درباره سیاست اپیزمنت غرب با فاشیسم دهه سی قرن بیستم
شما وآلمان مرا به یاد سرگذشت آفرینش در انجیل میاندازید. هیچ مقایسه دیگری نمیتواند تأثیری را که روی من گذاشتهاید درست توصیف کند»
لیدی لاندندری درنامهیی به هیتلر پس از بازگشت از سفر آلمان، فوریه ۱۹۳۶
به نقل ازصفحه ۱۴۷ کتاب «دوستان هیتلر»
« من یک دوست صمیمی لرد لاندندری هستم. برای همین است که به این جا آمدهام»
ریبن تروپ، اواخرماه مه ۳۶ ، هنگام ورود به ایرلند شمالی برای شرکت درمیهمانی آخرهفته درییلاق کوهستانی خاندان لاندندری در«مانت استوارت»
ویلیام بالیت، سفیر ایالات متحده آمریکا در پاریس،که در۱۸ماه مه۳۶ به دیدار نویرات، وزیر خارجه آلمان رفته بود، نقل میکند که وی در پاسخ به این که آلمان [بعد ازگرفتن راینلند] دیگر چه اقداماتی در پیش دارد گفت:
«فعلاً خط مشی دولت آلمان این است که در زمینه سیاست خارجی جانب احتیاط را نگهدارد و دست به اقدام تازهیی نزند تا [اشغال] راینلند هضم شودِ».۱
در واقع امر، رژیم هیتلر برای این که قدرتهای غرب هرچه زودتر مسأله سنگین راینلند را «هضم» کنند، کارها و برنامههای گوناگون در نظر داشت. مهمتریناش این که بلافاصله به ایجاد تأسیسات نظامی در مرزهای بلژیک و فرانسه اقدام کرد تا اشغال و تصرف راینلند «آب بندی» شود و پذیرفتن آن ناگزیر. چون کارهای ساختمانی و تدارک نظامی، با وجود تعجیل حداکثر، در هر حال به زمان نیاز داشت، یکسری اقدامات انحرافی در زمینههای دیگر لازم بودند. بهخصوص در جوسازی و فریب افکار عمومی انگلستان. سخنرانی طولانی و بسیار صلحجویانه هیتلر در رایشتاگ و پیشنهاد صلح ۲۵ساله با همسایگان ضربه خورده (بهخصوص فرانسه) یکی از این شگردهای او بود. یکی دیگر، مصاحبه دو ساعته هیتلر با وارد پرایز۲، گزارشگر اروپایی امپراتوری مطبوعاتی لرد راسرمر. بخش مهم این مصاحبه به همان «پیشنهادهای صلح پیشوا» اختصاص داشت! یک طرح مهم تبلیغاتی نازیها در آن دوره عبارت بود از تقویت کار لابی درانگلستان. از تلاشهای موفق دستگاه هیتلر درآن زمان، پذیرایی خاص ازلرد و لیدی لاندندری و دخترشان در آلمان است. حاصل این سفر: تبدیل وزیر دو ماه پیش کابینه امپراتوری بریتانیا به جارچی خطوط سیاست خارجی هیتلر، شکار بدی نبود!
نخستین سفر به آلمان نازی۳
لرد لاندندری در کتاب خاطراتش، بالهای سرنوشت Wings of Destiny صفحه ۱۵۸یادآوری میکند که :
«او در زمان وزارت نیروی هوایی خیلی میخواسته سفری به آلمان کند و به دیدار همقطارش هرمن گورینگ [وزیر نیروی هوایی و رأس مشاغل مهم دیگر رژیم، فرد دوم رایش آلمان] برود. این کار آن موقع مقدور نبوده، ولی تماسهای لازم را به واسطه دو دخترش که در اکتبر ۱۹۳۴ سفری به برلین داشتند و دستیار نزدیک هیتلر [به احتمال زیاد ریبن تروپ] را دیده بودهاند، ایجاد کرده بوده است».
پس از کنار گذاشته شدن از کابینه بالدوین در اواخر نوامبر۳۵ و از دست دادن دیگر مقامها، حالا دیگر نه تنها مانعی در راه اجابت «خواستهاش» وجود نداشت، بلکه ـ رنجیده و تلخ و انتقامجو ـ مصمم بود ضربهیی به معاندینش در وزارت خارجه و بالدوین و کابینه بزند و نشان دهد لرد لاندندری خود شخصاً مطرح است و میتواند مستقیماً با دولت آلمان و شخص «پیشوا» رابطه داشته باشد. پس تماسها را فعال میکند و نخستین سفر تدارک دیده میشود.
پس از بازگشت از این سفر، در نامه مورخ ۲۶فوریه۱۹۳۶ به لیدی آکسفورد هم مینویسد:
«و حالا فارغ از بار مسئولیت دولتی مفید بود که رابطه با دولت آلمان را برقرار و طی سفری از نزدیک کسب آگاهی نماید که خط سیاسی واقعی آلمان چیست و کدام چشماندازی را درنظردارند».۴
۲۹ژانویه۱۹۳۶ گورینگ هواپیمای مخصوص خود را میفرستد انگلیس برای آوردن لیدی و لرد لاندندری و دختر ۱۵سالهشان به آلمان. در فرودگاه برلین فرستاده ژنرال گورینگ به اتفاق وابسته نظامی بریتانیا منتظر آنهایند. دولت نازی فراتر از پروتکل دیدار یک وزیر برای وی مایه میگذارد. برای تمام طول سفر افسری بهعنوان آجودان و یک نفرمترجم در خدمت لرد و خانواده قرار میگیرد. محل اقامت آنها در برلین هتل آدلون، اقامتگاه دولتمردان میهمان است. بعد از ظهرروز ورود به اتفاق آلمانیها برنامه کلی سفر تنظیم میشود.
صبح روزسی ام، به خواست لرد به کلادوو- گتوو، دانشکده ستاد نیروی هوایی میروند. لرد کلاسهای درس را میبیند و با مدرسان صحبت میکند. بعد با اتومبیل به دوبریتس حرکت میکنند، محل استقرار یک واحد از جنگندههای شکاری که جهت مراسم ویژه سومین سالگرد روی کار آمدن هیتلر آماده به تمرینات ویژه هواییاند. آن جا یک دور پرواز نمایشی انجام میشود. یکی ازخلبانان فرزند ژنرال بلومبرگ وزیرجنگ است. نهار را با فرمانده این واحد صرف میکنند. شب آن روز، شام رسمی با ژنرال گورینگ و همسرش و چهل مهمان عالیرتبه صرف میشود و بعد به اتفاق میزبان از اجرای یک کنسرت واگنر و تماشای فیلم لذت میبرند و پس ازصحبت طولانی سیاسی دونفره به هتل برمیگردند.
روز ۳۱ژانویه به اتفاق گورینگ به شکارگاه وی سفرمیکنند و آنجا، به دور از چشم اغیار مفصل به گفت و شنود سیاسی ادامه میدهند.۵ به نوشته خود لاندندری خط اصلی حرفهای گورینگ در این روز شکوه از «کارشکنیهای» فرانسه بود. مسألهیی که لاندندری در زمان وزارتش ، بارها در گفتگو با نخست وزیر و همکاران کابینه به زبان آورده و گله و شکایت کرده بود. حالا میشنید که سران آلمان هم روی همان خط میتازند:
« ژنرال گورینگ دائماً از فرانسه میگفت که چگونه هر پیشنهاد آلمان را رد کرده و با رشد قدرت ارتش آلمان بالغ بردویست هزار وبعد سیصد هزار مخالفت داشته است۶…
اما من احساس کردم که ژنرال گورینگ آرزو داشت با بریتانیای کبیر روابط خوبی داشته باشند».
روزشنبه اول فوریه را به تماشای یک مسابقه اسبدوانی میروند. روز بعد، آنها را به بازدید شهر تاریخی ُپتسدام و قصر معروف سَنسوسی میبرند ولی نهار در منزل اعیانی ریبن تروپ با حضور ۲۵مهمان عالیرتبه، از جمله رودلف هس، وردست هیتلر، صرف میشود. بعد از غذا لرد و ریبن تروپ و هِس کنارمیکشند و ضمن صرف چای به گفتگوی سیاسی میپردازند. در این دور، علاوه بر مسأله قراردادهای دو طرفه، محور اصلی گفتار آلمانیها خطر بلشویسم بود، یکی دیگر از موضوعات «مشترک»:
«موضوع اصلی صحبت، نه مسأله گسترش سرزمین و یا مستعمرات (سابق) آلمان، بلکه بحث اصلی عبارت بود از خطر ناشی از بلشویسم. آنها میگفتند که چنین خطری را در کشور خود تجربه کردهاند و ما نه… میگفتند به نفع امپراتوری بریتانیاست که به آلمان بپیوندد تا مانع شود که کمونیسم ازشرق به غرب گسترش یابد…»۷
سران نازی که در این مجلس حضور داشتند، البته به خوبی میدانستند که خطر دستبرد آلمان به فراسوی مرزهای شرقی رایش و بهخصوص لهستان و نیز مسأله تجزیه سرزمین و بازگرداندن اقلیتهای آلمانی که در چکسلواکی و… زندگی میکنند از مهمترین دغدغه های دولت انگلیس است. لذا بحث را میکشانند به «صلحطلبی» و البته انکار خطر جنگ با این همسایگان:
«ریبن تروپ گفت، آنها نمیتوانند طرفدار جنگ با لهستان باشند و ریسک دو میلیون قربانی را بپذیرند. آنها برای خواستههای برحق لهستان (داشتن راهی به آبهای آزاد) تفاهم دارند و این مسأله را میشود دوستانه حل و فصل کرد. آنها قصد ندارند جمعیتهای آلمانی را که تحت سلطه دیگران زندگی میکنند، مجدداً به رایش ملحق کنند».۸
این نوع مطالب همان شب، موقع شام دو نفره با ریبن تروپ ادامه مییابند و نهایتاً به مسیری میافتند که طرفین زیاد از هم دور نبودند:
«ریبن تروپ، ول کن موضوع مورد علاقهاش ـ لزوم توافق میان آلمان و انگلستان ـ نبود و اعتقاد داشت کلیه مشکلات و مسائلی که امروزه فیمابین سیاست خارجی دو کشور وجود دارند قابل حل و فصل هستند و هر آینه ما با هم میساختیم، فرانسه را هم دنبال خود میکشیدیم».۹
۳فوریه، با هواپیما و خلبان شخصی گورینگ به طرف یک پایگاه هوایی در فاسبرگ پرواز میکنند. پس ازبازدید از تأسیسات آن جا و صرف نهار و اختلاط با افسران و فرماندهان به محل اقامت خود باز میگردند. صبح روزبعد با همان هواپیما به دِسا،محل کارخانجات مدرن هواپیماسازی پرواز میکنند. لرد از این که در این مرکز مهم متخصصان به تمام پرسشهای وی دقیق پاسخ میدهند، خیلی مشعوف میشود.
و بالاخره، بعد از ظهر روز ۴فوریه، لاندندری به حضور هیتلر میرسد. دراین ملاقات با «پیشوا»، ِهس و ریبن تروپ هم حضوردارند. لرد ابتدا چند جملهیی میگوید درباب هدف سفرش و این که صرفاً به صفت شخصی آن جاست و از این همه پذیرایی ـ درسطح دولتی ـ ابرازمسرت و سپاس میکند. هیتلر ـ یا به نوشته لرد «پیشوا» ـ جوابی میدهد مطلوب خاطر لاندندری:
«… دیدار شما درست به خاطر خصلت غیررسمیاش خیلی مطلوب است. در این ملاقاتهای غیررسمی بهتر میشود روباز صحبت کرد، برخلاف مواقعی که با یک سفیر یا وزیر که درمأموریت رسمی رو در رو نشستهایم و ناگزیر باید هرکلمهیی را با حزم و احتیاط به زبان آوریم. درصحبت خصوصی میتوان صاف و روشن راجع به همه چیزبحث کرد».۱۰
و بعد میرود سرمطلبی که مورد علاقه طرفین و، جهت انتقال به انگلستان، مورد نظرخودش بود:
«پیشوا شرح داد که مهمترین مسألهیی که او را آرام نمیگذارد، خطری است که از جانب بلشویسم متوجه جهان است. دیگران حواسشان نیست، وضعیت دنیا اکنون به گونهیی است که ده پانزده سال پیش از انقلاب فرانسه هم بود… او به خوبی بر این امر آگاه است که خطرات وخیم بلشویسم را روشنتر از بعضی از دولتمردان دیگر اروپا میبیند (به علت تجربهیی که درآلمان پشت سرگذاشته…). از این گذشته او در موقعیتی است که میتواند نظرات خود را رک و راست ، فارغ از ملاحظه پارلمان و واکنشهای این و آن حزب بیان کند[!] …
رسانهها و سیاستمداران (اروپایی) از این نگرانند که موضع سخت آلمان نسبت به روسیه شوروی به معنای آنست که گویا آلمان میخواهد روسیه را به کام جنگ کشاند… چنین چیزی نیست. این کار عملاً امکانپذیر نیست، چون ، خدا را شکر، روسها بیش از ۷۰۰کیلومتر از ما فاصله دارند…».۱۱
خانواده لاندندری، شام همان روز را هم خدمت «پیشوا» میل میکنند و پس از آن به شبنشینی تشریف میبرند که وزیر خارجه به افتخار ایشان ترتیب داده بود. روز بعد هم جناب ریبن تروپ از لرد و لیدی و دخترشان پذیرایی با شکوه میکند.
۶فوریه با هواپیمای گورینگ عازم برشتسگادن۱۲ میشوند و درفرودگاه خصوصی هیتلر به زمین مینشینند و از آن جا یک راست به ویلای کوهستانی و لوکس گورینگ میروند. در این محل فرستادگان چند روزنامه انگلیسی و آلمانی منتظر لرد هستند که با وی گفتگو میکنند…
۷ فوریه با هواپیما راهی مونیخ میشوند و طی پرواز از فراز منطقه بازیهای المپیای زمستانی ـ که هیچکس اجازه پرواز از آن جا را نداشته ـ عبورمیکنند.
از مونیخ، پس ازصرف «یک غذای عالی، با اتومبیل به جانب منطقه کوهستانی محل برگذاری المپیای زمستانی ۱۹۳۶ حرکت کردیم و یک هفته مسحورکننده در آن جا گذراندیم… در آن جا مجدداً با پیشوا و گورینگ دیدار داشتیم…».
پس از پایان بازیهای المپیک زمستانی، با هواپیما به انگلستان بازمیگردند. دوسه هفته بعد نیروهای هیتلر وارد راینلند میشوند.
جارچی هیتلر، پستچی گورینگ
لرد ولیدی لاندندری آشکارا از این تجاوز به پیمان ورسای و بهخصوص پیمان لوکارنو (که به گفته هیتلر آلمان داوطلبانه آن را امضا کرده و لذا به آن متعهد میماند!) دفاع میکنند، با تکرار همان استدلال هیتلر.
پس از برگشتن از سفر آلمان، سپاسگزاری از میهماننوازیهای هیتلرو گورینگ و ریبن تروپ و…از طریق نامهنویسیهای «فراتراز ادب معمول» شروع میشود:
«پس ازبازگشت، لاندندری و همسرش شروع کردند به نامهنویسی و مراقبت از رشته الفت تازهیی که با سران نازی برقرارکرده بودند. شور و حال نامههای آنها فراتر از ادب معمول برای سپاسگزاری از میهماننوازیهای سفرآلمان بود…».۱۳
بهخصوص لیدی لاندندری،که به عنوان نیمه هوشمندتر آن زوج اشرافی شهرت داشت، در نامه تشکرش به هیتلر، وی را با مقدسات تشبیه میکند و تمثیلی ماندنی به کارمیبرد:
«اگر بگویم در این سفر عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفتم، مطلبم را درست نگفتهام. من در شگفتم، چون شما و آلمان مرا به یاد سرگذشت آفرینش در انجیل میاندازید. هیچ مقایسه دیگری نمیتواند تأثیری را که روی من گذاشتهاید درست توصیف کند».۱۴
اشغال راینلند جو جامعه انگلستان و فضای دیپلوماتیک فیمابین را به ضرر هیتلر عوض میکند. آنها به کمک میآیند. بانو لاندندری نامهیی به نشریه معروف ساندی سان مینویسد با عنوان «هیتلر، مردی بی آلایش و اهل عمل». او در این نامه شخصیت هیتلر را همچون پیامبری میستاید و «آکسیون راینلند» را برای انگلستان مثبت میشمارد:
«… هیتلر، مردی با شخصیت جذاب و اندیشهیی دورنگر… نزد او احساس میکردم حضور مردی بزرگ هستم، مردی ساده و بیآلایش، محترم و بیتوقع…
مردی برای راهبری انسانها…مرد محبوب آلمان مدرن با آرزوی عمیق دوستی با انگلستان…
به نظر من بریتانیا میتواند ازآکسیون راینلند هیتلر بهرهبرداری کند، به این ترتیب که سعی شود در فکر و سیاست خارجی کشور تحولی ایجاد شود به صورتی که ما (با آلمان) به صلحی دست یابیم که همهمان در آرزوی آن هستیم».۱۵
لیدی، همینطور درنامههایی که برای گورینگ میفرستد، بیاندازه چاپلوسی میکند و او را «زیگفرید»، پهلوان اساطیری و محبوب ژرمنها، مینامد… و برای ابراز محبت عکس جوانی خودش در لباس خلبانی و تعدادی پیاز گل برای «ژنرال عزیز خلبانها» میفرستد…
از نظر آنها این نوع مکاتبات و چربزبانیها، نوعی کار سیاسی به شمارمیرفت، جهت نزدیک کردن دو دولت به هم! منتهی، از دید آژیتاتورهای زبدهیی چون هیتلر و گورینگ نیز همین هدف دنبال میشد، منتهی نه به آن صورت!
هرمن گورینگ، که رابطه ویژهیی با لیدی لاندندری برقرارکرده بود، کانال نامهنویسی را یک امکان غیرمنتظره ومرغوب میبیند و بارها، جهت خط دادن و هدایت مواضع طرف وانتقال نقطه نظرات رژیم نازی به بالاترین سطح سیاسی انگلستان از همین تماس و نامهنویسیها بهره میبرد. درنامه مورخ ۱۶ماه مه۳۶، گورینگ برای منافع امپراتوری بریتانیا احساس نگرانی و دلسوزی میکند(!) و راه حل را در دوستی و اتحاد دو کشورمیبیند:
«… شرایط دنیا عوض شده، با پیروزی ایتالیا در حبشه۱۶ و گسترش قوای دریایی آن و تلاشهایی که موسولینی برای جلب دوستی آلمان میکند، منافع بریتانیا در دریای مدیترانه و خاور نزدیک به خطر افتاده است. از اینها گذشته، بریتانیای کبیر ناگزیر باید ضعیف شدن بیش از پیش جامعه ملل را درنظر داشته باشد. همزمان، تبلیغات بلشویکی در اروپا افزایش یافته است. اسپانیا که تقریباً کشوری مشابه شوروی شده، فرانسه هم درجهت نفوذ توانمند کمونیستی حرکت میکند.۱۷ در مقابل این روند، آلمان همانند دژی علیه بلشویسم ایستاده و طرفدار صلح و آرامش است… شما خوب میدانید که پیشوا همکاری با انگلستان را دربرنامه سیاسیاش جای داده و امیدوارست که این دو ملت بزرگ ژرمنیک درآینده با هم باشند تا بتوانند صلح جهانی، یا دستکم صلح برای کشورهای خودشان را حفظ کنند…»۱۸
لیدی لاندندری، که هم از پوزیسیون خود بهعنوان دریافت کننده چنین نامهیی محظوظ و هم به وظیفه خود آگاهست، نامه را به همه سران و بزرگان کشور، «از بالاترین تا با نفوذترینها» میرساند و طی پاسخ مورخ ۲۹ماه مه خود ماوقع را به گورینگ اطلاع میدهد.
کمی بعد (۱۴ژوئن) نامهیی هم به نِویل چمبرلین مینویسد و به تأکید یادآوری میکند که:
«آلمانیها خواهان دوستیاند …و خیلی چیزهای دیگر. آنها خواهان مسیر عقل و گفتگوی باز با هر کسی هستند که شأن آنها را حفظ کند…خود او (بانو لاندندری) ترجیح میدهد هرروز با آلمانیها طرف باشد تا با فرانسویها. هیتلرمیداند چه میخواهد و قادرست مسائل را تعیین تکلیف کند. آدمهای سستعنصر [اشاره به بالدوین] به چیزی نمیرسند. اما این که شما بتوانید کشور و کابینه را به تصمیمگیری وادار کنید، این مسأله دیگری است».
لرد لاندندری نیز به نوبه خود مشغول تماس و نامهنویسی و تبلیغ به نفع هیتلر و دوستی با آلمان میشود. با بسیاری از سران آلمان نیز رشته مکاتبه را حفظ میکند. تا پایان دوران صلح، ازعمده اقدامات و تجاوزهای هیتلر به دفاع و توجیه برمیخیزد.
دو سال بعد وقتی کتاب « انگلستان به آلمان چشم دوخته» را منتشرمیکند، سراسر کتاب توجیه و تبلیغ تماسهای خود و کارهای هیتلر است. در فصل ششم کتاب اشغال راینلند را، که دو هفته پس از اولین سفرش به آلمان اتفاق افتاده بود، کاملاً موجه دانسته و حتی نام این فصل را میگذارد: «آلمان مشکلاتش را خودش حل میکند»!
در جای جای کتاب به پتانسیل همکاری با آلمان نازی علیه کمونیسم اشاره میکند و با حسرت مینویسد:
«من هیچ نفهمیدم چرا ما به این و آن صورت نمیتوانستیم با آلمان علیه کمونیسم دست به یکی شویم؟»۱۹
ازآن طرف، ریبن تروپ و گورینگ رابطه خیلی صمیمانهیی با لاندندریها برقرارمیکنند. ریبن تروپ دربهار سال۳۶ (اواخر ماه مه) به مهمانیزرگ لاندندری در ییلاق کوهستانی مانت استوارت دعوت میشود. وی با هواپیمای خصوصی، منقش به صلیب شکسته نازیها، در فرودگاه نزدیک محل به زمین مینشیند و مورد استقبال لرد و همسرش و خبرنگاران قرارمیگیرد. بعداً هم به بیش از ۲۰۰ میهمان از همه گروههای اعیان و اشراف بریتانیا و محافل پرنفوذ مطبوعاتی، نظامی و اقتصادی کشور معرفی میشود. ریبن تروپ بیش از دو روز آن جا میماند و در خلوت گفتگوهای فراوان انجام میدهد…
لرد نیز از آن به بعد بارها به آلمان میرود و در ایام شکار، میهمان گورینگ و هم صحبت خلوت شکارگاههای اوست. سال۳۷ از گورینگ و همسرش دعوت میکند به انگلستان آیند و میهمان او و لیدی ـ که شیفته هیتلرو گورینگ بود ـ شوند. آنها به دلایل سیاسی (که وزارت خارجه بریتانیا تبلیغات منفی کرده و رابطه با انگلستان آنطورکه انتظارمیرفته پیش نرفته است و…) معذرت میخواهند.
زوج لاندندری ـ همانند حلقه کلیودن، حول لیدی و لرد آستورـ خواهان نوعی اپیزمنت سریع و فعال و همهجانبه با هیتلر و موسولینی بودند. آنها بیشتر تجاوزات از پیش طراحی شده هیتلر تا سال ۳۹ را توجیه و حمایت کردند. این کارها همه به نام حفظ صلح انجام شد، اما به شهادت تاریخ، جادهیی که به جنگ جهانی منتهی گردید، از همان تجاوزات بیجواب ساخته شد.
لاندندریها و کلیودنـ ست و امپراتوری مطبوعاتی میلیونرهایی چون لرد راسرمر، به نام حفظ صلح، همه آن تعرضات نازیسم و فاشیسم را پذیرا شدند. البته با خود جنگ (دقیقتر، درگیرشدن انگلستان درجنگ) مخالف بودند!
لابی پرنفوذ هیتلر و آلمان نازی، اپیزمنت منفعل مکدونالد و بالدوین را سخت مورد حمله و انتقاد قرارمیدادند و مشی وزارت خارجه کشور ـ و بهخصوص خط آنتونی ایدن و رابرت وَنسیتات۲۰ را مانع راه خود میدانستند.
ادامه دارد
منابع و توضیحات
۱ – به نقل از صفحه ۳۴۵ کتاب «هیتلر»، نوشته الن بالاک . همانطور که اکثر مورخان، از جمله بالاک ذکرکرده اند:
«درعرصه پیشرویهای دیپلوماتیک آن دوره، هیچ واقعهیی به اندازه اشغال و تصرف مجدد راینلند به نفع هیتلر تمام نشد».ـ همان جا ـ ، برای همین مسأله حفظ و حراست از این موفقیت تا تمام شدن استحکامات نظامی مرزی از اهمیت درجه اول برخوردار بود. به قول نویرات، در همان دیدار فوقالذکر، دولتهای بزرگ هم موقعی این قضییه را «هضم» میکردند که تأسیسات و استحکامات مربوطه تمام شده بود. تا آن موقع کارزار سیاسی و کار لابی خیلی اهمیت مییافت.
۲- شرح تفصیلی این مصاحبه در مجموعه آلمانی «سخنرانیها و بیانیه های هیتلر»، تدوین Max Domarus مجلد ۲ ( سالهای ۱۹۳۲- ۱۹۴۵)، ص ۵۹۸ تا ۶۰۱ آمده است.
۳ – چند هفته پس از آن که لرد از آخرین مسئولیت دولتی خود فارغ شد، اولین سفر خود به آلمان نازی را شروع کرد:
«از او مانند یک دولتمرد استقبال به عمل آمد و سران رژیم و شخص هیتلر سعی کردند رضایت خاطرش را فراهم کنند»
.- صفحه ۱۴۸ کتاب «دوستان هیتلر در انگلستان» نوشته ایان کرشاو
در این نوشته خلاصه سفر و اهم دیدارهای لاندندری را میآوریم تا خواننده به درجه اهمیت لابی (برای تشدید اپیزمنت انگلستان) و بهخصوص نقشی که درست یا نادرست رژیم هیتلر برای اشرافیت بریتانیا و لردهای خیلی مشهور قائل بود، پیبرد. علاوه بر این، شرح فشرده موضوعات مورد صحبت سران رژیم نشان میدهند که چگونه هیتلر و دیگران، صرفاً روی مسائل و خط سیاسی متمرکز میشوند که هم با تمایلات خود لرد جور درمیآیند و هم مطلوب خط رژیماند. ضمناً این سفر لرد و سرمایهگذاری نازیها نشان میدهد که درسال ۱۹۳۶ هیتلر بیشترین تلاش را میکرد که به اتحاد با بریتانیا یا دستکم بی طرفی آن نسبت به تلاشهای هژمونی طلبانهاش در قاره اروپا دست یابد، او از نظر الزامات نظامی زمانبندیهایی برای طرحهای توسعهطلبانه خود داشت و در آن مسیر اگر مشی توافق با امپراتوری بریتانیا به نتیجه مطلوب نمیرسید میبایست خط دیگری را برود، که رفت.
کارهای لابی هیتلر بخشی از این تلاشهای حداکثر به منظور تحقق سیاست خارجیاش نسبت به بریتانیا بود. این که آیا محاسبات هیتلر و دستیارانش در این عرصه درست بود یا نه و لابی اشرافی مربوطه به اندازه کافی برد و نفوذ داشت یا نه، بحث دیگری است. برخی از مورخان معتقدند نازیها در ارزیابی شعاع برد سیاسی لابی اشرافیت، و بهخصوص لرد لاندندری، به خطا رفته بودند. نکته دیگر مسأله سازماندهی این سفر و عاملان آنست. در هیچکدام از کتابها و نامه های لیدی و لرد لاندندری دقیق مشخص نشده که واسطه و سازمانده این سفر دقیقا ً چه کسی بوده است. به احتمال زیاد این برنامه ازنظر زمان و روال دیدارها توسط ریبن تروپ طراحی و تدارک امور هم توسط مسئول دفترش انجام شده. درآستانه تدارکات نظامی برای اشغال راینلند، شمار زیادی از افراد لابی هیتلر به آلمان سفر کردند و مورد استقبال گرم قرارگرفتند. ولی در این بین سفر لاندندری از نظر سطح دیدارها و مایهیی که برای وی و خانوادهاش گذاشتند منحصر به فرد بود.
شرح تفصیلی این دیدار درکتاب لاندندری تحت عنوان Ourselves and Germany آمده. این کتاب به زبان آلمانی ترجمه شده، با عنوان ( انگلستان به آلمان چشم دوخته) ٍ blickt auf Deutschland England
۴ – به نقل از همان کتاب Wings of Destiny (بالهای سرنوشت) صفحه ۱۵۹
۵ – بین سران رژیم نازی، هرمن گورینگ خیلی به زندگی لوکس و پرجلال و شکوه دلبسته و به تفریح شکار سخت علاقهمند بود. وی برای خودش هم در شهر و هم درییلاق کوهستانی و نیز شکارگاهها، دم و دستگاهی پرزرق و برق و عریض و طویل برپا کرده ، عادت داشت با میهمانان خارجی که اهلش بودند ـ مانند لرد لاندندری که خودش مرتب به شکار میرفت ـ در کلبه های اعیانی کوهستانی و خانه های لوکس شکارگاه به صحبت سیاسی مینشست. از اشراف انگلیسی خیلیها به «شکارگاه» گورینگ رفت و آمد داشتند، زن و مرد.
۶ – صفحه ۹۰ کتاب « انگلستان به آلمان چشم دوخته»
۷ – همان جا، صفحه ۹۶
۸ – همان جا، صفحه ۹۷
۹ – همان جا، صفحه ۹۸ـ۹۹ ، لازم به یادآوری است که لرد لاندندری نیز از مدتها پیش بر همین نظر بود.
۱۰ – همان جا، صفحه ۱۰۲، مورخان این واکنشهای هیتلر را مورد بررسی قرار دادهاند. هیتلر در دیدار با مشتاقانش و مماشتگران پیوسته بیشتر وقت صحبت را خودش میگرفت و «به اکثر شنوندگانش دقیقاً چیزی را میگفت که آرزوی شنیدنش را داشتتند» (مارتین ژیلبر، مورخ انگلیسی، صفحه ۱۷ کتاب Appeasers). او خوب میدانست بیشترین موضوع سیاسی مورد علاقه لاندندری آنتی کمونیسم است . بنابراین بیشترین وقت دیدار با وی را به سخن گفتن تند و تیز در این موضوع اختصاص داد.
۱۱ – ص ۱۰۴ ، همان کتاب لاندندری: «انگلستان به آلمان چشم دوخته»، هیتلر بیش از دو ساعت برای گفت و شنود با لاندندری وقت میگذارد، البته بیشتر وقت خودش، و از هرموضوعی مفصلتر راجع به «خطر بلشویسم » حرف میزند، که برسد به لزوم توافق دوجانبه با امپراتوری بریتانیا و دست باز پیدا کردن درقاره اروپا و…
۱۲ – منطقه کوهستانی جنوب شرقی آلمان درمرز اتریش. در این ناحیه هیتلر بر فراز یک کوه بلند خانه و تأسیسات لازم برای اقامت و کار و حکومت خود سازمان داده بود و درسال چند ماه را در برشتسگادن میگذراند. نزدیکی آن جا گورینگ نیز ـ ویلایی مجلل برای خود و میهمانانش ساخته بود.
۱۳ – ایان کرشاو، مورخ معاصر انگلیسی درصفحه ۱۷۸ کتاب «دوستان هیتلر»، همانطورکه قبلاً اشاره شده، زوج لاندندری در علاقه به نامهنویسی شهره بودند، به ویزه لیدی لاندندری که به توصیف و تمثیل هم زیاد علاقه داشت. وی با گورینگ رابطه ویژه برقرارکرده و عکس میفرستاد و عکس میگرفت…
۱۴ – همان جا، صفحه ۱۴۷
۱۵ – ساندی سان، ۳ مه ۱۹۳۶
۱۶ – روز۹ ماه مه۱۹۳۶ حبشه به تصرف کامل موسولینی درآمده و به امپراتوری رم ماحق میشود.
۱۷ – به نظر نازیها احزاب چپ اروپا، اعم ازسوسیالیستها و کمونیستها جملگی عوامل مسکو بودند. درآن تاریخ . جبهه خلق در اسپانیا درقدرت و در فرانسه نیز تازه درانتخابات پیروز شده بود.
۱۸ – نقل از صفحات ۱۹۰ـ ۱۹۱ کتاب « دوستان هیتلر».
۱۹ – صفحه ۱۴۵ همان کتاب
۲۰ – Sir Robert Vansittart, Permanent Under- Secretary of State1930-38
ونسیتات استوانه قدیمی وزارت خارجه انگلستان، استراتژیست و تحلیلگر و مخالف سرسخت همکاری با آلمان نازی و طرفدارقدیمی اتحاد استراژیک با فرانسه بود.