خاطرات زندان تیف / قسمت ١۴

روز دوشنبه ۱۳ تیر، دو نفر دست به فرار زدند. روز چهار شنبه ۱۵ تیر پنج نفر دیگر فرار کردند. پس از دو روز، ۲ نفر از زندانیان فراری دستگیر و به زندان بازگردانده شدند. سازمان مجاهدین به همه ی روستاها و عربهای آن مناطق پول داده بود که فراریان تیف و اردوگاه اشرف را دستگیر کنند. با آغاز موج فرارها ، ارتش آمریکا هم دست به تنبیه همگانی زد و فشار بر زندانیان را افزایش داد: یورش به چادرها و تخریب آن و آزارهای همیشگی.

روز چهار شنبه ۲۲تیر، یکی از زندانیان با نام مستعار “هومن”، که در مزدوری برای ارتش آمریکا سنگ تمام گذاشته بود و حتی بیسیم به دست، در جستجوی زندانیان فراری از سربازان آمریکایی هم فعال تر بود، به سوئد فرستاده شد. جالب آنکه پدر همان فرد هم در تیف بود اما چون فن مزدوری را به اندازه ی پسر نیاموخته بود، تنها پسر را فرستادند. پدر همچون پسر نگندیده بود!

در همان روز یک نفر دیگر موفق به فرار شد و یک نفر دیگر هم به سازمان بازگشت. پنجشنبه ۲۳ تیر، یک نفر دیگر دست به فرار زد که او را دستگیر کرده و به قفس انداختند. سیمهای خاردار و تله های منور را روز به روز افزایش می دادند. روز یکشنبه ۲۶ تیرماه، پنج نفر از زندانیان تیف را به قفس انداختند. جرم آنان تشویق زندانیان به فرار و نرفتن به ایران بود. در واقع گناه آن پنج نفر، پیگیری مستمر وضع حقوقی زندانیان و اطلاع رسانی به دیگر زندانیان و طرح این واقعیت که رفتار دولت آمریکا غیر قانونی است؛ بود.

روز دو شنبه ۲۷ تیرماه، همان پنج نفر در قفس دست به اعتصاب غذا زدند. سربازان آمریکایی برای ترساندن دیگر زندانیان، یکی از آنان را در برابر دیدگان همه به شدت کتک زدند. این رفتار برای حفظ تشکیلات “تروریستی” مجاهدین ضروری بود. یکی از زندانیان موضوع اعتصاب غذا را با تلفن به بیرون انتقال داد که یک هفته به انفرادی فرستاده شد. روز چهارشنبه ۲۹ تیرماه، تلفن زندان را کاملاٌ قطع کردند و سپس برای آرام کردن فضای زندان سرهنگ “وودساید” وعده داد که در ۱۵ سپتامبر با UN ملاقات خواهیم کرد و خواهان آرامش زندانیان شد.

روز جمعه ۲۲ جولای، اعتصاب کنندگان را با دستبند و پابند و گونی به سر، به زندان ابوغریب منتقل کردند. در ورودی ابوغریب هم یک ساعت مورد ضرب و جرح و توهین و تهدید قرار گرفته بودند و به آنها گفته شده بود که باید دست از اعتراض و اعتصاب بردارند. جو زندان به شدت ملتهب و روح ناامیدی کاملا” حاکم شده بود. در چنین اوضاعی دو نفر از زندانیان خواستار بازگشت به نزد سازمان مجاهدین شدند.

یک هفته بعد، نفرات اعتصابی را که به زندان ابوغریب برده بودند به زندان تیف بازگرداندند. ظاهراٌ آن تماس تلفنی با بیرون بی تاثیر هم نبود. البته یکی از آن پنج نفر را به مدت ۲ ماه در زندان ابوغریب نگه داشتند و مانند یک زندانی گوانتانامو  با او برخورد کرده بودند.

روز سه شنبه دوم آگوست، ۱۰ نفر از زندانیان به ایران استرداد شدند. همان روز خبر ترور قاضی پرونده ی “اکبر گنجی” را شنیدیم. اعضای سازمان، آزادانه و با اسکورت ارتش آمریکا در همه جای عراق تردد می کردند. با این همه در نیمه ی نخست آگوست، شنیدیم که دو عضو مجاهدین در بغداد ناپدید شدند. فشار بر تیف را افزایش داده بودند.  و نفرات از هواخوری محروم شده بودند. تلفن هم قطع بود و در این میان، “مریم رجوی” در لندن به بزم ساستمداران پیوسته بود .

روز شنبه ۲۰ آگوست، سرهنگ “وودساید” به زندانیان گفت: “کوفی عنان اجازه نداده که نمایندگان UN با شما دیدار کنند. اما تا ۵ روز دیگر باز هم یک گروه به ایران فرستاده خواهد شد و چنانچه کسی می خواهد برود باید هر چه زودتر نام نویسی کند”. همان روزها بود که از تلویزیون، اخبار و گزارشهای توفان “نیواورلئان” را می دیدم و اینکه سیاهان و تنگدستان باید در آن شکاف عمیق طبقاتی و فرهنگی در جامعه ی آمریکا تلف می شدند. “کالین پاول”، وزیر خارجه ی پیشین آمریکا هم اشغال عراق را لکه ننگی برای خودش و آمریکا خوانده و از دروغهایی که در سازمان ملل درباره ی عراق گفته بود ابراز شرمساری کرد !خسته نباشی!!  

روز چهارشنبه ۲۱ سپتامبر، دوازده نفر دیگر از زندانیان تیف، داوطلبانه به ایران فرستاده شدند و اعلام کردند که دوازده نفر بعدی هم هفته ی آینده فرستاده خواهند شد. بنابراین از زندانیان خواستند که بی درنگ نام نویسی کنند! اکنون شمار زندانیان به حدود ۱۵۰ نفر رسیده بود. ایجاد جو فرسایش و شرایط ناامیدی در زندان تیف ازسوی ارتش آمریکا، به روشنی تنها برای تمایل زندانیان به استرداد داوطلبانه به ایران بود.هنگامی که یک ژنرال آمریکایی ، مبلغ رژیم ایران میشود، آن هم در شرایطی که صحبت از تحریم شورای امنیت علیه ایران در میان است؛ باید دانست که آمریکا و رژیم ایران، هیچ تضاد محتوایی با هم ندارند؛ بلکه هر دو به هم نیاز دارند تا بتوانند ، هر گونه سیاستی را توجیه کنند!  

روز سه شنبه چهارم اکتبر، یکی از زندانیان دیداری با مادرش در قرارگاه اشرف می کند و پس از بحثهای مفصل، مسئول مربوطه به زندانی می گوید:” سازمان می دانست که ریزش پس از سرنگونی صدام اجتناب ناپذیر است. به همین خاطر کنترل شما با موافقت کامل خودمان به ارتش آمریکا سپرده شد و تیف همان خروجی مجاهدین است”! او درست می گفت. آمریکا به جای صدام نشسته بود. پناهنده و کمر بسته ی حضرت ابوالفضل العباس و حضرت صدام، حالا دیگر زیر چتر حمایت دولت آمریکا درفکربودتا طرحی نو دراندازد با انقلابی نوین!……………….

 

ادامه دارد

اسماعیل هوشیار

www.tipf.info