بررسی شکست تجربۀ شوروی / قسمت یازدهم

پایان دورهً تنفس و اجرای سیاست کمونیزم جنگی

با شروع « دوران مداخلۀ جنگی بیگانگان و جنگ داخلی » ( ۱ ) دورهً تنفس به پایان رسیده بود. تداوم حاکمیت بلشویکی در آن مقطع مشخص ، ایجاب میکرد که « سیاست بالابردن قدرت دفاعی » کشور ، با شتاب و تعجیل فوق العاده ای در پیش گرفته شود. لذا اجرای سیاست کمونیزم جنگی با تاًسی به همان رهنمودهای اقتصادی و سیاسی دوران تنفس ،در دستور اجرای حکومت بلشویکی قرار گرفت.

در صفحات پیشین سعی شد به جواب این سئوال فرضی که اگر دورهً تنفس بدرازا میکشید ،چه چیزی عاید طبقهً کارگر روسیه میشد و معنای عملی « سوسیالیسم بلشویکی » در آن شرایط مشخص، چه میتوانست باشد ،پرداخته شد.مسائلی که در آن رابطه مورد بررسی قرار گرفتند عبارت بودند از؛سیاستهای بلشویکی در مورد « ادارهً امور اقتصادی » و معنای عملی « اعتلای اقتصادی » و « بالابردن بهره دهی کار » . ولی برخلاف هرگونه فرض محالی، همچنانچه شرح وقایع تاریخی روسیه در تابستان ۱۹۱۸، گواهی میدهند ،کشورهای انگلیس ، فرانسه و ژاپن و آمریکا توسط عمال خود در داخل روسیه ، به مداخلهً جنگی علیه بلشویکها دست زدند. و با شروع حملهً  نیروهای کلچاک در شمال و دنیکن در جنوب  ، دورهً تنفس به پایان   خود رسیده بود.

بلشویکها ،در ظرف چند ماه بعداز صلح با آلمان ، بطور نسبی فرصتی یافته بودند که با استفاده از آن توانستند به مسائل مربوط به « اعتلای اقتصادی » و « بالابردن قدرت دفاعی کشور » بیندیشند. نتیجهً تفکرات آنها  و بازبینی هایشان از شش ماههً  گذشته ، بصورت تدوین سیاست اقتصادی مشخصی در آمده بود . آن مضامین اقتصادی و سیاسی   با « تراکم ابرهای توفان زای جنگ داخلی » بهمراه  اجرای « سیاستهای ضربتی تری که بعدها نام مبهم کمونیزم جنگی بخود گرفت » ( ۲ ) بخدمت « دفاع از میهن سوسیالیستی » در آمدند. بعبارت دیگر شیوه ها و مناسباتی که در دورهً چند ماههً تنفس ، بمنظور رسیدن به « اعتلای اقتصادی » و « ارتقاء قدرت دفاعی کشور » تعیین شده بودند ، با عمده شدن دفاع در برابر حملهً ارتش های سفید ،تماماً در خدمت آن امر قرار گرفتند. ذیلاً به خصوصیاتی چند از سیاستهای آندورهً بلشویکها اشاره خواهد شد.

خطوط عمدهً شرایط مادی جامعهً روسیه در دورهً کمونیزم جنگی :

سیاستهای مربوط به کمونیزم جنگی، بر بستری از عقب افتادگی اقتصادی جامعۀ روسیه و ضعف وجود اجتماعی طبقۀ کارگر آن دیار،که آن وضعیت بر اثر در گیر بودن روسیه در جنگهای چهارساله بین ملل اول و عملکردهای ناموفق شش ماهۀ اول حاکمیت بلشویکی ،هر چه بیشتر از پیش بقهقرا کشانده شده بود.شروع شدند.آن چنان وضعیتی در دورۀ شش ماهۀ اول حاکمیت بلشویکی نه اینکه رو به بهبودی ننهاده بود بلکه بر اثر عدم توانائی  بلشویکها در ادارۀ درست امور اجتماع ،به درجاتی وخیم تر از پیش هم شده بود. در چنان شرایطی بود که بلشویکها سیاستهای مربوط به دورۀ کمونیزم جنگی ،را طرح و به اجرا در آورده بودند. آن سیاستها بطور کلی بر دوپایۀ اساسی ایکه ذیلأ مورد اشاره قرار میگیرند، استوار بودند؛

۱ – تکمیل کردن امر مربوط به تمرکز وکنترل ادارۀ اموراقتصادی در دست دولت بلشویکی.

۲ – سعی در ایجاد اقتصادی طبیعی و یا بعبارتی دیگر عدول از نظم بورژوائی توزیع کالاها و در پیش گرفتن جیره بندی و یا پرداخت جنسی و….غیره

 

تمرکز و کنترل ادارۀ امور اقتصادی در دست دولت :

 تمرکز و کنترل ادارهً امور اقتصادی در دست دولت بلشویکی ، از همان آغاز حکومت آنها و حتی ماهها قبل از آن ، یکی از اهداف عمده و اساسی لنین و بلشویکها را تشکیل داده بود. بلشویکها از همان آغاز  حاکمیت  سیاسی خویش و تا شروع حملات متعرضین داخلی ،  جهت رسیدن به آنچنان هدفی سیاستهای متنوع ونسبت بهم متضادی را تجربه کرده بودند. اول آنها قطعنامه ها  و فرمانهائی ،راجع به اداره و کنترل امور اقتصادی جامعه را به کمیته های کارگری در نهادهای تولید و توزیع فراورده های صنعتی و یا به کارمندان در ادارات ، صادر کرده بودند. طبق آن فرمانها ، قرار بود که خود کارگران و کارمندان ضمن خلع مسئولیت از مدیران و کارشناسان و تقبل  وظائف آنها ، امر ملی کردن بانکها ونهادهای عمدهً اقتصاد صنعتی را هم به انجام رسانند. ضمناً آنها طبق همان فرمانهای بلشویکی ، موظف شده بودند که به کنترل متمرکز دولتی بر اقتصاد ، جامهً عمل بپوشانند.

 همچنانچه قبلاً ذکر گردید ،اجرای چنان سیاستی در شش ماههً اول حاکمیت آنان بر روسیه ،نه اینکه اعمال کنترل متمرکز دولتی بر اقتصاد را عملی نگردانیده بود بلکه باعث آشفتگی  هر چه بیشتر از پیش وضع اقتصادی و خرابی وضع زیستی کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه شده بود.

در دورهً بعد از سپری شدن شش ماههً اول حاکمیت بلشویکی ،که در واقع مدت کوتاه چند ماههً بعد از صلح با آلمانها را در بر گرفته بود ،بلشویکها با عدول از سیاستهای اقتصادی دورهً قبل ، اجرای سیاست مربوط به ؛  مدیریت تک نفره در نهاد های تولید و توزیع فرآورده های صنعتی ، انتصاب مسئولین و پرداخت حقوقهای گزاف به آنان و غیر قابل عزل بودنشان از طرف کارگران و یا سایر کارکنان مربوطه، قائل شدن اختیارات دیکتاتور ی ها به مدیران بهنگام کار، و ….غیره را درپیش گرفته بودند  ،ضمناً  در همان دورهً تنفس تجویز شده بود که روابط بین کارگر و دولت بنا به اصول مدیریت تیلوری ، تعیین گردد. اینها همه از جملهً  مواردی بودند که قرار بود اجرای آنها متمرکز کردن کنترل بر اقتصاد و اداره کردن آنرا توسط دولت ، عملی می ساختند. ولی ضرورت دفاع در مقابل حملهً ارتش های سفید ،طی کردن پروسهً تمرکز و کنترل دولتی بر اقتصاد و ادارهً امور آنرا، تسریع و نهایتاً بسر انجام رسانید. ذیلاً چگونگی صورت پذیرفتن کنترل متمرکز دولت بلشویکی بر بخش عمده ای از اقتصاد صنعتی در دورهً کمونیزم جنگی معرفی و مورد بررسی قرار خواهد گرفت ؛

« فرمان ۲۸ ژوئن ۱۹۱۸ »  ( ۳ ) در راستای اجرای تصمیمات ضربتی دوران کمونیزم جنگی از طرف بلشویکها صادر شده بود. طبق آن فرمان صنایع مهم کشور ، بجز نهاد های اقتصادی چند نفره ،بطور قانونی و رسمی ملی بحساب آمده و مالکیت دولتی بر آنها اعلان شده بود. البته در این مورد لازم است یاد آوری شود که پروسهً ملی کردن نهادهای صنعتی از همان نخستین ماههای حاکمیت بلشویکی ، تا حدود زیادی ، بصورت کنترل بنگاهای صنعتی بسیاری در دست ارگانهای دولتی مسئول در برابر شورای عالی اقتصاد ملی ( وسنخا vesenkha ) و گاه در دست خود کارگران ،همپای ضبط و تقسیم زمینهای زمینداران بزرگ توسط دهقانان ، عملی شده بود. ولی در دورهً کمونیزم جنگی شورای عالی اقتصاد ملی که قبلاً بخشی از تمرکز و کنترل  تولید و توزیع فرآورده های صنعتی را در دست داشته بود ،با حذف نقش کمیته های کارگری در کنترل و ادارهً اقتصادی جامعه ، عملاً و بطور کامل نقش عالیترین مرکز  تصمیم گیریهای اقتصادی را بعهده گرفت. که البته در کنار تمرکز کنترل و تصمیم گیریهای اقتصادی در دست ارگانهای بالای دولت ، بخش محدودی از تصمیم گیری ها در اختیار سطوح پائین تر تشکیلات دولتی قرارگرفته بود.بعبارت دیگر قبلاً « تعداد مراکز و یا کمیته های اصلی ( گلاوک  GLAVK ) برای ادارهً رشته های مختلف صنعت بر پا » شده بود که  اینها نیز در حد محدودی اختیار تصمیم گیری در مورد  بخشی از ادارهً امور اقتصاد را از جانب دولت کسب کرده بودند. بغیر از « گلاوک » ها همچنین « ادارهً برخی موًسسات صنعتی دیگر نیز در دست مقامات محلی بود . » ( ۴ )

هدف از تمرکز دادن به فعالیتهای تولیدی و نظارت مرکزی بر توزیع ، عملی ساختن کنترل و نظارت دولتی بر ظرفیتهای اقتصادی از یکطرف و برآورده کردن نیازهای جامعه در عرصه های مختلف ، مطابق برنامه های بلشویکی ، از طرف دیگر بود. بعبارت دیگر تحت تسلط مرکزی قرار گرفتن امکانات تولیدی جامعه ، قدم بعدی پس از ملی کردن صنایع کشور بود  که قرار بود بدان شیوه  امکان برنامه ریزی مرکزی برای دولت فراهم میشد.

کوشش های مربوط به برقراری ضوابط اقتصاد طبیعی

دومین پایه ایکه سیاستهای دورۀ کمونیزم جنگی بر آن قرار گرفته بود ،کوشش بلشویکها در معمول داشتن اقتصاد طبیعی بود.( natural economy ) ( 5 ) اقتصاد طبیعی، در واقع به شیوه ای بدوی از ادارۀ امور اقتصاد بورژوائی که هنوز پول در آن رواج نیافته بود اطلاق میشود. در چنان شیوه ای از اقتصاد، در عرصۀ تولید ملزومات اجتماعی بین صاحبان وسائل تولید و دارندگان نیروی کار،همان مناسبات و روابط بورژوائی حکمفرما بود . یعنی کارگر فقط دارندۀ نیروی کارش بود و از طریق فروش آن به صاحبان ابزار تولید ، امرار معاش میکرد.وصاحبان ابزار تولید هم از طریق استثمار کردن کارگران بر دارائی های خویش می افزودند.یکی از موارد عمده ایکه اقتصاد طبیعی را با روال کاملأ متعارف نظام بورژوائی متمایز میگرداند،چگونگی شیوۀ پرداخت دستمزدها وچگونگی توزیع کالاها درجامعه بود. در چنان شیوه ای از ادارۀ اقتصاد، مزد کارگربجای وجه نقد بصورت جنسی پرداخت میگردید.فرد کارگر در آنحالت در ازاء کاری که انجام میداد ،کوپن و یا جیرۀ مواد خوراکی و …غیره دریافت میکرد. آنچنان تغییراتی فی النفسه نه اینکه نمیتوانستند اساس روابط استثمارگرانۀ نظام سرمایه داری را مورد تعرض قرار دهند ، بلکه حتی نمیتوانستند همچون رفرمهائی که دریافتی های کارگران را کمی بالا ببرند ، بحساب آیند .

 آن خصوصیتی که تباین اقتصاد روسیۀ دوران کمونیزم جنگی را با اقتصاد متعارف بورژوائی در همانزمان، بیان میداشت عبارت بود از « دوری گزیدن از اشکال تجاری و پولی توزیع و باب کردن عرضۀ کالا ها و خدمات اساسی به رایگان یا به قیمتهای ثابت، جیره بندی ، پرداخت جنسی ، و تولید برای مصرف مستقیم بجای تولید برای بازار فرضی . » ( ۶ ) همچنانچه بعدأ مورد اشاره قرار خواهند گرفت، کارگر روسی در دورۀ کمونیزم جنگی، در مقابل در یافت سهم ناچیزی از مواد خوراکی و یا سایر مایحتاج اولیۀ زیست ( که بلشویکها به آن عنوان توزیع رایگان داده بودند ) ،همچون بردگان دورانهای اولیه به انجام کارهای سخت و طولانی وادار میشد. در آن دوره، شرایط و سطح معیشت سربازان در جبهه های جنگ،بعنوان معیاری در تعیین مقدار جیره و سهمیه های جنسی کارگران ،مدنظر قرار گرفته بود.ضمنأ وجود دیسپلینهای نظامی در جبهه ها،معیاری جهت تعیین « انضباط پرولتری » در واحدهای تولیدی شده بود.بر آن دو پایۀ اساسی ایکه فوقأ ذکر گردید، بود که سایر اجزاء سیاست های دوران کمونیزم جنگی بعمل در آمده بودند.           

 مسلماً در شرایط کمونیزم جنگی ، تغذیهً ماشین جنگی و نفرات وابسته به ارتش سرخ ، اولویت مطلقی نسبت به برآورده کردن دیگر نیازهای اجتماعی ،کسب کرده بود. تاًمین غله و آذوقهً مصرفی کارگران و آن دسته از جمعیت شهری ایکه به رفع نیازهای جنگی اشتغال داشتند ، جزئی از اولویتهای مبرم آندم  در روسیه بودند.

 تغییرات مربوط به حذف رهبری جمعی و نشاندن مدیریت تک نفره بجای آن، در دورهً تنفس نا رضایتی بخشی از اعضا و هواداران بلشویکی را به دنبال داشته  بود . اماهمان مسئله در شرایط شروع جنگهای داخلی،  تحت تاًثیر ضرورت دفاع در مقابل ارتشهای تحت رهبری دنیکین و کلچاک ،نزد وابستگان حزبی،  ظاهر مقبولی یافته بود. و ضمناً وجود فضای جنگی و ضرورتهای دفاع در مقابل ارتشهای مهاجم ، دستاویزی بودند که با استفاده از آن ، بلشویکها در سرکوبی هر گونه مخالفتی و اجرای هر گونه سیاستی که در پیش میگرفتند ، خود را محق جلوه میدادند.

شرنوشت اصل رهبری جمعی که بهنگام دورهً تنفس ،عدول از آن شروع شده بود ،در دورۀ کمونیزم جنگی بدانجا کشید که با محدودیتهای دولتی هر چه بیشتری که سر راه اجرایش ایجاد شده بود، عملاً به عنوانی ظاهری و تهی از مفهوم واقعی خویش تبدیل شده بود.( ۷ )

« تقلیل کارهای غیر نظامی » و اختصا ص دادن نیروی آزاد شده از آن بابت ، به جبهه ها و امر دفاع جنگی، یکی دیگر از سیاستهای مربوط به دورهً کمونیزم جنگی بود. ( ۸ )

اختصاص دادن و تغییر ریل  ظرفیت تولیدی کارخانجات موجود در روسیهً آنزمان به تولید ملزومات مورد نیاز جبهه ها، از اقدامات اقتصادی دیگری بود که عرصهً صنایع کشور را درگیر در مسائل جنگ نموده بود.

بطور کلی میتوان گفت که سیاستهای مربوط به کمونیزم جنگی بخود آمدنی بعد از سرمستی دوران قبل از ۲۵ اکتبر و بلند پروازیهای تخیلی چند ماههً اول حکومت بلشویکی بود که تاًمین غذای شهرنشینان و سایر نیازهای جبهه های جنگ ، می بایستی از قبل اقتصادی ورشکسته و فلج تاً مین میشد. اقتصادیکه بخش صنعتی تولیداتش بعلت وجود کمبود های جدی وعدم کارآئی و کاردانی در اعمال مدیریت ، هر چه بیشتر از پیش دچار آشفتگی و بخشاً تعطیلی شده بود. ضمناً تولید محصولات کشاورزی هم که اساساً بعلت عقب ماندگی شیوه های تولید و فقدان ابزار پیشرفته، در سطح بسیار نازلی قرار گرفته بود، بعلت درگیر بودن بخشی از دهقانان در جنگ ،هر چه کمتر از حد واقعی خود ببار می آمد.  بطوریکه اثرات اجتماعی حاصل از کمبود شدید محصولات کشاورزی بصورت  قحطی و گرسنگی مفرط در جامعهً آنروز روسیه هویدا گشته بود. در کنار آن واقعیت رفتار محتکران و واسطه های تجاری در رساندن غله و سایر تولیدات کشاورزی به شهر ها ، هر چه بیشتر ازحد واقعی ، بر قحطی و گرسنگی موجود در جامعه افزوده بود . ضمناً دولت بلشویکی با تمام کوششی که تا آن موقع بخرج داده بود نتوانسته بود کنترل خود را بر توزیع آن مقدار از تولیدات کشاورزی هم که حاصل میشد ،اعمال دارد.

در چنان شرایطی نیروهای داوطلب و معتقد به سیاستهای بلشویکی که وفادارانه راضی به همکاری با بلشویکها و اجرای دستورات آنها شده بودند ،نسبت به کل جمعیت آنروز روسیه ، تعداد بسیار کمی را تشکیل داده بودند. آنها « قشر نازکی » از جمعیت روسیه بودند،که جهت انجام وظائف سنگینی که داوطلبانه  متقبل میشدند ،خود را به آب و آتش میزدند. و آن در حالی بود که نیروهای داوطلب تازه نفسی که بتوانند جایگزین آنها شوند ، وجود نداشت. وفاداران بلشویکی را در آن شرایط ،عمدتاً اعضای حزبی و بخشاً سایر هواداران غیر عضو تشکیل داده بودند . که البته شخص لنین به وفاداری بخشی از  آندسته از اعضائیکه بعد از ۲۵ اکتبر به صفوف حزب پیوسته بودند، اعتمادی نداشته بود. با توجه به اینکه از میان جمعیت ۱۵۰ میلیونی آنروز شوروی عمدتاً اعضای بلشویکی بودند که ،در تمامی عرصه های فعالیت اجتماعی داوطلبانه بکار گرفته میشدند ، لذا لازمست در مورد چند و چون آن نیروها مختصراً مطالبی ارائه شود.

 نیروی داوطلب و وفادار جهت اجرای « سوسیالیسم » لنینی:    

لنین در سال ۱۹۱۹ بحثی را تحت عنوان « تقلیل کارهای غیر نظامی » ارائه داده بود. ضرورت ارائهً چنان بحثی ، از دفاع در مقابل یورشهای نظامی دنیکین سرچشمه گرفته بود. او در آن رابطه وظائفی را برشمرده بود که انجام آن وظائف عمدتاً به اعضا و وفاداران حزبی واگذار شده بود. اودر ارتباط با ضرورت وظائف برشمرده شده، به واقعیاتی در مورد عدم کفایت مجریان ادارهً امور جامعهً روسیه اشاره کرده بود . که ذیلاً قسمتی از بیانات او از آن بابت ارائه میگردد:

« برای انجام حتی بخشی از آن کارهائی که در سطور قبل باختصار شرح داده شد کارکنان تازه و تازه تری لازمند که ضمناً از معتمدترین ، وفادارترین و با انرژی ترین کمونیستها باشند. ولی وقتی همه از کمبود و فرسودگی چنین کارکنانی شکایت دارند از کجا میتوان آنها را پیدا کرد ؟

تردیدی نیست که این شکایتها در موارد بسیاری صحیح است . اگر کسی بدقت حساب میکرد که چه قشر نازکی از کارگران پیشرو و کمونیستهائی که از پشتیبانی و هواخواهی تودهً کارگران و دهقانان برخوردار بودند ،طی ۲۰ ماه اخیر روسیه را اداره کرده اند ، این امر بنظرش بکلی تصور ناپذیر می آمد و حال آنکه طی این مدت ما با موفقیت عظیمی به ادارهً امور کشور و ایجاد سوسیالیسم مشغول بودیم و ……. » ( ۹ )  

در قسمتهای قبلی این بررسی ،بنا به اقتضای مباحث طرح شده ،تا حدود زیادی  به ادعاهائی  مبنی بربالا بودن میزان « هواخواهی تودهً کارگران و دهقانان » از سیاستهای بلشویکی ،پرداخته شد ضمن آن بخش از بررسی ها ،سعی شد مستدل گردد که حاکمیت بلشویکی بر روسیه ، بغیر ازدورهً مربوط به انعقاد کنگرهً دوم شوراهای سراسر روسیه که در آنجا راًی اکثریت نمایندگان کنگره ، نصیب بلشویکها شده بود ،دربقیۀ طول حاکمیت بلشویکی ، آنها اساساً ،متکی بر اعمال اسلوبهای سرکوب و دیکتاتوری بر کارگران غیر حزبی و دهقانان ،بودند.در قسمتهای بعدی هم بنا به ضرورت طرح مسائل ، مباحث بیشتری در این مورد ارائه میگردد. ولی قبل از رسیدن به آن مباحث لازمست گفته شود که قطع نظر از جنبه های تبلیغی  گفته های لنین ،اذعان او به وجود  «قشر نازکی » از کارگران روسیه بعنوان تنها مجریان وفادار دستورات بلشویکی ،بیانگر واقعیتی انکار ناپذیر  بود. در آنشرایط کمبود شدید نیروهای وفادار و آگاه در مجری داشتن « سوسیالیسم » لنینی ، چنان حکومت بلشویکی را در تنگنا قرار داده بود که لنین در سالهای آخر فعالیت سیاسی خود ،مجبور شده بود به عناوین مختلف از نبودن نیروهای کارآ و مکفی جهت  پیشبرد « سوسیالیسم » مورد نطرش ،  لب به شکوه بگشاید. در این مورد بعداً مطالبی ارائه خواهد شد . ولی قبل از طرح آنچنان مسائلی لازم است شمه ای  در مورد تعداد  اعضای حزبی ( بلشویکی )  و تصویری از درگیر بودن آنها در ادارهً امور جامعهً روسیه، با اتکا به بیانات صاحبنطران تجربهً شوروی ، ارائه گردد.

« تعداد اعضای حزب بلشویک در ۱۹۱۷ بیست و پنج ( ۲۵ ) هزار نفر بیشتر نبود. در طول انقلاب و جنگ داخلی تعداد اعضای آن با عضوگیری های وسیع توده ای بطور تصاعدی بالا رفت . آمار و ارقام این دوران اولیه قابل اعتماد نیستند . اما در اوائل ۱۹۲۱ این تعداد به ۶۰۰ یا شاید به ۷۰۰ هزار نفر رسیده بود .تصفیه ای که بدستور کنگرهً دهم حزب در مارس ۱۹۲۱ انجام گرفت به تنزل شدید و ناگهانی تعداد اعضا منجر شد . برخی از اعضا ، آنها که در شور و شوق انقلاب و جنگ داخلی بعضویت پذیرفته شده بودند ، کنار کشیدند ؛ و سایرین بعنوان اعضای نامطلوب اخراج شدند. تا پیش از آغاز سال ۱۹۲۴ تعداد اعضا به سیصد و پنجاه هزار نفر کاهش یافته بود » ( ۱۰ )

تعداد اعضای بلشویکی در آنشرایط مشخص ، بدون در نظر گرفتن وظائف سنگینی که بعهده گرفته بودند ،در مقایسه با اعضای هر یک از  اپوزیسون های امروزی مدافع حقوق و رهائی طبقهً کارگر ، شاید بسیار گسترده و رضایت بخش بنظر برسد . ولی عدم کفایت آنچنان تعدادی را بایستی در رابطه با معمول داشتن « سوسیالیسم » در جامعهً عقب افتاده ای سنجید که قسمت عمدهً جمعیت ۱۵۰ میلیونی آنچنان جامعه ای یا مخالف سیاستهای بلشویکی بودند ویا از بیم جانشان دم فرو بسته و اجباراً  دستورات بلشویکی را اجرا میکردند. تعداد اعضای به ظاهر وسیع  بلشویکی در میان دریای بیکران جمعیت ۱۵۰ میلیونی آنروز روسیه،واقعاً « قشر نازکی » بودند که تنها نیروی داوطلب و وفادار جهت معمول داشتن « سوسیالیسم » لنینی بودند. چنان نیروئی ،علاوه بر انجام وظائفی که در عرصه های مختلف بعهده میگرفتند،همچنین همچون عاملین فشار و مجریان اسلوبهای دیکتاتوری ، بخدمت گرفته شده بودند. با وجود چنان واقعیتی ، شکوه لنین از کمبود و نارسائی شدید مجریان آگاه و وفادار« سوسیالیسم » بلشویکی،امری طبیعی می نمود.بعبارتی دیگر؛ درآنشرایط آن نیروی داوطلبی که بمنظوراجرا و دفاع از« سوسیالیسم » بلشویکی،در کارخانه ها،جبهه ها،گروههای جمع آوری غله در دهات،درامر انتظامات شهرها،و غیره و غیره بکار گرفته شده بودند،بغیر از « قشر نازکی از کارگران » که همان اعضای بلشویکی را تشکیل داده بودند ،نیرو و قشر دیگری که با رضایت خاطر پیشقدم همکاری بابلشویکها بوده باشد ،نبود. ارائۀ آماری در مورد چگونگی درگیر بودن اعضای بلشویکی در ادارهً امور جامعه، در شرایط آنروز روسیه ،میتواند در ملموس تر کردن واقعیت فوق الذکر موثر باشد.

« در ۱۹۲۰ ،بقولی ۵۳ در صد اعضای حزب در انواع مختلف نهادهای دولت شوروی مشغول بکار، و ۲۷ در صد آنها در ارتش سرخ بودند. حزب بتدریج و بطرزی نا محسوس بدل به ماشینی در خدمت اداره و سرپرستی امور یک دولت بزرگ گردیده بود. حمایت صمیمانه از رهبران در انجام این کار خطیر وظیفه واضح و مبرهن تودهً اعضای ساده و بو.یژه اعضای جدیدی بود که پیشینهً انقلابی نسل ما قبا ۱۹۱۷ را نداشتند . » ( ۱۱ )  

فوقاً شمه ای از شرایط مادی جامعهً روسیه در اوائل دورهً کمونیزم جنگی بیان گردید. با توجه به چنان واقعیاتی ، ذیلاً خطوط عمدهً سیاستهای اقتصادی و دیگر عملکردهای بلشویکی در دورهً کونیزم جنگی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

سیاست اقتصادی دورهً کمونیزم جنگی 

همچنانچه قبلاً ذکر گردید ، سیاست و طرحهای اقتصادی تعیین شده در دورهً تنفس ، زیربنائی بود که پایه های اجرای برنامه ها ی اقتصادی دورهً کمونیزم جنگی برآن زیربنا استوار گشته بود. لذا بررسی سیاست اقتصادی دورهً کمونیزم جنگی ،بدون در نظر گرفتن ؛عملکردهائی همچون؛ مدیریت تیلوری، حذف رهبری جمعی و نشاندن مدیریت تک نفره با برخورداری از اختیارات نامحدود دیکتاتوری ها،  بجای آن ، و ….غیره ، ناقص و غیر واقعی خواهد بود . ولی از آنجائیکه تکرار آن مطالب در این قسمت ، هم برحجم مباحث مربوطه میافزاید و هم باعث خستگی خواننده خواهد شد ،لذادر این قسمت به ارائه بخشهای الحاقی ویژه ایکه مکمل سیاستهای اقتصادی دورهً تنفس بودند ، اکتفا میگردد. ولی جهت محیط بودن کامل بر کل سیاست اقتصادی دورهً کمونیزم جنگی ،بایستی مضامین سیاستهای اقتصادی دوره تنفس را مد نظر قرار داد .

وضعیت اقتصاد و چگونگی ادارهً امور آن در دورهً کمونیزم جنگی ،از طرفی داستان تحمیل فشارهای طافت فرسا به طبقهً کارگر روسیه و وادار کردن آنها به  شدید و طولانی کارکردن در قبال دریافت سهمیه ای از مواد خوراکی  که فقط کفاف سد جوعی را میکرد ، بود .همچنین چگونگی حملهً دولت بلشویکی و یا واسطه های تجاری به سطح زندگی و معیشت دهقانان زحمتکش و اقشار غیر مرفه روستائیان، فصل دیگری از آن داستان را تشکیل داده بود.ذیلاً  به اختصار به هر یک از آن قسمتها اشاره خواهد شد.

تاًثیرات حاصل از اجرای سیاست های کمونیزم جنگی بر طبقهً کارگر روسیه ؛

بلشویکها جهت مقابله با مهاجمین داخلی  فرمان تبدیل کردن جامعهً روسیه به اردوگاه جنگی واحدی را صادر کرده بودند. در این مورد لنین چنین اظهار داشته بود :

« جمهوری شوروی از طرف دشمن محاصره شده است. این جمهوری باید نه در گفتار ، بل در کردار اردوگاه جنگی واحدی باشد تمام کار همهً موًسسات را باید با جنگ دمساز نمود و بشیوهً جنگی ترتیبات جدیدی به آن داد. » ( ۱۲ )

 علاوه بر فرمان فوق، آنطوریکه شواهد تاریخی بسیاری هم گواهی میدهند ، جامعهً روسیه  پس از گذشت ماههائی چند از سال ۱۹۱۸ تا اوآخرسال ۱۹۲۰ ، به اردوگاه جنگی واحدی تبدیل شده بود. تبدیل کردن کشور پهناور روسیهً آنزمان با برخورداری از جمعیت ۱۵۰ میلیونی اش ،به اردوگاه جنگی واحدی بر بستر رضایت قلبی قسمت عمدهً آنچنان جمعیتی صورت نگرفته بود . بلکه قسمت اعظم کارگران و زحمتکشان روسیه، بر خلاف میل و خواستهً خود ، در طی سالها ئیکه جنگهای داخلی در جریان بود،هم از طرف کلچاک و دنیکین و …غیره تحت فشار و اجحاف قرار گرفته بودند. و هم بنا به اجبار و در پی بکارگیری اسلوبهای دیکتاتوری بلشویکی به میادین جنگی کشانده شده بودند.

واقیعت آن بود که از یکطرف سردمداران وابسته به دنیکین و کلچاک و ..غیره که همگی عمال سرمایه داران خارجی و دولتهای وابسته به آنان ویا دست نشاندگان استثمارگران خود روسیه بودند ، از طریق تطمیع و یا اغواکردن، به بسیج جنگی کارگران و سایر زحمتکشان  منطقهً تحت نفوذ خویش ، پرداخته بودند .و در مواردیکه بکارگیری روشهای اغواگرانه در جلب زحمتکشان به صفوف ارتشهای سفید موً ثر نیفتاده بود ،گردانندگان آن ارتشها از اعمال زور بر زحمتکشان « متمرد »  و یا تیر باران کردن آنها کوتاهی نکرده بودند.

و اما اعمال و رفتار بلشویکها هم در رابطه با وادار کردن کارگران و سایر زحمتکشان مناطق تحت نفوذ خود،به شرکت در « دفاع انقلابی »  دست کمی از کردار ارتشهای مهاجم و عما ل آنها نداشته بود . بلشویکها علاوه بر اینکه « دفاع طلبی انقلابی » مورد نظر خود را به زور به قسمت اعظم کارگران و دهقانان روسیه تحمیل میکردند ،آنها همچنین خرج و مخارج پیشبرد آنچنان جنگ عظیمی را به زور از قبل نیروی کار کارگران و دسترنج سالانهً دهقانان فقیر و متوسط ، تاًمین میکردند. مسلماً در مقاطع اولیهً دورهً کمونیزم جنگی ،بخشی از متمولین و طبقات استثمارگر هم فراتر از طبقهً کارگر و دهقانان روسیه مورد تعرض دولت بلشویکی قرار گرفته بودند. و همان جنبه از واقعیات بوده است که تاکنون ، نقش پرده ساتری جهت مستور داشتن اجحافات بلشویکی نسبت به کارگران و دیگر زحمتکشان شوروی ،بعهده داشته است.  و به سیاستها و عملکردهای بلشویکی ، چهرهً حق به جانبی بخشیده است .

جدا از چگونگی شرکت دادن اجباری زحمتکشان روسیه در « دفاع طلبی انقلابی » ،که در این مورد بحث مفصل تری در قسمتهای قبلی ارائه شد، آنچه که زحمتکشان روسیه را هر چه بیشتر تحت فشار عملکردهای بلشویکی قرار داده بود ،معمول شدن مناسبات اقتصادی ای بود که بر بستر اجرای آن مناسبات « دفاع طلبی انقلابی » مورد ادعای لنین عملی میگردید. در بطن وجود چنان وضعیتی بود که شرایط زیست و کار طبقۀ کارگر شوروی معنای ویژۀ بلشویکی یافته بود. که لازمست شمه ای به آن پرداخته شود.

 بعد از طی دورهً کوتاه ششماهه اول ، یعنی از دورهً تنفس ببعد ،دولت بلشویکی در مقام صاحبان حقوقی سرمایه ها، درمقابل کارگران ظاهر شده بود. در آنهنگام بلشویکها مشقت بار تر از روابطی که سرمایه داران خصوصی قبلأ بر طبقه کارگر روسیه اعمال داشته بودند را،درجامعه عملی گردانیده بودند .فشار اجرای سیاستهای اقتصادی بلشویکها بر طبقه کارگر، در دوره کمونیزم جنگی ،از حدود رهنمودهای تیلوری در گذشته بود و به ساحت شرایط کار بردگان در دورههای کهن پای نهاده بود. در آن شرایط بعناوین مختلف کارگران مجبور به انجام کارهای سخت و طولانی شده بودند . قبلاً به روشهای مربوط  به چگونگی بالابردن بازدهی کار کارگران در پناه بکارگیری اسلوبهای دیکتاتوری ، پرداخته شد .در دورهً کمونیزم جنگی، بر بستر اجرای همان سیاستها بود که « کار به شیوهً انقلابی » به کارگران روسیه تحمیل گردید. که لازم است مختصراً چگونگی انجام « کار به شیوه انقلابی » مورد بررسی قرار گیرد.

« کار به شیوهً انقلابی » یا اعمال فشار فوق العاده بر طبقهً کارگر

بلشویکها در دورهً کمونیزم جنگی جهت بالا بردن بازدهی کار کارگران، گذشته از معمول داشتن روشهای شناخته شدهً بورژوائی ،که در بررسیهای مربوط به دورهً تنفس از آنها صحبت بمیان آمد ،آنها همچنین از طرق دیگری کارگران را وادار به انجام کارهای سخت و طولانی، بدون در یافت هرگونه مزد وپاداشی کرده بودند. خود بلشویکها در آنزمان میکوشیدند و رهروان امروزی آنها نیز چنان کوششی دارند تا تحمیل آنچنان شیوه هائی از انجام کار به کارگران را تحت عناوینی همچون انجام کار داوطلبانه ویا از خود گذشتگی  « کمونیستی » و ….غیره، بصورت « فضیلتی » بلشویکی جلوه دهند.از آنجائیکه «انجام کارداوطلبانۀ» مورد ادعای بلشویکی و مدافعین امروز آنها،همان بردگی کارگران درشرایطی مشقت بار آنروز روسیه بود، لذا جای دارد که در چند و چون تعمیم دادن « کار به شیوۀ انقلابی » به قسمت اعظم کارگران روسیه،تعمق بیشری شود.

  

در دورهً کمونیزم جنگی بعلت بسیج روزافزون کارگران به جبهه های جنگ و یا رویکردن بخشی از آنها به دهات جهت یافتن غذابمنظور رفع گرسنگی از خود و خانوادهً خویش،تعداد کارگران در نهادهای تولید فراورده های  صنعتی ، بمرور کمتر و کمتر شده بودند . ( ۱۳ ) با کاهش تعداد کارگران در هر واحد تولیدی، تبعاً انجام وظائف کاری کارگرانی که بهر دلیلی محل کار خویش را ترک کرده بودند، به دیگر کارکنان  باقی مانده در همان واحد تولیدی محول میگردید.وآن بدآنصورت بود که هر یک از کارگرانیکه به جبهه های جنگ اعزام نشده بودند، ضمن انجام وظائف کاری متعارف خویش میبایستی وظیفهً انجام بخشی از آندسته از کارهائیکه بعلت بسیج کارگران به جبهه ها ، رها شده بودند را بعهده میگرفت.آنچنان واقعیتی در حد خود بمعنای افزایش شدت و یا مدت کار هر یک از کارگران واحدهای تولیدی  بود.

جدا از تحمیلات فوق الذکر ،همچنین در دورهً کمونیزم جنگی، بنا به تلقیات بلشویکی، شرکت ، حضور و شرایط زیست سربازان در جبهه های جنگ ، بعنوان معیار از خود گذشتگی و فداکاری در راه ایجاد و دفاع از « سوسیالیسم » تعریف شده بود.لذا بلشویکها ،در پشت جبهه ها یعنی در دهات و یا در مراکز تولید فرآورده های صنعتی هم،کمتر از فدا کاریها و « قنائت پیشگی ها ی» سربازان در جبهه ها را ، بعنوان « خمودی » و « ولنگاری » بحساب میآوردند. تحمیل انجام « کار به شیوهً انقلابی » یکی از وجوه سیاستی بود که سعی داشت مشقات مربوط به شرایط جنگی موجود در جبهه ها را بگونه ای به شیوهً کارکردن کارگران در پشت جبهه ها ،تعمیم دهد. کار کردن سخت و طولانی بدون دریافت هرگونه مزد و پاداش ، از خصوصیات انجام « کار به شیوه انقلابی » بود.

انجام « کار به شیوهً انقلابی » در دورهً کمونیزم جنگی سرباری بود که بر بار گران اعمال روشهای مدیریت تیلوری افزوده میشد و به  کارگران اعزام نشده به جبهه ها ، تحمیل میگردید. روش تحمیل انجام « کار به شیوه انقلابی » چنان بود که؛ بلشویکها نحوهً انجام کار تعدادی از اعضای حزبی  را بعنوان الگو و معیاری در نظر میگرفتند وبگونه های مختلف،سعی میکردند دیگر کارگران را مجبور به تبعیت از آنچنان الگوئی از کارکردن، کنند.

مسلماً کار مبدعین اولیهً انجام « کار به شیوه انقلابی » بیانگر فدا کاری واز خود گذشتگی آنها در راه نیات پاک بشر دوستانه ای که داشتند ،بود.که از این بابت کار و قصد آنها ، گرامی بوده و اکنون نیز چنین است. اما سیاستهای بلشویکی مبنی بر تعمیم آنچنان شیوه هائی از انجام کار به تمامی کارگران و تبدیل شیوه از خود گذشتگی آن دسته از اعضای حزبی به نرم معمول کارکردن در جامعه ،مغایرت آشکاری با منافع طبقۀ کارگر داشت. یکی از آن روشها، کار « کمونیستی » یا « شنبه های کمونیستی » بود که باعث ایجاد فشاری فوق العاده برطبقهً کارگر روسیه گردیده بود .

« کار کمونیستی » شیوه ای از انجام کار بود که در سال ۱۹۱۹ ، بدنبال نامهً کمیته مرکزی حزب کمونیست ، سعی در معمول داشتن آن شده بود. ( ۱۴ ) « کار کمونیستی » یا انجام « کار بشیوه انقلابی » عبارت از انجام یک روز کار مجانی و بدون دریافت غذا و یا حقوق از دولت، در هر هفته بود.

 آنچه که بایستی بعنوان تحمیلات بلشویکی بر طبقه کارگر روسیه در آنزمان مشخص مورد نظر قرار داد ، موضع لنین و بلشویکها در تبدیل چنان شیوه ای از انجام کار به نرم معمول کارکردن و تعمیم آن به تمامی کارگران روسیه ،در تمامی ایام هفته بود.

 سوابق تاریخی، آنچنان شیوه ای از انجام کار بدانصورت بود که کارگران راه آهن مسکو – غازان با از خود گذشتگی و فداکاری بی مانندی پس از انجام یکهفته کار معمولی ، شنبه ها به انجام کار مجانی پرداختند. آنها چنان محصولاتی از کار ارائه داده بودند که چندین برابر انجام کار در شرایط روز عادی بود .( ۱۵ ) معنای عملی از خود گذشتگی آندسته از کارگران، انجام کار با شدتی چند برابر از شدت انجام کار در شرایط عادی بود.

 مسلما همچنانچه قبلا گفته شد، اقدام داوطلبانهً آندسته از کارگران در چنان شرایطی ، قابل ستایش بود و اکنون نیز قابل تمجید میباشد. ولی آنچه که قابل ایراد است آن بود که بلشویکها کوشیدند همزمان شیوه از خود گذشتگی آندسته از کارگران را دستآویز سرکوفت زدن به دیگر اعضا و یا کارگران غیر عضو قرار دهند. اینکه آنها در پیشبرد چنان هدفی تا چه حدی موفق شدند مسئله ایست که جایگاه چندان مهمی در« بررسی شکست تجربهً شوروی » ندارد ولی این واقعیت که آنها میکوشیدند تا از آنطریق هر چه بیشتر برطبقهً کارگر روسیه فشار آورند ، خود نشانهً عملکردهائی بود که با مضامین سوسیالیسم مارکسی متضاد بودند. ادامهً این بحث با ارجاع به بخشی از بیانات لنین راجع به انجام « کار به شیوه انقلابی»  ،پی گرفته خواهد شد.

« قهرمانی توده های زحمتکش که بخاطر پیروزی سوسیالیسم آگاهانه تن به قهرمانی میدهند پایهً انضباط نوین ، انضباط رفیقانه در ارتش سرخ ، پایه احیاء تحکیم و رشد این ارتش است را تشکیل میدهد.

قهرمانی کارگران در پشت جبهه نیز کمتر از این شایان توجه نیست. شنبه های کمونیستی  که کارگران بنا بابتکار خود معمول داشته اند، از این لحاظ حائز اهمیت واقعاً عظیم است…………………………………………………………………. زیراکه این امر- پیروزی بر جمود شخصی ، ولنگاری ، خودخواهی خرده بورژوامنشانه ،پیروزی بر این عادتیست که سرمایه داری منفور برای کارگر و دهقان بمیراث نهاده است. هنگامیکه این  پیروزی تحکیم شد، آنگاه و فقط آنگاه انضباط اجتماعی نوین ، انضباط سوسیالیستی بوجود خواهد آمد. … »  ( ۱۶ )

اظهارات فوق بدون در نظر گرفتن کوششهای لنین از بابت معمول داشتن شیوه مدیریت تیلوری و تطبیق میزان دستمزد با محصولات کار و …غیره که از دورهً تنفس به بعد سعی در اجرای آنها شده بود ،باعث القاء چنان تصوری خواهد شد که گویا در روسیهً آنزمان « جمود شخصی » و « ولنگاری » و « خودخواهی خرده بورژوامنشانه » صفت غالب طبقهً کارگر روسیه بود و لنین قصد داشته بود که با ترغیب کارگران به شیوه انجام « کار شنبه های کمونیستی » ، آنها را بخودآورد تا  در انجام وظائفشان کوشا باشند ! ولی جدا از هر گونه تلقیات نادرست آنچنانی ،در عالم واقع انجام کارتحت شیوه مدیریت تیلوری ،نه اینکه کارگر را « ولنگار » بار نمیآورد بلکه اگر آن شیوه تبدیل به  نرم معمول و متداول کارکردن در هر جامعه ای شود ، دمار از روزگار کارگران در میآورد.در آنزمان لنین ،همچنانچه قبلأ بطور مبسوطی مورد بررسی قرار گرفت،ماهها بود که دستور بکارگیری شیوه مدیریت تیلوری را صادر کرده بود .  ولی علیرغم آن ، ضرورت دفاع در مقابل ارتشهای سفید و مقابله با محاصره اقتصادی روسیه از جانب کشورهای خارجی ، راندمانی فرا تر از تحمیلات مدیریت تیلوری از کارگران روسیه  را طلب کرده بود. لنین در آنشرایط در موضعی قرار گرفته بود که حتی شیوه استثمار بورژوائی که از پس آن  سود های افسانه ای از قبل کار کارگران به سرمایه داران میرسید رامعادل عاداتی که گویا فی النفسه سبب  جمود شخصی و ولنگاری و …..کارگران میشوند، قلمداد کرده بود.

در واقع ضرورت تداوم حاکمیت بلشویکی در شرایط دوران کمونیزم جنگی ،لنین را وادار کرده بود که علاوه بر فداکاریهای اعضای حزبی،همچنین  انجام کار « بطور خارق العاده » را از تمامی کارگران روسیه طلب نماید. او در این باره گفته بود.

« ………..از تمام کمونیستها از تمام کارگران و دهقانان آگاه ، از هرکسیکه خواستار پیروزی کلچاک و دنیکین نیست طلب میشود که بیدرنگ و طی ماههای نزدیک بطور خارق العاده ای بر میزان انرژی خود، بیفزاید. از آنان طلب میشود که به « شیوه انقلابی به کار بپردازند » .

اینکه کارگران گرسنه و خسته و عذاب دیده راه آهن مسکو ،خواه کارگران متخصص و خواه کارگران معمولی ، هفته چند ساعت ، بدون مزد کار کنند و ضمنا بهرده دهی کار را بطور بیسابقه ای و چندین بار بیش از میزان معمولی افزایش دهند . این عمل آنها ثابت میکند که هنوز کارهای بسیاری میتوان انجام داد .» ( ۱۷ )

فراخوان لنین در آنشرایط تنها نشانگر قصد او مبنی بر ترغیب کارگران به انجام داوطلبانهً کار به شیوهً « شنبه های کمونیستی » نبود . بلکه آن چنان فراخوانی طرح کلی « فتوائی » بود که اجزاء دیگرش، هم توسط خود لنین و هم از طریق متعصبین بلشویکی تفسیرشد و سعی در تحمیل آن به تمامی کارگران و دیگر زحمتکشان روسیه، در طول تمامی روزهای هفته ، گردید.

انجام کار طبق روال « شنبه های کمونیستی » بدواً ، بعنوان معیار سنجش کمونیست بودن در نظر گرفته شد. بطوریکه از طریق بکارگیری آن معیار ، تعداد چشمگیری از اعضای بلشویکی ، که یا نخواسته بودند تن به انجام کار شاق به شیوه « شنبه های کمونیستی » بدهند ویا تاب آنجام چنان کاری را نیآورده بودند ، از صفوف حزب تصفیه شدند. تصفیهً آنچنانی اعضای حزبی زهر چشمی بود که از کارگران غیر حزبی و دهقانان گرفته میشد. در پی چنان تصفیه ها و زهرچشم گرفتنهائی بود که مخلصان بلشویکی یکی بعد از دیگری بمنظور نشان دادن درجۀ خلوص نیت خویش به رهبر ،کوشیدند تا تمامی کارگران دیگر را مجاب کنند که  بازدهی انجام کار در هر یک از روزهای هفته را به پای بازدهی کار کارگران در « شنبه های کمونیستی » برسانند. مسلما کوشش آنچنان مخلصانی ، انعکاسی از توقعات رهبران بلشویکی از دیگر کارگران ، بود.  جدا از تمهیدات دولتی که از آن بابت صورت میگرفت ،وفاداران تندرو حزبی هم از در تمسخر کردن و استهزهای کارگران غیر حزبی ایکه تنوانسته و یا نخواسته بودند تمامی هفته را« بطور خارق العاده » کار کنند ، در میآمدند. ذیلا قسمتی از « فتوای » لنین در مورد تعیین شیوه کار « شنبه های کمونیستی » بعنوان معیار سنجش درجه کمونیست بودن ارائه میگردد.

« ابتکار عظیم « شنبه های کمونیستی » باید از لحاظ دیگری یعنی برای تصفیه حزب نیز مورد استفاده قرار گیرد. …………………………………………………………………………. ما از این لحاظ مدتهاست کار را شروع کرده ایم . باید آنرا بلا انحراف و بدون خستگی ادامه داد. بسیج کمونیستها از این لحاظ بما کمک کرد: ترسو ها و فرومایگان از حزب گریختند .راهشان باز و جاده دراز یک چنین کاهش شماره اعضاء حزب افزایش عظیم نیرو و وزن آنست . باید با استفاده از ابتکار « شنبه های کمونیستی » کار تصفیه را ادامه داد. یعنی فقط پس از یک « آزمایش » یا « استاژ » مثلا ۶ ماهه که عبارت از « کار بشیوه انقلابی » باشد افراد را بحزب پذیرفت . عین همین آزمایش را نیز باید در مورد کلیه آن اعضا حزب که پس از ۲۵ اکتبر سال ۱۹۱۷ بحزب وارد شده و با کارها یا خدمات خاصی قابل اعتماد بودن و وفاداری و توانائی خود را برای کمونیست بودن ثابت نکرده اند خواستار شد. » ( ۱۸ )

همچنانچه قبلا ذکر گردید ، لنین حتی از شیوه انجام معمولی کار  تحت مدیریت تیلوری هم ناراضی بود. او شیوه معمولی کار را تحت عناوینی همچون  « جمود شخصی » و « ولنگاری » و … غیره تخطئه کرده بود. و کارگران غیر حزبی را متصف به چنان صفاتی نموده بود . و از طرفی او با معیار قرار دادن شیوه کار « شنبه های کمونیستی » جهت سنجش درجه کمونیست بودن اعضاء حزبی ،چنان فضائی را به جا معه القاء کرده بود که تحت آن انجام کار « خارق العاده » با بهره دهی کار ۲ یا ۳ بار فزونتر از کارمعمولی ،از طبقه کارگر روسیه طلب میشد. درج مقالات نوشته شده از طرف وفاداران حزبی ،در نشریات آنزمان بلشویکها، نشانی از مستولی شدن چنان فضائی بر جامعه بود که از آنطریق بازدهی هر گونه کار ، کمتر از کار به  شیوه « شنبه های کمونیستی »، « شرم آور»  تلقی شده بود . و لنین با ضمیمه کردن آنچنان مضامینی به رسالات خود، مهر تا یید بر « شرم آور » بودن انجام کارهائی با بازدهی کمتر از کار به شیوه « شنبه های کمونیستی » کوبیده بود. و اینک نمونه ای از اظهارات یکی از وفاداران حزبی که در تاریخ ۲۳ ماه مه ۱۹۱۹ در نشریه پراودامنعکس شده بود ،( که لنین آنرا ضمیمه دستور العمل های خویش از بابت انجام کار به شیوه « شنبه های کمونیستی » کرده بود.)

« روز ۱۷ ماه مه در راه آهن الکساندرفسکی نخستین « شنبه کمونیستی » برگزار گردید. ۹۸ کمونیست و هواخواه طبق قرار صادر در جلسه عمومی ، ۵ ساعت فوق العاده و مجانی کار کردند……………………………………………………………

……………………………………………………………با وجود اینکه تدارک و ترتیب کار ضعیف بود مع الوصف بهره دهی کار ۲-۳ بار فزونتر از معمول بود . .. »

سپس پراودا از قول فرستنده خبر نوشته بود ؛

« رفقا اینموضوع را چنین توضیح میدهند که کار در مواقع معمولی خسته کننده و ملال آور شده است. ولی در اینجا با میل و اشتیاق کار میکنند. ولی اکنون دیگر شرم آور خواهد بود اگر در مواقع معمولی کمتر از شنبه های کمونیستی کار انجام داده شود.  » ( ۱۹ )  

لنین زمانیکه یکی از فرا خوانهای خویش از بابت انجام « کار  به شیوه انقلابی » را صادر کرده بود ، اظهارات فوق الذکر راهم ضمیمه آن نموده بود. و بر هر آنچه که در آن نامه درج بود مهر تاً یید زده بود.

 اینکه کمونیستها مردمانی فدا کارند و در موارد لزوم کارهای خارق العاده ای از خود بروز داده اند ،جای هیچگونه شبهه ای نیست ، و تاریخا این امر، بارها و بارها به اثبات رسیده است . ولی اینکه روال معمولی کار کردن توده های کارگر ( آنهم تحت منگنهً اعمال روشهای مدیریت تیلوری )« شرم آور » تلقی میشد و معادل « جمود شخصی » و « ولنگاری » قلمداد میگردید ، فقط و فقط تلقیاتی بود که از سر استیصال،به کارگران آنزمان روسیه نسبت داده میشد . آنچه که در دوره کمونیزم جنگی بر سر طبقه کارگر شوروی آمد ، تنها فصلی از داستان طولانی ئی بود که پیش درآمدی بر اجرای سیاستهای اقتصادی بلشویکی در دوره های بعدی ، محسوب میشد .که سعی میشود در قسمتهای بعدی « بررسی شکست تجربهً شوروی »  به هر یک از آن مسائل  پرداخته شود . ولی قبل از پرداختن به آنچنان واقعیاتی ، لازم است ، وجوه دیگری از عملکردهای بلشویکی در دورهً کمونیزم جنگی مورد بررسی قرار گیرد.

« کمونیزم جنگی » و دهقانان شوروی

سیاست اقتصادی دوره کمونیزم جنگی ، قبل از هر اهداف دوردست تری میبایست به مسئله گرسنگی و قحطی مفرطی که دامن جامعه را گرفته بود ، می پرداخت. « غذا اهم مسائل بود ، کارگران در شهرها و کارخانه ها گرسنه بودند.» ( ۲۰ ) لذا یکی از خصوصیات بارز سیاست کمونیزم جنگی، کوشش در جهت تهیه آذوقه برای شهر ها و نفرات ارتش سرخ ، که بنا به تصمیم حکومت بلشویکی دستور بسیج پردامنه چنان ارتشی در اوایل سال ۱۹۱۸ داده شد ، بود. بنا به چنان ضرورتی بود که در ماه مه سال ۱۹۱۸ پیام آمده بود که « دسته های آذوقه تشکیل دهید، از دهات بازدید و از کولاکها ،دلالان- بورژوازی روستا – غله ، که گمان میرفت اینان دست اندر کار احتکارش باشند ، جمع آوری کنید. » ( ۲۱ ) بنا به تصمیمی که از طرف مراجع حزبی ، در ۱۱ ژوئن ۱۹۱۸  اخذ شده بود ، کمیته های دهقانان فقیر بعنوان ارگان جمع آوری کننده غله تعریف شده بودند. لنین زمانی تشکیل آنچنان  کمیته هائی را بعنوان « انقلاب اکتبر، یعنی انقلاب پرولتری » در روستا ستوده بود و گمان برده بود که تشکیل آن کمیته ها زنگ آغاز گذار از انقلاب بورژوائی به انقلاب سوسیالیستی » خواهد بود. » ( ۲۲ )

فرمان فوق الذکر همچون دیگر فرمانهای آن دوره ، نتوانسته بود نتیجه بخش باشد . زیرا که ؛ « اقدامات خود جوش دهقانان در سال اول انقلاب منجر به تقسیم زمین در میان تعداد کثیری از زارعین خرد با سطح زندگی بخور و نمیر شده بود و این معنائی جز افزایش تعداد و کاهش وسعت واحدهای زراعی » ( ۲۳ ) را در بر نداشت. لذا آنچنان وضعی نه توانسته بود کمکی به ارتقاء کارآئی در کشاورزی کند و نه توانسته بود  منبع پرباری جهت تهیه آذوقه برای شهر ها ، بحساب آید. زیرا که تولید کننده خرد به احتمال زیاد آنچه را تولید میکرد برای رفع نیازهای خود بمصرف میرساند. ( ۲۴ ) ضمنا دهقا نان به آسانی متشکل نمی شدند. و یا در آن حدی هم که تشکلات مختلف دهقانی توانسته بود  بوجود آیند،در برگیرنده نیروهای کاردان و کارآئی که داوطلبانه به اجرای « سوسیالیسم » لنینی یاری رسانند ، نبودند. گرچه « میان کمیته های دهقانان فقیر و شوراهای روستا ، که این دومی بغیر از دهقانان فقیر اقشار و طبقات وسیعتری را در بر میگرفت ، رقابت افتاده بود.» ( ۲۵ ) با آنوصف حمایت دهقانان فقیر از سیاستهای دولت نه اینکه در حد انتظار لنین و بلشویکها نبود بلکه  موضع مخالف آن قشر از دهقانان در دورهً کمونیزم جنگی ،خود مانع عمده ای سر راه پیشبرد سیاستهای بلشویکی در دهات محسوب میشد.علت مخالفت دهقانان فقیر و میانحال با سیاستهای بلشویکی را بایستی در چگونگی رفتار بلشویکها نسبت به دهقانان ،باز یافت.

در مقاطع اولیه شروع کمونیزم جنگی دولت از دهقانان می خواست غلۀ مازاد برمصرف خود را با قیمتهای رسمی ایکه تعیین کرده بود یا بصورت وام و یا در قبا ل دریافت پول تحویل دهند.ولی از آنجائیکه دولت بلشویکی در آنشرایط از لحاظ سیاسی ثبات قابل اطمینانی نداشت و از طرف دیگر در زمینه دادو ستد هم ، بعنوان  طرف معاملۀ معتبری بحساب نمیآمد ،لذا دهقانان از معامله کردن با چنان دولتی سر باز زده بودند.

 در مقاطع اولیه شروع کمونیزم جنگی ،« بانکها  ملی و از پرداخت دیون خارجی سر باز زده » شده بود . ولی با آنوصف « وصول منظم مالیات یا تنظیم یک بودجه دولتی امکانپذیر نبود » لذا « نیازهای جاری با توسل به ماشین چاپ اسکناس برآورده » ( ۲۶ )  شده بود. و همین مسئله اخیر پول را بی نهایت بی ارزش کرده بود .با توجه به آنچنان واقعیاتی بود که  دهقانان راضی نمیشدند غله مازاد بر مصرف خود را در قبال وعده های بلشویکی بصورت وام  و یا در برابر اسکناسهائی که از لحاظ ارزشی بجز کاغذ پاره ای بیش نبودند ، تحویل دهند.

گذشته از اینکه وخامت وضعیت مالی یکی از پایه های  بی اعتبار بودن دولت بلشویکی نزد دهقانان بود . همچنین دولت بلشویکی نتوانتسه بود ،در شرایط کمونیزم جنگی با اتکا به بخش صنعتی تولیدات در جامعه ،اعتباری نزد دهقانان کسب کند .زیرا ، همچنانچه قبلا گفته شد ، با اینکه بلشویکها در آن دوره تقریباً با ملی اعلان کردن تمامی نهاد های تولید و توزیع فرآورده های صنعتی، در جامعه ، صاحب آنچنان نهاد هائی شده بودند،« اما ملی کردن صوری کار چندان مهمی نبود. مهم سازماندهی و اداره چیزهائی بود که کنترل آنها در دست گرفته میشد؛ و این کاری بود که کنترل کارگری نشان داده بود قادر به انجامش نیست. » ( ۲۷ ) جدا از عدم کارآئی کمیته های کارگری در اداره امور بخش صنعتی اقتصاد همچنین « رژیم جدید کاردانی ها و مهارتهای لازمهً تولید صنعتی را کمتر در اختیار داشت. اداره صنعت در تمامی سطوح عملا دردست همان اشخاصی که پیش از انقلاب در آن کار میکردند ، و اکنون ادارهً مراکز و گلاوک ها را دردست داشتند، باقی مانده بود. اعضای حزب گاه به مقامات عالی منصوب شدند ، لکن فاقد تجربه ای بودند که ضامن کارآئیشان باشد . مدیران و سرپرستان و مهندسین عالیرتبه ، که خدماتشان فورا مورد نیاز تشخیص داده شد، عنوان « متخصص » یافتند واز حقوق و مزایای بالاتری برخوردار گشتند . اما تولید صنعتی بیش از پیش تحت سلطه اضطراریهای جنگ داخلی قرار میگرفقت. نیازهای ارتش سرخ الویت مطلق داشت. » ( ۲۸ )

 آن حد ناکافی از محصولات صنعتی ایکه در شرایط وخامت وضع مالی و عدم کارآئی های لازم بلشویکها  در اداره اقتصاد ، بدست میآمدند ،صرف  برآورده کردن نیازهای ارتش سرخ و جبهه های جنگ میشد .خارج از آن حد، بخش صنعتی تولیدات، از ظرفیت و توان فراتری برخوردار نبود. لذا بلشویکها علیرغم در اختیار داشتن نهادهای تولید فرآورده های صنعتی، نتوانستند به کالاهائی که  مورد نیاز دهقانان بود، دست یابند. نتیجتأ در دورۀ کمونیزم جنگی، قصد معاملۀ پایاپای با غله دهقانان،در همان حد صدور اوامر و فرمانهای دولتی باقی مانده بود. 

در چنان شرایطی ، دهقانان روسیه اگر غله ای مازاد بر مصرف خود ، می داشتند ، جهت فروش آن و خرید وسائل مصرفی  مورد نیاز خویش ، بجای معامله با دولت بلشویکی ، به بازار های غبر رسمی روی کرده بودند.زیرا که در آنجا « پیله وران » و دستفروشانی وجود داشتند که ضمن کسب سودهای کلان از قبل داد و ستد با دهقانان ، بهر حال بهتر از دولت نیاز آنها را برآورده میکردند.

در چنان شرایطی بود که ضروریات زیستی ،دهقانان خرده پا را بی توجه به شعارهای ترغیبی و یا تهدید های از راه دور دولت بلشویکی کرده بود.لذا دولت بلشویکی کوشش های مربوط به انجام معاملات تجاری با دهقانان را بکناری نهاد و در عوض سیاست « شیوه خام و خشن مطالبۀ رسمی » غله که همان اخذ اجباری مازاد غله و آذوقه از دهقانان بود را در پیش گرفت . که ذیلا همراه مختصری از سوابق تاریخی فرمانهای مربوط به انحصار دولتی خرید و فروش غله، به سیاست بلشویکی مبنی بر اخذ اجباری مازاد غله دهقانان هم، پرداخته خواهد شد.

سیاست اخذ اجباری مازاد غله دهقانان

دولت قبلا در دورتنفس ، مسئله مبادله کالاهای صنعتی مورد نیاز دهقانان با غله و آذوقۀ اضافه بر مصرف آنها را مورد توجه قرار داده بود.بمنظور مبادله چنان کالاهائی بین نمایندگان دولتی و دهقانان ، فرمان ویژه ای از جانب بلشویکها صادر شده بود.که مضمون آن فرمان بخشی از سیاستی بود که « برقراری نظام برنامه ریزی شده ، توزیع کالا در مقیاس کشوری بجای تجارت خصوصی » ( ۲۹ ) راهدف قرارداده بود. ولی آن سیاست به دلائل بسیاری ،که قبلا مورد بررسی قرار گرفتند،نتوانسته بود به اجرا در آید. لذابا به اجرا در نیآمدن آن سیاست ،مشکلات اقتصادئی هم که قرار بود در اثر اجرای آن ، گشوده میشدند ،همچنان لاینحل باقی مانده بودند. بعبارتی دیگر، فرمانهای مربوطه ایکه اجرای سیاست « برقراری نظام برنامه ریزی شده ،توزیع کالا در مقیاس کشوری بجای تجارت خصوصی » راملزم شمرده بودند ، بعلت وخامت وضع اقتصادی و بی اعتبار بودن دولت بلشویکی نزد دهقانان عملا منسوخ شده از آب در آمدند. بخشی از بیانات یکی از صاحبنظران تجربه شوروی در آنمورد چنین بود ؛

« فرمان آوریل ۱۹۱۸ ، که به نارکوم پرود در زمینه تحصیل کالاهای مصرفی بمنظور مبادله با غله دهقانان اختیار می داد ،سندی منسوخ باقی ماند. طرحهای اعمال جیره بندی و قیمتهای تعیین شده، در شهر ها و در مواجهه با کمبودها در غیاب هرگونه مدیریت کارآمد با شکست روبرو شد………………………………………………………………………….. از آنجائیکه پول ارزش خود را بسرعت از دست میداد طرحهائی برای مبادله پایاپای کالا بین شهر و روستا ریخته شد، اما اجناس مورد نیاز دهقانان نیز کمیاب بود . » ( ۳۰ )

خطرات ناشی از شروع و گسترش جنگ داخلی از یکطرف و عدم موفقیت بلشویکها دراداره امور اقتصاد و عدم دسترسی آنها به کالاهای صنعتی مورد نیاز ،جهت مبادلهً پایاپای با غله و آذوقه و سوخت ، که اینها در آن حدی که وجود داشتند در دهات و در اختیار دهقانان بودند ،از طرف دیگر هرچه بیشتر ابقاء دولت بلشویکی رابطور جدی ،بمخاطره انداخته بود. بلشویکها جهت ابقاء حکومت خویش از هرطریق ممکنی در رفع خطرات فوق می کوشیدند. در آن راستا آنهااز فشار آوردن و تحمیل هر گونه تضییقات سیاسی و اقتصادی بر دهقانان ، طبقه کارگر و سایر زحمتکشان ، کوتاهی نکرده بودند. یکی از شیوه های اعمال فشار شدید بلشویکی بر زندگی دهقانان « شیوه رفع نیازهای اساسی ارتش سرخ ، کارخانه های درگیر تولیدات جنگی و جمعیت شهری ، شیوه خام و خشن مطالبه رسمی بود. » ( ۳۱ ) آن شیوه، همان اجرای سیاست اخذ اجباری غله و آذوقه مازاد بر مصرف دهقانان بود. که اجرای آن سیاست در بسیاری ازمواقع ، از حد اخذ آذوقه مازاد بر مصرف دهقانان در میگذشت وبه مصادره کردن بذر سالانه و مایحتاج روزمره خانوادۀ دهقانان ،منتهی میشد. لنین خود بعدها دراین مورد گفته بود؛

« خود ویژگی « کمونیزم جنگی » این بود که ما عملأ از دهقانان تمام مازاد وی و حتی گاهی نه تنها مازاد ، بلکه بخشی از آذوقۀ مورد احتیاج خود دهقان را نیز برای تإمین هزینۀ ارتش و تأمین معاش کارگران از وی میگرفتیم. اغلب این آذوقه را بعنوان وام از وی میگرفتیم و بوی اسکناس میدادیم » ( ۳۲ )

از دید دهقانان ، اجرای آنچنان سیاستی،دولت بلشویکی را، علیرغم ادعاهایش مبنی بر ایجاد نظام « سوسیالیستی » و دفاع از منافع دهقانان ، در هیئت غاصبان دسترنج سالانه شان ، جلوه داده بود.

تمامی اجحافاتی را که بلشویکها در دوره کمونیزم جنگی بر دهقانان اعمال داشته بودند ، تحت عنوان اجرای قانون مربوط به « انحصار دولتی غله » عملی میشد.وضع  قانون مربوط به انحصار دولتی غله ، مختص به دوره کمونیزم جنگی نبود بلکه وضع  آن قانون  یکی از اقدامات بلشویکها در ماههای قبل از شروع جنگهای داخلی ،بود که بمنظور مبارزه با قحطی ، انجام گرفته بود . بموجب آن قانون می بایستی انحصار دولتی خرید و فروش غله در کشور ،برقرار میشد. لنین در آن موقع مضمون آن قانون را چنین معرفی کرده بود؛

« « هرکس کار نمیکند نباید بخورد» – چگونه باید این اصل را عملی ساخت ؟ مثل روز روشن است که برای عملی ساختن این امر، اولا انحصار دولتی غله لازمست یعنی منبع بی چون و چرای هر نوع خرید و فروش خصوصی غله و تحویل اجباری تمام مازاد غله بدولت به نرخ ثابت و غدغن اکید انبار و پنهان نمودن مازاد غله بتوسط هرکس که باشد . » ( ۳۳ )

 « انحصار دولتی غله و سایر مواد ضروری » بخشی از طرح اولیۀ بلشویکها بهنگام کسب حاکمیتشان برروسیه بود. که می بایستی بعنوان گام بعدی پس از « ضبط اراضی مالکان ، برقراری کنترل کارگری و ملی کردن بانکها » به اجرا در میآمد. انحصار دولتی غله در آنهنگام از حد صدور یک فرمان فراتر نرفت و تا دورۀ کمونیزم جنگی ،معنای عملی نیافته  بود. ولی در دورۀ کمونیزم جنگی بنا به ضرورت تداوم حاکمیت بلشویکی و دفاع در مقابل ارتشهای مهاجم داخلی ، آن مسئله دوباره محوری و حاد شده بود.لذا بلشویکها در ماه مه ۱۹۱۸ دوباره ضرورت انحصار دولتی غله را ،مطرح کرده بودند. لنین در آن باره گفته بود؛

 « انحصار دولتی غله بموجب قانون در کشور ما وجود دارد ، ولی بورژوازی در هر قدم عملاً آنرا عقیم میگذارد. » ( ۳۴ )  

 بعد فاجعۀ کمبود غله در روسیۀ آنزمان ، فراتر از آنی بود که لنین کوشیده بود آنرا صرفاً به رفتار « بورژوازی و کولاکها » نسبت دهد . زیرا که علاوه بر سود اندوزی و غرض ورزیهای آن اقشار که بر ابعاد قحطی موجود در روسیه افزوده بودند ، اساساً عوامل عمدۀ دیگری مسبب قحطی موجود در روسیۀ آنزمان بودند که اهم آن عوامل عبارت بودند از؛  عقب ماندگی شیوۀ تولید کشاورزی  و وجود دهها میلیون دهقانان خرده پا که بدون بهرهمندی از وسائل مکانیزۀ تولید و محروم از دانش لازم  و کودهای تقویتی ،و یا در غیاب سیستم مدرنیزۀ آبیاری ، با گاو آهن و خیش دوران اولیه به کشت غله میپرداختند آنها به امید بارانی که در صورت کم و یا نیآمدن قحطی آفرین بود ، چشم به آسمان میدوختند. مسلماً جنگ سربار همۀ ناملایمات آن روز روسیه بود که در حد خود بر قحطی و گرسنگی موجود در آن دیار افزوده بود.تاًثیر  تمامی آن مسائل در عقیم گذاشتن طرح مربوط به « انحصار دولتی غله و سایر مواد ضروری » به یکطرف و گردن ننهادن دهقانان ، از غنی و فقیر به اوامر بلشویکی ، از طرف دیگر، اجرای طرح « انحصار دولتی غله»  و « سوسیالیستی » بودن شوروی را ، به استهزاء گرفته بود. بخشی از بیانات لنین که ذیلاً ارائه میگردد ، موًید آشفتگی وضع اقتصاد در شوروی و عدم همکاری دهقانان با دولت بلشویکی ، دردورۀ کمونیزم جنگی بود.

« هنوز دهقانان جاهلی وجود دارند که استدلالشان چنین است: بگذار دولت بلشویکی درآزاء غله کالاهای خوبی ببهای قبل از جنگ بمن بدهد تا من مازاد غلۀ خود را باو بدهم، در غیر اینصورت نخواهم داد. ……………………………………………… درک این نکته دشوار نیست که کشور کارگری ، که سرمایه داران آنرا طی جنگ غارتگرانۀ چهار ساله بخاطر قسطنطنیه بکلی ویران ساخته اند و سپس کلچاک و دنیکین هم از روی انتقامجوئی بکمک سرمایه داران همۀ جهان همچنان آنرا ویرانش میسازند ، نمیتواند در حال حاضر بدهقانان کالا بدهد ، زیرا که صنایع در حال وقفه است غله نیست سوخت نیست و صنایع وجود ندارد.

هر دهقان عاقلی موافقت خواهد کرد که باید مازاد غله را بصورت قرضه به شرط دریافت محصولات صنعتی به کارگر گرسنه داد.

باید همۀ مازاد غله را تمام و کمال بصورت قرضه به دولت کارگری داد. زیرا که در آنصورت دولت صنایع را احیاء خواهد نمود و محصولات صنعتی را بدهقان خواهد داد.

ممکنست از ما سئوال کنند که آیا دهقان به دولت کارگری اعتماد خواهد کرد که مازاد غلۀ خود را بصورت قرضه بوی بدهند؟

ما جواب میدهیم : اولاً دولت سند قرضه، یعنی اسکناس میدهد. ثانیاً همۀ دهقانان به تجربه میدانند که دولت کارگری یعنی حکومت شوروی بزحمتکشان کمک میکند و علیه ملاکین و سرمایه داران مبارزه می نماید. ………………………………….. ثانیاً دهقانان راه دیگری ندارند جز اینکه یا به کارگر اعتماد کنند و یا به سرمایه دار : یا به دولت کارگری اعتماد کنند و قرض بدهند و یا به دولت سرمایه داران راه دیگری نه در شوروی و نه در هیچیک از کشورهای جهان وجود ندارد. » ( ۳۵ )

هر آدم منصفی اگر مواضع اولیۀ لنین، در ماههای قبل از بحاکمیت رسیدن بلشویکها را با مضامین آنچنانی که فوقاً نمونه ای از آنها ارائه شد ، مقایسه کند، به روشنی در مییابد که موضع و نگرش لنینی به انقلاب ، یکی ازعلل عمدۀ همان فلاکتی بود که خود لنین دردورۀ کمونیزم جنگی در مورد آن لب به شکوه گشوده بود. لنین در آنزمانهای اولیه بدون توجه به ادارۀ امور جامعه ، قصد کرده بود که اگر حکومت به دست  کارگران که دهقانان به وی گرویده باشند ، بیفتد ، در آنصورت با جمیع مصالح سرمایه قطع ارتباط کامل خواهد کرد. نمونۀ فوق از گفته های او نشانگر آنند که اولاً دهقانان در جنگی که لنین بمنظور« سوسیالیزه » کردن روسیه برپا داشته بود ،نه به دولت بلشویکی و نه به کارگران نگرویده بودند. قبلاً مستدل گردید که لنین دهقانان را بزور مجبور به « دفاع طلبی انقلابی » کرده بود. و از طرف دیگر نقل فوق از گفته های او ویا بسیاری از اظهارات دیگر آنچنانی او ، روشنگر آنند که دهقانان فقیر و کم زمین با تمامی حقانیتی که نسبت به کسب زمینهای فئودالها ، دارا بودند ولی بطور طبیعی نمیتوانستند مجریان سوسیالیسم مورد نظر مارکس باشند.

لنین در دورۀ کمونیزم جنگی دروهلۀ اول از در ترغیب دهقانان در آمده بود و با ارائۀ مضامینی اخلاقی آنها را تشویق به وام دادن به دولت ورشکسته ای همچون دولت بلشویکی دوران کمونیزم جنگی کرده بود. ولی دور اندیشی مبتنی بررفع نیازهای آینده خود دهقانان از یکطرف و موضع کاسبکارانۀ آنها ، که این نیز هر صاحب « کالائی » راملزم به در پیش گرفتن«  واقع بینی » تجاری خواهد کرد ، از طرف دیگر ، دهقانان را وادار به تحویل ندادن غلۀ مازاد بر مصرف خود به دولت بلشویکی کرده بودند. ولی از نظر لنین ، تداوم حکومت بلشویکی که  مبتنی بر پیروزی آن حکومت در جبهه های جنگ بود ، غیر قابل اغماض بود و میبایستی بهر طریق ممکنی مازاد غلۀ دهقانان ، اخذ میشد . لذا اینبار لنین از در شاخ شانه کشیدن در مقابل دهقانان در آمده بود. او این بار با صدور فرمان « جنگ صلیبی » برعلیه دهقانان ، بخشی از وفاداران حزبی را روانۀ دهات روسیه کرده بود  تا بزور غلۀ مازاد بر مصرف دهقانان ، از آنها ، ستانده شود. مضمون فرمان او از آن بابت چنین بود:

« باید علیه محتکرین غله ، کولاکها ، غارتگران ، سازمان شکنان ، رشوه خواران و نیز علیه برهم زنندگان نظم اکید دولتی در امر جمع آوری و حمل و توزیع غله برای افراد و نان برای ماشین ، « جنگ صلیبی » عظیمی بپا دارد.» ( ۳۶ )

مسلماً در آنزمانیکه لنین چنان فرمانی را صادر کرده بود ،هنوز دهقانان ثروتمند و دارای زمینهای نسبتاً وسیعی در روسیه وجود داشتند که با احتکار مقدار معتنابهی غله باعث قحطی هرچه بیشتر مواد خوراکی شده بودند. ولی واقعیت آن بود که فرمان  « جنگ صلیبی » تنها بر علیه آنچنان قشری از روستائیان صادر نشده بود بلکه تمامی دهقانان فقیر و میانحالی که توانسته بودند حتی یک « پوط » ( واحد وزن یا حجم در روسیۀ  آن زمان ) غله ذخیره نمایند ،و از دادن آن به دولت بلشویکی سر باز زده بودند بعنوان کولاک از طرف ماً مورین بلشویکی ، تحت پیگرد قرار میگرفتند.در این مورد بجاست به گفتۀ زیر توجه شود.

« قشر بندی طبقاتی در روستا واقعیتی انکار ناپذیر بود؛ اما معیارهائی که بر اساس آن دهقانان به کولاک ( یا دهقان ثروتمند )، دهقان میانه حال و دهقان فقیر تقسیم بندی میشدند نا مشخص و متغیر بود.این معیارها را بعضا مقتضیات سیاسی در مقاطع زمانی مختلف تعیین و تحمیل میکرد. لفظ کولاک علی الخصوص ناسزائی شد که در تبلیغات حزبی بر دهقانانی  که به خاطر قصورشان در تاً مین مطالبات غله گرفتار خشم مقامات میشدند نثار میگشت . » ( ۳۷ )

البته لازم است توجه شود که حمله به سطح زندگی دهقانان فقیر و میانه حال نه صرفاً بخاطر تعبیر ناروشن از عنوان کولاک صورت گرفته بود بلکه علاوه بر چنان مواردی آنچنان اقشاری از دهقانان روسیه در آنزمان اساساً  بنا به دستورات صریح بلشویکی به مجریان جمع آوری غله ، مورد اجحافات آن مأموران قرار گرفته بودند. مضمون دستور مورد نظر چنین اشعار میداشت؛

« در این هنگام که خلق در قحطی بسر میبرد و بیکاری با مخافت هرچه بیشتری یکه تازی میکند،  هرکس یک  پوط  غله را پنهان کند هرکس دولت را از یک پوط سوخت محروم سازد در حکم بزرگترین جنایتکارانست .

در چنین موقعی – و برای جامعۀ حقیقتاً کمونیستی همواره- هر پوط غله و سوخت در حکم مقدسات است. » ( ۳۸ )

نکتۀ دیگری که در ارتباط با سیاست اخذ اجباری غله لازمست بیان گردد اینست که ؛ گرچه بلشویکها اخذ اجباری غله از دهقانان را بنام طبقۀ کارگر شوروی انجام میدادند ولی واقعیت آن بود که بخش عمدۀ همان طبقۀ کارگر مورد ادعای بلشویکها ،همانند دهقانان ، از اجرای چنان سیاستی دوری گزیده بودند. بنا به همان واقعیت بود که رهبران بلشویکی موفق نشدند که در اجرای دستورات مربوط به اخذ اجباری غله ، از همیاری کمیته های دهقانان فقیر و یا کارگران غیر بلشویکی بهرهمند گردند. از همین رو بود که بار گران جمع آوری اجباری غله بردوش همان « قشر ضعیف از کارگران » وفادار بلشویکی ، قرار گرفته بود. قسمت عظیمی از کارگران غیر حزبی در آنشرایط به امید یافتن قوت لایموتی، شهرها و محل های کار خود را ترک و راهی دهات ، شده بودند. در آنشرایط آنچنان کارگرانی مورد استهزاء و تمسخر لنین قرار گرفته بودند. در این مورد وضعیت آنزمان کارگران یکی از کارخانه های عمدۀ شهر پتروگراد ، نمونه ای بود که چگونگی دل نبستن کارگران غیر حزبی به اجرای « سوسیالیسم » بلشویکی را نشان میداد .لنین خود در آن مورد مشخص چنین گفته بود:

« نمایندۀ کارگران پتروگراد بمن میگفت در کارخانۀ پوتیلوف ما ۴۰ هزار نفر داشتیم. ولی اکثریت آنها از کارگران « موقتی» غیر پرولتر ، و افراد غیر قابل اعتماد و بیحالی بودند. اکنون  ۱۵ هزار نفر باقی مانده اند.» ( ۳۹ )

بلشویکها در دورۀکمونیزم جنگی با وجود تمامی بگیر و ببندهائی که بمنظور دستیابی به آذوقۀ مصرفی کارگران شهری و نفرات ارتش سرخ، راه انداخته بودند،هنوز نتوانستند ، توزیع تولیدات کشاورزی را، آنطوریکه مورد نظرشان بود ، تحت کنترل خود در آورند. آن حکومت در اوج قدرت ارتش سرخ و بعد از دوسال تجربۀ حاکمیت بر شوروی ، تازه توانسته بود نیمی از محصول غلۀ سال ۱۹۱۹- ۱۹۱۸  را به نرخهای ثابت دولتی اخذ نمایند. نیم دیگر آن که معادل ۴۰ میلیون پوط غله بود ، از مجاری غیر رسمی و به قیمتهای گزاف ، توسط تجار و دوره گردان خرده فروش ، خریداری و در قبال کسب سودهای گزافتری وارد بازار مصرف شده بود. ( ۴۰ )

زمانی بود که بلشویکها بمنظور تحت کنترل درآوردن محصولات کشاورزی ، به حمایت دهقانان فقیر از خود پشت بستند.و با چنان خیالی از در مخالفت با دیگر اقشار دهقانی در آمده بودند. آنها بعد از سرخوردگی از حمایت مورد انتظارشان از جانب دهقانان فقیر ، به دلجوئی از دهقانان میانه حال درمقابل کولاکها و زمینداران مرفه پرداختند. ( ۴۱ ) دهقانان میانه حال هم باز نتوانسته بودند منظور بلشویکها را برآورده نمایند . زیرا که همچنانچه قبلاً هم ذکر گردید ؛ گرچه وجود اختلافات طبقاتی در روستاهای آنزمان روسیه واقعیتی انکار ناپذیر بود . ولی با آنوصف هیچیک از اقشار و طبقات دهقاتی در شرایط آنزمان روسیه ،نیروی طبقاتی مناسب جهت شروع و پیشبرد سوسیالیسم علمی مارکس نبودند و نمیتوانستند باشند.

بلشویکها بجز اجرای سیاستهای فوق الذکر در زمینۀ دسترسی به آذوقه و محصولات کشاورزی ، به اجرای سیاستهای دیگری روی آورده بودند که به راًوس مطالبی از آنهااشاره خواهد شد.

سیاستهای بلشویکی در زمینۀ ایجاد زراعت کلکتیو( اشتراکی )

بغیر ازسیاست مربوط به اخذ اجباری غلۀ مازاد بر مصرف دهقانان ، بلشویکها به اجرای زراعت کلکتیو [ اشتراکی ] در اراضی وسیع، روی آورده بودند.در این مورد با اشاره به اظهارات ذیل ، ادامۀ بررسی عملکردهای بلشویکی در دورۀ کمونیزم جنگی ، پی گرفته خواهد شد.

« مقامات گاه به گاه از هدف گرامی و سوسیالیستی زراعت کلکتیو [ اشتراکی ] در اراضی وسیع یادی میکردند. تعدادی کمونهای کشاورزی یا « مزارع کلکتیو» ( کلخوز kolkhoz ) توسط ایده آلیستهای کمونیست ، که برخی شان خارجی بودند ، بر پایۀ کار و زندگی مشترک بنا گردید. اما اینها کمکی به حل مشکل تغذیۀ شهرها نکرد. « مزارع شورائی » ( سوخوز sovkhoz ) توسط دولت شوروی ، شوراهای ولایتی یا محلی ، و گاه بنگاههای صنعتی تحت کنترل وسنخا ،با هدف مشخص تهیۀ آذوقه برای قحطی زدگان شهری و کارگران کارخانه ها ،ایجاد شد. سوخوز ها کارگر مزدی استخدام میکردند، و گاه با عنوان  « کارخانه های سوسیالیستی غله » از آنها یاد میشد. اما در مقابل مقاومت دهقانان که در وجود آنها بازگشت به بزرگ مالکی راکه زیر ضربات انقلاب خرد شده بود میدیدند ،توفیق چندانی نیافت ، بخصوص که سوخوزها اغلب در املاک مصادره شده تاً سیس میشدند و مدیران باقیمانده از رژیم سابق را به خدمت میگرفتند. » ( ۴۲ )

طی مطالب مندرج در صفحات پیش ،سعی شد ، سیاست و عملکردهای بلشویکی در دورۀ کمونیزم جنگی ،که از ماههای آخر سال ۱۹۱۸ شروع و به زمستان ۱۹۲۰ ختم شده بودند ، مورد بررسی قرار گیرند. آن سیاستها بر بستر عملی نمودن بخشی از سیاست اقتصادی دورۀ تنفس،به اجرا در آمدند. طی آجرای آن سیاستها و الحاقات بعدی مربوط به آنها ،بلشویکها در دورۀ کمونیزم جنگی از طبقۀ کارگر روسیه ، انجام کار شدید و طولانی را در قبال دریافت سهمیۀ ناچیزی از مواد غذائی ، طلب کرده بودند. ضمناً آنها با سیاستهای ویژه ایکه در پیش گرفتند، بگونه های مختلف دهقانان را تحت فشار قرار داده و آنها را مجبور به شرکت در « دفاع طلبی انقلابی » مورد نظر خویش کرده بودند.

لنین تمامی اجحافات و تضییقاتی که بلشویکها بر کارگران و دهقانان روا داشته میشد  را به بهانۀ مقابله با بورژوازی داخلی و یا خارجی ، بعنوان امری ضروری، در پیشبرد نظام « سوسیالیستی » توجیه کرده بود. در واقع او جهت رسیدن به هدفی که مدّ نظرش بود ،بهر وسیله و روشی متشبث شده بود . ولی آیا طبق مضامین مارکسی هدف اگر هر چه قدر هم گرامی باشد ، می تواند بکارگیری هر وسیله و شیوۀ ممکنی را توجیه نماید ؟ مسلمأ تا آنجائیکه هدف مورد نظر ایجاد نظام سوسیالیستی مبتنی بر نظریۀ علمی مارکسی باشد،رسیدن به آن ، بدون به میدان آمدن کارگران با درجاتی مکفی از  تشکل و آگاهی طبقاتی ،وبدون استفاده از شیوه ها ی مبارزاتی ئیکه هم  تحقق منافع آنی  کارگران و زحمتشکان جامعه رادر بر داشته باشد و هم در جهت درستی  بسوی اهداف نهائی سوق یابد ،امکان ناپذیر خواهد بود.

                                                                                                                                                        m.rahsepar@hotmail.com 

 

توضیحات :

۱ –  به مجوعه آثار لنین صفحات ۶۲۱ تا ۷۸۷ مراجه شود.

۲ – انقلاب روسیه ۱۹۲۹-۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحۀ ۳۱

۳ و ۴ –     ”      ”        ”          ”                    ”        صفحۀ ۳۳

۵ –    انقلاب روسیه ۱۹۲۹ – ۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحات ۴۳ و ۴۴ و ۴۵

۶ –   ”       ”      ”             ”                    ”      صفحۀ ۴۳

۷ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۷۰۲ ستون اول

۸ –      ”      ”    ”  صفحۀ ۷۰۴ ستون اول

۹ –     ”      ”    ”   صفحۀ ۷۰۴ پاراگرافهای اول و دوم

۱۰ – تاریخ انقلاب روسیه ۱۹۲۹- ۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحۀ ۱۰۰

۱۱ –    ”       ”      ”              ”                  ”        صفحۀ ۱۰۱

۱۲ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۷۰۱ ستون دوم پاراگراف آخر و صفحۀ ۷۰۲ ستون اول

۱۳ – انقلاب روسیه ۱۹۲۹ – ۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحۀ ۳۴

۱۴ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۶۹۱

۱۵ –      ”      ”   ”  صفحۀ ۶۹۱ پاراگراف دوم

۱۶ –      ”      ”   ” صفحۀ ۶۹۱ پاراگراف دوم

۱۷ –     ”      ”    ” صفحۀ ۷۰۸ ستون اول پاراگراف آخر و بخشی از ستون دوم در همان صفحه

۱۸ –    ”       ”    ” صفحۀ ۷۰۰ ستون دوم

۱۹ –    ”      ”    ” صفحۀ ۶۹۳ ستون دوم و صفحۀ ۶۹۴ ستون اول

شماره های ۲۰ و ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ – انقلاب روسیه ۱۹۲۹-۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحۀ ۳۱

۲۴ –  تاریخ انقلاب روسیه ۱۹۲۹-۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحات ۳۱ و ۳۲ 

شماره های ۲۵ و ۲۶ – تاریخ انقلاب روسیه ۱۹۲۹ – ۱۹۱۷ از ای.اچ . کار صفحۀ ۳۱

۲۷ – تاریخ انقلاب روسیه ۱۹۲۹ – ۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحۀ ۳۳ پاراگراف آخر

۲۸ –    ”     ”       ”            ”                   ”        آواخر صفحۀ ۳۳ و اوائل صفحۀ ۳۴

۲۹ –    ”     ”       ”            ”                   ”  صفحۀ ۳۴ پاراگراف آخر

۳۰ و ۳۱ –    ”     ”       ”            ”          ”   صفحۀ ۳۵

۳۲ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۸۰۴ ستون اول پاراگراف اول

۳۳ و ۳۴ – ”  ”    ”  صفحۀ ۶۲۲ ستون دوم

۳۵ –        ”   ”    ” صفحۀ ۷۱۰ ستون اول

۳۶ –        ”   ”    ” صفحه ۶۲۳ ستون دوم پاراگراف سوم

۳۷ – انقلاب روسیه ۱۹۲۹ – ۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحۀ ۳۲

۳۸ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۶۲۴ ستون اول پاراگراف سوم

۳۹ –     ”      ”    ”  صفحۀ ۶۲۳ ستون دوم پاراگراف سوم

۴۰ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۷۱۶

۴۱ –     ”      ”    ”  صفحات ۶۷۶ تا صفحۀ ۶۸۲

۴۲ – انقلاب روسیه ۱۹۲۹ – ۱۹۱۷ از ای . اچ . کار صفحات ۳۲ و ۳۳