بررسی شکست تجربۀ شوروی / قسمت سیزدهم

اقتصاد در ( دوران انتقال به کار صلح آمیز )

با خاتمۀ جنگهای داخلی در شوروی  مشکلات زیستی و اقتصادی زیادی که بخش چشمگیری از آنها حاصل جریان جنگها در سالهای گذشته بود ،زندگی تودهای زحمتکش را مورد تهدید جدی قرار داده بودند. « مشکل همیشگی اقتصاد روسیه ،غله بود» و از طرفی « چرخهای اقتصاد در شرف باز ایستادن بود » ( ۱ ) سیاست اخذ اجباری مازاد غلۀ دهقانان که در دوره کمونیزم جنگی ،علیرغم نارضایتی و مخالفتهای دهقانان ،توانسته بود تاحدودی موثر افتد ،بعد از خاتمۀ جنگها  امکان ناپذیر شده بود. زیرا که از طرفی نارضایتی دهقانان از بابت اجرای آن سیاست ، هرچه بیشر از پیش بروز آشکار و گسترده ای  یافته بود. واز طرف دیگر  « دهقانان اکنون به یک اقتصاد تأمین روزی عقب نشسته بودند.چراکه هیچ انگیزه ای برای تولید اضافه تولیدی که قرار بود ازآنها ستانده شود نداشتند.» ( ۲ ) مسائل اقتصادی موجود در آنزمان، بخصوص رکود کامل پروسۀ تولید و مبادله را بهیچوجه  نمیشد که از طریق ادامۀ سیاست اقتصادی دورۀ کمونیزم جنگی ، چاره نمود. لذا عدول از محورهای اساسی سیاست اقتصادی دوران کمونیزم جنگی ،بطور اجتناب ناپذیری ضروری شده بود. ولی از طرف دیگر ،  آنطوریکه گروه مخالف« اپوزیسیون کارگری » خواهانش بود، رجوع به سیاستهای اقتصادی دورۀ شش ماهۀ اول حاکمیت و در دستور اجرا قراردادن آنها هم،بعنوان راه حل درستی پذیرفته نشده بود. زیرا که در آن دوران عدم کاردانی و کارآئی کمیته های کارگری، یکی از علل آشفته تر شدن وضع اقتصادی جامعه بود. بنابرآن، دوباره به آزمایش گذاشتن آن تجربیات ناموفق ،دور از مصلحت تشخیص داده شده  بود. در چنان شرایطی بود که بلشویکها کوشیدند جریان مربوط به ادارۀ امور اقتصاد جامعه را از مسیر دورۀ کمونیزم جنگی به ریل و مسیری که لنین در ماههای اول سال ۱۹۱۸ ،یعنی در « دورۀ تنفس » ، تصویری از آنرا بدست داده بود، جاری نمایند. بنا بر آن ، عدول از سیاستهای دورۀ کمونیزم جنگی ،بمعنای دوریگزیدن از  کنترل و مدیریت و برنامه ریزی شدیدأ متمرکزدولتی برنهادهای اقتصادی، بخصوص در شهر ها، از یکطرف ، و دست برداشتن از اجرای سیستم اقتصاد طبیعی در توزیع کالاها و محصولات بدست آمده ،از طرف دیگر ، بود.نمونه هائی از مظاهر اقتصاد طبیعی که در دورۀ کمونیزم جنگی باب شده بود و بعد از خاتمۀ جنگها از آنها عدول شد ،عبارت بودند از؛ « عرضۀ کالا و خدمات به رایگان یا به قیمتهای ثابت ،جیره بندی ، پرداخت جنسی ، و تولید برای مصرف مستقیم بجای تولید برای بازار فرضی و… غیره » .

بربستری از شرایط مادی ایکه مختصاتی از آن فوقأ ذکر گردید، بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی ،بدوأ سعی شده بود که زمینۀ فکری پذیرش اجرای سیاست اقتصادی نوینی ،در میان توده های زحمتکش ، فراهم گردد. لذا بلشویکها بعد از کسب پیروزی های نظامی در جبهه های داخلی ، ازضرورت عقب نشینی منظم و بدون سرآسیمه بمنظور رسیدن به سوسیالیسم در آینده ای نامعلوم ، صحبت بمیان آورده بودند. ( ۳ ) آنها منظور خویش از آن بابت را بصورت سیاستهای ویژه ای طرح کرده و اجرای آنها را در پیش گرفتند. مباحثی را که آنها در آن دوره ارائه دادند،حاوی مطالب تازه ای بود که از بسیاری جهات با عملکردها و سیاستهای گذشتۀ خود آنها مغایرت داشت.

 مسلمأ خاتمۀ جنگهای داخلی در شوروی ،همراه با پیروزی نظامی و ، تثبیت نسبی حاکمیت سیاسی بلشویکها بود . ولی چهرۀ پیروزی در میادین جنگ توسط  غبار مشکلات اقتصادی و نارضایتی های اجتماعی در  داخل ، مکدر شده بود. اقتصادی فلج و در شرف احتضار ، قحطی ، گرسنگی و فلاکت ،اینها همه بهمراه از دست رفتن میلیونها نفر از عزیزان خانواده های زحمتکش ،از جملۀ آثار خرابی های حاصل از جنگ و یا نتایج حاصل از کجرویهای حاکمیت بلشویکی  بودند که در ترازوی واقعیات ، در کفۀ مقابل پیروزی نظامی ،سنگینی میکردند.در آنشرایط ، تداوم حاکمیت بلشویکها ایجاب میکرد که بهر صورت ممکنی میان پیروزی نظامی و قیمتی که از بابت کسب آن به کارگران و توده های زحمتکش تحمیل شده بو د ، تعادلی برقرار شود. لذا وعدۀ رسیدن به سوسیالیسم ، مشروط بر عقب نشینی منظم تحت انضباط « پرولتری » ، پارسنگی شد که پیروزی نظامی را همطراز با ،(و از دید خود بلشویکها با ارزش تر از ) ،  قیمتی که برای کسب آن پرداخت شده بود ، میگرداند.

واقعیت آن بود آنچه را  که آنها در آن مقطع مطرح کرده بودند حاوی مطالبی بود که در موارد بسیاری در تناقض با موضع گیری و سیاستهای قبلی خود آنها قرار میگرفت. قصد  عقب نشستن در حالیکه پیروزی نظامی در جبهه های جنگ بدست آمده بود و حواله دادن سوسیالیسم به آینده ای نامعلوم درحالیکه خود آنها تا آنهنگام نظام موجود در شوروی را « سوسیالیستی » نامیده بودند،مباحث تازه ای بودند که خبر از تغییراتی اساسی در سیاستهای قبلی بلشویکها را میدادند. بنا برآن ، ادبیات سیاسی لنین از هنگام پیروزی نظامی بر ارتشهای مهاجم داخلی و تا زمانیکه او توانسته بود در عرصۀ سیاست فعال و موثر باشد ، از رنگ دیگر و تا حدود زیادی از محتوای دیگری بر خوردار بودند. طبق آن مضامین به جنبه های زیادی از واقعیات مربوط به بافت اقتصادی و طبقاتی شوروی بدرستی اذعان شده بود. ولی از دید آنها ، بیان آن واقعیات دارای ارزش مصرف ویژه ای بود . که بنا بر آن سعی در مستور داشتن کجرویهای گذشتۀ بلشویکی شده بود. که البته کجرویهای گذشته در آن مقطع خود مسئلۀ جداگانه ای بود که میشد در صورت در پیش گرفتن سیاست درستی ، تاحدودی جبران مافات نمود. ولی مغایرت کامل سیاستهای اقتصادی نوین « نپ » با مناقع کارگران شوروی ، از چنان بعد عظیمی برخوردار بود که  نسبت به کجرویهای گذشته بمثابه ، به چاه افتادن بعد از درآمدن از چالۀ اقتصاد دورۀ کمونیزم جنگی بود . در مورد به کجراه رفتن های بلشویکها در سه سالۀ اول حاکمیت آنها ، در قسمتهای قبلی مطالبی ارائه شد. آنچه که در صفحات بعدی ارئه خواهد شد مربوط به بررسی سیاست اقتصادی نوین « نپ » میباشد. ذیلأ باارائه بخشی از بیانات لنین در آن دوران که طبق آن از ادعای قبلی بلشویکها مبنی بر « سوسیالیستی » بودن نظام اقتصادی موجود در شوروی ،دست برداشته شده بود، مطالب مربوط به این قسمت ادامه مییابد. او در آنمورد چنین گفته بود.

 « ظاهرأ هیچ کمونیستی منکر این موضوع نیز نشده است که اصطلاح « جمهوری سوسیالیستی شوروی » معنایش عزم راسخ حکومت شوروی به عملی ساختن انتقال به سوسیالیسم بوده و بهیچوجه معنایش قائل شدن جنبۀ سوسیالیستی برای نظامات اقتصادی موجود نیست » . ( ۴ )  

اذعان به سوسیالیستی نبودن « نظامات اقتصادی موجود » در آنزمان روسیه ، بیان درستی از واقعیات آنروز شوروی  بود. واقعیت آن بود که تا آنزمان ، « سوسیالیسم » مورد نظر بلشویکها  در شوروی، در همان  حد عزم راسخ  حکومت حزبی ،باقی مانده بود و در زمینه های اقتصادی و یا اعمال ارادۀ توده های زحمتکش بر ادارۀ امور جامعه ،مادیت نیافته بود. بعبارت دیگر ، بلشویکها نه فقط در آنهنگام بود که راسخانه قصد عملی ساختن انتقال دادن جامعۀ شوروی به « سوسیالیسم » را کرده بودند ،بلکه آنها در طی سه سالۀ اول حاکمیت خویش ، همواره با چنان عزم راسخی ،همزمان با هم در پی ایجاد نظامهای  سرمایه داری دولتی و « سوسیالیسم » ، ،برآمده بودند. ( ۵ ) ولی بعد از سه سال حاکمیت بر شوروی ،بنا به برآورد خود بلشویکها ، آنچه که ازآن بابت حاصل شده بود درحد کسب امکاناتی قضائی توسط دولت حزبی ،بود. که گویا آنهم توسط « خرده مالک و سرمایه داران خصوصی » عقیم مانده بود. آنها خود در آنمورد گفته بودند که؛

 « .. این امکان قضائی ، که متکی بر انتقال عملی حکومت بدست کارگران است ،عنصر سوسیالیسم میباشد . ولی عناصر خرده مالک و سرمایه دار خصوصی از راههای متعددی این وضع قضائی را مختل میسازند . معامله گری را رایج میکنند واجرای فرمانهای شوروی را عقیم میگذارند. » ( ۶ )

همچنانچه قبلأ گفته شد بیانات فوق که شمه ای از ادبیات سیاسی آندورۀ لنین را تشکیل میدهند ،نسبت به اظهارات او در طی سه سالۀ حاکمیت گذشتۀ بلشویکها ،در بر گیرندۀ مضامین تازه ای بودند که همچون پیش درآمدی بر موضع گیری جدید بلشویکها در آنزمان محسوب میشدند . لذا آن مضامین در حالت انتزاع و بدون ارتباط با سیر تاریخ تفکرسیاسی  لنین ،نمیتوانند معرف جهت گیری های سیاسی بلشویکها بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی باشند . بنا براین ، جهت دسترسی به جایگاه واقعی ادبیات سیاسی لنین در آن مقطع ،لازمست که آن مضامین را در ارتباط با سیاستها و موضع گیری های سه سالۀ گذشتۀ حاکمیت بلشویکی و همچنین با جهتگیریهای سیاسی یکی دو سالۀ بعدی آنها ، که باعث تغییراتی در طرح اولیۀ « نپ » شد ه بودند، سنجید. لذا بهمین منظور مروری  بر زمینه های تاریخی ایکه بستر ایجاد طرح اولیۀ سیاست اقتصادی نوین « نپ » ،شده بودند، ضروریست . بعد از خلاصی از آنچنان مروری ،لازمست به طرح اولیۀ « نپ » و چگونگی تغییراتی که بعدأ در آن ایجاد شده بود، پرداخته شود .

از تعجیل در اجرای « سوسیالیسم » ،تا  محول کردن آن به آینده ای نامعلوم

لنین در طی سه سال اول حاکمیت خود بر شوروی از طریق اجرای طرحها و سیاستهای اقتصادی مختلف ،کوشیده بود که به نظام اقتصادی جامعۀ روسیه جنبه ای « سوسیالیستی » ببخشد! لذاتحلیل های او از بافت اقتصادی و یا طبقاتی جامعۀ شوروی در آن دورانها ، بقصد توجیه اجرای طرحهای اقتصادی  بلشویکی ، ارائه شده بودند. درطی آن سه سال گذشته ،( که در واقع آن مدت از جنبۀ اجرای سیاستهای متعدد اقتصادی ،شامل زیر مجموعه ای از پروسه های جداگانه ای بود ) تحلیل لنین از بافت اقتصادی روسیه یکسان نبود. بلکه او درماههای قبل و بعد از شروع حاکمیت بلشویکی ، با چشم داشت از پیروزی انقلاب کارگری در آلمان ،قصد« سوسیالیزه » کردن سریع و گستردۀ اقتصاد روسیه را کرده بود. لذا او بر آن اساس، تحلیلی غیر واقعی از بافت اقتصادی روسیه ارائه داده بود. او در آنزمان با بزرگنمائی غیر واقعی جایگاه نهادهای تولیدی انحصاری در اقتصاد روسیه ،( صنایع قند ، چرم ، فولاد و..) ،همزمان باهم حکم به ایجاد سرمایه داری دولتی و نظام« سوسیالیستی » در روسیۀ عقب مانده ،داده بود. بعبارت دیگر او در آن مدت مشخص ، در آن واحد ، هم قصد انجام وظائف اقتصادی انقلاب دموکراتیک را کرده بود و هم اینکه از طریق اجرای کلیشه ای از اصول کمون پاریس ،عملأ « سوسیالیسم »  را ،  در کشور دهقانان خرده پا ،بطور گسترده ای در دستور اجرا گذاشته بود. در آنزمان بطور واقعی نیروی طبقاتی کارگران روسیه قادر به پیشبرد چنان وظائفی نبود. لذا لنین در اجرای سوسیالیسم مورد نظرش علاوه بر نیروی طبقاتی کارگران موجود در جامعۀ آنروز روسیه، همچنین به جمعیت بی کران دهقانانی که با گاو آهن و خیش دورانهای ماقبل سرمایه داری سرو کار داشتند،متکی شده بود. ادبیات سیاسی لنین در آن دوران مشحون از مطالبی است که او توسط آنها سعی در اثبات امکانپذیری ایجاد « سوسیالیسم » از طریق همراهی دهقانان با کارگران ، کرده بود. در آنزمانها او گرچه به وجود اقشار وطبقات مختلفی در بین جمعیت دهقانی ،اشاره کرده بود وکارگران و یا نیمه پرولتر های روستائی را،در زمرۀ نیروی اجتماعی اجرای « سوسیالیسم » مورد نظرش بحساب آورده بود ولی با آنوصف سیاستهاهائی را که او در آندورانها در پیش گرفته بود بقصد « قطع ارتباط کامل با جمیع منافع سرمایه » از طریق ایجاد « حاکمیت کارگری که دهقانان به آن گرویده باشند » بود. در رسیدن به آن هدف ، سران بلشویکی « باعزمی راسخ »  سعی در جنبۀ « سوسیالیستی » دادن  به اقتصاد موجود در روسیۀ آنزمان ،کرده بودند. لذا آنها بمحض سر کارآمدن ، حکم به ملی کردن  بانکها ، موسسات بیمه ای و نهادهای تولیدی عمده داده بودند.آنها در کنار چنان اقدامی ،همچنین از طریق صدور فرامین و قطعنامه هائی ،کنترل و ادارۀ امور بانکها و نهادهای تولیدی موجود در آنزمان روسیه  را به کمیته های کارگری و یا کارمندان در ادارات سپرده بودند. به زعم لنین ، قرار بود که در آنزمانها امر مربوط به ملی کردنها و اعمال کنترل کارگری بر بانکها و نهادهای تولید و توزیع در جامعه ،در ظرف ماههائی چند ،نتیجۀ مورد انتظار او ،که همانا ایجاد سرمایه داری انحصاری دولتی در روسیه بود ،را ببآر میآورد. در سایۀ چنان نگرشی بود که بلافاصله بعد از سرکارآمدن بلشویکها ، آنها وسیعأ دست به اجرای اصول کمون پاریس ،در روسیۀ عقب مانده ،زده بودند.

در آنزمانها شرایط مادی جامعۀ روسیه و به تبع آن ضعف وجود اجتماعی طبقۀ کارگر آن دیار پذیرای معمول داشتن وسیع و سریع نظام سوسیالیستی مورد نظر بلشویکها ، نبود. ولی لنین در سایۀ تعبیر ویژه اش از جایگاه « سازمان انقلابیون » و کارکرد سرمایه های انحصاری در جهان ،از آن واقعیات چشم پوشیده بود.چشمداشت از پیروزی زودفرجام انقلاب کارگری در آلمان و کمک کارگران آن دیار به « سوسیالیسم » قبلأ شروع شده در روسیه ،از آثار تبعی نگرش لنین در مورد کارکرد سرمایه های انحصاری در جهان بود. اما خارج از آنچنان ذهنیاتی ،همچنانچه طی مطالب مربوط به قسمتهای قبلی ذکر گردید ، نه کارگران آلمانی پیروزی مورد نظر بلشویکها را کسب کردند و نه سرمایه داری دولتی مورد نظر لنین در روسیه توانسته بود ایجاد شود. وضمنأ در آن مقطع زمانی ، تا آنجائیکه به خود دهقانان روسیه هم مربوط میشد ، از همان اول معلوم شد که آنها از ظن خویش درمبارزات مربوط به سرنگونی حکومت تزاری ،شرکت کرده بودند. در آن شرایط ، ایجاد « سوسیالیسم » مورد ادعای بلشویکها در زمرۀ اهداف طبقاتی دهقانان محسوب نشده بود. لاجرم بعد از ۲۵ اکتبر۱۹۱۷ آنها با نادیده گرفتن برنامه های ارضی بلشویکی که حکم به « سوسیالیزه » کردن اقتصاد دهقانی داده بود،  و با تقسیم خود سرانۀ زمینهای مالکان بین خود ، و یا با مقاومت شدید در مقابل اجرای سیاست تحویل غلۀ مازاد بر مصرف خویش ،  بی میلی و بعضأ مخالفت خویش را نسبت به فرمانها و دستورات دولت بلشویکی نشان داده بودند.

بعد ازسپری شدن شش ماهۀ اول حاکمیت بلشویکی یعنی در دورۀ کوتاه تنفس که صلح با آلمانها حاصل شده بود ، چگونگی مبارزۀ طبقاتی کارگران آلمان ، پیروزی انقلاب کارگری در آن کشور را ،در افق دور دست تری که پیش بینی آن به سادگی امکانپذیر نبود،ترسیم کرده بود . لذا بزعم بلشویکها میبایستی  « سوسیالیسم » قبلأ شروع شده در روسیۀ عقب مانده را با اتکاء بیشتر به نیروی طبقاتی کارگران و دهقانان خودروسیه و امکانات اقتصادی آن جامعه ، پیش برد .بنابرآن لنین در آن مقطع سیاست اقتصادی دیگری را مطرح کرده بود که اگر آن سیاست در آن زمان  میتوانست به اجرا درآید، در آنصورت انجام وظائف اقتصادی انقلاب دموکراتیک نسبت به اجرای جنبه های « سوسیالیستی » آن ،از غلظت بسیار بیشتری برخوردارمیگردید.بعبارت دیگر مطابق سیاستهای آن دوره از اجرای جنبه های اقتصادی ایکه خود بلشویکها  « سوسیالیستی اش » نامیده بودند،در مقیاس وسیعی عدول شده بود.در آن دوره هم در پیش گرفتن چنان سیاستی نیز مبتنی بر تحلیل ویژه ای از بافت اقتصادی روسیه بود که لنین آنرا ارائه داده بود.در آنشرایط لنین آن خوشبینی های اولیۀ خویش راجع به پیروزی زودفرجام انقلاب کارگری آلمان و یا همراهی دهقانان با دولت بلشویکی را از دست داده بود. و در صدد دسترسی به سرمایه داری انحصاری دولتی ،از طریق « بالابردن بازدهی کار» در جامعه بر آمده بود. که البته گرچه او عملأ از « سوسیالیزه » کردن اقتصاد و اجرای اصول کمون پاریس دست بر داشته بود ولی از آنجائیکه همان امر مربوط به بالابردن بازدهی کار را « شیوه ای متعالیتر از » نظام بورژوائی بحساب آورده بود، بنا بر آن مجری داشتن اقتصاد « سوسیالیستی» هنوز بصورت جاری وبنا به تعبیر ویژۀ بلشویکی آن ، در دستور روز باقی مانده بود. در آن دوره از دید دولت بلشویکی ، انحصار دولتی توزیع غله و مواد خوراکی بعنوان ضرورتی مبرم تشخیص داده شده بود. بطوریکه ادامۀ « سوسیالیسم » مورد نظر بلشویکها ،وابسته به موفقیت دولت در آن عرصه بود. ولی از طرف دیگراقشار مختلف دهقانی با خود داری از معامله با دولت « ورشکستۀ » بلشویکی ، غلۀ اضافه بر مصرف خانواده خویش را از طریق واسطه های غیر رسمی به بازار عرضه کرده بودند و درنتیجه باعث عقیم گذاشتن سیاست مربوط به انحصار دولتی توزیع غله شده بودند. در واقع آنها با آن کارشان سیاست مربوط به انحصار دولتی توزیع غله و مواد خوراکی را ، به استهزا گرفته بودند. در آن دوره گرچه دهقانان نزد لنین آن قرب و منزلت اولیۀ خویش را از دست داده بودند، ولی تداوم حاکمیت بلشویکی ایجاب کرده بود که  او حکم به دخالت دادن اجباری دهقانان در تداوم « سوسیالیسم » مورد نظر ش بدهد.

دورۀ تنفس  (بعد از صلح با آلمانها )،بعلت شروع حملۀ ارتشهای سفید در داخل ، عمر کوتاه چند ماهه ای را طی کرده بود. لذا آن دوره  جای به دورۀ کمونیزم جنگی داد. در دورۀ کمونیزم جنگی، همه چیز اجبارأ بخدمت دفاع از« میهن سوسیالیستی » درآمد. و به تبع آن ،فشار بیش از حد دولت بلشویکی بر کارگران و اجحاف آن دولت بر دهقانان هم بنام « سوسیالیسم » عملی شده بود. در آندوره سعی میشد که توزیع فرآورده های تولیدی در جامعه مطابق ضوابط اقتصاد طبیعی صورت گیرد .لذا مطابق چنان ضوابطی سعی در مرسوم کردن معاملات پایاپای بدون حضور پول ، تولید محصولات بنا به انگیزۀ مستقیم مصرف و نه بخاطر بازار فرضی ، پرداخت جنسی بجای دستمزد پولی و یا توزیع رایگان بعضی از اجناس و …غیره شده بود.اجرای آن چنان ضوابطی از چشم وفاداران امروز بلشویکها بعنوان معمول بودن اقتصاد « سوسیالیستی » در جامعۀ آنروز شوروی،تلقی میگردد. در مورد نادرست بودن چنان تلقیاتی ، در قسمتهای قبلی همین بررسی مطالبی ارائه شد. ولی علاوه بر آن مطالب لازم است اشاره شود که اجرای ضوابط مربوط به پرداخت جنسی بجای دستمزد های پولی و یا توزیع فرآورده های تولیدی مطابق اقتصادی طبیعی و غیره ، در شرایط مشخص آنروز شوروی ،فقط تا حدودی در شهرها وآنهم بیشتر در محدودۀ تولیدات صنعتی مربوط به آندسته از نهادهای اقتصادی ایکه کاملأ تحت کنترل دولت بودند،میتوانست عملی گردد .بغیر از توزیع آندسته از محصولات اجتماعی ، امر توزیع محصولات کشاورزی از کنترل دولت خارج بود لذا بلشویکها بمنظوردفاع از « سوسیالیسم » مورد نظرشان و « سر پا نگهداشتن » آن، از یکطرف به سیاست اجباری اخذ غلۀ مازاد برمصرف دهقانان روی آورده بودند و از طرف دیگر با اجباری کردن شرکت در ، « دفاع از میهن سوسیالیستی » ،دهقانان را به زور به جبهه های جنگ فرستاده بودند. ولی تا آنجائیکه به دهقانان مربوط میشد آنها در آنشرایط علیرغم تشدید بیشتر از پیش دیکتاتوری دولت بلشویکی،به شیوه های مختص به خود، بی پرده تر از گذشته بمخالفت با دولت برخاسته بودند.

 پس بنا به دلائل تاریخی بیشماری که بخشهائی از آنها در قسمتهای قبلی « بررسی شکست تجربۀ شوروی» ارائه شدند ، بلشویکها در طی سه سالۀ اول حاکمیت پر فراز و نشیب  خویش همواره کوشیده بودند همزمان سرمایه داری انحصاری دولتی و « سوسیالیسم » را باهم در روسیۀ عقب مانده ،به شیوه هائی که در قسمتهای قبلی شرحشان بمیان آمد، بوجود آورند. منتها در طی آن سه سال ، بغیر از سیاست اقتصادی دوره کمونیزم جنگی که آن نیز سیاستی اضطراری و نا پایدار محسوب میشد،در بقیۀ موارد آنها به ترتیب از دو سیاست اقتصادی  جداگانه تبعیت کرده بودند. که درهر یک از آن سیاستها و طرحهای اقتصادی مربوط به آن،همزمان باهم، ایجاد نظامهای سرمایه داری دولتی و « سوسیالیستی » ،  منظور شده بود.

بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی بلشویکها بدون نقدی از سیاستها و عملکردهای گذشتۀ خود ، به سوسیالیستی نبودن نظامات اقتصادی موجود در شوروی آنزمان اذعان کرده بودند .

در آن دوران،لنین گفته بود که سوسیالزم موجود در شوروی بمعنای « قائل شدن جنبۀ سوسیالیستی برای نظامات اقتصادی موجود » نیست.  او در آنشرایط تفوق دهقانان و خرده بورژوازی در بافت طبقاتی جامعه و مخالفت آنها با دولت بلشویکی را ،علت اساسی پیاده نشدن « سوسیالیسم » در روسیه بحساب آورده بود. ( ۷ ) لذا او در آن مقطع، بر خلاف نظریات خویش در ماههای قبل و یا بعد از شروع حاکمیت بر روسیه ،از دهقانان بعنوان حامیان مستقیم طبقۀ کارگر در ایجاد نظام « سوسیالیستی » چشم پوشیده بود. قطع امید کردن بلشویکها از همراهی داوطلبانۀ دهقانان با دولت حزبی ،نشانۀ امکان ناپذیری تداوم نظامیکه بلشویکها خود « سوسیالیسمش » میخواندند ،بود. زیرا که « سوسیالیسم » بلشویکی ،عمدتأ  به امید پیروزی زود فرجام انقلاب کارگری در آلمان و همیاری داوطلبانۀ دهقانان و کارگران باهم ، شروع شده بود. که با حذف شدن  نیروی مبارزاتی کارگران آلمانی در معادلات مورد نظر بلشویکها و قطع امید از وفاداری داوطلبانۀ دهقانان ،« سوسیالیسم » مورد نظر بلشویکها بخشهای عمده ای از نیروهایش را از دست داده بود . ضمنأ از آنجائیکه بعلت نابسامانی های اقتصادی و جریان جنگهای داخلی ، وجود اجتماعی طبقۀ کارگر روسیه هم  هرچه بیشتر تر از پیش ضعیف تر شده بود ،بنابرآن واقعیت اتکای صرف به توانائی طبقاتی و کاردانی های کارگران روسیه هم در « سوسیالیزه » کردن وسیع  اقتصاد جامعه ،امکان ناپذیر بود. لذا سران بلشویکی ، بکلی از فکر « جنبۀ سوسیالیستی » دادن به « نظامات اقتصادی » جامعه دست برداشتند وبطور شتابان  در مسیر رشد دادن به نیروهای مولدۀ جامعه و دستیابی به سرمایه داری انحصاری دولتی ، پیش رفتند. در مورد اذعان به ضعف وجود طبقۀ کارگر شوروی و در پیش گرفتن شیوۀ بورژوائی رشد دادن به نیروهای تولیدی ،لنین چنین گفته بود؛

« …. مامیترسیم از اینکه مستقیمأ به چهرۀ یک « حقیقت پست » بنگریم و چه بسا تسلیم « فریبی که مارا بالا میبرد » میگردیم . فکر ما دائمأ به این سمت منحرف میشود که « ما »  از سرمایه داری به سوسیالیسم انتقال می یابیم ،در حالیکه فراموش میکنیم بنحوی دقیق و روشن در نظر خود مجسم سازیم که این « ما » چه کسانی هستند …………………………… ……………………….« ما » یعنی آتریاد پیشرو پرولتاریا مستقیمأ به سوسیالیسم انتقال می یابیم. ولی آتریاد پیشرو فقط بخش کوچکی از تمام پرولتاریاست و این پرولتاریا هم بنوبۀ خود فقط بخش کوچکی از تمام توده اهالی است. لذا برای آنکه « ما » بتوانیم وظیفۀ انتقال مستقیم خود را به سوسیالیسم موفقانه انجام دهیم ، باید این نکته را درک نمائیم که چه راهها و شیوه ها و وسائل و لوازمی بعنوان واسط برای انتقال از مناسبات ماقبل سرمایه داری به سوسیالیسم لازمست .

تمام کنه مطلب در همین است. » (  ۸ )

لنین در آوریل سال ۱۹۲۱ به واقعیاتی اذعان داشته بود که خود او در گذشته ها بنا به دلائلی که فوقأ و یا در قسمتهای قبلی ارائه شده اند ،از آنها چشم پوشیده بود.او در طی مدت زمان مابین آپریل ۱۹۱۷ تا « مورخۀ ۵ ماه مه سال ۱۹۱۸ » که آن مدت بیشتر از یکسال را در بر میگرفت و بلشویکها در آنمدت بخشأ در اپوزیسیون دولت موقت و یا بخشأ در رأس حاکمیت روسیه قرار داشتند،  با نادیده گفتن همان واقعیات ، با « عزمی راسخ » در«  انتقال از سرمایه داری به سوسیالیسم » اسب مراد را در وادی تخیل ،چهار نعله رانده بودند. در آنمدت بیشتر از یکسال کمونیستهای زیادی از بابت امکان ناپذیری انتقال مستقیم از « تولید کوچک ماقبل سرمایه داری به سوسیالیسم » ، آنهم با اتکای صرف به نیروی همان « پیشآهنگ و آتریاد پیشرو پرولتاریا » که در واقع آنها هم « فقط بخش کوچکی از تمام پرولتاریا » ی روسیه  بودند،هشدارداده بودند. ولی در عوض آنها با شمشیر آخته و « تکفیر » بلشویکی روبرو شده بودند. در آن دوران بلشویکها حاظر بودند در کسب حاکمیت حزبی ،که خود سیادت سیاسی پرولتاریائی اش نامیده بودند ، هر قیمت ممکنی را به زحمتکشان روسیه تحمیل نمایند.آنها در ماههای اولیۀ حاکمیت خویش با پشت بستن به کسب اکثریت آراء در کنگرۀ دوم شوراهای سراسری ،هر رهنمود و یا نظر مخالف دیگر کمونیستها و انقلابیون آن دوره را،مردود شمرده و آنرا بورژوائی تلقی میکردند. اظهارات لنین در اپریل ۱۹۲۱ که قسمتی از آن فوقأ نقل گردید،کشف تازه ای بنود . بلکه در همان اوان اولیۀ حاکمیت بلشویکی کمونیستهای نامداری همان واقعیات را مستدلانه به لنین گوشزد کرده بودند. در آن دوران نگرش لنینی مبنی برارزش مطلق قائل شدن برای حاکمیت سیاسی حزبی و چشمداشت از پیروزی زودفرجام انقلاب کارگری آلمان ،پذیرای چنان انتقاداتی نشده بود. از آن دورانها تا خاتمۀ جنگهای داخلی حدودأ سه سال گذشته بود که در طی آن مدت بنا به نگرش انحصار طلبانۀ سران بلشویکی،از طرفی قصد معمول داشتن شتابان « سوسیالیسم» از طریق همان پیشآهنگ و آتریادی که آن خود نیز قشر نازکی از طبقۀ کارگر یکه قطره ای از دریای بیکران جمعیت آنروز روسیه را تشکیل داده بود، شده بود. از طرف دیگر در پی اجرای چنان « سوسیالیسمی » بود که در طی آن مدت همان قشر نازک، پیشآپیش دیگر توده های زحمتکش به مصاف بورژوازی جهانی و داخلی فرستاده شد. که حاصل تمامی آن مشقاتی که بر توده های زحمتکش روسیه تحمیل گردید،بجز تثبیت سیاسی حاکمیت حزبی بر شوروی، چیز دیگری نبود.

 در ماه مه سال ۱۹۱۸ بود ،که لنین تحلیلی نسبتأ درست از بافت اقتصادی روسیۀ آنزمان ارائه داده بود. ولی او در آنمقطع، بیان درست آن واقعیات را پشتوانۀ رشد دادن سریع به نیروهای تولیدی جامعه ،از قبل استثمار شدید کارگران ،کرده بود . توصیه های او در مورد درپیش گرفتن مضمون مدیریت تیلوری مربوط به همان زمانها بود. با در گرفتن جنگهای داخلی در روسیه ، بلشویکها فرصت اجرای تمامی اجزا و موارد مربوط به آنچنان طرحی را نکرده بودند. ولی مضمون اصلی همان تحلیل و  طرح،بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی زیر بنای سیاست اقتصادی نوین « نپ » را تشکیل داده بود. لنین بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی، در بازنگریهایش به دیدگاه اقتصادی کذشتۀ خود ،همواره  نگرش ماه مه سال ۱۹۱۸ خویش را مبنا قرار می داد .ولی او در مورد آنچه که خود از آپریل ۱۹۱۷ تا مه ۱۹۱۸ در مورد اقتصاد و ادارۀ امور آن گفته بود ، تقریبأ سکوت اختیار کرده بود. در صورتیکه در همان دورآنها بود که او به شیوۀ مختص به خود سعی کرده بود که از اقتصاد ماقبل سرمایه داری مستقیمأ به « سوسیالیسم » برسد. اودر آپریل ۱۹۲۱ ،با اشاره به تحلیل و موضع اقتصادی ماه مه سال ۱۹۱۸ خویش از امکان ناپذیری انتقال مستقیم از شیوۀ تولید خرد و ماقبل سرمایه داری به سوسیالیسم ،سخن بمیان آورده بود. که  چنان بیانی قطع نظر از بدیل اقتصاد ی مورد نظر او، فی النفسه و در خود در ست می نمود. ولی از آنجائیکه سران بلشویکی  بیان آن واقعیات رادستآویز استثمار شدید کارگران و تقبیح درخواستهای صنفی آنان قرار داده بودند ،لذا آنچنان تحلیل اقتصادی درستی در آنشرایط بخودی خود نتوانسته بود در جهت دفاع از منافع کارگران آنزمان روسیه کارساز باشد. در هرحال در آنشرایط که حاکمیت حزبی تا حدود زیادی تثبیت شده بود،او از بیان آن واقعیت چنان نتیجه گرفته بود که پس باید اول سرمایه داری را ساخت تا بعد از حصول آن نتیجه نوبت به «سوسیالیسم» هم برسد.

در هرحال سیاست اقتصادی نوینی که بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی در پیش گرفته شد، بهمان درجه ایکه مضمون مدیریت تیلوری از منافع کارگران دور بود، از منافع کارگران شوروی فاصله داشت.

ذیلأ به بخش تکمیلی آنچنان بیاناتی که فوقأ قسمتی از آن نقل گردید ،اشاره خواهد شد که در آن قسمت هم  بیان درست رگه هائی از واقعیت جامعۀ روسیۀ آنزمان ، دستآویز محول شدن سوسیالیسم به آینده ای نا معلوم و تعجیل در معمول داشتن نظام سرمایه داری در روسیه شده بود.

« …. « ما » هنوز هم غالبأ  بسوی این استدلال انحراف میورزیم که ؛ سرمایه داری شر و سوسیالیسم خیر است. ولی این استدلال نادرست است زیرا که در آن مجموع شکلهای مختلف اجتماعی- اقتصادی فراموش میگردد و فقط دو تا از آنها در نظر گرفته میشود.

سرمایه داری نسبت به سوسیالیسم شر است. سرمایه داری نسبت به نظامات قرون وسطائی ،نسبت به تولید خرد، نسبت به بوروکراتیسم ناشی از پراکندگی مولدین خرده پا ، خیر است.تا آنجا که ما هنوز قادر به عملی نمودن انتقال مستقیم از تولید کوچک به سوسیالیسم نیستیم ، سرمایه داری هم تا حدود بعنوان محصول خودبخودی تولید و مبادلۀ خرد ناگزیر است. ولذا ما باید از سرمایه داری بعنوان حلقۀ واسطی بین تولید خرد و سوسیالیسم و بعنوان وسیلۀ ،طریقه ،شیوه و نحوۀ ارتقاء سطح نیروهای مولده استفاده نمائیم.( بویژه با سوق دادن آن به مجرای سرمایه داری دولتی ) » ( ۹ )  

معنای عملی اتخاذ چنان موضعی آن بود که آنها از طرفی از در سازش و مصالحه ،هم با دهقانان و هم با بخشهائی از بورژوازی ،در آمدند و از طرف دیگر طبقۀ کارگر روسیه  رابا دادن وعدۀ ایجاد سوسیالیسم در آینده ای نامعلوم ، به مسلخ اجرای شیوه های استثمار بورژوائی سپردند. سیاست اقتصادی نوین « نپ » ،طرح اولیه ای جهت « احیاء صنایع سنگین »   از قبل استثمار شدید کارگران روسیه بود. ولی قبل از بررسی مضمون سیاست اقتصادی نوین لازم است تحلیل اقتصادی لنین از جامعۀ شوروی آنزمان را مد نظر قرارداد.

لنین در بیست و یکم آوریل سال ۱۹۲۱ ،در پی رسیدن به سرمایه داری انحصاری دولتی ، با ارجاع به نظرات خود در دورۀ تنفس ، تحلیلی از بافت اقتصادی جامعۀ شوروی را ،ارائه داده بود که مطابق آن، او به تفوق شیوۀ تولید دهقانان خرده پا و خرده بورژوازی در اقتصاد روسیه اقرار کرده بود. برمبنای چنان تحلیلی ، او الویت مطلقی برای ایجاد سرمایه داری دولتی ، نسبت به « سوسیالیزه » کردن اقتصاد شوروی، قائل بود. و اینک نظر او در مورد « شکلهای اجتماعی – اقتصادی گوناگونی که در روسیه وجود » داشتند و تفسیری که از آن بابت ارائه داده بود.

« ۱ –  اقتصاد پاتریارکال ، یعنی اقتصادی که بدرجۀ زیادی جنبۀ طبیعی و دهقانی دارد ؛

۲ – تولید کالائی کوچک ( اکثریت آن دهقانانی که غله میفروشند جزء این گروه هستند ) ؛

۳ – سرمایه داری خصوصی ؛

۴ – سرمایه داری دولتی ؛

۵ – سوسیالیسم .

روسیه چنان پهناور و چنان رنگارنگ است که همۀ این شکلهای گوناگون اجتماعی- اقتصادی در آن با هم آمیخته شده است . ویژگی وضعیت همانا در این نکته است .

حال این سئوال پیش میآید که چه عناصری تفوق دارند؟ واضح است که در کشور دهقانان خرده پا تفوق با عناصر خرده بورژوآ است و نمیتواند چنین نباشد؛ اکثریت و آنهم اکثریت عظیم کشاورزان ؛عبارتند از مولدین خرده پای کالا. معامله گران گاه در اینجا و گاه در آنجا پوستۀ سرمایه داری دولتی را ( انحصار غله، کارفرمایان و سوداگرانیکه تحت کنترل هستند ، کئوپراتورهای بورژوائی ) پاره میکنند و مواد عمدۀ مورد معامله گری هم عبارتست از غله » ( ۱۰ )

بیانات فوق الذکر آئینۀ قدنمائی بود که بجز مورد پنجم آن یعنی « سوسیالیسم» در بقیۀ موارد وضعیت اجتماعی- اقتصادی جامعۀ شوروی در آنزمان را بدرستی نشان میداد . در مورد مظاهر « سوسیالیستی » مورد ادعای بلشویکها هم ،وضعیت همانی بود که خود لنین در آن مقطع زمانی مشخص صریحأ به آن اقرار کرده بود . یعنی « سوسیالیسم » مورد ادعای بلشویکها پس از کوششهای سه سالۀ دولت حزبی ،هنوز در جهار چوب « عزم راسخ دولت شوروی به انتقال به سوسیالیسم » باقی مانده بود . بنابر آن ، منظور لنین از بیان مورد پنجم « بهیچوجه معنایش قائل شدن جنبۀ سوسیالیستی برای نظامات اقتتصادی » موجود در آنزمان روسیه نبود. بلکه به زعم لنین و دیگر سران درجه اول بلشویکی ، عمده ترین و اساسی ترین مظهر مادی « سوسیالیسم » مورد ادعای بلشویکها ، وجود دیکتاتوری حزبی بود که بنام حاکمیت کارگران ، در  « کشور دهقانان خرده پا » ،اعمال شده بود.

 آن وضعیت ، یعنی تفوق عناصر خرده بورژوا در جامعۀ عقب ماندۀ روسیۀ آنزمان ، برخلاف توجیهات وفاداران بعدی بلشویکها ،صرفأ حاصل در گیر شدن روسیه در جنگهای چهار سالۀ بین المللی ، و یا منتج از  جنگهای سه سالۀ داخلی در خود روسیه نبود.گرچه جریان جنگها عقب ماندگی اجتماعی – اقتصادی روسیه را هرچه بیشتر از پیش به قهقرا برده بود ،ولی قبل از شروع آن جنگها ، روسیه همچنان کشور  رعایائی که از جانب فئودالها و عما ل آنها استثمار میشدند ، بود. که البته در کنار آن واقعیت، شیوۀ اقتصاد بورژوائی هم بیشتر از دودهه بود که به اقتصاد آن جامعه رسوخ یافته بود. علیرغم آن واقعیات ،همچنانچه قبلأ ذکر گردید، بلشویکها بمحض سرکار آمدن، بطور شتابان در صدد اجرای « سوسیالیسم » بر آمده بودند.ولی آنها بعد از خاتمۀ جنگها در نظرات قبلی خویش مبنی بر همراهی وفادارانۀ دهقانان با کارگران و دخالت فعال آنها  در ساختن نظام « سوسیالیستی » تجدید نظر کردند.آنها این بار طبقۀ کارگر را بعنوان نیروی اصلی و تنها طبقۀ پیگیری که میتوانست سوسیالیسم را شروع و به سرانجام رساند ،به رسمیت شناختند. ولی از آنجائی که طبقۀ کارگر روسیه در آنشرایط مشخص، ظرفیت و توانائی انجام چنان رسالتی را نداشته بود لذا بلشویکها از طریق طرح سیاست اقتصادی نوین « نپ » ،کوشیدند که اول نظام سرمایه داری دولتی پیشرفته ای ، و بالتبع آن طبقۀ کارگر قدرتمند و کارآئی ، در شوروی ایجاد نمایند تا بزعم آنها ،نوبت اجرای « سوسیالیسم » هم پس از حصول آنچنان  نتایجی، فرامیرسید. محول کردن « سوسیالیسم » به آینده ای نامعلوم و در مقابل اهمیت مطلق قائل شدن برای ایجاد سرمایه داری دولتی ،باعث شده بود که منافع آنی طبقۀ کارگر ،بطور کلی نادیده گرفته شود.( ۱۱ ) از آن پس به امید رهائی نهائی کارگران شوروی ، از آنها فداکاری و از خود گذشتگی بیشتری ،بمنظور « احیای صنایع بزرگ » ، طلب شده بود. متأ سفانه طبقۀ کارگر در شوروی، چه در حیات خود لنین و چه در زمان اعقاب بلشویکی او، به چنان « سوسیالیسم » موعودی نرسیدند. و اساسأ رویۀ سیاسی و اقتصادی  سران بلشویکی در ادارۀ امور جامعه نمیتوانست ،موجد نظام سوسیالیستی گردد.

در هر حال بعد از پیش درآمدهائی که لنین از بابت تفوق خرده بورژوازی در بافت طبقاتی جامعه و نقش آنان در عقیم کردن « سوسیالیسم » مورد نظرش ، بیان داشته بود او هدفی که قرار بود از راه اجرای سیاست اقتصادی نوین « نپ » به آن دسترسی حاصل میشد ،را اینچنین فرموله کرده بود.

« سوسیالیسم بدون تکنیک سرمایه داری بزرگ،که مبتنی بر آخرین کلام علم نوین باشد و بدون سازمان دولتی منتظم،که دهها میلیون نفر را وادار به مراعات اکید یک قاعدۀ واحد در امر تولید و توزیع محصولات بنماید ، غیر ممکن است…………

درعین حال،سوسیالیسم بدون سلطۀ پرولتاریا درکشور غیر ممکن است ؛اینهم در حکم الفباست……………………………….. تاریخ از چنان مجرای خود ویژه ای رفت، که مقارن با سال ۱۹۱۸ دونیمۀ مجزای سوسیالیسم را در کنار یکدیگر، نظیر دو جوجه ایکه از زیر یک پوستۀ امپریالیسم بین المللی سر در می آوردند، پدید آورد. آلمان و روسیه در سال ۱۹۱۸بشکلی بارزتر از هم تحقق مادی شرایط اقتصادی ،تولیدی و اجتماعی سوسیالیسم را از یکطرف و شرایط سیاسی آنرا از طرف دیگر مجسم ساختند.

انقلاب پیروزمند پرولتری در آلمان میتوانست فی الفور و با سهولت فوق العاده ای هر گونه پوستۀ امپریالیسم را( پوسته ای راکه متأسفانه از بهترین فولاد ساخته شده و لذا در برابر مساعی هرگونه جوجه ای از هم نمی پاشد) از هم بدرد و پیروزی سوسیالیسم جهانی را بطور یقین و بدون دشواری یا با دشواریهای ناچیز عملی سازد……………………………………………

چون در آلمان انقلاب هنوز در « تولد » خود کندی نشان  میدهد- وظیفۀما اینستکه سرمایه داری دولتی آلمانیها را بیآموزیم ، باتمام  قوا  از آن تقلید کنیم و از شیوه های دیکتاتور منشانه برای تسریع تقلید این باختر منشی در روسیۀ وحشی دریغ نورزیم و از استعمال وسائل وحشیانۀ مبارزه علیه وحشیگری مضایقه ننمائیم . » ( ۱۲ )

لنین در آنشراط بدرستی و صراحت کامل به پیش شرط های لازم جهت شروع و ایجاد نظام سوسیالیستی ،که همانا برخورداری جامعه از تکنیک سرمایه داری بزرگ و آخرین پایه های علوم و سلطۀ کارگران برجامعه ، بود ، اشاره کرده و به محروم بودن روسیه از چنان پتانسیلهائی اذعان میکرد. ولی آیا  فقدان آنچنان ظرفیتهائی در شوروی، بیکباره بعد از خاتمۀ جنگها رخ نموده بود؟ ویا اینکه آیا وجود آن کمبود ها در گذشته های دور از نظر رهبر برجسته ای همچون لنین ،پنهان مانده بودند؟ مسلمأ همچنانچه در قسمتهای قبلی  مورد بررسی قرار گرفت ،علیرغم رسوخ نظام تولیدی بورژوائی در اقتصاد روسیه ، شیوۀ تولید ماقبل سرمایه داری تاآنزمان همواره وجه غالب بافت اقتصادی روسیه را تشکیل داده بود. و از طرفی خود لنین هم همپای هر صاحب نظری آگاه بر کمبودهای اقتصادی و اجتماعی روسیۀ آنزمان بود. ولی او علیرغم آگاهیش بر آن واقعیات تحت نگرش ویژ ه اش به جایگاه « سازمان انقلابیون » و کارکرد سرمایه های امپریالیستی در جهان ،یا در مقاطعی در پی انتقال مستقیم از اقتصاد ماقبل سرمایه داری به سوسیالیسم برآمده بود و یا در مقاطع دیگری ، با مردود شمردن درخواستهای صنفی کارگران و حواله دادن « سوسیالیسم » به آینده ،بدنبال « احیای سریع صنایع سنگین » بود.

در مورد تخیلی بودن ،انتقال مستقیم وسریع از شیوه های تولیدی ماقبل سرمایه داری به سوسیالیسم ،که نگرش سیاسی سران بلشویکی در دورۀ اول حاکمیتشان بود ،در قسمتهای قبلی مطالبی ارائه شد .اما گذشته از آن مسائل ، اذعان لنین بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی به عقب ماندگی جامعۀ روسیه و قصد او مبنی بر  « تقلید » از شیوۀ ساختن « سرمایه داری دولتی آلمانها » در«  روسیۀ وحشی » ، خود مستلزم داشتن امکاناتی  مادی و  انسانی بود که بلشویکها در آن شرایط ، بغیر از توانائی در اعمال روشهای دیکتاتوری در بقیۀ  موارد ،بی بهره از چنان امکاناتی بودند.لذا  آنها جهت« تقلید » از شیوۀ ساختن « سرمایه داری دولتی آلمانها » ، به بورژوزی در داخل خود شوروی و یا به همگنان خارجی آنها، رویکرده و در صدد « دلجوئی » از آنها برآمده بودند.

رویۀ پیشنهادی لنین در آن مقطع در واقع همان « سازش با بورژوازی » بود که خود او سالهای قبل منشویکها را به در پیش داشتن آن متهم کرده بود. ولی او خود در دوران اجرای « نپ» ، سازش با بورژوازی را در صورت وجود حکومت حزبی ، که اوخود حکومت کارگریش می نامید،مجاز شمرده بود.( ۱۳ ) لذا لازمست در پس استدلالات بظاهر مقبول بلشویکی در آنمورد ، به چگونگی سازشی که در آنمقطع بنا به پیشنهاد او با بورژوازی شده بود توجه شود. و اثرات آنچنان سازشهائی بر شرایط  زیستی و کاری کارگران شوروی ، مورد بررسی قرار گیرد.در آن مقطع سازش بلشویکی با بورژوازی ،مستلزم تبعیت بی چون و چرای کارگران از سرمایه داران بود . بنا بر آن ، لنین از ضرورت « تقلید شیوه های دیکتاتور منشانه » بمنظور تسریع در ایجاد سرمایه داری دولتی ،سخن بمیان آورده بود. مطالب زیرین بحثی در آنمورد خواهد بود.

قبل از ورود به بحث مربوط به چگونگی استثمار شدن طبقۀ کارگر روسیه تحت اجرای سیاستهای اقتصادی نوین « نپ » ،لازمست به این مسئله اشاره شود که بلشویکها خود در همان زمانها گفته بودند که عقب نشینی مورد نظر آنها موقتی و کوتاه مدت خواهد بود. لنین درآنمورد گفته بود که بعد از موفقیت در طرح الکتریفیکاسیون جامعۀ شوروی ،( که آن طرح  بنا بر برآوردهای خود آنها در  مدتی بیشتر از ده سال میتوانست به ثمر نشیند) اجرای نظام « سوسیالیستی » دوباره در جامعه برقرار خواهد شد. ولی آنها در خاتمۀ  اولین سال بعد از شروع « نپ » ،طی نشستی در کنگرۀ یازدهم حزب، دوباره تغییر موضع داده و فرمان متوقف کردن ؛ سپردن ادارۀ امور نهادهای اقتصادی به بخش خصوصی و سرمایه داران را ،صادر کرده بودند و در عوض ، کنترل متمرکز شدید دولتی بر اقتصاد و ادارۀ امور آنرا،دوباره در پیش گرفتند. آنچنان تغییر موضعی نه اینکه هیچ گرهی از مشکلات کارگران روسیه را ،نگشود، بلکه اینبار خود دولت  بلشویکی ،بمنظور آموختن شیوۀ سرمایه داری دولتی آلمانها ، با تمام قوا ،کمر به استثمار شدید طبقۀ کارگر بست. از آن تاریخ ببعد آنها باز دوباره مدعی « سوسیالیستی » بودن « نظامات اقتصادی » جامعۀ شوروی شده بودند.

نمونه ای از  بحثهائی که در آنمقطع ،یعنی مقارن سال ۱۹۲۲ ، محوری و حاد شده بودند ، حول توصیه های لنین به سران بلشویکی از بابت توقف عقب نشینی ها و توجه به یاد گیری امور مربوط به تجارت و بازرگانی بود. او در آنزمان سران درجه اول حزبی را بخاطر عدم اطلاع آنها از امور تجارت و بازرگانی ،به باد انتقاد گرفته بود. انتقادات لنین از عملکردهای حزب ، بروزات آشکاری از نتایج  دور ماندن او از دخالت مستقیم و فعال در ادارۀ امور جامعه،بعلت مریضی اش بود. ولی اودر طی بیشتر از  یکسال قبل از آن تاریخ ، هم در تدوین و هم در اجرای مراحل اولیۀ سیاست اقتصادی نوین « نپ » ،نقش فعالی ایفا کرده بود. لذا آنچه که زیر بنای سیاست اقتصادی نوین « نپ » را تشکیل داده بود و بر آن زیر بنا بود که برنامه های زمانبندی شدۀ بعدی به اجرا در آمدند ،جهتگیری مشخصی بود که لنین در کمال صحت و چیرگی بر ادارۀ امور جامعه از آنها دفاع کرده و در ترویج آنها نقش فعالی ایفا کرده بود. از آنجائیکه به انتها رسیدن شکست تجربۀ شوروی، بر بستر  همان جهتگیری و تداوم بعدی آن ،صورت گرفت ، لذا پرداختن به جهت گیری سیاسی لنین در آندوره ضروریست .ذیلأ سعی میشود که موارد فوق الذکر با مراجعه به منابع معتبر ، مستدل گردد.

فراهم کردن زمینۀ فکری سازش با بورژوازی

بلشویکها در سال اول اجرای سیاستهای اقتصادی نوین « نپ » سیاستی را درپیش گرفته بودند که طبق آن اختیار استثمار شدید از کارگران را  به سرمایه داران سپردند. قبل از اجرای چنان سیاستی ، لنین به توجیه و ترویج چگونگی شیوۀ بلشویکی سازش با بورژوازی ،پرداخته بود. او همراه ارائۀ توجیهاتش، تصویری از خود ویژگی جامعۀ شوروی در آنزمان را، در مقایسه با وضعیت کشورهائی همچون انگلستان و آلمان ، ارائه داده و با تشبث به آن، اینچنین در صدد « اعادۀ حیثیت» از سرمایه داران ، برآمده بود.

 « …. پرولتاریای روسیه از لحاظ نظام سیاسی خود و بعلت نیرومندی قدرت سیاسی کارگران، از هر انگلستان و هر آلمانی جلوتر هستیم و در عین حال از لحاظ سازمان سرمایه داری دولتی آراسته و پیراسته ، از لحاظ سطح فرهنگ و میزان آمادگی برای « استقرار» مادی و تولید سوسیالیسم ، از عقب مانده ترین کشورهای اروپای باختری نیز عقب تر هستیم . آیا واضح نیست که نتیجه ایکه از این وضع خودویژه برای لحظۀ کنونی حاصل میشود عبارتست از ضرورت « پرداخت عوض » خود ویژه ایکه کارگران باید به آن سرمایه دارانی تکلیف نمایند که از همه با فرهنگ تر و با قریحه تر و دارای استعداد سازماندهی بیشتری هستند و آماده اند خود را در خدمت حکومت شوروی بگذارند و آراسته و پیراسته به ایجاد تولید « دولتی» بزرگ و کلان کمک نمایند؟ » ( ۱۴ )

بنا به استدلالاتی که تا کنون در قسمتهای قبلی این بررسی ارائه شدند،آنچه را که بلشویکها خود، « نیرومندی قدرت سیاسی کارگران » شوروی نامیده بودند ،همان اعمال دیکتاتوری حزب حاکم بر جامعه بود .که در ادبیات بلشویکی به گونه های مختلفی همچون ؛ « دیکتاتوری پرولتاریا » ،« حاکمیت کارگران که دهقانان به آن گرویده اند» ، و…غیره از آن یاد شده بود. ولی گذشته از چنان تبلیغاتی ، آنچه که بعد از خاتمه جنگهای داخلی بعنوان یکی از موانع اصلی سر راه « استقرار مادی و تولید سوسیالیسم » شمرده میشد ، همان عقب ماندگی جامعۀ روسیه بود که در آنزمان تحت عنوان « وضع  خودویژه » جامعه نامیده میشد. و از دید سران بلشویکی همان وضعیت دستآویز « پرداخت عوض » به سرمایه داران شده بود. بکار بردن اصطلاح « پرداخت عوض » به سرمایه داران ، شگردی سیاسی بود که لنین بمنظور ناچیز جلوه دادن رجعت دوباره و کامل به نظام متعارف سرمایه داری تحت اجرای سیاستهای اقتصادی نوین « نپ » ، بکار برده بود. جهت دستیابی به معنای واقعی آنچه که تحت آن عنوان در پیش گرفته شد ،لازمست شیوه های بلشویکی « پرداخت عوض » به سرمایه داران را در بطن دوباره معمول شدن بازرگانی و نظم بازار آزاد، مورد تعمق قرار داد . از آنطریق است که میتوان به بخشی از قیمتی که کارگران شوروی ،بمنظور ایجاد سرمایه داری دولتی پرداختند ، پی برد.

سیاست اقتصادی نوین  « نپ » و استثمار شدید از طبقۀ کارگر شوروی

بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی ، آثار خرابی های  بجای مانده از جنگ، بهمراه عواقب حاصل ازعقب افتادگی اقتصادی- اجتماعی روسیه ، زندگی توده های زحمتکش  آن دیار را در معرض تباهی قرار داده بودند. قحطی و گرسنگی ،کمافی السابق بیداد میکرد و رفع آن از طریق تداوم سیاست اقتصادی دوران کمونیزم جنگی ،بهیچوجهی امکان پذیر نبود. از طرفی ، ظرفیت تولیدی نهادهای صنایع سنگینی که تاآنزمان  توانسته بودند در جامعه ایجاد شوند ،در جهت جوابگوئی به نیازهای جنگی بکارگرفته شده بودند . لذا در آنشرایط  نمیشد، چنان ظرفیتهائی را به آسانی و در کوتاه مدت ، بخدمت تولید صنایع سبک و مصرفی ، بکار گرفت.از طرفی دیگر بدون رفع گرسنگی از جامعۀ شهری ، هرگونه فعالیت صنعتی ای امکان ناپذیر شده بود. علاوه بر آن واقعیات، سیاست اخذ اجباری غلۀ مازاد برمصرف دهقانان که در دورۀ کمونیزم جنگی ،تاحدودی موثر افتاده بود ، باعث ایجاد نارضایتی های گسترده و آشکاری در میان دهقانان شده بود. که ادامۀ آن سیاست در آنشرایط در حکم خود کشی دولت بلشویکی بود. لاجرم استفاده از شیوۀ اعما ل زور دورۀ کمونیزم جنگی بمنظور دسترسی به غلۀ مورد احتیاج توده های شهر ی ،مردود شمرده شد. اما آنچه را که نمیشد از آن چشم پوشید ، دستیابی دولت بلشویکی به غلۀ مورد احتیاج شهرها بود .لذا برای رسیدن به چنان مقصودی ، مصالحه با دهقانان و دلجوئی از آنان در دستور اجرای حکومت قرار گرفت. که آن نیز از طریق اجرای سیاست بلشویکی مبنی بر اخذ « مالیات جنسی » ،برآورده گردید.بعبارت دیگر مطابق سیاست مربوط به « مالیات جنسی » ؛  به دهقانان اجازۀ در اختیار گرفتن محصولات سالانۀ خود ،بعد از تحویل سهمیه ای از آن به دولت ،داده شد. یکی از اجزاء تکمیلی سیاست مربوط به « مالیات جنسی » آن بود که دهقانان مجاز بودند غله ای که بعد از تحویل مالیات جنسی به دولت و بعد از تأمین مصرف سالانۀ خود، برایشان میماند را آزادانه به بازار جهت فروش عرضه دارند تا با پول آن اقدام به خرید لوازم مصرفی خویش نماید. بنابرآن رویکردن دهقانان به بازار بعنوان معامله گر ( هم فروشنده و هم خریدار) ،از طرفی مستلزم وجود آزادی تجارت و بازرگانی در جامعه بود. که این یکی را هم بلشویکها با عدول از سیاست اقتصادی دورۀ کمونیزم جنگی ، تضمین کردند.  از طرف دیگر زمانی دهقان میتوانست بعد از فروش آن میزان از محصولاتی که برایش میماند ، اقدام به خرید کالاهای مصرفی مورد نیاز ش نماید که آنچنان کالاهائی بطور آزادانه و مکفی در بازار وجود می داشتند . در غیر آنصورت دهقانان مجبور میشدند ،از طریق همان مکانیزمهای اقتصادی  مخفی دورۀ کمونیزم جنگی ،بطور نیمه تمام و باقیمتی گرانتر ،از در معامله با تجار و پیله وران ،در آیند .جهت رفع آن نقیصه هم بنا به یکی دیگر از اجزاء ترکیبی سیاست اقتصادی نوین « صنایع نیز مانند دهقانان آزاد بودند محصولات خود را در بازار بهر قیمت که میتوانستند بفروشند .» ( ۱۵ ) ولی آیا با آن وضع خراب اقتصاد شوروی ،کدام قسم از صنایع بود که میتوانست محصولاتی را به بازار عرضه دارد؟ در آن مورد سران بلشویکی  چنین اشعار داشته بودند که؛   « باید در حدود معینی به احیای صنایع کوچک کمک نمود که به ماشین و به ذخائر دولتی و ذخائر بزرگ مواد خام و سوخت و خواربار احتیاج ندارد و میتواند در حدود معینی به اقتصاد دهقانی کمک فوری بنماید و نیروهای مولدۀ آنرا ارتقاء دهند. » ( ۱۶ )

و اما نتیجۀ بلافصلی که از اجرای تمامی اجزاء مختلفۀ سیاست اقتصادی نوین « نپ » بدست میآمد ،عبارت از آن بود ؛«… که بر اساس آزادی معین بازرگانی ( ولو اینکه فقط محلی باشد ) خرده بورژوازی و سرمایه داری احیاء »  میگردید.( ۱۷ )  منتها  « احیای » مناسبات سرمایه داری تحت حاکمیت دولتی که خود را کارگری نامیده بود ،باعث ایجاد نگرانی و اعتراضاتی در صفوف حزبی شده بود .از همانرو سران بلشویکی با این امید که « باید کوشید آنرا به مجرای سرمایه داری دولتی انداخت » ،( ۱۸ ) خود و اعضای حزبی را دلداری داده بودند. ولی سئوالی که در آن رابطه میتوانست مطرح باشد آن بود که آیا عنوان کردن « احیا خرده بورژوازی و سرمایه داری » ،در شوروی آنزمان، بدان معنا بود که از نظام سوسیالیستی مستقر شده ای عدول میشد و بجایش به زنده کردن و احیاء سرمایه داری کمر بسته شد ؟ مسلمأ آنطوریکه در قسمتهای قبلی مورد بررسی قرار گرفت ،چنان نبود.زیرا که تاآنزمان نه اینکه « نظامات اقتصادی » پیشرفته ای جایگزین آن حد از شیوۀ تولید بورژوائی که در ماههای اولیۀ ۱۹۱۷ وجود داشته بود، نگردید ،بلکه  آن میزانی از شیوۀ اقتصاد بورژوائی هم که قبلأ توانسته بود به اقتصاد عقب ماندۀ روسیه رسوخ یابد ، دچار وقفه و بخشأ رکود شدیدی شده بود. درواقع آنچه که از لحاظ اقتصادی در ظرف حاکمیت سه سالۀ بلشویکی، حاصل شده بود ،آشفته بازاری تحت کنترل متمرکز دولت بلشویکی بود که ادامۀ آن بعد از پایان جنگهای داخلی امکان ناپذیر شده بود . و بلشویکها با عدول از آنچنان شیوه ای ،قصد به روال طبیعی ( بورژوائی ) باز گردانیدن پروسۀ رشد نیروهای مولده را کرده بودند . تا در طی آنچنان پروسه ای با استفاده از دیکتاتوری حزب حاکم ، « تکامل سرمایه داری را به مجرای سرمایه داری دولتی سوق » ،دهند. آنها خود در اینمورد گفته بودند؛

« تمام مسئله- خواه تئوریک و خواه پراتیک- عبارتست از کشف طرق صحیح برای اینموضوع که چگونه باید تکامل سرمایه داری را ، که امری ( تاحدود معین و برای مدت معین ) ناگزیر است به مجرای سرمایه داری دولتی سوق داد، چه شرایطی باید برای آن فراهم کرد و چگونه باید امر تبدیل سرمایه داری دولتی به سوسیالیسم در یک آیندۀ نزدیک تأمین شود.» ( ۱۹ )

در آنزمان که دولت بلشویکی سیوسیالیسم را امری مربوط به آینده ( چه نزدیک و چه دور ) تلقی کرده بود ،تکامل سرمایه داری چه خصوصی و چه دولتی اش ، نمیتوانست بجز از قبل  رنج ، مشقت و فشار کاری طاقت فرسا و استثمار شدید  از کارگران و توده های زحمتکش ،از هیچ جای دیگری حاصل شود. که عملأ چنان هم شد.

 یکی از شواهد استثمار شدید از طبقۀ کارگر روسیه در آنزمان ، تقبیح در خواستهای صنفی کارگران از طرف سرآن بلشویکی بود. در قسمت دوازدهم « بررسی شکست تجربۀ شوروی » به این مسئله اشاره شد که چگونه لنین درپی دفاع از مصالحه با دهقانان و در پیش گرفتن راه رشد سرمایه داری ، خواسته های صنفی کارگران را به گارد سفیدیها نسبت داده و آنرا تخطئه کرده بود.آنچنان موضعی یکی از بروزات تبعی نگرشی بود که بر اساس آن ، سوسیالیسم به آینده حواله داده میشد و  سرمایه داری(چه دولتی و چه خصوصی آن ) بطور تعجیل در دستور اجرا قرار گرفته بود.سران بلشویکی در آنزمان جهت رشد دادن به نیروهای مولده و ایجاد سرمایه داری، شیوه های متنوعی را با شراکت و همیاری سرمایه داران ، در پیش گرفتند که موفقیت در هر یک از آنها به  استثمار شدید از کارگران، گره خورد بود.  یکی از آن روشها ،واگذاری « امتیازات » به سرمایه داران بود.که در ادبیات بلشویکی چنین تعریف شده بود؛

« ساده ترین مورد یا نمونه اینکه چگونه حکومت شوروی تکامل سرمایه داری را به مجرای سرمایه داری دولتی سوق میدهد و چگونه سرمایه داری دولتی را متداول میکند ،- امتیاز هاست……………………………………………………………..

صاحب امتیاز – سرمایه دار است.وی کارها را بشیوۀ سرمایه داری و بخاطر کسب سود انجام میدهد.وی بخاطر تحصیل سود فوق العاده و مافوق سود معمولی یا بخاطر تحصیل مواد خامی که طور دیگری بدست آوردن آن برایش محال یا بینهایت دشوار است ، با حکومت پرولتری حاضر به قرار داد میشود. حکومت شوروی ازاین امر نفعی عایدش میشود که عبارتست از رشد نیروهای مولده و افزایش میزان محصولات بفوریت یا طی مدتی بسیار کوتاه  » ( ۲۰ )

علاوه بر واگذاری  « امتیاز ها » به سرمایه داران خصوصی ، که بعنوان شیوه ای از رسیدن به سرمایه داری دولتی از آن نام برده شده بود، سران بلشویکی همچنین بمنظور دسترسی به سرمایه داری دولتی ، از شیوه های دیگری همچون « کئوپراسیون مولدین خرده پای کالا ( در اینجا سخن بر سر کئوپراسیون کارگری نبوده بلکه برسر این نوع کئوپراسیون است که در یک کشور خرده دهقانی دارای تفوق است و تیپیک میباشد »(  ۲۱ ) و یا « اجاره » دادن نهادهای تولیدی و یا پرداخت « حق العمل » به بازرگانان و یا تجار و…غیره ، استفاده کرده بودند. که در تمامی آن موارد،همانند شیوۀ « امتیاز ها » ، سرمایه دار و یا تاجر خصوصی ، در پی کسب سود فوق العاده ای ،حاظر به همکاری با دولت بلشویکی شده بود. در آنشرایط نفع و سود سرمایه داران خصوصی  از یکطرف و دولت بلشویکی از طرف دیگر ،از طریق سیاست اقتصادی نوین « نپ » ، کاملأ تعریف شده و مشخص بود. ضمنأمنافع دهقانان مرفه هم از طریق اجرای سیاست « مالیات جنسی » ،تأمین میگردید. ولی از میان طبقات و اقشار موجود در روسیۀ آنزمان فقط طبقۀ کار گر بود که سرشان بی کلاه مانده و یا مورد اجحاف و استثمار شدید قرار گرفته بودند. در آنزمان سرمایه داران خصوصی و دولت بلشویکی ،بر اساس استثمار کردن کارگران ، در رابطه ای « بده ، بستان » از در معامله با همدیگر در آمده بودند.اینکه آیا در آن معاملات ، کدام یک از آنها غابن و چه طرفی مغبون ،شد ،تأثیری در استثمار شدن کارگران نداشت.و کارگران روسیه همچنان بار چهل منی خویش را بردوش داشتند. در آنشرایط  اجرای سیاست اقتصادی نوین « نپ» حتی کمترین تأثیری بروضعیت دهقانان فقیر و کم زمین هم ،بجای نهاده بود . زیرا که ؛ « دهقان بی چیز برای تأمین حداقل معیشت خود و خانواده اش کار میکرد. او آنچه را تولید میکرد به مصرف می رساند، و اگر به بازار می آمد بیشتر بعنوان خریدار بود تا فروشنده. اما کولاک برای بازار تولید می کرد، و بدل به سرمایه دار کوچکی شد؛ این جوهر « نپ » بود. حق اجارۀ زمین و استخدام کارگر مزدی ، که درحرف از همان اوان برسرکار آمدن رژیم جدید ممنوع گشته بود، با چند محدودیت صوری در قانون جدید کشاورزی سال ۱۹۲۲ دوباره رسمأ اعطا شد. » ( ۲۲ )  

در هرحال سران بلشویکی جهت برون رفت از آن مخمصۀ اقتصادی ایکه بعد از پایان جنگهای داخلی در شوروی بوجود آمده بود  ،که آنها خود در ایجادش سهمی چشمگیر داشتند ،به اجرای سیاست اقتصادی نوین « نپ» روی آورده بودند. اما سیاست اقتصادی نوین نه اینکه گشایشی در مشکل زیستی و کاری طبقۀ کارگر روسیه حاصل نگردانیده بود بلکه « نپ » ،علنأ سیاست امتیاز دادن به دهقانان » و سرمایه داران توصیف میشد ،که در آن رابطه « سئوالی که پیش میآمد ، و هیچکس نپرسیده بود، این بود که تاوان این امتیازات را چه کسی دارد می پردازد. پرولتاریا ،پرچمدار دلاور انقلاب، صدماتی چون تفرقه،تلاشی و کاهش شدید و ناگهانی تعدادنفراتش براثر جنگ داخلی و آشفتگی صنعتی را متحمل گردیده بود. کارگر صنعتی اینک فرزند ناتنی نپ شده بود. » ( ۲۳ )     

گذشته از اینکه آن نسل از کارگران شوروی، با استثمار شدیدی که در آنزمان از آنها بعمل میآمد ، بطور مستقیم « تاوان » امتیازات داده شده به سرمایه داران را پرداخته بودند ، آنها همچنین در معرض پیآمدهای حاصل از بحرانهای اقتصادی منتج از نظام سرمایه داری متعارف دوباره درپیش گرفته شده ،قرار گرفتند.در اینمورد لازمست گفته شود ؛ که معمول شدن بازار آزاد ، مرسوم شدن خرید و فروش نیروی کار ،را بدنبال آورده بود. وبه تبع آن « استخدام آزادنه در قبال مزد باز آمده بود.» ( ۲۴ ) مضمون چنان مناسباتی که اجزائی از آن فوقأ معرفی گردید، نتوانسته بود مصون از بحرانهای اقتصادی نظام سرمایه داری بماند.لاجرم آن بحرانها  بفاصلۀ نه چندان طولانی ای بعد از شروع « نپ » ،اقتصاد شوروی را در چنبرۀ خود گرفته بودند. « اولین آنها بحران قیمت بود » که بر زمینۀ وجود قحطی و گرسنگی مفرط در شهرها ، حاصل آمده بود. در آن شرایط « عطش شهرها به خرید محصولات کشاورزی بر عطش دهقانان به خرید محصولات صنعتی پیشی گرفت » .( ۲۵ ) که به تبع آن ، قیمت محصولات کشاورزی ابتدا  سیر صعودی چشمگیری را طی کرده بود. و از آنجائیکه درآنشرایط ، غله از مهم ترین و اساسی ترین محصولات کشاورزی بود که بیشتراز جانب کارگران و زحمتکشان ،بخصوص در شهرها ،تقاضا برایش وجود داشته بود ، لذاسنگینی بار گران افزایش قیمت غله بر دوش کارگران که در آن حال ازطریق فروش نیروی کار خود ارتزاق میکردند، افتاده بود. زیرا که قدرت خرید دستمزد ثابت کارگران با بالا رفتن قیمتهای مربوط به غله و مواد خوراکی ،کاهش مییافت.که البته علیرغم وجود اتحادیه های صنفی کارگران ،فشار افزایش قیمتها ی مواد خوراکی بر طبقۀ کارگر از دیگر اقشار و طبقات اجتماعی بیشتر بود. زیرا که همچنانچه در قسمت دوازدهم « بررسی شکست تجربۀ شوروی » مورد اشاره قرار گرفت ،در آنشرایط گرچه  سندیکاهای کارگری بعنوان ابزاری جهت دفاع از منافع صنفی کارگران ،سازمان یافته بودند. ولی راندمان واقعی کار آنها در آنشرایط ،تحت دفاع اجباری ازمنافع دولت حزبی ،بسیار محدود مانده بود. و علاوه بر آن واقعیت، وجود بیکاری فزاینده ای در میان کارگران ،موضع سندیکا ها را در مقابله با دولت و سرمایه داران،هر چه بیشتر ضعیف تر کرده بود . در چنان شرایطی که کارگران در موضع ضعیفی قرار داشتند، اتحادیه های کارگری «شروع به بستن قرادادهای جمعی از جانب اعضای خود » با دولت و یا کارفرماهای خصوصی ،کرده بودند.ولی آنها بنا به دلائل مذکور  نتوانسته بودند ،همپای « نوسانات مکرر و بیحساب شاخص قیمتها » طا لب بالابردن میزان دستمزد کارگران باشند.نتیجۀ تبعی آن وضعیت آن بود که قدرت خرید مزدیکه کارگر دریافت کرده بود ( در صورتیکه اگر توانسته بود کاری پیدا کند و بیکار نماند) ،براثر افزایش قیمتها ،کاهش یافته بود.

بحران قیمتها در « تابستان ۱۹۲۲ به اوج خود رسید » و « منجر به یک بحران کاری شد » .( ۲۶ ) که آن پدیده هم به نوبۀ خود معیشت کارگران و توده های زحمتکش را در منگنه آثار خویش قرار داده بود. بیکاری که یکی از آثار تبعی در هر یک از نظامهای بورژوائی است ،بنا به شرایط مشخصی ،بوجود خواهد آمد ومعلول عللی شناخته شده میباشد. در شوروی آنزمان « رکود ممتد صنایع سنگین ،بحران قیمت در صنایع مصرفی ،مطالبۀ عقلانی کردن تولید، پافشاری بر خوراشت و بر کسب سود ،همه موجد فشارهای شدیدی بود که در جهت اخراج کارگران اضافی وارد می آمد. بیکاری نقش عادی خود بعنوان ابزار انضباط کاری و فشار بر سطح دستمزد در یک اقتصاد بازار را دوباره بازیافت . آمار کم و غیر قابل اتکاء بود. در ۱۹۲۳ گفته می شد که تعداد بیکاران به یک میلیون نفر رسیده است؛ لکن ارقام رسمی مربوط به اعضای سندیکاها بود و آنها که در مراکز کار یابی ثبت نام کرده بودند و کمک هزینۀ بسیار ناچیزی دریافت می کردند. در این ارقام خیل کارگران غیر ماهر،عمدتأ دهقانانی که در شهرها در جستجوی کار موقت بویژه در صنعت ساختمان بودند، بحساب نیآمده بود. » (  ۲۷ )

وجود بیکاری در میان کارگران شوروی در سالهای بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی نمیتوانست پدیدۀ اجتماعی غیر مترقبه ای باشد.زیرا که؛

 اولأ: پایان یافتن جنگها، خیل بیکارانی از اقشار مختلف تودهای زحمتکش را بهمراه داشته بود. که بخش چشمگیری از آنها را کارگرانی تشکیل داده بودند که بهنگام جریان جنگهای داخلی در صنایع سنگین موجود در آنزمان شوروی،مشغول به کار بودند. خاتمۀ جنکها بمعنای رکود صنایع سنگینی بود که ماشین آلات و ظرفیتهای آنها ،قبلأ بخدمت جوابگوئی به نیازهای جبهه های جنگ در آمده بودند. و بعد از خاتمۀ جنگها ، نه نیاز چندانی به آنچنان تولیداتی مانده بود و نه میشد بلافاصله ماشین آلات و ظرفیتهای موجود آنچنان نهادهائی را در جهت تولید کالاهای مصرفی مورد نیاز جامعه بکارگرفت. بدیهی بود که رکود صنایع سنگین در بستر ایجاد مکانیزمهای بازار آزاد که آن خود نیز یکی از اجزائ ترکیبی سیاست اقتصادی نوین « نپ » بود  ،بمعنای روانه شدن کارگران آن نهاد ها به بازار جهت یافتن کار بود.

ثانیأ : بخش عمدۀ دیگری از کارگران آنزمان شوروی ،براثر اجرای سیاست اقتصادی نوین « نپ » ، بیکار شده بودند. در آنمورد واقعیت بدانصورت بود که سیاست اقتصادی آنزمان بلشویکی از طرفی حکم به « بازرگانی آزاد» و « مجاز شمردن و بسط یافتن سرمایه داری » ( ۲۸ ) داده بود و از طرفی دیگر تأکید ویژه ای بر « ضررنکردن و سود آوری هریک از بنگاههای دولتی » ( ۲۹ ) کرده بود. و بمنظور دستیابی به آن مقصود ، دست مدیرانیکه به شیوۀ « یکتا رئیسی » کارخانه ها را اداره میکردند ،در استثمارکردن کارگران ،کاملأ باز گذاشته شده  بود . ( ۳۰ ) در پیش گرفتن آنچنان سیاستی در شرایط اولیۀ شروع « نپ » که « عطش دهقانان برای خرید تولیدات شهری » کمتر از نیاز شهر نشینان به خرید تولیدات کشاورزی بود ،عملأ بمعنی بفروش نرفتن بخشی از آن کالاهای مصرفی ای بود که در نهادهای صنعتی مربوطه در شهر ها، تولیدشده بودند. مسلمأ در آنصورت ، منطق « بازار» و « ضررنکردن و سود آوری » ، به  « مدیرانیکه طبق قاعدۀ یکتا رئیسی ایجاد شده بودند» ،( ۳۱ ) حکم کرده بود که جلو تولید دوبارۀ آن مقدار از  کالاهائی که در بازار بدون خریدارمانده  بودند را بگیرد. و نتیجۀ تبعی چنان روالی عبارت از « اخراج کارگران اضافی » در آندسته از نهادهای تولیدی بود.گذشته از آن واقعیت در طی پروسۀ به اجرا در آوردن سیاست اقتصادی نوین « نپ » ، بیکاری بنا به دلائل متعدد دیگری که هر یک از آنها حاصل وضعیت ویژه ای بود ، در شوروی بوجود آمده بود. که یکی دیگر از آن وضعیتی که بیکاری را بدنبال آورده بود ، « عقلانی کردن تولید » بود. « عقلانی کردن تولید » بطورکلی در نظام سرمایه داری در پی کسب سود هرچه بیشتر از پیش ،در پیش گرفته میشود. انگیزۀ کسب سود بیشتر در بستری از رقابت با دیگر همگنان ، چنان به سرمایه داران حکم میکند که آنها ،سعی بیشتری در بکارگیری تکنیکهای پیشرفته تر و دانش تولیدی ارتقاء یافته تری در تولید ملزومات اجتماعی کنند. آن کوششها نهایتأ باعث اخراج بخشی از کارگران در همان نهادهای اقتصادی مربوطه میگردد. مسلمأ  « عقلانی کردن تولیدات » سبب بازدهی بیشتر نیروهای مولده خواهد شد . که نتایج آن به کیسۀ صاحبان سرمایه ها سرازیر میگردد .در آنصورت اگر کارگران فاقد تشکلات مختص به خود باشند ، سرمایه داران هیچگونه مسئولیتی در قبال کارگران بیکار شده بعهده نخواند گرفت. در شوروی آنزمان از آنجائیکه « سوسیالیسم » ، امر مربوط به آینده تلقی شده بود و از آنجائیکه در آنشرایط امر مربوط به خواستهای صنفی کارگران، به طرفداری از گارد سفیدیها نسبت داده میشد و علاوه بر همۀ اینها از آنجائیکه سران بلشویکی حکم داده بودند که ؛ « هرگونه مداخلۀ مستقیم اتحادیه ها در ادارۀ امور بنگاههای، در یک چنین شرایطی ، باید بدون شک مضر و غیر مجاز شمرده شود » ، لذا هر درجه ای از « عقلانی کردن تولید » در شوروی آنزمان ، منجر به بیکار شدن بخشی از کارگران میشد که در آنصورت آنها فقط از « کمک هزینۀ ناچیزی » ( ۳۲ ) که از دولت دریافت میکردند،برخوردار میشدند.

تغییراتی صوری در سیاست اقتصادی نوین « نپ »

همچنانچه قبلأ ذکر گردید ، سیاست اقتصادی نوین « نپ » ، بهنگام شروعش تا زمانیکه لنین توانسته بود در عرصۀ سیاست بطور فعالانه تأثیر گذار باشد ،تغییرات متعددی در ظاهر و در شیوۀ اجرایش حاصل شده بود. ولی علیرغم هر گونه تغییر شکل ظاهری آن سیاست، مضمونش همواره در جهت استثمار شدید از طبقۀ کارگر عمل کرده بود. از جملۀ تغییرات صوری مورد نظر آن بود که پس از گذشت یکسال ازشروع « نپ» ، سران بلشویکی دستور توقف « عقب نشینی ها » ودر پیش گرفتن دوبارۀ کنترل متمرکز و شدید دولت حزبی بر اقتصاد کشور را ،صادر کرده بودند. در کنگرۀ یازدهم حزبی ( ح.ک. ب. ر )  بود که لنین از ناتوانی بنگاههای تولیدی دولتی در رقابت با آندسته از نهادهای اقتصادی ایکه بصورت « امتیاز، حق العمل کاری ، اجاره » و یا …غیره تحت اختیار سرمایه داران خصوصی قرار گرفته بودند ، انتقاد کرده بود. اوضمنأ مسئولین حزبی را از بابت بلد نبودن امر مربوط به بازرگانی و تجارت ، مورد سرزنش قرار داده بود و توصیۀ یادگیری تجارت را به آنها کرده بود.( ۳۳ ) مسلمأ طبقۀ کارگر شوروی ازآنچنان تغییرات ، انتقادات و توصیه ها ،هیچ طرفی بر نبسته بود. زیرا که موضع سران بلشویکی در آن مقطع با تأسی به نظرات لنین ، آن بود که « با تمام قوا سرمایه داری دولتی آلمانها را» بیآموزند ،« از آن تقلید کنند و از شیوه های دیکتاتوری منشانه برای تسریع تقلید» آن « باختر منشی در روسیۀ وحشی در یغ» نورزند. بدیهی است درحالیکه همزمان با آن چنان قصدی، « سوسیالیسم » به آینده ای نامعلوم ( چه نزدیک و چه دور) ،محول شده بود و در خواستهای صنفی کارگران تقبیح میشد ،معنای بعمل در آوردن چنان موضعی در هر شکلی که میتوانست باشد ،حاصلی از استثمار شدید از طبقۀ کارگر ببآر آورده بود.

در آنشرایط انتقاد لنین از سران حزبش بخاطر وضع وخیم معیشت کارگران و شرایط اسفبار کاری آنها نبود .برعکس سران بلشویکی وضعیت خراب معیشتی کارگران و شرایط کاری طاقت فرسای  آنها را همچون ضرورتی در راه رسیدن به سرمایه داری دولتی ، لازم شمرده بودند که بزعم آنها گویا کارگران داوطلبانه و با فداکاری و جانفشانی ، پذیرای آنچنان وضعی شده بودند. انتقاد لنین از سران حزبش بخاطر عدم توانائی و عدم کارآئی آنها در رقابت با سرمایه داران خصوصی در تولید کالاها و یا در انجام فعالیتهای تجاری و بازرگانی ایکه مستقیمأ به آنها سپرده میشد ،بود. تعمق در چنان اظهاراتی است که نفع و یا زیان طبقۀ کارگر شوروی را در طی « عقب نشینی ها » ، نشان خواهد داد.لذا بمنظور روشن کردن شرایط حاکم بر وضعیت زیستی و کاری کارگران شوروی در آنزمان، لازمست که قبلأ به جوابهای این سئوالات پرداخته شود که آیا رقابت های سران بلشویکی با سرمایه داران خصوصی بر سر چه چیزی در گرفته بود؟ میدان رقابت کدامین عرصه را شامل میشد ؟ و بالاخره داورانیکه مابین رقبا به قضاوت نشسته بودند کدامین طبقه و اقشار اجتماعی بودند ؟ واقعیاتی که در آنمورد در همۀ نظامهای تولیدی بورژوائی ،بطور کلی عمل کرده اند ، آن بوده است که در نظام سرمایه داری داورانیکه مابین رقبای سرمایه دار به قضاوت مینشینند مشتریان و مصرف کنندگان کالاها میباشند. که با رجوع به بازار و خرید مایحتاجشان،از طریق تقاضاهای خود سبب باز تولید کالاهای ارزانتر و با کیفیت بهترخواهند شد.و از طرفی در نظام سرمایه داری بخشی از علل ارزانتر تولید شدن کالاها ،پرداخت دستمزد کمتر به کارگران میباشد .در شوروی آنزمان هم، داورانیکه بین رقبای دولتی و خصوصی به قضاوت می نشستند ،دهقانان و دیگر خریداران کالاهای تولید شده در صنایع مصرفی آنزمان شوروی بودند که آنها با رویکردن بیشتری به خرید کالاهای تولید شده توسط آندسته از نهادهای صنعتی ایکه تحت ادارۀ سرمایه داران خصوصی قرار داشتند،باعث رونق بیشتر آن کالاها در بازار شده بودند. مسلمأ کیفت بهتر کالاها و ارزان تر بودنشان ،رقیب دولتی را در تنگنا قرارداده بودند. ولی در آن رابطه سئوالی که قابل طرح میباشد، اینست که در آن شرایط مشخص که هنوز دسترسی به تکنیک پیشرفته تری،حاصل نشده بود ،مبنای ارزان بودن کالاهای تولیدی در بخش خصوصی،چه چیزی غیر از استثمار شدید تر از طبقۀ کارگر آنزمان شوروی میتوانست باشد. مسلمأ بکارگیری روشهای مدیریت بهتر ،توانسته بود که بطور مطلوبی از مواد اولیۀ لازم جهت ساخت کالاها،بهترین استفاده ها برده شود . ولی در کنار بکاربردن آنچنان شگردهائی ،فشار آوردن بر سطح دستمزد ها و حقوقهای پرداختی بمنظور بحد اقل ممکن رساندن آنها ،یکی دیگر از روشهای ارزانتر تولید کردن محصولات بود. که البته همان مدیران، آنچنان کارهائی رابخاطر « کسب سود و سود فوق العاده » ،انجام داده بودند.بعبارت دیگر ؛ بخشی از دست بالا پیدا کردن آنچنان کالاهای تولید شده ای در بازار ،مربوط به فشار آوردن بر سطح زندگی کارگران از طریق کاهش دستمزدهای آنان بود. آنچنان وضعی در زمینۀ بازرگانی و تجارت هم ،بهمان منوال عمل کرده بود. یعنی « حق العمل کاران » و دیگر واسطه های تجاری با آزاد شدن بازرگانی و مرسوم شدن مناسبات سرمایه داری ، تا توانسته بودند در فکر پرکردن کیسۀ خود بودند. که فشار سودبری آنها هم بیشتر از هر قشر و طبقه ای ،بر توده های فقیر و زحمتکش وارد آمده بود. لذا انتقادات لنین از سران حزبش و توصیۀ او به آنها از بابت « تجارت یاد گرفتن » و یا به « رقابت » با سرمایه داران برخاستن  را ،بایستی در بستر آنچنان شرایطی مدنظر قرارداد.

انتقادات لنین در آن مقطع از سران حزبی ،بمنظور « وارسی بنگاههای صنعتی و سرمایه داری از راه مسابقه » ،مطرح شده بود که او خود خطاب به مسئولین حزبی در آنمورد گفته بود ؛

« وارسی واقعی لازم است . در کنار ما سرمایه دار فعالیت میکند و بنحوی غارتگرانه هم فعالیت میکند ، سود بدست میآورد. ولی او بلد است. واما شما- شما میخواهید بشیوۀ جدیدی کارکنید: سودی بدست نمیآورید، اصول شما کمونیستی است، ایده آلهای خوب است – خلاصه مانند مقدسینی هستید که زنده هایتان هم لایق بهشتند – ولی آیا کار بلد هستید؟ ……………………… آیا میتوانید اقتصاد را طوری اداره کنید که بدتر از دیگران نباشد؟سرمایه دار قدیمی بلد است ولی شما بلد نیستید. …..» (  ۳۴ )

نقل فوق یکی از نمونه انتقادات بسیاری است که لنین بعد از خاتمۀ جنگهای داخلی  از سران حزبی کرده بود.مفهوم واقعی  چنان بیاناتی ، بازهم همانند بسیار دیگری از اظهارات او، بطور انتزاعی وجدا از سیر تفکر و نگرش او به چگونگی ادارۀ امور اقتصاد در شوروی ،میتواند تحت الشعاع ظاهر رادیکالش ،مستور گردد. مسلمأ چنان اظهاراتی بطور انتزاعی القاء کنندۀ این پیام درست هستند که در فردای پیروزی کارگران ، صرف « اصول کمونیستی »  بدون « بلد بودن کار » ،ره بجائی نخواهد برد.ولی بایستی دید که منظور سران بلشویکی در آن شرایط از « بلد بودن  کار» چه بود و انجام کار مورد نظر آنها چه گشایشی در زندگی فلاکت بار کارگران شوروی ایجاد کرده بود و یا اینکه چه تنگناهای دیگری را فراروی آنها قرار داده بود. تعمق در اینمورد میتواند جوهر انتقادات لنینی از سران حزبی رادر آنمقطع ، نمایان گرداند.

مسلمأ اصول کمونیستی ،رهنمودهای درستی برای رهائی بشریت از اجحافات نظام طبقاتی بورژوائی است که بخودی خود معجزه آفرین نیستند بلکه بایستی بربستر وجود شرایط مادی متناسبی، در قالب در پیش گرفتن سیاستهای درستی ،معنای عملی یابند تا بگونه هائی ره به زندگی جاری توده های کارگر و زحمتکش ببرند. ولی همان اصول درست کمونیستی، تحت نگرش سیاسی بلشویکی حاکم بر ادارۀ امور اقتصاد شوروی ، به امری غیر قابل دسترسی مبدل شده بود. زیرا که سران بلشویکی همواره در تسلسلی بی انتها ،با فداکردن هر یک از نسلهای موجود کارگری، رهائی نهائی نسلهای بعدی را طلب میکردند. که در پرتو چنان دیدی ،اصول کمونیستی همچون نصایح مذهب گونه ای،جهت تخدیر نسلهای فی الحال موجود کارگران آنزمان روسیه و همچون گرزی جهت سرکوب دیگر انقلابیون مخالف بلشویکها ، بکارگرفته شده بود.

معنای « کار بلد بودن » مورد نظر لنین و رقابتی که بنابه نظر او میبایستی با سرمایه دارن خصوصی بعمل میآمد را بایستی در شرایطی باز یافت که بنا به دستور خود او و دیگر سران بلشویکی ، امر به رونق دادن به صنایع مصرفی داده شده بود واز کارگران کار بیشتری طلب میشد و خواستهای صنفی آنان تقبیح میگردید .پس برای دستیابی به مفهوم واقعی آنچنان اظهارات انتقادی ایکه فوقأ نقلی از آنها بمیان آمد،بایستی آن اظهارات را در ارتباط با مضمون سیاست اقتصادی نوین « نپ » و رهنمودها و دستورالعملهای لنین در آن زمان قرار داد . چنان اظهاراتی ، نه در مخالفت با مضمون سیاست اقتصادی نوین « نپ » ، بلکه در جهت تأ یید و تکمیل آن ابراز شده بودند. واقعیت آن بود که در آنشرایط  تعدادی از دیگر سران بلشویکی که در راس نهادهای اقتصادی دولتی قرار گرفته بودند ، آنطوریکه باب طبع لنین و همفکران درون حزبی او بود ،یا بر طبقۀ کارگر فشار آنچنانی نیآورده بودند  و یا اینکه خود محیط بر اصول مدیریت درستی نبودند و نتیجتأ سود بنگاه تحت سر پرستی شان ، در مقایسه با دیگر شرکهائی که تحت ادارۀ سرمایه داران خصوصی قرار گرفته  بودند، کم و یا اصلأ ناچیز بود. در آنصورت بود که لنین آنها را از بابت بلد نبودن کار مورد سرزنش قرار داده بود.بزعم سران بلشویکی، کاری که آنها میبایستی بلد می بودند آن بود که بطور سریع از شیوۀ ایجاد سرمایه داری دولتی آلمانها ، « تقلید » میکردند . تقلید از شیوۀ ایجاد سرمایه دای دولتی آلمانها ،در کنار حواله شدن « سوسیالیسم » به آینده ای نامعلوم ، تبعیت تمام و کمال از ضوابط سرمایه داری و منجمله امر رقابت با سرمایه داران « خصوصی روس و خارجی » را ضروری ساخته بود.پس در واقع چنان انتقادات و توصیه هائی که حکم به یاد گیری تجارت و « بلد بودن کار » و یا به رقابت برخاستن با سرمایه داران خصوصی را داده بود ،نه اینکه در جهت ارتقاء سطح معیشت و زیست طبقۀ کارگر عمل نکرده بود، بلکه سبب استثمار شدید از آن طبقه هم شده بودند.

 ذیلأ با ارائۀ بخشی دیگر از توضیحات لنین در مورد اهمیت رقابت دولت بلشویکی با سرمایه داران ،چگونگی نگرش سران بلشویکی مبنی بر نادیده گرفتن منافع آنی کارگران شوروی و فداکردن آنها بمنظور دستیابی به سرمایه داری دولتی ، پی گرفته خواهد شد.

« شرکتهای مختلطی که ما به ایجاد آنها شروع کرده ایم و در آنها خواه سرمایه داران خصوصی روس و خارجی و خواه کمونیستها شرکت دارند یکی از شکلهائی است که در آن میتوان مسابقه را بدرستی برقرار کرد و این امر را فرا گرفت و نشان داد  که ما میتوانیم در برقرار ساختن پیوند با اقتصاد دهقانی بدتر از سرمایه داران نباشیم و میتوانیم خوائج اقتصادی دهقانها را ارضاء نمائیم و میتوانیم بدهقان کمک نمائیم که با همان وضعیکه اکنون دارد و با وجود تمام جهالتش، پیش برود زیرا دگرگون ساختنش در یک مهلت کوتاه محال است .» (  ۳۵ )

در آنشرایط ، منظور سران بلشویکی از مسابقه دادن کمونیستهای روسی با سرمایه داران داخلی و خارجی جهت برقرار کردن پیوند با اقتصاد دهقانی ،همان رقابت از طریق کالاهای تولیدی و یا خدمات بازرگانی ای بود که هر یک از آن رقبا ،توانسته بودند به بازار جهت فروش و کسب سود عرضه دارند. تبعیت از قوانین بازار در چنان مسابقه ای،علیرغم اینکه پاره ای از رقبا به اصول کمونیستی پایبند بودند یا نه ، بجز مسابقه با بورژوازی به شیوۀ بورژوائی چیز دیگری نمیتوانست باشد. که آن چنان شیوه ای از رقابت نه اینکه نمیتوانست هیچ نانی به سفرۀ کارگر روسیه بیفزاید، بلکه رقبا  از قبل استثمار شدید از طبقۀ کارگر بود که میتوانستند  به مقابله باهم برخیزند.

 البته بایستی متذکر شد که نفس رقابت کردن حاکمیت کارگری در فردای پیروزی با سرمایه داران خصوصی امریست طبیعی . که در اینمورد علاوه بر شیوۀ بلشویکی از رقابت با سرمایه داران در عرصه اقتصاد که موجب استثمار شدید از طبقۀ کارگر شوروی شده بود،مارکس هم به دولت کارگری در فردای پیروزی ،پیشنهاد رقابت کردن با سرمایه داران را کرده بود که او در پیشنهاداتش بر خلاف رویۀ لنین ،اولأ ارتقاء سطح زیستی و بهبود شرایط کاری کارگران را امری جدانشدنی از کوششهای مربوط به بالا بردن توان تولیدی جامعه ، بحساب آورده بود. ثانیأ او بجای « امتیاز دادن» به سرمایه داران ، بستن مالیاتهای تصاعدی بر سود سرمایه داران و بر حقوقهای کلان را از جملۀ اقدامات واجبی دانسته بود که اجرای آنچنان سیاستی در کنار دیگر اقدامات اقتصادی پیشنهادی او ،دولت کارگری را در موضع قوی تری در رقابت با سرمایه داران ،قرار میداد.  مسلمأ بستن مالیاتهای تصاعدی برسود سرمایه داران و دیگر اقدامات اقتصادی پیشنهادی مارکس به دولت کارگری در فردای کسب حاکمیت سیاسی ،موجب از بین رفتن مناسبات استثمارگرانۀ بورژوائی نخواهند شد. ولی در فردای پیروزی سیاسی کارگران، پای نهادن در پروسۀ ایجاد نظام سوسیالیستی، بدون توجه به ارتقاء وضعیت معیشتی و بهبود شرایط کاری توده های زحمتکش و بدون پایبندی به ایجاد فضائی سیاسی که مبشر دموکراسی حقیقی و آزادیهای سیاسی باشد،ره به ناکجاآبادی خواهد برد که در بهترین حالت تکرار تجربۀ شوروی را بدنبال خواهد داشت. ( ۳۶ )  

روالی که بعد از اعمال دوبارۀ تمرکز شدید کنترل دولت بلشویکی بر اقتصاد شوروی معمول شد ،همانا در پیش گرفتن سیاست مربوط به ایجاد سرمایه داری دولتی در آن دیار بود. که حاکمان بلشویکی در اجرای چنان سیاستی با استثمار شدید از طبقۀ کارگر شوروی ، نه اینکه به « احیای صنایع سنگین » در شوروی دست یافتند بلکه فراتر از آن، همچنین آنها به یکی از قدرتهای بزرگ اقتصادی در جهان تبدیل شدند. که ادامۀ بررسی تجربۀ شوروی از مقطع سالهای آخر فعالیت سیاسی لنین به ببعد، باز گوکردن دوبارۀ چگونگی استثمار شدید از طبقۀ کارگر شوروی است که توسط اعقاب خلف لنین و تحت اجرای سنتهای جا افتادۀ لنینیستی ،اعمال شده بودند. لذا تکرار مکررات جایز نیست. و تا همین حد از بررسی تجربۀ شوروی ،میتواند دلائل مربوط به شکست آن تجربه را بهمراه داشته باشد. که امیدوارم مطالب ارائه شدۀ تاکنونی مفید واقع گردد. البته تکافوی بررسی شکست تجربۀ شوروی تا به این حد،بدان معنی نیست که ادامۀ بررسی سیر حاکمیت بلشویکی تا فرو ریزی نهائی نظام شوروی در ۱۹۹۱،امری غیر ضروریست . بلکه عرصه های اساسی و مهم  دیگری از فعالیتهای بلشویکی ،همچون موضع گیری آنها در قبال جنبشهای کارگری در کشورهای دیگر ،جایگاه نگرش لنینی در فعالیتهای انترناسیونالهای کمونیستی، سازش سران اولیۀ بلشویکی با دولتهای بورژوائی در دیگر کشورها و… غیره وجود داشتند که پرداختن به سیاستها و عملکردهای بلشویکی در هر یک از آن عرصه ها ،میتواند  شکست تجربۀ شوروی را درهمان زمان حاکمیت سران اولیۀ بلشویکی ، از زوایای دیگری مورد بررسی قرار دهد.

                                                                                                                             m.rahsepar@hotmail.com

توضیحات :

۱ و ۲ –  انقلاب روسیه ۱۹۱۷-۱۹۲۹ از ای . اچ . کار صفحۀ ۴۵

۳ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۸۲۸ ستون دوم و همچنین به صفحات ۷۹۸ تا ۸۱۳ و صفحات ۸۳۳ تا ۸۵۴  همان منبع مراجه شود.

۴ –      ”      ”    ”     ”   ۷۹۹  ستون اول پاراگراف دوم

۵ –     ”      ”     ”  صفحات ۵۰۲ و ۵۰۳

۶ –    ”      ”     ”   صفحۀ ۸۰۰ ستون اول پاراگراف دوم

۷ –    ”      ”     ”   صفحۀ ۸۰۱ ستون اول پاراگراف اول

۸ –    ”      ”    ”   صفحۀ ۸۰۶ ستون دوم پاراگراف دوم

۹ –    ”     ”     ”  صفحۀ ۸۰۷ ستون اول پاراگرافهای سوم و چهارم

۱۰ –  ”     ”    ”  صفحۀ ۷۹۹ ستون اول پاراگراف چهارم

۱۱ – در اینمورد به قسمت دوازدهم «بررسی شکست تجربۀ شوروی مراجعه شود. »

۱۲ –  مجموعه آثار لنین صفحۀ ۸۰۰  ستون دوم

۱۳ –      ”       ”   ”  صفحۀ ۸۰۲

۱۴ –     ”       ”   ”  صفحۀ ۸۰۲ ستون دوم پاراگراف اول

۱۵ – انقلاب روسیه ۱۹۲۹-۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحۀ ۷۵ پاراگراف اول

۱۶ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۸۰۴ ستون اول پاراگراف آخر

۱۷ –      ”    ”     ”  صفحۀ ۸۰۴ ستون دوم پاراگراف اول

۱۸ –     ”    ”     ”  صفحۀ ۸۰۴ ستون دوم پاراگراف آخر

۱۹ –    ”    ”     ”  صفحۀ ۸۰۵ ستون اول پاراگراف چهارم

۲۰ –    ”   ”     ”  صفحۀ ۸۰۵  ستون اول پاراگراف آخر

۲۱ –   ”   ”     ”  صفحۀ  ۸۰۶ ستون اول پاراگراف اول

۲۲ – انقلاب روسیه ۱۹۲۹-۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحات ۵۱ و ۵۲

۲۳ و ۲۷ –   ”        ”            ”                 ”  صفحۀ ۸۰

۲۴  و ۲۵ و ۲۶ –    ”            ”                 ”  صفحۀ ۷۷

۲۸ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۸۲۸ ستون دوم پاراگراف دوم

۲۹ –      ”      ”    ”  صفحۀ ۸۲۹ ستون اول پاراگراف دوم

۳۰ و ۳۱ –      ”    ”  صفحۀ ۸۳۰ ستون دوم پاراگراف اول

۳۲ – انقلاب روسیه ۱۹۲۹ – ۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحۀ ۸۰ پاراگراف اول

۳۳ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۸۳۸ ستون اول پاراگراف آخر

۳۴ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۸۳۷ ستون اول پاراگراف آخر و اول ستون دوم از همان صفحه

۳۵ –    ”       ”    ”  صفحۀ ۸۳۷ ستون دوم پاراگراف آخر و اول صفحۀ ۸۳۸ از همان منبع

۳۶ – در مورد پیشنهادات اقتصادی مارکس به دولت کارگری در فردای پیروزی و مقایسۀ آن با سیاستهای لنینی به قسمت هشتم « بررسی شکست تجربۀ شوروی مراجه شود »