اعتراض آنها و نبرد ما , در دفاع از حمله به سفارتخانه های رژیم اسلامی

اعتراضات رادیکال مردم در خارج کشور و یورش به قلب رژیم جنایتکار اسلامی در خارج واکنش های مختلفی را برانگیخته است. عده ای پرچم سفید بلند کرده و مخالفین حکومت اسلامی و معترضین به مراکز اسلامی جانیان را به باد فحش و انتقاد قرار داده اند. آنها پرچم های بی رمق سبزشان را کنار گذاشته و پرچم سفید تکان میدهند. این پرچم سفید حتی پرچم سازش با مخالفین حکومت اسلامی نیست. پرچم سازش با حکومت آدم کش ها با حکومت نسل کش جمهوری اسلامی است. این پرچم اعتراض به حکومت کشتار و شکنجه اسلامی نیست. پرچم اعتراض به مخالفین این حکومت است.
برای این عده تاریخ سیاست و مبارزه سیاسی از حذف موسوی در سفره رنگین قدرت سیاسی آغاز میشود. قدیمی ترهایشان بعد از دوران افول خاتمی تاریخ شان را آغاز کرده اند. تمام اعتراض و انتقادشان به همین هست. به اینکه چرا سفره را به روی خودی ها جمع کردند. چرا روزنامه هایشان را میبندند. چرا فعالین شان را بازداشت میکنند. چرا راه صدا و سیما را برویشان بسته اند. تمام مبارزه شان نیز برای همین است. چرا به اندازه رقیب حاکم در منابع قدرت و ثروت جامعه شریک نیستند. تمام افق و آرزوی سیاسی آنها این است که  سر و ته ماجرا با بحث حاکمیت قانون اساسى رژیم اسلامى و محدودیت اختیارات خامنه اى هم بیاید و دست در گردن هم به سر پستشان برگردند.
این صف است که از یورش مردم به سفارتخانه ها به وحشت افتاده اند.
آنها خود را اصلاح طلب مینامند. اصلاح طلب نه حتی از نوع غربی آن که خواهان اصلاحاتی جدی و اساسی در سیاست فرهنگ و جامعه  باشند. اصلاحات مد ئطر انها اصلاحات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نیست. اصلاحات حکومتی است.  اصلاحات بر سر حقوق زن بر سر حقوق کارگر بر سر حقوق کودک بر سر حقوق کمونیست و بی دین نیست. اصلاحات بر سر بهداشت و درمان و رفاه و حق تشکل و اعتصاب نیست. اصلاحات برای اصلاح ترکیب نیروهای سهیم در قدرت جمهوری اسلامی است. اصلاحات برای آنان اسم رمز یک تجدید تقسیم قدرت میان جناحهاى جمهورى اسلامى است. “اصلاحات” نفى “انحصار طلبى” است. پرچم سهیم شدن مجدد شاخه هاى دیگرى ازجنبش ملی اسلامی در حکومت اسلامى است. و این را البته انصافا از سر فرقه گرایى و رقابت جناحى نمیخواهند. مصلحتهای دیرینه تر و ریشه ای تری آنها را در این  جبهه اصلاح طلبی قرار داده است. موضوع نجات اسلام و نظام از چنگ مردم است.
این صف است که موظف است در لباس اپوزیسیون از سفارتخانه های جمهوری اسلامی حفاظت کند.
به ما میگویند عوضی ها میگویند یک مشت موجود بی فکر و رهبری طلب که میخواهند به جنبش ما ضربه بزنند و آبروی ما را ببرند.  به ما میگویند سی سال پشت در ماندید. دیر رسیدید. چکمه های خود را واکس زده در گوشه اتاق شان برای روز مبادا نگهداشته اند و تنها چکمه های امروز احمدی نژاد را نشان مان میدهند. آری اعتراف میکنیم ما میخواهیم کل بساط جمهوری اسلامی را جمع کنیم. سر سوزنی هم کوتاه نخواهیم آمد. و مثل افتاب هم میدانیم که اگر جمهوری اسلامی جارو شود کل طیف ملی اسلامی ها و اصلاح طلبان نیز با این پدیده شوم از صحنه سیاست جامعه ایران جارو میشوند. این طیف از بغل حیات جمهوری اسلامی تغذیه میکند. تا جمهوری اسلامی هست اصلاح طلبان ملی اسلامی برای اصلاح جمهوری اسلامی تلاش میکنند. افق و آینده سیاسی این طیف به کل حیات جمهوری اسلامی گره خورده.
این صف است که قسم خورده بعنوان بخش اصلاح طلب نطام مدافع سفارتخانه های رژیم باشد.
بخش متین تر مودب ترش ما را به امام بت شکن حواله میدهد تا کروبی بت شکن را جا بندازد. خطاب به ما میگوید: شما که قرار بود مانند امام بت شکن باشید. مگر امام شیشه سفارخانه شکاند. سعی میکند خود را خشمگین نشان دهد. همدردی کند و با کمال رندی  خونسردی دلداریمان دهد که خشمگین نشوید. احساسات خشم تان را کنترل کنید. سکوت کنید. سکوت. گویی ما اولین بار است که در تاریخ مبارزات سیاسی امان جنازه های عزیزان مان را بدست گرفته و فریاد میکشیم.  گویی ما اولین بار است که با پدیده جنایت در جمهوری اسلامی مواجه میشویم  و حالا شوکه شده و عصابانی شده ایم. ما را به سکوت فرا میخوانند و آن را مدنی ترین شکل مبارزه تلقی میکنند چرا که از فریادهای مان هراس دارند. در پشت سر تعجب همسایه های سفارتخانه مخفی میشوند و میگویند آنها ممکن است برداشت خشونت آمیز از شما کنند. گویی دنیا در خواب است گویی مردم دنیا نمیدانند که جمهوری اسلامی چه جرثومه جرثومه کثافت و جنایتی است. گویی اولین بار است که سفارتخانه های جمهوری اسلامی آماج حملات و اعتراضات مردم قرار میگیرد. گویی حالا در بطن این بی خبری همسایه های سفارت میتوان با سکوت به آنها گفت که فرزادها را کشتند و این رژیم رژیم یکپارچه جنایت است. مبارزه عظیم مردم در خارج  را رندانه به انفجار احساسات یک خشم زود گذر جلوه میکنند تا تاریخ و کل این مبارزه را مخدوش کنند. مبارزه مردم و یورش مردم به مراکز اسلامی تنها انفجار یک خشم زود گذر نیست و نبوده . این تداوم سی سال مبارزه عمیق سیاسی و اجتماعی توده های به تنگ آمده از حکومت استبداد اسلامی است. برای همین میگویند سی سال دیر رسیدید. چون مبارزات سی سال گذشته علیه این عمارت خلفای جنایتکار اسلامی را قبول ندارند. این خشم نیست. این نفرت عمیق است. نفرتی به عمر و قدمت جنایت در ایران. این تداوم مبارزه سی ساله مردم  برای سرنگونی و برای انقلاب علیه جمهوری اسلامی است. این نبرد ما برای ازادی و برابری است. برای آزادی همه  نه تنها خودی ها. برای آزادی کلیه زندانیان سیاسی نه خودی ها. برای آزادی تمام احزاب نه تنها احزاب عمو زاده ها، برای آزادی انتشار تمام نشریات و روزنامه ها، برای  آزادی ابراز عقیده تمام عقاید، برای الغای کل اعدامها و نه فقط اعدامهای سیاسی. این نبرد را ما تازه با بستن روزنامه های خودی اغاز نکردیم این نبرد را ما روزی آغاز کردیم که نه تنها نشریات کمونیستها را که کل ساختمان و چاپخانه ها و کارمندانش را به آتش میکشیدند. زمانی که نشریات مان همراه با تمام نویسندگان و فروشندگان و خوانندگان و پخش کنندگان شان به جوخه های تیرباران میسپاردند. مبارزه مردم امروز در ادامه اون مبارزه است. این تنها حباب یک خشم نیست. این سیل اشکهای صدها هزار مادر داغدار در طی سی سال کشتار جمهوری اسلامی است. صدای خرد شدن شیشه های سفارت در واقع صدای ترکیدن بغض فرو خورده هزاران مادر است که به روز مادر فرزاد کمانگر کشیده شدند. این آه مادران و پدران زندان و فرزندان هزاران جان باخته است که به سنگ بدل میشود.
این طیف علاقه و اشتهای وافری به قیچی کردن تاریخ و جفت و جور کردن قطعات دلخواه پازل تصویر سیاسی ایران را دارند. علاقه اشان تنها یک تمایل قلبی نیست. تمام مسئله این است که کل این طیف در آن تاریخی که میخواهند قیچی کنند نقش داشته اند. در کشتار مردم نقش داشته اند. در داغدار کردن مادران نقش داشته اند در پر کردن زندانها از جوانان پرشور نقش داشته اند در شکنجه و تجاوز و اعدام نقش داشته اند. در به خاک و خون کشاندن زن و مرد و پیر و کودک نقش داشته اند. در یک نسل کشی نقش داشته اند در بریین زبان ها نقش داشتند در سنگسار زن ها و پونس زدن حجاب بر سر زن ها و پاشیدن اسید بر صورت زنها نقش داشته اند. تاریخی که آنها میخواهند قیچی کنند این تاریخ زنده و فراموش ناشدنی خونبار است.  مهمتر اینکه بریدن این صفحات تارخ، بخاطر پشیمانی از این دوره نیست. از سر ندامت و عذرخواهی و طلب عفو از مردم برای این کشتار در این دوره نیست. بلکه بخاطر بازگشت به همین دوره مخفی شده خونین همه با هم امام خمینی است. بازگشت به دوران امام، بازگشت به قانون اساسی، بازگشت به شعار جمهوری اسلامی نه یک کمه زیاد نه یک کلمه کم، یعنی بازگرداندن جامعه به اون دوران خونبار جنایت همگانی. برای همین نمیخواهند جمهوری اسلامی ساقط شود. برای همین منفعتشان در حفظ نظام است. برای همین هنوز با همان نفرت سالهای شصت با کمونیستها برخورد میکنند. برای همین وقتی قلمشان را علیه کمونیستها به حرکت در می آورند به سبک لاجوردی و شریعتمداری مینویسند.
برای همین حمله به سفارتخانه ها را باید محکوم کنند.
هوش سرشارى نمیخواهد که کسى بفهمد آزادى محصول مبارزه آزادیخواهانه است. مبارزه برای تمام آزادی. در پس تمام قیل و قال این محافل، این مبارزه آزادیخواهانه، تمام این مدت در جریان بوده و رشد کرده است. اکنون این جنبش نیروى اصلى تحول در جامعه ایران است. دور دور ماست و صف عظیمى که براى سرنگونى رژیم اسلامى به میدان آمده است.
حرکت مردم موجى نیست که بشود براحتى پسش زد. یا با قیل و قل ژورنالیستی تخطنه شان کرد. امروز رژیم جمهورى اسلامى، چه در داخل و چه در خارج در روند تضعیف و فروپاشى است. این ضد حمله‌ها و تعرضاتى که میکند و این لحن پرخاشگر و مستهجنى که بکار میبرد، همه از سر استیصال و براى نگهداشتن سنگرهایى است که تا به این لحظه داشته است. اگر کهریزک ها توانست مانعی برای یورش جوانان به گاردهای سرکوبگر شود و جلوی وقایعی مانند عاشورا شود این تکاپوها هم شاید میتوانست کمکی میکرد. سفرت حکومت کهریزک ها را باید در خارج جمع کرد. این کار جنبش و نیرویی است که خواهان تمام عیار و افراطی آزادی و حقوق انسانی است.
و برای همین باید سفارتخانه ها و مراکز رژیم اسلامی را مورد تعرض  بی وقفه قرار داد.