شب آبستن است…

حاکمین و حاکمیت فاشیستی در ایران جرثومه‌هایی‌اند تمام قد از فساد و دروغ و عوام‌فریبی. تظاهر به برگزاری نمایش‌هایی که هیچگونه تناسبی با عملکردها و ایدئولوژی باندهای حاکم در ایران ندارد، صورتک‌هایی هستند از احمدی نژادها (ادو)- اشمئزاز، دروغ و وقاحت. برگزاری انتخابات، در اوج تدارک کودتا و اشغال نظامی سراسر ایران، برگزاری کنفرانس صلح و خلع سلاح در اوج تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی و سلاحهای کشتار دستجمعی، برگزاری هفته‌ی سینما و جشنواره سینما در اوج قلع و قمع هنرمندان، به زندانی کشانیدن جعفرپناهی‌ها و شلاق زدن هنرمندان، ناچار به فراری شدن آنان و فرار مغزها، بستن سینماها و خانه‌‌های هنرمندان و تئاتر و سینما و آتش زدن سینما رکس‌ها در پرونده، برگزاری روز کودک، در اوج به قربانگاه فرستادن میلیون ها کودکان رنج و کار،  دستگیری خرده فروشان مواد مخدر، برپایی بزرگترین باند مواد مخدر در آسیا، مخالفت با زنا و تجاوز، برپایی بزرگترین ترافیک دختران به امارات و ترکیه و پاکستان و تجاوز به زنان و مردان آزادیخواه در کهریزک‌ها و مسجد علی و شکنجه و تهدید به تجاوز فرزند کروبی، یکی از پایه گزاران اصلی جمهوری اسلامی، برگزاری روز معلم و کارگر، دستگیری و شکنجه و کشتار آموزگاران و کارگران به جرم برپایی روز کارگر در اول ماه مه و درخواست های روزمره صنفی ووو به راستی که جمهوری اسلامی بزرگترین پادگان نظامی برای کارگران، زنان، کودکان، دانش آموزان و دانشجویان، اینان،جانیانی هستند به سردستگی سیدعلی خامنه‌ای و سران سپاه غارت و مرگ. این گردانندگان استبداد سرمایه و مذهب، سلاخان هنر و اندیشه و فرهنگ انسانی و تبه کارترین جانیان روی زمین، زندانبانان جامعه‌ای در بند و زیر اشغال‌اند. 
 برپایی «نمایشگاه کتاب» در روز سه‌شنبه، ۱۴ اردیبهشت (۴ مه) نمونه بارزی‌ست از مضحکه و تظاهر نفرت آور حکومت جهل. نمایشگاه کتاب توسط حکومت اسلامی آیینه تمام نمایی است از نمایش چهره‌ی رژیم. این نمایش همانقدر افشاگر رژیم است که کودتا در پوشش انتخابات. 
رژیمی که همردیف با طالبان، سرآمد دشمنان کتاب و آگاهی‌ست و کتاب سوزی و خمیر کتاب با خمیره ی حکومتش در هم آمیخته شده، نمایشگاه کتاب را مسخره تر از همیشه در میان پادگانی نظامی و با ممنوعیت کتابهای بنیانگزاران حکومت اسلامی، یعنی آیت الله مطهری و آیت الله بهشتی و با ممنوعیت بسیاری از ناشرین مستقل، قلع و قمع نویسندگان و کتاب، در محل قبرستان عباس آباد تهران که از سال ۸۶ به هدف به خاکسپاری کتاب و نویسنده و دانش جابجا کرده بود، برپا کرد.
باند احمدی نژاد در حالی که پس از قبضه قدرت به جمع آوری کتابهای اجازه انتشار یافته و از تیغ سانسور گریخته پرداخت و اجازه نشر بسیاری را ممنوع ساخت، در پی کودتای ۲۲ خرداد ۸۸، به بستن انتشارات، کتابفروشی ها و چاپخانه‌های بازهم بیشتری دست یازید. هزاران کارگر چاپخانه و نشر و کتابفروشی را بیکار ساخت، و بسیجیان اوباشانی همقطار با تمساح فرهنگی، محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد اسلامی، سیدمحمد حسینی پاسدار فاشیست، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و محسن پرویزها را برای پیشبرد سانسور و خفقان به کار گماشت تا مزدورانی باشند برای پاسداری حکومت باندهای مافیایی در قدرت. حکومت اسلامی در ادامه کینه‌توزی و دشمنی با دانش و علم و آگاهی برای بقاء شیادانه خویش، بسیاری از ناشرین باقی مانده را از شرکت در نمایشگاه زیر کنترل و فرمایشی خویش محروم ساخت، و زیر چکمه‌های نیروهای محافظِ مناسبات  طبقاتی موجود، پادگانی به نام نمایشگاه برپا ساخت. سرنگهبان و سخنگوی این پاسدارخانه، گماشته و کارگزار خفقان، محسن پرویز است  که در تبه‌کاری «دوقلوی» رئیس جمهور خویش است. وی در روز گشایش این پادگان نظامی «تأمین امنیت نمایشگاه را بر عهده نهادهای انتظامی و امنیتی ا علام کردو گفت “مسئولان امنیتی با متخلفان برخورد خواهند کرد» و افزود امسال “تمام فضای نمایشگاه زیر پوشش دوربین‌های مداربسته است.” و «نیروهای امنیتی و انتظامی “به طور محسوس و نامحسوس” نمایشگاه را کنترل می‌کنند». آشکار است که به جز فوجی از ناشرین جعل و خرافات حکومتی و برگزیده از بازارهای بین الحرمین و لشگر دعا و شیادی و چند ناشر  دست چین شده و عده‌ای چند برای بازدید و کنجکاوی، کس دیگری به این قبرستان حکومتی کتاب پای نمی‌گذارد، پس این همه نیروی امنیتی و سرکوب «محسوس» و «غیرمحسوس» و قمه‌‌کشان پاسدار برای چیست! در یک کلام، هر روزنه، هر مجال، هر برگزاری حتی فوتبال، می‌تواند کانون خیزش و اعتراضی باشد در دریای آتش فشان خشم و شورش حکومت شوندگان.
محسن پرویز همانند سرپاسدار احمدی نژاد که نامش برای اهل قلم و کتاب، مترادف با دروغ و دروغگویی است، در پاسخ به ناشرین معترض می گوید:
در اروپا نیز همانند ایران عمل می‌کنند. پروانه نشر ناشرین را لغو می‌کنند، در آنجا نیز اجازه نشر هر کتابی داده نمی‌شود و برای گرفتن اجازه چاپ باید تقاضا کرد و منتظر ماند، دولت‌ها هر وقت بخواهند می‌توانند انتشاراتی را تعطیل کنند، چاپ هر کتابی هم به اجازه دولت‌ها نیاز دارد و… و بسیاری از این لاطائلات…
در حالی که سده ها می‌گذرد که در اروپا چیزی به نام ممیزی کتاب، لغو پروانه نشر و پرسش از نویسنده و یا ناشر و چاپخانه‌ای به جز در برهه‌هایی همانند برهه‌ی حاکمیت فاشیستی فرانکو، موسولینی و هیتلر وجود ندارد. به راحتی با یک تلفن و یا ای‌میل می‌توان حتی از ایران به هر نامی تنها با دادن یک آدرس مجازی و یا حقیقی شماره شابک (ISBN)، برپایی چاپخانه و کتابفروشی و یا هر مرکز فرهنگی و تولیدی دیگری را بدون گذر از گزمه و ممیز و … گرفت و هرکتابی و یا متنی مشروط به اینکه برتری نژادی و تروریسم (برخلاف ایدئولوژی حکومت اسلامی در ایران) را تبلیغ و نشر ندهد، تولید کرد. با پرداخت هزینه‌ای کم، درخواست پروانه انتشارات و چاپحانه کرد و دولت‌ها هیچ اجازه ای به مداخله در اینگونه فعالیت‌های اجتماعی را ندارند.
معاون فرهنگی وزارتخانه ارشاد و فرهنگ اسلامی، اراجیف دیکته شده از سوی سران سپاه و دفتر ولی فقیه را با همان سرشت و فرهنگ اوباشان لباس شخصی، خطاب به ناشرین و نویسنگان و اهالی قلم و اندیشه بیان کرد و آنچنان لمپن که مترادف رهبر و سرجوخه‌ی خویش- احمدی نژاد- با همان شیوه تیغ و زنجیر کشید و دلیل ممنوعیت کتاب و ناشرین مستقل را “جریمه‌ی ناشران متخلف” بیان کرد. وی در روز گشایش پادگان نمایشی خود با نشان دادن چماق افزود:
“آن‌ها در دوره‌های گذشته تخلفاتی را مرتکب شده‌اند و امروز طلبکار ما هستند که چرا به ما غرفه نداده‌اید و این‌قدر جسارت به خرج می‌دهند که شکایت مرا نزد افراد دیگر می‌برند.”
در چنین شرایطی است که در آستانه‌ی برگزاری سالروز اعتراض به حکومت کودتا، ناشرین مستقل و پیشرو، به همراه نویسندگان و کانون نویسندگان ایران با واکنشی کوبنده به سانسور و خفقان حکومت اسلامی اعتراض می‌کنند.
به این گونه، احمدی نژاد به‌یاری این دسته از گزمه‌گان تیغ کش، بقایای فرهنگ را تعطیل می‌کند.
 حکومت کودتا، باید در همه‌ی عرصه‌ها کودتایی عمل کند، حتی«نمایشگاه جهانی کتاب‌« و جشنواره سینمایی‌اش.
         برگزاری و کشانیدن نمایشگاه کتاب به مصلای تهران در  قبرستان نیمه تمام عباس آباد با این تلاش انجام می‌گیرد تا پاسداران جهل و فساد و تباهی، نویسنده و کتاب و فرهنگ اندیشه و بیان را به گور بنشانند. اما اگر روحانیون و اشراف فئودال حاکم دوران ساسانی با سرنگون فرونشاندن هزاران مزدکی در باغستان «عدل» نوشیروان، امیرالمونین‌ها در ستیز با سرخ جامه‌گان بابک و عبدالله- برادر  همرزم بابک- و کشتارگران و کتاب سوزان از سعد وقاص تا حجاج بن یوسف و به دارکشانندگان منصور حلاج و عین‌آلقضاه‌ها توانسته‌اند افیون باورها و اسلام خویش را بر ذهن و مغزها بفروبنشانند و فلسفه و آرمان‌های انسانی، زیبایی شناسی، نشر و بذر آزادی اندیشه و بیان، هنر و فرهنگ پویا و انسانی را برای همیشه خفه و نابود سازند، خمینی و انصارش با نعره‌‌های بشکنید این قلم‌ها را، و نیز اکنون باند جانیان به سرکردگی خامنه‌ای و آدمکشان حکومتی نیز می‌توانند!
        در حالیکه این نوشته برای بازتاب آماده شده بود، خبر دردناک قتل ‌آموزگاران، آزادیخواهان و انسان‌های بازهم بیشتری در ایران، جامعه را در آستانه بزرگداشت و تداوم خیزش خرداد ۸۸ در بهت و اندوه فروبرد. این قتل‌های دولتی، جنایت است، جنایت علیه بشریت، قتل جنایتکارانه شیرین علم هولی، فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، و مهدی اسلامیان در آخرین روز برگزاری نمایش پادگانی کتاب، جشنواره‌ی خونین حکومتی است فرورفته در بحران فروپاشی. این آدمکشی‌ها به بحران سرنگونی حکومت اسلامی کمکی نخواهد کرد. قتل‌ها و جنایات فاشیست‌های حاکم در ایران به فروپاشی حکومت و سرنگونی‌اشان در آتشفشان خشم و خیزش حتمی مردم نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می‌‌سازد. باندهای فاشیست، بقاء خویش را از امروز تا فردا به همه‌گیر ساختن هراس و رعب می‌بینند. «النصر من الرعب» برای باندهای حاکم، دیگر کارساز نیست.
…تا چه زاید صبح!

عباس منصوران
a.mansouran@gmil.com
۹ ماه می ۲۰۱۰
منبع دیدگاه