خاطرات زندان تیف / قسمت ۱۳

در منطق دیالکتیک، حیات هر ارگانیزمی به جذب و دفع طبیعی بستگی دارد. اما مجاهدین مدعی شدند که با سلاح انقلاب ایدئولوژیک، دیگر چیزی برای دفع کردن ندارند! و البته در گذر زمان سیم خاردار و زندان و شکنجه و خودکشی و فرار، جزئی از ابزار انقلاب ایدئولوژیک شدند!

اعضای سازمان مجاهدین هم به صورت برده و گروگان توسط رهبر عقیدتی، یا در پای صدام ذبح می شدند یا باید زیر پای ارتش آمریکا زنده زنده تجزیه می شدند. بستن راه خروج از تشکیلاتی که روزگاری آن را انقلابی می نامیدند در دهه ی ۷۰ ، چنان فضای متعفن و مصنوعی و مزورانه ای در دنیای مجاهدین ایجاد کرده بود که خارج از درک و تصور است. اما این امر در فضای فکری و جو تشکیلاتی مجاهدین یک امر طبیعی و حتی ارزش شده بود. همواره هم به همه ی نیروها چنین القا می کردند که تنها ما بر حق هستیم و همه ی دیگران ناحق و باطل هستند ….!  

این انباشت تهوع آور نیروها به صورت اجباری و شکل دادن یک جماعت سیاهی لشکر، راه به یک فرجام زشت و اجتناب ناپذیر برد که ما در زندان تیف شاهد تنها بخش کوچکی از آن بودیم. در مقطع سرنگونی صدام، بخشی از آنچه را که طی سالیان دراز به نام انقلاب ایدئولوژیک و با اختناق کامل اندوخته بودند، ناگهان بیرون ریختند و بوی تعفن آن دیگر جایی برای تحمل یا حتی گفتگو و دیالوگ در یک جامعه ی عادی هم نگذاشته بود. به هر حال به یمن حمایتهای پنتاگون و دولت آمریکا، موقتاٌ توانستند جلوی ریزش نیروها را بگیرند.

مجاهدین هرکجا که به سودشان باشد به هر کسی برچسب مزدوری را به سادگی می زنند.اما فراموش نکنند همه ی این فضاحت کنونی تا ابد بر گردن رهبر عقیدتی است .

ماه اردیبهشت ۸۴، همچنان زندان تیف با گرد و خاک و گرما و سیم خاردار و چماق و سرکوب، میزبان ما بود. در نخستین روزهای اردیبهشت ماه، ژنرال “برایدن برگ” که خودش را جانشین ژنرال “میلر” معرفی کرد، سری هم به زندان تیف زد و از پشت سیم خاردارها به زندانیان تیف امیدواری داد که بالاخره روزی آزاد خواهند شد.البته ما هم این را می دانستیم که روزی این بازی میان آمریکا و مجاهدین و رژیم ایران، پایان خواهد یافت!   

روزی آمدند و پیشنهاد دادند که برای ارتش آمریکا کار کنید و ساعتی یک دلار مزد بگیرید! شک نداشتیم که این پیشنهاد در واقع ابتکار سازمان مجاهدین بود و ارتش آمریکا هم ما را زیر منت فراوان خود گذاشت که: کار کردن حق شما نیست و این امتیاز ویژه ای است که ما به شما می دهیم! به هر حال بیشتر زندانیان وارد چرخه ی کار شدند. تنها ۳۰ نفر به طرح احمقانه کارکردن برای ارتش امریکا نپیوستند که آنها هم کار کردن در ارتش آمریکا را نوعی تایید سیاستهای آمریکا و مجاهدین می دانستند. کارها عبارت بودند از نظافت چادر آمریکاییها و یا سرویسها و درست کردن سنگر یا کارهایی از این دست.  

در اوایل خردادماه، سرهنگ “وودساید” اعلام کرد دولت آمریکا اقداماتی را انجام داده تا کسانی که گذرنامه ی معتبر ایرانی دارند به ترکیه فرستاده شوند. سپس یک نفر را هم به همین صورت به ترکیه فرستادند که از خبر چینان ومزدوران ارتش امریکا درزندان تیف بود.(کیوان). اما به زودی روشن شد که آن طرح، تنها برای ایجاد فضای مثبت و امیدواری درزندان تیف ارائه شده و در عمل یک طرح ناموفق بود. سرهنگ، پس از شکست آن برنامه گفت: “طرح فرستادن به ترکیه عملی نیست زیرا همان یک نفر را هم که آزاد کردیم (حسین مدنی از اعضای ارشد سازمان) اعتراض کرده بود که نباید چنین کاری می کردید و شما قرارداد را نقض کرده اید”!

چند روز پس از آن که در انتخابات رژیم ایران، “محمود احمدی نژاد” را از صندوقها بیرون آوردند و به او عنوان ناچسب “ریاست جمهوری” دادند، دولت آمریکا ۱۴ نفر دیگر از زندانیان تیف را به ایران مسترد کرد. از همه ی آنان نیز امضا و فیلم گرفتند که در آن گواهی داده بودند که استردادشان داوطلبانه است. به راستی که ما را تا چه اندازه ساده لوح می پنداشتند!

روز شنبه ۱۱ تیرماه، ژنرال “براید نبرگ”  دوباره به زندان تیف آمد واین بار تلاش کرد نقش یک آدم ساده و ابله را بازی کند یا احتمالاٌ ما را آنگونه فرض می کرد. او گفت: “وضع جمهوری اسلامی خوب است؛ رییس جمهور خوب و جوانی دارد. شما چرا به ایران نمی روید؟ آقای خامنه ای به همه عفو عمومی داده و چنانچه اکنون به ایران نروید، آزادی شما تا ۱۰ سال به درازا می کشد”! و هنگامی که زندانیان هم حرفهای خودشان را زدند و پرسشهایی را مطرح کردند، ژنرال که پاسخی برای آنان نداشت با گردن کج، زندان را ترک کرد. گفته های ژنرال، تیر خلاصی بود که به پیکر زندانیان تیف نشست تا همه را ناامید کنند و به ایران بفرستند.

وضع روحی روانی زندانیان هیچ خوب نبود. زندانیان از رژیم ایران زخم خورده بودند ، در سازمان مجاهدین هم اعتمادشان له شده بود و از دست دکتر نظم نوین “دولت امریکا” هم سرخورده و ناامید شده بودند! گوشی هم برای شنیدن دردها و حرفهای آنها نبود. اینکه گروه گروه به سوی رژیم اسلامی می رفتند یک انتخاب  نبود؛ ما  قربانی سیاستهای شومی بودیم دریک مثلث ارتجاعی سیاه که اضلاع آن عبارت بودند از:  رهبرعقیدتی و نظم نوین امریکایی و اسلام حاکم ولایت فقیه…………….

 

ادامه دارد……

اسماعیل هوشیار

www.tipf.info