چاره رنجبران اتحاد و تشکیلات است!

امسال کارگران رنجدیده و مبارز ما در بسیاری از شهر های کشور بار دیگر در ابعاد و سطوح مختلف روز جهانی کارگر را گرامی داشتند. با وجود فضای بگیر و ببندی که جمهوری اسلامی در این روز راه انداخته بود و برغم کنترلهای شدید امنیتی و تحت فشار قرار دادن وسیع فعالین کارگری و اعمال فشارهای امنیتی به آنها، با وجود میلیتاریزه کردن وسیع محلهای تجمع کارگران برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر که جمهوری اسلامی عملا آنرا به رسمیت نمی شناسد، و بالاخره با وجود سرکوب و ضرب و شتم و دستگیری شرکت کنندگان در تجمعات کارگری این روز، کارگران در تهران، مشهد، قزوین، اراک، تبریز، اصفهان، سنندج، شیراز و … دست به تجمع زده و در هر کجا که توانستند با سر دادن شعار و از جمله شعار “مرگ بر دیکتاتور”، خشم و اعتراض خویش بر علیه شرایط فاجعه بار زندگی خویش که نتیجه منطقی سلطه  نظام استثمارگرانه حاکم  می باشد را به نمایش گذاردند.

 واقعیت این است که فرا رسیدن اول ماه مه، روز جهانی کارگر، در ایران زیر حاکمیت رژیم سرکوبگر و ضد کارگری جمهوری اسلامی، هر ساله فرصتی ست که اوضاع معیشتی و اقتصادی وخیم طبقه کارگر از یکسو و چشم انداز مبارزات کارگران با طبقه حاکم و رژیم مدافع آن از سوی دیگر با برجستگی بیشتری در مقابل دید افکار عمومی قرار می گیرد.

امسال نیز  کارگران محروم ایران در شرایطی به استقبال روز جهانی خود رفتند که کمرشان در زیر بار استثمار و غارت سرمایه داران زالو صفت و دولت حامی آنان خم شده و دیکتاتوری حاکم با اعمال یک خفقان و سرکوب شدید در محیط های کارگری و در سطح جامعه تسمه از گرده آنان کشیده است.

دستمزدهای نازلی که به هیچ وجه کفاف یک زندگی شایسته را به کارگران نمی دهند و عدم پرداخت همین دستمزدها به مدت چندین ماه و حتی یکی دوسال، اعمال شرایط وحشیانه استثمار در محیط های کار ،فقدان کمترین استانداردهای امنیتی و بهداشتی در کارخانه ها، رواج وسیع قراردادهای ظالمانه موقت و سفید امضاء، استثمار ظالمانه زنان و کودکان، فقدان هر گونه بیمه کارگری، اخراجهای فله ای، فقدان حق برخورداری از کمترین تشکلهای مستقل کارگری گوشه ای از اوضاع فاجعه بار و مشکلات جان فرسایی ست که طبقه کارگر ایران در نتیجه  ۳۰ سال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی با آن روبروست. شرایط وحشیانه ای که  دولت  فریب کار و دروغگوی احمدی نژاد مزدور می کوشد آن را به حد کمال رسانده و با اجرای طرح ضد مردمی موسوم به ” هدفمند کردن یارانه ها”، طبقه کارگر ایران را در جهت تامین منافع امپریالیستها و نظام سرمایه داری وابسته به امپریالیسم هر چه بیشتر به گرداب فقر و بیکاری و گرسنگی سوق دهد. در چارچوب چنین شرایطی ست که ما می بینیم امسال یکی از کارگران محروم و بجان آمده از استثمار سرمایه داران و مظالم حکومت مدافع آنان، در روز اول ماه مه خود را در جلوی دانشگاه به آتش  می کشد و با پایان دادن به زندگی خود فریاد اعتراض خود از شرایط ظالمانه و نکبت بار موجود در جامعه و خشم و نفرت خویش از وحشیگری دژخیمان حاکم را در انظار عمومی به نمایش می گذارد.

واقعیات برشمرده فوق به نوبه خود نشان می دهند که طبقه کارگر ما بیش از هر زمان دیگر در سالهای اخیر، درگیر یک جدال مرگ و زندگی با  شرایط جهنمی و غیر انسانی ای شده است که نظام ضد خلقی حاکم  برای او بوجود آورده است.

البته کارگران مبارز ما هیچ گاه در طول بیش از سه دهه حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی و یورشی که سرمایه داران وابسته به حیات و هستی آنها سازمان داده اند از پا ننشسته اند و برغم مواجه با یک شرایط پلیسی مطلق و سرکوبگرانه همواره برای تحقق حقوق انسانی و عادلانه خویش به مبارزه پرداخته اند. وقوع روزمره اعتراضات و اعتصابات کارگری بر علیه پایمال شدن حداقل حقوق صنفی و سیاسی کارگران و تلاشهای بی وقفه کارگران آگاه و مبارز برای ایجاد تشکلهای صنفی خود، جلوه ای از این واقعیت یعنی عدم توقف مبارزات طبقه کارگر ایران در مقابل دیکتاتوری حاکم برغم تمامی سرکوبهای انجام شده را نشان می دهد.

اما مبارزات طبقه کارگر ایران به گواه شواهد موجود برغم تمامی دلاوریهایی که در جریان آن صورت گرفته همواره از پراکندگی صفوف کارگران  رنج برده است، و تجربه نشان داده که تازمانی که این واقعیت تداوم یابد امید زیادی به بهبود شرایط فاجعه بار زندگی کارگران ما در میان نخواهد بود. در این  جاست که باید به این واقعیت توجه داشت که پراکندگی و تشتت در صفوف  کارگران خود معلول یک عامل مهمتر یعنی دیکتاتوری عنان گسیخته جمهوری اسلامی در جامعه ماست که وجود کمترین سازمانیابی در بین کارگران و تلاش برای ایجاد تشکلهای صنفی و سیاسی توده ای در میان آنها را بر نمی تابد و هرگونه کوشش برای بوجود آوردن حداقل اتحاد و تشکل طبقاتی در صفوف کارگران را با سرکوب و بگیر و ببند و زندان و شکنجه و اعدام کارگران پاسخ می دهد. البته این دیکتاتوری قائم به ذات نیست یعنی بدون نابودی سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران نمی توان آن را از بین برد. در هر حال دیکتاتوری حاکم هرگز تلاشهای کارگران مبارز ما برای ایجاد تشکلهای صنفی ای که با قبول چارچوب قوانین ضد خلقی جمهوری اسلامی در جهت بهبود اوضاع معیشتی کارگران و محدود کردن ابعاد هجوم افسارگسیخته سرمایه داران به حقوق آنها حرکت میکنند نیز تحمل نکرده و تلاش های مبارزاتی کارگران در این جهت تاکنون از سوی سردمداران رژیم حاکم با سرکوب و بریدن زبان و دستگیری و زندانی کردن فعالین کارگری توسط رژیم حاکم  پاسخ گرفته است. براستی در شرایطی که به اعتراف خود مقامات جمهوری اسلامی هرگونه تلاش کارگران برای ایجاد سندیکا و اتحادیه های صنفی نیز مستقیما با “امنیت” نظام  ضد خلقی آنها سر و کار پیدا کرده و با آن برخورد “امنیتی” می شود، چه چشم اندازی در مقابل این نیاز مهم کارگران وجود دارد ؟

پاسخ این سوال را باید در تجربه عینی سالها مبارزات خود طبقه کارگر در چارچوب جامعه تحت سلطه ما یافت. این تجارب نشان می دهند که تا زمانی که نظام سرمایه داری وابسته که دیکتاتوری، روبنای ذاتی آن است بر کشور ما حاکم است ، امکان بوجود آوردن و از آن مهمتر بقا و تداوم تشکلهای مستقل کارگری توده ای در چارچوب چنین نظامی وجود ندارد. به همین دلیل هم مبارزات طبقه کارگر ما و انرژی بیکران و تاریخساز این طبقه باید مانع اصلی تشکل یابی خود یعنی رژیم دیکتاتور جمهوری اسلامی را که حامی و مدافع سیستم سرمایه داری در ایران است را آماج حملات خود قرار دهد. تنها در مسیر پیشرفت چنین مبارزه ای ست که با شکاف برداشتن سد دیکتاتوری امکان تشکل و سازمانیابی طبقه کارگر ایران مهیا می گردد. وظیفه پیشروان طبقه کارگر و نیروهایی که به این طبقه دورانساز تعلق دارند است  تا این واقعیت را با تمام توان در میان کارگران پژواک داده و در جهت نابودی نظام سرمایه داری حاکم بر ایران و دیکتاتوری عنان گسیخته ناشی از آن گام بر دارند. واقعیت این است که کارگران نیرویی عظیم برای تغییر بنیادین نظام استثمارگرانه کنونی می باشند و این امر وابسته است به متشکل شدن آنها. در نتیجه به نسبتی که بتوانند در جهت برطرف نمودن موانع تشکل و سازمانیابی سیاسی و صنفی خود گام بردارند قادر خواهند شد در جهت این رسالت تاریخی حرکت نمایند.