سنتاً و همواره کارگران در اوّل ماه مه، ضمن گرامیداشت این روز بزرگ و فرخنده، سرمایهداران را به عنوان بانی هزاران مصائب سیاسی – اجتماعی مورد نکوهش قرار میدهند و خواهان بر چیدن نظامهای سراسر ظلم و تباهیاند. اوّل ماه مه امسال هم بار دیگر جهان شاهد صحنههای پر شور و خاطره انگیزه کارگران از یکسو و ددمنشیهای حافظان سرمایه در تقابل با خواستههای بحق کارگران و محرومان، از سوی دیگر بوده است. به عبارتی همهجا میشد این جنگ نابرابر و طبقاتی را دید. چهرهی دنیا در این روز متحول شده و کارگران و حامیانشان در صفی واحد معنای انسانیت و نماد حقیقی و درونی حاکمان و استثمارگران را به عینه مشاهده نمودند. ترکیه، سوئیس، آلمان، هلند، یونان، ایران، عراق و خلاصه همهجای جهان، بار دیگر و برای چندمین بار متوالی شاهد تعرض افسار گیسختهی حافظان سرمایه علیهی کارگران بود. حقیقتاً که تداوم این روند – یعنی پایمال نمودن حق و حقوق انسانها در مناسبات کنونی – به امری بدیهی و تثبیت شده تلقی گشته و سرمایه بدون انجام و تکرار پی در پی آن، قادر به حیات نیست.
سرمایه حق کارگر را اصلاً و ابداً در مناسبات خود به حساب نمیآورد. به این دلیل روشن که دنیای تعریف شدهی وی، خلاف دنیای طبقهی کارگر است. به دلیل اینکه قانوناش را سرمایهداران نوشتهاند و سود حاصلهی تولید هر جامعهای هم دارد به جیب عدهای انگل صفت و مفتخوار سرازیر میشود. واضح استکه کارگر و حامیاناش مخالف چنین قوانین و قواعد تنظیم شدهی کنونیاند. اوّل ماه مه یکی از آن روزها و تجلی اعتراض طبقهیست که سرمایهداران مسبب آنند. بی تردید همهی سعی و تلاش سرمایه بر آن است تا به یمُن زور و سلاح کارگران را از طرح مطالبات و خواستههایشان باز دارد و بر استثمار بی انتهای خود بیافزاید. زندگی کارگرانِ سرتاسر جهان به برکتِ دشمنان دیرینهیشان در معرض متلاشی و نابودیست. استثمار و نداری به اوج خود رسیده است و بار بحران فزاینده، کمر کارگران را خُرد نموده است.
اخراجها و بیکارسازیهای روزانه و لگدمال نمودن و بالا کشیدن حقوق کارگران در جوامعی نابرابر به امری عادی تبدیل گشته است. دارند با تعرض به تتمههای میلیونها کارگر از فروپاشی سیستم سرمایهداری ممانعت بعمل میآورند. به اثبات رسیده استکه این سیستم پاسخگوی مشکلات عدیدهی میلیاردها کارگر و محرومان سرتاسر جهان نیست. اصلاً و ابداً بدرد طبقهی کارگر نمیخورد و ذاتاش تشدید بحران و نداری بیش از این سازندگان اصلی هر جامعه است. نمیتوان با اخراج و با بیکارسازی و با تعرض نظامی به کارگران تا ابد جامعه را در جهت منفعت طبقهی خودی هدایت نمود. این مناسبات و سیستم مترادف با بی حقوقی کامل جامعهی بشریست و در عمل هم به اثبات رسیده استکه انتخاب سیاستهای رایج کنونی – از جمله تعطیلی کارخانهها و عدم پرداخت حقوق چند ماههی کارگران – در این جامعه و آن جامعه بر اوضاع وخیم افزوده و قدرتمداران را به مخمصه انداخته است.
در این میان رژیم جمهوری اسلامی هم به عنوان جزئی ارگانیک از نظام امپریالیستی تلاشاش بر آن است تا فضای کاری و زندگی کارگران را محدود و محدودتر نماید و بار اقتصاد درب و داغان خود را بر دوش کارگران و تودههای ستمدیده سرشکن نماید. به همین دلیل در تداوم سیاستهای همنوعاناش بر یورش خود به کارگران افزوده و دارد روز به روز دامنهی زندگی را بر آنان تنگ و تنگتر مینماید. به عبارتی حقیقیتر کارگر در ایران فاقد کمترین حقوق میباشد. کار طاقتفرسا و بی امکانی در مقابل حقوق بسیار ناچیز و به تبع از آن عدم پرداخت دستمزد آنان به رویهی روتین کارفرمایان و نظام جمهوری اسلامی تبدیل گشته است. براستی که سران حکومت در طول زمامداریشان در حق میلیونها کارگر و محرومان سنگ تمام گذاشتهاند و زندگی را بر آنان سیاه نمودهاند. روزی نیست که خود بلندگوهای تبلیغاتی رژیم خبر از اخراج کارگران و سرکوب آنان ندهد. جمهوری اسلامی حق اعتراض را از کارگران سلب نموده است و پاسخ هرگونه مخالفتی به اوضاع نابسامان جامعه، زور سازمانیافتهی ضد انقلابیست. جمهوری اسلامی در عمل نشان داده استکه بمانند همهی نظامهای سرکوبگر و استثمارگر به هیچ صراطی مستقیم نیست. نشان داده استکه تنها و تنها به منافعی طبقهی حاکم و سرمایهداران میاندیشد. همهی سعیاش بر آن است تا نهادها و ارگانهای دلبخواهی خود را به کارگران تحمیل نماید و در ابعادی گسترده حقوق آنانرا زیر پا بگذارد؛ ارگانها و نهادهایی که مبلغ و مجری سیاستهای ضد کارگری رژیم جمهوری اسلامی در میادین تولیدیاند و همواره در تخالف با منفعت کارگران به صف شدهاند. کارگر در عمل پی بُرده است که نمایندگان سرمایه مدافعی آنان نیستند و میدانند که اشک تمساح ریختنهای جانیان بشریت صرفاً و صرفاً در جهت به انحراف کشاندن مبارزات آنان است.
تجمع اعتراضی کارگران بعد از سخنرانی عبدالرضا شیخالاسلامی وزیر کار و امور اجتماعی در مشهد و طرح شعار “کارگر روز بیکاریات مبارک، تا حق خود را نگیریم از پا نمینشینیم”. اعتراض ۸۰۰۰ نفری کارگران “کارخانه چنیی البرز قزوین” و همچنین تجمع اعتراضی “کارگران چینی حمید در مسجد حسینیه عشقعلی قم” نسبت به بی توجهی طالبی رئیس خانه کارگر قم از اوضاع وخیم کاری – معیشتی کارگران و آنهم در اوّل ماه مه امسال، از جمله تک نمونههاییست که دارد در نظام جمهوری اسلامی بر سر کارگران روا میشود. متأسفانه این اوضاع بیش از سه دههایست که دارد بر شانههای خمیدهی کارگران ایران سنگینی میکند. به موازات آن هم سه دههایست که کارگران دارند در مقابل سیاستهای اجحافگرایانهی سران حکومت به مقابله بر میخیزند و خواهان برسمیت شناختن حقوق پایهای خویشاند. رژیم جمهوری اسلامی سه دهه استکه دارد بر سرکوب و استثمار ادامه میدهد و در مقابل کارگر هم سه دهه استکه دارد به انحای گوناگون کارفرمایان و حافظان منافعی سرمایه را به چالش میکشد. صحنهی ایران همواره و در همهی میادین مملو از التهاب سیاسی و تنشهای طبقاتیست.
روشن استکه سران حکومت بدلیل تعلقشان به سرمایه، حاضر به برسمیت شناختن حق و حقوق تودههای محروم و بویژه طبقهی کارگر نیستند. قصد و انگیزهیشان استثمار و سودبری هر چه بیشتر از نیرو و بازوی کارگران است. افکار و اندیشه سردمداران نظام هیچگونه قرابتی با انسانیت ندارد و همهی اهدافشان به یغما بُردن دستمایههای کارگران و زحمتکشان است. با زور و با سلاح به میدان آمدهاند و با کُشت و کُشتار مخالفین و کارگران دارند حکومتداری میکنند. این رژیم مخالف هرگونه دیالوگ و متد انسانیست. زبان و منطقاش با قهر ضد انقلابی شکل گرفته است و بدون کار بست روزانهی آن قادر به کنترل فضای اعتراضی جامعه نیست. بنابر این و در عمل به اثبات رسیده استکه خواستههای دیرینهی تودههای محروم و بویژه طبقهی کارگر بدون هدایتِ سازمان کمونیستی مسلح نمیتواند متحقق گردد و سرمایه علیرغم مشکلات فراوان و رو در رو بر حاکمیت ننگین خویش تداوم خواهد بخشید. به بیانی تجربهی مبارزات کارگری – تودهای طی سه دههی اخیر نشان داده استکه تحقق رفاه و آسایش و امنیت برای کارگران در دنیای سراسر ظلم و بویژه در ایران با تداوم روشهای تاکنونی ناممکن میباشد و دارد انرژیها را از درون میسوزاند. اگر چه کارگران جوامعی مختلف و همچنین کارگران ایران قادر گردیدند تا در اوّل ماه مه دشمنان طبقاتی خویش را در ابعادی گسترده به چالش کشند؛ امّا به موازات آنها باید اذعان نمود تا زمانیکه کارگران فاقد سازماندهی و برنامهی روشن و مدونِ کمونیستیاند، پیشرفت امر انقلاب با دستاندازهای جدی روبرو خواهد گردید. وجود هزاران اعتصاب و اعتراض و تعرض سیاسی – صنفی به پایگاههای سرمایه و متعاقباً بی سر انجامی و عدم پیشرویی و پایداری حاکمیت سرمایه بنوبهی خود بیانگر آن استکه جنبش کارگری – تودهای بمنظور تعرض به منافعی سرمایهداران نیازمند هدایت و رهبری کمونیستیست. کارگر در پرتوی چنین خلائی قادر به کوتاه نمودن دستهای سرمایهداران از منابعی طبیعی نیست. مسلم استکه دشمنان کارگران علیرغم اختلافات بر سر سودبری هر چه بیشتر، متحداند و به همین دلیل روشن هم دارند جامعه را بر اساس امیال و منفعت خویش سازمان میدهند.
در یک کلام و علیرغم چنین شکاف عظیم و طولانیای باید گفت که امروزه دنیای سرمایه بوضوح کامل به عظمت و قدرتِ کارگران پی بُرده است و میداند که اگر روزی بر سر, اعتراضات و اعتصاباتشان ایدئولوژی کمونیستی حاکم گردد، کارش تمام شده است. میداند که اوّل ماه مه امسال، پس لرزهای بر اندام طبقهاش بود و بخوبی آگاهست که اگر کارگران حول برنامه معین و انقلابی سازمان یابند، ریشهی سرمایهداران را از بُن خواهند سوزاند. چرا که دنیای کارگر، دنیای انسانیت و راهاندازی انقلاب کمونیستیست. چرا که باور عمیقاش به دنیاییست که متضمن منافعی همهی محرومان است. بقول مارکس: “بگذار طبقات حاکمه در مقابل انقلاب کمونیستی بر حود بلرزند. پرولتاریا در این میان چیزی جز زنجیر خود را از دست نمیدهند، ولی جهانی را به دست خواهند آورد”.
۹ آپریل ۲۰۱۰
۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹