومله و به دقتی طبقاتی البته بوی ناسیونالیزم را در حزب کمونیست ایران شنیده به آنها هم چشمکی زده می رود سراغ “روشنفکران و علمای دینی”! اینها را پژاک فراخوان می دهد تا “متحد شوند” که چه بشود؟
این “اتحاد” کوتوله های ناسیونالیست و جناح توسری خورده رژیم اسلامی البته قرار نیست کار مهمی بکند! قرار نیست حتی رژیم اسلامی را سرنگون کند! فقط قرار است فشار بیاورد به رزیم اسلامی که “اینها هم خودی بشوند”! همین!
ول معطلند این قوم پرستان، تژاد پرستان و علمای دینی!
همین نامه  فراخوان به “اتحاد” پژاک را که بخوانیم می فهمیم اینها چقدر از مرحله پرت شده اند! این نامه تمامی این چیزی است که ناسیونالیزم عقب افتاده دارد بعنوان مسئله کنونی مطرح می کند و برایش نسخه می نویسد! قرار است تعدادی تشکل موهوم که سناریوی سیاه و ضد تمدن منطقه خاورمیانه هستند کنار هم جمع شوند تا شانه به شانه جناح های حکومت اسلامی مرزهای “خودی و غیر خودی را یشکنند” و به خامنه ای و احمدی نژاد اعلام کنند که مقداری در صندلیهایشان جابجا شده و بگذارند این دایناسورها هم سهمی از قدرت را در مناطقشان بدست بگیرند! “فراخوان برای اتحاد” این پژاکیها تمام طول و عرضش همینست!
فراخوان پژاکیها به هم کیشانشان و به علمای دینیشان و جناح توسری خورده رژیم اسلامی، نشانه اینست که ارتجاع راست در کردستان بوی انقلاب را حس کرده و دارد فریاد می زند به همتای حکومتیش در تهران که متحد شوند با هم بر علیه انقلاب! این فراخوان ضد انقلاب است. اندک اندک آمده اند و ول معطل هستند. دستشان را مردم خوانده اند و ما هم تلاش خواهیم کرد که یخشان نگیرد!
منابع:
(۱)نامه‌سرگشاده پژاک ‌در راستای اتحاد ملی
http://www.azadi-b.com/J/2010/05/post_155.html
مردم جواب شما را قبلا داده اند!در محکومیت تلاشهای ارتجاعی برای تقلیل دادن اعتصاب شکوهمند مردم کردستان
http://rowzane.com/fa/annonce-archiev/107-hezb/2497-wpi-javab.html
حمید تقوایی: راست، چپ، و اعتصاب عمومی در کردستان
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/40-hamid-t/2582-1389-02-31-12-26-34.html
بهمن خانی: ملاحظاتی بر مصاحبه رفیق صلاح مازوجی با رادیو دویچه وله
http://rowzane.com/fa/articles-archiev/111-misc/2569-anter349-bx.html