مصاحبه اکتبر با سلام زیجی در رابطه با اعتصاب عمومی ۲۳ اردیبهشت مردم در کردستان

پیروزی اعتصاب عمومی ۲۳ اردیبهشت در کردستان و دستاوردهای آن  هیچ ربطی به

قومی گری و جنبش ارتجاعی سبز ندارد!
اکتبر: روز ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ در اعتراض به اعدام  ۵ نفر از فعالین سیاسی توسط حکومت اسلامی  که اساساً از طرف کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری- حکمتیست و سازمان کردستان “حزب کمونیست”- کومه له، فراخوان داده شده بود و حمایت و فراخوان جریانات  و فعالین سیاسی چپ و کمونیست  و حتی جریانات دیگر را نیز وسیعا به دنبال داشت . چرا این  فراخوان  داده شد. چرا اعتصاب عمومی ؟ زمینه های سیاسی و اجتماعی این فراخوان چه بود؟

 

سلام زیجی: اعدام فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان هرچند اولین جنایت جمهوری اسلامی نیست، اما در اوضاع سیاسی امروز ایران و آنهم در شرایطی که سالهاست  بیشتر سازمانها و نهادهای بین المللی و “مدافع حقوق زندانیان سیاسی” خواهان آزادی این افراد و بطور برجسته  تری خواهان آزادی فرزاد کمانگر شده بودند،این جنایت در برابر چشمان باز آنها انجام گرفت و جمهوری اسلامی وقعی به تلاشهای ” نهادهای حقوق بشری” ننهاد. همچنین هیچ اثری حتی از همان نمایشات مسخره ” پروسه دادگاهی” نبود و وکلای این زندانیان از همه کس بیخبرتر بودند. اعدام این افراد همه ما را غافلگیر و در ماتم فرو برد. جامعه را در شوک و تنفرعمیق از جمهوری اسلامی فرو برد و در داخل و خارج کشور موج تنفر و انزجار را بر علیه حکومت آدمکش جمهوری اسلامی را بیش از پیش افزود. اعدام ناگهانی این پنج نفر قلدری و دهن کجی آشکاری بود که می بایست پاسخ خودش را بگیرد.در حالی  این خبرتکاندهنده را شنیدیم که ما در کمیته کردستان نشست روتین و حضوری داشتیم، یکشنبه شب همان روز تعدادی از اعضای هیئت اجرایی کمیته  که با هم بودیم بر ضرورت یک اقدام جدی و مشخصاً اعلام اعتصاب تاکید کردیم.

علل انتخاب اعتصاب بر میگردد به زمینه ها، شرایط سیاسی  و عدم مشروعیت کامل حکومت اسلامی در کردستان  ونیز تجارب، نفوذ و امکان ما در جامعه. یک جنبه دیگر مسئله که دخیل در تصمیم گیری ما بود  میلتاریزه کردن محیط زندگی مردم از طرف رژیم و اینکه ما در چنین مواردی میبایست روشی را انتخاب کنیم که هم توده گیر باشد و هم  بهانه  و سیاست ماجراجویانه رژیم در به میدان کشاندن اوباش مسلح  و کشتار مردم را مسدود کرده باشد.  با در نظر گرفتن این فاکتورها اعلام و اجرای اعتصاب بخش عمده آن اهداف را تامین می کرد. تجارب گذشته نیز همین را به ثبوت رسانده است. ما در گذشته هم از فراخوان یک اعتصاب حمایت و مستقیما نقش داشتیم  و همچنین خود راسا سال گذشته نیز به مناسبت  سی امین سالگرد حمله جمهوری اسلامی به کردستان در ۲۸ مرداد یک تنه اعتصاب فراخوان دادیم و هر دو بار جامعه به اعتصاب نشست.

 

زمینه های سیاسی و اجتماعی این فراخوان  ریشه در تنفر و نارضایتی وسیع و اجتماعی مردم در کردستان دارد که به قدمت حاکمیت سیاه رژیم این تنفر و قبول نکردن مشروعیت حکومت اسلامی در کردستان  وجود داشته است . شنیدن خبر اعدام  وحشیانه این پنج نفر  اعتراض و تنفر و نارضایتی اجتماعی و همیشگی جامعه فوران کرد و همین زمینه دامنه اعتصاب را همه گیرتر کرد. مردم هیچگاه در بعد وسیع در هیچ پروژه رژیم از جمله در مضحکه انتخاباتی های آن شرکت نداشته اند و احزاب بورژوایی کرد نیز که با حربه های رژیم همدست و همنوا و همسرنوشت شده اند نزد جامعه منزوی تر از آن شده اند که بودند. در یکسال گذشته که بخشی از خود رژیم به عنوان اپوزیسیون و جنبش سبز وقتی در” انتخابات” ریاست جمهوری باخت موج عاشورا و نماز جمعه راه افتاد و  چپ و راست اپوزیسیون را از جمله در کردستان را به سوی خود جلب کرد. و اما بدلیل همین زمینه های عینی که برشمردم و به دلیل عدم توهم به هیچ یک از شاخه ها وجناحهای رژیم در تقابل با خزعبلاتی مانند: “مردم کردستان عقب است و همراه اعتراضات سراسری نیست” مردم در کردستان آگاهانه و بدرست خود را قربانی جنگ جناحهای رژیم نکردند و خصلت انقلابی و خواست سرنگونی کلیت حکومت به عنوان شاخص و هدف طبقه کارگر و زحمتکش و کمونیستهای جامعه کردستان پا برجا ماند، درست آنطوری که در میان کارگران و آزادیخواهان کل جامعه ایران به قوت خود باقی ماند گر چه آن روند کل موقعیت ما در مبارزه با سرمایه داران و حکومت اسلامی را تضعیف کرد.

 البته باید تاکید کنم که قدرت اجتماعی کمونیسم و چپ در کردستان که ریشه در تاریخ سه دهه اخیر مبارزه و حضور ما دارد و مشخصاً نفوذ و قدرت سیاسی، اجتماعی و سازمانی ما کمونیست کارگری های حکمتیست در کردستان بدون تردید مبنای آن زمینه اجتماعی و همچنین قدرت و اعتماد بنفسی بود که ما مطمئن بودیم که فراخوان اعتصاب ما بی پاسخ نخواهد ماند.

 

اکتبر، همانطور که میدانید  بدنبال موفقیت این اعتصاب نظرات و ارزیابیها و استفاده های تبلیغاتی متفاوتی حتی از جانب جریان یا جریانات  که همراه شما در فرخوان آن اعتصاب  سهیم بودند بدست داده شده است.  برخی از آنها تلاش میکنند حرکت مردم کردستان  و ” اعتصاب عمومی ” را به ” اعتراضات توده ای جاری تحت لوای جنبش سبز در سطح سراسری  ” ربط بدهند. چرا؟ و شما چه برخوردی به آن دارید؟ 

 

سلام زیجی: اجازه بدهید قبل از پاسخ به آن به یک پدیده بسیار زشت تر که جنجال و بهره برداری قومی و ضد انسانی از این حرکت را شروع کرده است اشاره کنم.  برای همه روشن است این اعتصاب به  فراخوان و ابتکار چپ جامعه کردستان بود، ما کمونیستها و  جریانات چپ دیگر.  اما  به حکم وجود جنبش ها، سنتها و اهداف متفاوت سیاسی، باز شدن دهن چرکین و بهره برداری ارتجاع از چنین حرکتهای بزرگ اجتماعی در اوضاع سیاسی امروز ایران امر اجتناب ناپذیری است. اما کنار آمدن با آن و بی جواب گذاشتنش به مراتب به حال جامعه زیانبارتر خواهد بود.همراه شدن جریانات و شخصیتهای راست و چپ  در این حرکت مثبت بود اما در این پروسه نه تنها شاهد عروج تبلیغات ناسیونالیستی و قومی که شاهد فاشیسم کردی نیز هستیم. برای مثال اعلام میشود” چهار زندانی کرد” یا “اعدام پنچ زندانی که چهار نفرشان کرد هستند” و یا دربیشتر موارد فقط از اعدام “چهار زندانی کرد” نام برده می شود یا اعلام تظاهرات “کردها” در خارج و بازیهای از این دست. حتی در رسانه های بین المللی و کردی و از جانب احزاب که همیشه  یا نیم کلاج  تاریخ و آرمانشان  با آرمان بورژوازی حاکم و یا با بخشی از جناحهای رژیم بوده است و امروز وزن و اعتبارشان به گل نشسته است به عنوان “سرکوب و اعدام کردها” از آن نام برده می شود و دارند برای خود دستمایه و نانی کسب میکنند. دارند از آن برای سیاستهای ضد مردمی تاکنونی خود بهره برداری میکنند.. البته این جریانات مانند هر دو شاخه حزب دمکرات ، پژاک،  شاخه های کومله و از جمله کومه له ای که با ما فراخوان دهنده اعتصاب بود، در مواردی از اکسیونهای خارج کشوری با نمایندگان شناخته شده جنبش سبز و “اصلاحات” و” دمکراسی خواه” برگزار کرده اند که تماماً بی ربط به انگیزه و اهداف اعتصاب عمومی اخیر بوده است. آنچه که باید قویاً افشا شود، دادن رنگ ملی و قومی به جنایت اعدام و دادن هویت قومی به زندانی سیاسی به طور کلی است. به نظر من باید این نوع هویت تراشی های  کاذب به اندازه خود جنایت اعدام تقبیح گردد و نگذاشت لاشخورهای قومی به همراه جمهوری اسلامی مبارزه واحد آزادیخواهان را خدشه دار کنند.

 برگردم به سوال شما، در مورد تبلیغات آن جریانات باید گفت فرصت طلبی و سؤ استفاده از یک حرکت اعتراضی که برای یک هدف مشخص یعنی نه به اعدام و نه به جمهوری اسلامی و به همت کارگران ،کمونیستها و آزادیخواهان و در یک جامعه با سابقه سی ساله تنفر از همه جناحهای رژیم اعلام و به پیروزی رسید، موقوف!

 

 اما مشکل آن جریانات بنظر من فراتر از “فرصت طلبی” است. آنها هر کدام کمبودها و تناقضاتی در خود دارند؛ هر کدام از آنها گر چه اهدافی به ظاهر متفاوت دارند،از نظر طبقاتی دارای خاستگاه مشترکی اند. اینکه یکی “سراسری” است و میخواهد “محلی” را  شریک شود با دیگری که موقعیت عکس آنرا دارد، تغییری در موضوع و سیاست  ضد مارکسیستی آنها در برخود به اوضاع سیاسی امروز ایران به وجود نمی آورد. بررسی مواضع آنها در برخورد به این اعتصاب نیاز به بحث جامعتری دارد. در اینجا با آوردن دو نقل قول از آنها   وتوضیحاتی اکتفا میکنم. بنظر من هر انسان آگاه و آزادیخواهی میدانند که رهبری این جریانات با هر پزی که میگیرند جز آسیب رساندن به کمونیزم و صفوف متحد و خود آگاه طبقاتی کارگران کار مهم دیگری را آنجام نمیدهند.

 

 “اول ، با این حرکت جنبش کردستان نه تنها پیوند خود را با مبارزات سراسری کارگران ، زنان و همه مردم آزادیخواه ایران محکمتر کرد...”( از اطلاعیه کمیته مرکزی کومله) .منظور این نابغه های “جنبش کارگری” کردستانی از “پیوند با مبارزات سراسری کارگران ” با پیام دبیر اولشان واضح تر میگردد “… مبارزات سراسری یک سال اخیر به همبستگی با جنبش انقلابی کردستان نیاز حیاتی دارد…”( ابراهیم علیزاده) با ادامه پیام “دبیر اول” مردم از معما سید ابراهیم بلاخره چیزی دستگیرشان میشود. هدف و تیر خلاص عشق به جنبش بورژوازی سبز، که او با شیفته گی به عنوان مبارزات نوین از آن نام میبرد خطاب به مردم کردستان رها خواهد شد  “…  امروز دهها میلیون از هم سرنوشتان مردم کردستان که در سطح ایران در یک سال گذشته در یک مبارزه نوین به علیه رژیم به پا خاسته اند به تجربه اعتصاب عمومی مردم کردستان چشم دوخته اند بگزارید با هم این تجربه را با موفقیت به نتیجه برسانیم” ( از پیام ابراهیم علیزاده به مردم)

 

و اما همزاد دو قلو و برادر بزرگ این چپ محلی و ملی کردستانی که نمایندگی چپ ملی “سراسری” را به عهده گرفته، مدتها پیش دم انقلاب و سوسیالیسم و حکومت انسانی خودش را به جنبش ۲۲ خرداد موسوی و کروبی، عاشورا و نماز جمعه و هر چیز دولتی و اسلامی  گره زده است. اینها که پیشینه، علاقه و هنر خاصی در هویت سازی ملی و صدور شناسنامه ملی دارند، از سر دلبستگی به خیزش های ملی خود، عدم خیزش تاکنونی  “جنبش کردستان” و علل عدم پیوستن مردم در کردستان به “انقلاب” را در  عدم تکاپو و سیاست نادرست احزاب آن جستجو می کنند . لابد برگشت آنها  به نزد همفکران سابق و امروز خود در کردستان برای آنها علاوه بر جبران عدم وجود بنیه “محلی” این خاصیت را دارد که آن “کمبود “را رفع کنند.  اما این در “گوش گاو” خوابیده ها  نمیخواهند اقرار کنند و بپذیرند  که مدتهاست همزمان با آنها،احزاب  ریشه دارتر و با نفوذتر جنبش ملی کرد با جنبش سبز موسوی و” انقلاب جاری” همراه شده اند. ولی در کردستان  نیز مانند هر جای ایران، هیچ نیروی قابل اعتنائی همراهیشان نکرد.ناسیونالیسم چپ به این حرکت اعتراضی و اعتصاب آویزان شده اند  تا به” انقلاب” سراسریشان نیرو دهد،  به آن “بپیوندند” و “راه نشان دهد”. اگر چنین اتفاقی می افتاد، باید از خیلی جنبه ها  در خصلت مبارزاتی مردم تجدید نظر کرد همانطوری که خیلیها از کمونیست بودن خود تجدید نظر کرده اند. معلوم نیست اگر از ۲۲ خرداد انقلابی شروع شده و در هر تجمع دولتی و یا سبز قدرتمندتر میشود چه نیازی به دنده کمک اعتصاب عمومی داشت تا چپ تر شود. این اعتصاب برای ناسیونالیسم چپ تنها و تنها در این راستا معنی پیدا کرده است.برای اثبات این مدعا کافی است به این دو نقل قول حیرت انگیز آنها دقت کنید: اعتصاب عمومی پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت بعنوان یک اقدام و یک روز تاریخی در مبارزه مردم کردستان و انقلاب در ایران ثبت خواهد شد. این حرکت میلیونی مردم کردستان همچنین انقلاب کنونی را بیش از پیش رادیکال خواهد کرد و به چپ خواهد چرخاند.” ( از اطلاعیه حزب “کمونیست کارگری”)

 اهداف این جریانات از  این اعتصاب وتعبیر سیاسی آنها بشدت راستروانه ودر تضاد  عمیق با  سیاست و منافع جنبش  کمونیستی و کارگری است.

 

 این اعتصاب پیروزمند، اعتراض به اعدام و جنایات جمهوری توحش اسلامی بود. این حرکت متحدانه در کردستان بر علیه کلیت جمهوری اسلامی و حاکمیت سی ساله آن بود. “جنبش سراسری و رادیکال یکسال اخیر”  که همه میدانند یعنی ” جریان سبز بعداز ۲۲ خرداد” است، با رهبران و رنگ سبز و هدف قانون اساسی و یاحسین اش بخش تفکیک ناپذیری از کل تاریخ آدمکشی حکومت اسلامی است. هر سازمان و فردی که این اعتصاب را برای “پیوند” و همراهی با چنین حرکت ارتجاعی  در بازار تبلیغاتی خود مورد بهره برداری قرار بدهد و به حراج بگذارد، تماماً ضد اهداف و خصلت این اعتصاب بزرگ و بر علیه خود مردم کردستان حرکت کرده است. نتیجه این پروپاگند معوج، فروختن این اعتراضات به یک جنبش تمام عیار بورژوایی ودر راستای خدمت به جناحی از جمهوری اسلامی باید دید وباید آنرا به  مردم شناساند.

 به این معنی اعتصاب سراسری  امروز کارگران و زحمتکشان کردستان هیچ پیوند و ربطی به جنبش “اعتراضی سراسری امروز” که از ۲۲ خرداد شروع شده بود،  ندارد. درست در نقطه مقابل آن است! کارگران و آزادیخواهان کردستان تنها متحدین خود را جنبش کارگری،مبارزات جاری آنها و جنبشی آزادیخواهانه ای که علیه پدیده ارتجاعی سبز و سایر جناحهای جمهوری اسلامی میباشند،میداند. همین حقیقت است که کارگران از این اعتصاب حمایت میکنند و جنایت اعدام آن ۵ انسان را به روشنی محکوم کرده اند و همواره علیه هر دو جناح رژیم بوده اند. اعتصاب امروز از جانب کسانی به تحقق پیوست که همراه با کل آزادیخواهان ایران برای نابودی و سرنگونی کلیت این حاکمیت سی ساله و رسیدن به آزادی و برابری در تلاش و مبارزه بی وقفه هستند و خود را تنها در این هدف با هر حرکت سراسری هم سو می بینند.  سی سال است همبستگی سراسری و مبارزاتی کارگران و آزادیخواهان در کردستان  با طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی در ایران جریان دارد. لازم به نو آوریهای ارتجاعی کسی نیست که در پوشش کمونیست و چپ به ما کارگران و مردم در کردستان یاد آور شوند که “جنبش سال گذشته” مال آنها است. گویی کمونیستها و آزادخواهان در این سی سال آب در هاون کوبیده اند! این ترفند روشنفکران خسته شده وپشت کرده به تاریخ و سنت و منافع مستقل طبقاتی و کمونیستی است. وصل کردن و محدود کردن تاریخ پراز افتخار و مبارزه و قربانی تاکنونی  طبقه و جنبش ما  به اتفاق سراپا ارتجاعی ۲۲ خرداد  وجنبش  بورژوا-اسلامی  سبز که علیه “تقلب در انتخابات” شکل گرفت، نه تنها تحریف همسرنوشتی مبارزه مردم کردستان با مبارزه  سراسری مردم ایران علیه حکومت فاشیستی اسلامی است که عملا این مبارزات را در خدمت یک جناح بورژوازی و ارتجاعی رژیم به حراج میگذارند و نباید اجازه آنرا به کسی داد!

 

اکتبر: ارزیابی  شما از  حرکت موفقیت اعتصاب عمومی چیست؟

 

سلام زیجی: یک حرکت بسیار موفق بود. هدف این حرکت توده ای نه به اعدام و ابراز تنفر از اعدام پنج زندانی سیاسی بود. این هدف در ابعاد میلیونی در داخل و خارج کشور حمایت پیدا کرد و یک جامعه چند میلیونی به فراخوان چپ و برای یک هدف انسانی و انقلابی و علیه سیاست سرکوب به میدان آمد و یک اعتصاب عمومی کامل را با  وجود فشار و سرکوب رژیم به اجرا گذاشت. بسیار روشن است که  هر جریان و دسته ای بخواهد از آن استفاده دیگری بکند، شکست خواهد خورد. در یکسال اخیر کم نبودند جریاناتی که برای حمایت از  جنبش سبزبه مردم فراخوان پیوستن به نماز جمعه و عاشورا،عزای عمومی و ریختن به خیابانها داده اند که در کردستان به یمن خصلت اجتماعی و مبارزاتی که در پاسخ به سوال اول اشاره کردم پروژه آنها ساقط ماند. با اعتصاب عمومی ۲۳ اردیبهشت بیش از پیش این روحیه و اعتماد تقویت گردید که نباید با هیچ حرکتی که در چهار چوب رژیم و در دل اختلافات آنها  و به هدف ممانعت از سرنگونی کلیت رژیم شکل میگیرد، همراهی کرد و به آن پیوست.

 

  کردستان اگر “سنگر انقلاب” بوده تنها باید برای انقلابی به پا خیزد و برای شکل دادن به انقلابی همراه شود که نه  متولد روز ۲۲ خرداد ۸۸،بلکه به کل مبارزات سی ساله متکی است و کل بنیادهای رژیم  را از جمله همه دوم خرادیهای سابق و ۲۲ خردادیهای بورژوا و سران جنایتکار آنرا همین امروز هدف مستقیم خود قرار داده باشد. بنظر من این وجه از مبارزه در کردستان قویتر شد و تاثیر آن بر کل ایران تنها از این نظر میتواند مفید واقع گردد و الگوئی برای مبارزات سیاسی و اجتماعی ما باشد.

در این حرکت جمهوری اسلامی بیش از پیش به زبونی  خود  در مقابل قدرت  مبارزاتی متحد مردم پی برد. بیش از پیش  خود را در مقابل موج تنفر کل جامعه و عدم مشروعیت خود نزد آنها دید. اعتصاب در اعتراض به اعدام تنها درمقابل جنایتکاران امروزی که آن ۵ نفر را اعدام کردند نبود، بلکه عملاً و مستقیماً برعلیه کل جنبش بورژوازی سبز و بر علیه بورژوازی کرد هم بود. از این نظر این یک حرکت تاریخی و کم نظیر علیه کلیت حکومت و جنایت اعدام  و اعدام زندانی سیاسی است که باید ارزش آنرا دانست.

این اعتصاب درس عبرت و هشدار بزرگی برای جنایتکاران اسلامی بود. اعلام شد که تهدید و راه انداختن ماشین آدمکشی غیر قابل تحمل است. برگشت اوضاع به دهه های شصت و هفتاد غیر ممکن است. مردم دیگر این جنایات را تحمل نمیکنند و عاملین آنرا افسار خواهند زد.  حمایت از خانواده قربانیان و تنها نگذاشتن آن یک تلاش و حرکت انسانی بود که قابل ستایش است و باید به سنت پایدار تبدیل شود و در مقابل افسارگسیختگی رژیم از خانواده قربانیان و زندانیان سیاسی  علناً و در ابعاد این چنینی دفاع کرد.  تاثیرات این اعتصاب تنها به داخل ایران محدود نماند. علاوه بر کشورهای خارج کشور و رسوائی بیشتر رژیم در آن کشورها مستقیما   بر کشورهایی با حاکمان وحشی و اسلامی و حامی اعدام مانند عراق و افعانستان نیز تاثیر گذاشت.   گزارش تظاهرات و حمایت  از اعتصاب عمومی و اعتراض به اعدام آن ۵ زندانی سیاسی  که در رسانه ها انعکاس یافت (البته در کردستان عراق مورد تهاجم نیروهای مسلح دولت کردی نیز قرار گرفت) گویای گسترش دامنه تنفر از پدیده اعدام و مشخصاً جنایت حکومت اسلامی در اعدام زندانیان سیاسی بود.

 

در آخر بار دیگر بر  صف مستقل و سر نوشت ساز  جنبشمان تأکید  می کنم. در یکسال اخیر  بخش اعظم احزاب راست و چپ و همچنین جنبشهای قومی کم و بیش در کنار جناح اولترا راست و ضد کارگر و آزادیخواهی،در کنار یک جناح عمیقاً اسلامی و عمیقاً بورژوایی قرار گرفتند. پدیده همراهی با جنبش سبز  موقعیت مبارز آزادیخواهانه که سی سال است در کردستان و  ایران تداوم داشته واز جمله  در عرصه  مبارزات کارگری تضعیف کرد.این شرایط بیش از بیش برای حکومت فاشیست حاکم بر ایران عمر خرید. اما به همت ایستادگی و مقاومت و سر سختی  و روشن بینی ما کمونیستها و کارگران  و کل جنبش آزادیخواهانه سرنگونی طلب دارد ورق دوباره بر میگردد. همراهی نکردن با آن روند ارتجاعی در یک سال اخیر از سوی پیشروان طبقه کارگر، برگزاری اول مه مستقل و پیشرو کارگری و مطالبات مشترک تشکلهای موجود آنها در سال جاری، تلاش آزادیخواهانه  بخشی از جنبش دانشجوئی،  و  اعتصاب عمومی ۲۸ مرداد سال گذشته در کردستان  آن مقاومت و ایجاد صف مستقل  و سنگر بندی اولیه را در تقابل با کل آن روند ضد انقلابی و ضد آزادیخواهانه را شکل داد. اعتصاب عمومی ۲۳ اردیبهشت نیز در این راستا بود و بنظر م به تقویت آن صف و سنگر بندی و حفظ چهره آزادیخواهانه و امید و خوشبینی به آینده روشنتر مبارزه ما کارگران و زحمتکشان بر علیه حاکمیت سیاه سرمایه داران و حکومت اسلامی کمک کرد. به همین دلیل باید آنرا نقطه عطفی در مبارزه برای مقابله با آدمکشی رژیم و روند سرنگونی انقلابی آن دید و مورد ستایش قرار داد. باید در مورد دستاوردهایش بیشتر گفت و نشان داد.باید کل جامعه کردستان را به اهمیت کار مهمی که انجام دادند بیشتر تشویق و همراهی کرد. این دستاورد بزرگ را به سنگری  دیگر برای  اتحاد و همبسستگی بیشتر با طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی بر علیه کل جناحهای  رژیم، برای سرنگونی کلیت آن و دست یابی به آزادی و برابری ،یک جامعه بدون حکومت اسلامی و بدون ارتجاع قومی و ملی  و رسیدن به یک نظام آزادیخواه، برابر و سوسیالیستی در ایران تبدیل کرد.

 

۲۰۱۰-۰۵-۱۶

 

با تشکر از شما

مصاحبه کننده: اسماعیل ویسی