بررسی شکست تجربهً شوروی / قسمت دهم

طرح مربوط به ادارۀ امور جامعه ،بعد از شش ماهۀ اول حاکمیت

در قسمتهای قبلی ، عملکردهای سیاسی و اقتصادی بلشویکها در دورۀ شش ماهۀ اول حاکمیت آنها بر شوروی مورد بررسی قرار گرفت. ضمن آن به این مسئله اشاره شد که در آن دوره بنا به رهنمود و فرمانهای لنینی، سعی در اجرای شتابان « سوسیالیسم » به شیوۀ بلشویکی شده بود.ولی بنا به دلائل زیادی،که پاره ای از آن دلائل قبلأ مورد اشاره قرار گرفت، بلشویکها در آن دوره بجز در زمینۀ تثبیت نسبی حاکمیت حزبی خویش ،در سایر زمینه هائی که مربوط به ادار امور اقتصادی جامعه و یا کسب همدلی  زحمتکشان میشد ،ناموفق بودند . بطوریکه آنها بعد از شش ماهۀ اول حاکمیت خویش ،از اجرای « سوسیالیسم » و بعمل در آوردن اصول کمون پاریس عدول کردند . و مضامین سیاسی و اقتصادی دیگری را دردستور اجرا گذاشتند،که آن مضامین در تضاد کامل با برنامۀ « سوسیالیزه » کردن شوروی قرار گرفته بود.

قبلأ ذکر گردید که بر مبنای نگرش ویژۀ لنین به کارکرد سرمایه های انحصاری در جهان و جایگاه « انقلابیون حرفه ای »   در مبارزۀ طبقاتی کارگری ، اقدام به شروع « سوسیالیسم » ،در روسیۀ عقب مانده شده بود. لنین و بلشویکها خود در آن مقطع زمانی ، همپای دیگر صاحبنظران به عقب ماندگی روسیه و ضعف توان طبقاتی کارگران آن دیار آگاه بودند.ولی آنها علیرغم وقوفشان بر آن واقعیات ،با چشم داشت از انقلاب کارگری در آلمان و پیروزی زود فرجام آن ، تغییراتی را در زمینۀ ادارۀ امور جامعه،در پیش گرفته بودند. ولی بر خلاف انتظار آنها، مختصات مبارزۀ طبقاتی در آلمان ،انقلاب همه گیر کارگری در آن دیار و پیروزی آن را به آیندۀ نامعلومی که وقوع آنرا نمیشد پیش بینی کرد ، موکول کرده بود.لذاابقاء وتداوم آن تغییرات اقتصادی هم که در روسیه با پشت بستن به پیروزی انقلاب کارگری در آلمان ،در پیش گرفته شده بود،به امری محال تبدیل شده بود.زیرا بدون بهره گیری از توان اقتصادی و کارآئی های طبقۀ کارگر آلمان و صرفآ به امید پتانسیل های اقتصادی بالفعل خود روسیه و توان تجربی و دانش اقتصادی طبقۀ کارگر آن دیار ، پای فشردن بر تداوم نظامی که بلشویکها خود « سوسیالیسمش » می نامیدند ،امکان ناپذیر بود . بربستر وجود مجموعه ای از واقعیات فوق بود که طرح سیاست « دورۀ تنفس » کوتاه مدتی که براثر صلح با آلمانها بدست آمده بود، ریخته شد. که ذیلأ بطور مشخص تری ،به آن سیاست و عملکردها ، پرداخته خواهد شد.  

ازنظر بلشویکها«اعتلای اقتصادی وبالابردن قدرت دفاعی» ( ۱ ) روسیه،درمارس ۱۹۱۸ که صلح باآلمانها حاصل شده بود،از اولویت درجه اولی برخوردارشده بود.آنها  خود ازآن بابت چنین اشعار داشته بودند که:

« جمهوری شوروی روسیه درسایهً صلحی که بدست آمده است- باوجود تمام شاقی وناپایداری آن- برای مدت معینی امکان می یابد نیروهای خودرا درمهمترین« دشوارترین جهت انقلاب سوسیالیستی- یعنی وظیفهً سازمانی متمرکز کند. ……………… ما باید قوای خودرابه منتها درجه بکاراندازیم تا از تنفسی که درنتیجهً تلاقی  یکسلسله شرایط بدست آورده ایم برای التیام جراحات بسیار شدیدی که جنگ برتمام پیکر اجتماعی روسیه وارد نموده است وبرای اعتلای اقتصادی کشور، که بدون آن سخنی هم دربارهً ارتقاء کم وبیش جدی قدرت دفاعی نمیتواند دربین باشد استفاده نمائیم.

ونیز بدیهی است که مساعدت جدی ما به انقلاب سوسیالیستی باختر که بحکم یکسلسله علل بتاًخیر افتاده است بهآن میزانی خواهد بود که مابتوانیم وظیفهً سازمانی را دربرابر ما نهاده شده است انجام دهیم.( ۲ )

دسترسی بلشویکها به اهداف تعیین شدهً فوق،بخصوص بعداز نا موفق ازآب درآمدن اجرای طرح اقتصادی قبلی لنین و فرمانها و قطعنامه های مربوط  به آن ،مبرمیت خاصی یافته بود.لذا آنها در آن شرایط در صدد ایجاد تغییراتی در سیستم ادارۀ امور جامعه  برآمده بودند. قبلاً ذکر گردید که،حد اقل انتظاریکه لنین ازاجرای اولین طرح اقتصادی خویش وفرمانها وقطعنامه های صادرهً مربوط به آن،داشته بود،ایجاد اقتصادی متمرکز که میبایستی، تحت کنترل دولت در می آمد، بود. ضمناً درهمان مقطع بلشویکها همزمان با کوششهای مربوط به تمرکز یافتن اقتصاد واعمال کنترل دولتی برآن، با تقلید از اصول کمون پاریس،قصدمعمول داشتن «سوسیالیسم» درروسیهً عقب مانده راکرده بودند. ولی تجربهً شش ماههً اول حاکمیت درچنان شرایطی،حقایق بیشتری را به آنها شناسانده بود.لذالنین در بازنگری به عملکردهای ششماههً گذشته، از عدم موفقیت دراداره کردن امور اقتصادی صحبت بمیان آورده بود.و برخلاف ماههای قبل از حاکمیت( که در آنزمان او پنداشته بود،فقط صدور یک فرمان از طرف دولتی که انقلابی باشد کافیست تا کارگران کنترل خود رابرفعالیتهای اقتصادی اعمال دارند)،دردورهً تنفس از ادارهً امور اقتصادی بعنوان دشواری عمدهً حاکمیت نام برده بود.بخشی ازبیانات اواز آن بابت چنین بود؛

« ماباایجاد نوع جدید یعنی نوع شوروی دولت که به توده های زحمتکش وستمدیده امکان میدهد مستقلاً درساختمان جامعه نوین شرکت کاملاً فعال نمایند- فقط بخش کوچکی ازوظیفهً دشوار خود را انجام داده ایم.دشواری عمده دررشتهً اقتصادی است وآن شامل عملی نمودن دقیقترین حساب وکنترل همه جائی دررشتهً تولید وتوزیع محصولات وبالا بردن قدرت تولیدی کار واجتماعی نمودن عملی  تولید است » ( ۳ )

بیانات فوق همچون اکثرادبیات سیاسی لنین،مزیّن به ظاهری تبلیغی میباشد، که درپس آن به بخشی ازحقایق تلخ مربوط به دشوار بودن ادارۀ امور اقتصاد،اذعان شده بود.ادعای امکان شرکت کاملأ فعال و مستقلانه « توده های زحمتکش و ستمدیده در ساختمان جامعه »، همان ظاهر آراسته ای بود که با بزرگنمائی و غیر واقعی جلوه دادن آن ،سعی در مستور داشتن نقش و جایگاه دولت بلشویکی در عدم موفقیت ادارۀ امور اقتصاد جامعه، شده بود.

 اینکه سیستم حاکمیت بلشویکی به تودهای زحمتکش اجازۀ شرکت مستقلانه در ادارۀ امور جامعه را نمیداد. واقعیتی بود که در قسمتهای قبلی سعی شد از طریق مباحث مربوط به کارکرد شورائی در روسیه وچگونگی جایگاه دولت تصمیم گیرنده و مجری تصمیمات خویش در ادارۀامور جامعه،آن واقعیت مورد بررسی قرار گیرد. ولی در هر حال در پس پردۀ چنان ادعائی،لنین به دشوار بودن ادارۀ امور اقتصاد جامعه اقرار کرده بود. منتها او ضمن اذعان به آن امر ، سعی در توجیه ناتوانی بلشویکها در ادارۀ امور اقتصاد کرده بود. که درواقع مضمون چنان اعترافاتی، همچون عذر بدتراز« گناه»، بجای بیان واقیات،بر پایه ای انحرافی ،درصدد دفاع و توجیه دیدگاه وبینش دوران قبلی بلشویکی ،بر آمده بود. او در توجیه کجرویهای قبلی بلشویکها گفته بود؛

« ثانیاً مادرآنزمان نمیتوانستیم بجای اسلوبهای سرکوبی اسلوبهای اداره کردن را درنخستین سطح قراردهیم زیراکه فن اداره کردن جبلی افراد نبوده،بلکه اکتسابیست. درآنزمان ما چنین تجربه ای را کسب نکرده بودیم. ولی اکنون کسب نموده ایم.ثالثاً درآنزمان مانمیتوانستیم کارشناسان رشته های مختلف علم وفن را دراختیار داشته باشیم،زیراکه آنها یا درصفوف باگایفسکی ها نبرد میکردند ویا اینکه هنوز امکان داشتند ازراه کارشکنی مقاومت منفی سیستماتیک ومصرانه ای  ابراز دارند. ولی اکنون ما کارشکنان را درهم شکسته ایم.» ( ۴ )

دلائل فوق ملقمه ای از بیان حقایق بهمراه توجیهات نادرستی است که عیار حقایق آن بی اندازه ناچیزاست.اینکه دولت حاصل ازهر انقلابی وازآنجمله کارگران پیروز درفردای حاکمیت،طی پروسه ای کوتاه مدت ویا کمابیش طولانی ،مجبور به درهم شکستن مقاومتهای مختلف ضدانقلابیون خواهند شد ونتیجتاً با انجام آن امر مهم در تثبیت حاکمیت سیاسی به کف آمده، میکوشند،حقیقتی انکار ناپذیر است . بدیهی است که درطی چنان پروسه ای ،طبقهً انقلابی علیرغم تمرکز بیشترش برمسئلهً تثبیت حاکمیت سیاسی،نمیتواند از ادارهً اموراقتصادی جامعه چشم بپوشد ویا به بهانهً بی تجربگی،عرصهً ادارهً اقتصاد جامعه را تبدیل به آزمایشگاهی جهت اجرای طرحهای تخیلی نماید.

ضمناً این گفته که؛ « فن اداره کردن جبلی افراد نبوده،بلکه اکتسابیست» واقعیتی انکارناپذیراست.ولی چنان واقعیتی رادستآویز ندانم کاریهای گذشته،که اساس ومبنای شروع ومعمول داشتن «سوسیالیسم» درروسیه شده بود،قراردادن، نظریست صرفاً بلشویکی وربطی به علم مارکسیستی ندارد. زیراکه شروع سوسیالیسم وانقلاب کارگری،برمبنای سطحی مطلوب از آگاهی ودانش «قبلاً کسب شدهً » طبقهً کارگر وبخصوص پیشروان آن طبقه،قرارخواهد گرفت. دست یافت به چنان کیفیتی مستلزم، سطحی لازم از آمادگی های قبلی طبقۀ انقلابی و بخصوص پیشروان آن میباشد.حزب و تشکلهای حقیقی ایکه بافت سازمانی آنرا پیشروان کارگری تشکیل داده باشند،نمی تواند در دورۀ مبارزات اپوزیسیونی اش، در حد امکاناتش بفکر دستیابی به سطحی از علوم و فنون اداره کردن جامعه ، نباشد. امروزه تمامی احزاب مترقی ایکه در اپوزیسیون دولتهای حاکم بر جامعۀ خویش قرار دارند،از طریق ارائۀ برنامه ها،مضامین بودجه ای و سایر رهنمودهای مشخص مربوط به ادارۀ امور جامعه ،دولتهای وقت را به مصاف می طلبند.و تمامی آنچنان فعالیتهائی ، ضمن اینکه خود مستلزم کسب آگاهی و فنون لازمی است ولی از طرف دیگر چنان کوشش هائی بستری را تشکیل میدهند  که قرار گرفتن در آن بر آگاهی و تجربیات پیشروان کارگری نسبت به ادارۀ امور جامعه، می افزاید.پیشروان طبقۀ کارگر ، حتی در جوامعی که دیکتاتوری ها بر آن تسلط دارند ،نبایستی تحت هر بهانۀ بظاهر قابل توجیهی فکر خودآمادگیهای لازم و در حد امکان موجود در زمینۀ ادارۀ امور جامعه را از سر بدر کنند. و بلشویک وار امکانات امروزه و فی الحال موجود را (در هر حد ممکن و نا چیزی هم که میتواند بدست آید ) نادیده بگیرند.زیرا که نبودن و یا کم بودن امکان فعالیت تحت حاکمیت دیکتاتوریها ، خود مسئله ایست و قصد نداشتن و یا بفکر انجام آن کار نبودن هم خود مسئلۀ جداگانۀ دیگریست.

در قسمتهای قبلی راجع به چگونگی کسب و ارتقاء آمادگیهای طبقۀ کارگر در فردای پیروزی حاکمیت سیاسی ، مطالبی ارائه شد. همچنانچه در آن دوران طبقۀ کارگر نمی تواند در ادارۀ امور جامعه صرفأ به اعمال زور و « سر پنجۀ اهنین » متکی گردد. در دوران مبارزات اپوزیسیونی هم آنها نبایستی، علیرغم وجود خفقان وحاکمیت دیکتاتوری درجامعه ،غافل از کسب دانستنی ها و تجارب مربوط به ادارۀ امور اقتصاد جامعه خویش باشند.چنین امری در دوران مبارزات اپوزیسیونی کارگران،بطور ویژه در حیطۀ وظائف حزب و یا تشکلهای غیر صنفی و سراسری کارگری قرار دارد. وظائف آنچنان احزابی منحصر به افشا کردن سیاستها و برنامه های اقتصادی دولت های بورژوائی ،نخواهد بود.

احزاب مترقی ایکه در اپوزیسیون دولتهای حاکم بر خویش قرار دارند،ضمن افشاء کردن برنامه و عملکردهای سیاسی و اقتصادی دولت حاکم، همچنین بدیل والترناتیو های سیاسی و اقتصادی خویش را هم ، به جامعه ارائه میدهند و اساسأ از آنطریق است که دولت وقت را در زمینۀ اقتصادی به مصاف می طلبند. احزاب و سازمانهای امروزی مدافع طبقۀ کارگر که متأثر از سنتهای لنینی میباشند ودر اپوزیسیون حاکمان وقت قرار دارند،بجز مضامین اقتصادی گنجانده شده در بخش حداقل و حداکثر برنامهای حزبی خویش ،با هیچ پلاتفرم و طرحهای اقتصادی دیگری که توانسته باشند عملکردهای اقتصادی حاکمان وقت را بچالش بکشند، تداعی نمیشوند. بعبارت دیگر آنها بصرف ارائه دادن، مضامین اقتصادی بخش حداکثر و حد اقل بر نامه های حزبی ،خود را در قبال فراهم کردن بدیلهای کارگری ایکه در هر دورۀ بودجه ای،و یا دوره های نسبتأ طولانی تری، فعالیتهای اقتصادی دولتهای وقت را بچالش بکشند،بی وظیفه کرده اند.درپرتوچنان نگرش محدودی به مبارزات اپوزیسیونی، حقایق مربوط به توان اقتصادی وپتانسیلهای واقعی تولیدی جامعه از یکطرف و چگونگی بمصرف رسیدن درآمدهای کشور و فعالیتهای اقتصادی رژیمهای حاکم،از طرف دیگر، خارج ازدامنۀ دید وشناخت فعالین آن احزاب ،قرار خواهند گرفت.بی اطلاعی فعالان حزبی ، ویا بعبارتی خوشبینانه ، اطلاعات غلط و ناقص آنان، از آن واقعیات،تأثیرات منفی ای هم بر فعالیتهای افشاگرانۀ آنها خواهد گذارد.زیراکه هرچه اطلاعات و دانستنی های اقتصادی دست اندر کاران حزبی کمتر باشد بهمان نسبت فعالیتهای افشاگرانۀ آنها هم که درارتباط با عملکردهای اقتصادی و ضد کارگری دولتهای حاکم انجام میگیرند ،در چهار چوب بسیار تنگ و محدود تری انجام خواهد گرفت. آنها در آنصورت مجبورند بدیهیاتی که از دید عامۀ مردم هم پوشیده نیست را مبنای فعالیتهای افشاگرانۀ خویش قرار دهند. که این چنین فعالیتهائی گرچه در حد خود لازم و ضروری هستند و بایستی با دامنۀ گسترده تری در پیش گرفته شوند ولی محدود ماندن در آن چهار چوب نمیتوانند بهره ای از آماده سازی طبقۀ کارگر در امر ادارۀ امور اقتصاد را در بر داشته باشد.

در هر حال اینکه هردانش وفنونی «جبلی افراد نبوده،بلکه اکتسابیست» ،حکمی است کلی که در حالت انتزاع کاملأ درست است. ولی ضروریات مربوط به ادارهً امور اقتصادی هرجامعهً مشخصی ،امری خلق الساعه نیست  وهمچنین درروسیه چنان نبود. ضمناً لنین وبلشویکها هم درطی سالهای دوران کار وزندگی مبارزات اپوزیسیونی خویش،دردنیای بکر وخالی از وجود هرگونه علوم وتجربیات مربوط به چگونگی اقتصاد و ادارهً امورآن ،قرارنداشتند تا که بهنگام کسب حاکمیت مجبور شوند،همهً دانستنیهای لازم درآن زمینه ها راخود ازنو کشف ویا تجربه نمایند.بلکه بنا به واقعیات تاریخی بیشماری ،بشر تا شروع حاکمیت بلشویکی بر روسیه، درمسیر رشد شیوهً تولید بورژوائی درکشورهای پیشرفتهً جهان، به علوم وفنون وتجربه های بسیاری درزمینهً اقتصاد وادارهً امورآن دست یافته بود.وضمناً درکنار آن واقعیات نقد علمی  مارکس به شیوهً تولید وتوزیع بورژوائی ازیکطرف وارائهً رهنمودهای اقتصادی مشخص اوبه کارگران پیروز درفردای شروع سوسیالیسم، وچگونگی استفاده از همان توانائی های قبلاً موجود،از طرف دیگر بخشی از دانش زمان شروع حاکمیت بلشویکی را تشکیل داده بودند.اما با وجود تمامی آن علوم وفنون وتجربیات ورهنمود ها، لنین راه ویژۀ مختص به خود که با رهنمودهای مشخص مارکسی وجنبه های نیک تجربیات اجتماعی بشر تا آنزمان مباینت داشت ، رابرگزیده بود.

 راهی را که بلشویکها در شش ماهۀ اول حاکمیت خویش بر روسیه در پیش گرفته بودند ،معمول داشتن « سوسیالیسم » در جامعۀ عقب ماندۀ روسیه با به اجراگذاشتن  کلیشه ای از اصول کمون پاریس و با اتکاء به نیروی طبقاتی و کاردانی های « قشر نازکی » از کارگران آنزمان روسیه ،بود. که در آنزمان ،همچنانچه قبلأ ذکر گردید ، نظر مشخص مارکسی در مورد تمامی آن موارد در دسترس بود.که عملکردهای سیاسی و اقتصادی بلشویکی بر خلاف آن نظریات و تجارب مفید ،صورت گرفته بود.

در پرتو چنان دیدی بود که  سعی در معمول داشتن« سوسیالیسم » بلشویکی شده بود.که آنچنان سیستمی از ادارۀ امور اقتصاد جامعه بجز آشفتگی بیشتر از پیش وضعیت اقتصادی،نتایج مثبتی ببآر نیآورده بود.لذا بعد از شش ماه از شروع حاکمیت بلشویکی،لنین در بازنگری به عملکردهای دورۀ قبلی،علل ناکامی های بلشویکها دراداره کردن امور اقتصادی را،درکم تجربگی ودرالویت بودن تثبیت حاکمیت سیاسی وهمچنین دروجود جنگ وعقب ماندگی روسیه، جستجو کرده بود.در پناه چنان توجیهاتی بود که درمارس ۱۹۱۸، با عدول از اجرای برنامه و قطعنامه های دورهً شش ماههً اول، به طرح اقتصادی جدیدی روی آورده شد. که درآن طرح از ایجاد« سازمان نوینی» با روابط ومناسبات جدیدی ،نام برده شده بود.هدف لنین ودیگر بلشویکها ازاجرای آن طرح ومناسبات اقتصادی جدید،دسترسی به« اعتلای اقتصادی » و « ارتقاء قدرت دفاعی» ( ۵ ) کشور بود.ولی طبق سیر حوادث تاریخی درروسیه ،دورهً تنفس حاصل شده ،بعلت شروع جنگهای داخلی،بعد از چند ماه به پایان رسید.و مضمون طرح ومناسبات اقتصادی جدید هم،در خدمت جوابگوئی به ضروریات جنگی، قرارگرفت.

گرچه فرصت پیش آمده دردورهً تنفس بسیار کوتاه بود و بعلت حملهً نطامی متعارضین داخلی،همه چیزدرخدمت دفاع ازحاکمیت بلشویکی قرارگرفته بود.ولی ازآنجائی که،چه دردورهً« کمونیزم جنگی» وچه بعدازآن،یعنی دردورهً آرامش نسبی بعد ازپیروزی بر ارتشهای سفید،همان مضمون اصلی طرح ومناسبات اقتصادی تعیین شده در دورهً تنفس بود که،مبنا واساس ادارهً امور اقتصاد شوروی را تشکیل داده بود،لذا پرداختن به دیدگاه اقتصادی بلشویکی در«دورهً تنفس»،ازاهمیت ویژه ای برخورداراست.ویژگی طرح اقتصادی ارائه شدۀ لنین در دورۀ تنفس بدان لحاظ بود که مناسبات اقتصادی حاکم بر همان « سازمان نوینی» که لنین وعدهً ایجاد آنرا درشوروی داده بود،بطور مشهودی ازمعیارهای مارکسیستی ،منحرف شده وبدرجات بسیار زیادی درانطباق بامناسبات متعارف بورژوائی قرارگرفته بود.

 طرح اقتصادی مارس ۱۹۱۸ لنین ومناسبات اقتصادی تعریف شده مربوط به آن،برخلاف طرح ناموفق شش ماههً اول حاکمیت بلشویکی،اولین طرحی بود که بطور سیستماتیک میتوانست  قابل اجرا باشد. قسمتهائی از آن طرح بعدها در دورۀ کمونیزم جنگی به اجرا در آمدند ودیگر بخشهائی آن نیز زیربنای سیاست اقتصادی نوین « نپ » را تشکیل داده بود. بنابراین پرداختن به دیدگاه اقتصادی بلشویکها دردورهً تنفس ،جای مهمی دربررسی شکست تجربهً شوروی خواهد داشت.که ذیلاً مطالبی درآنباره ارائه خواهد شد.

وضعیت اقتصادی روسیه بعد از شش ماهۀ اول حاکمیت بلشویکی

درشرایط مارس ۱۹۱۸ وضع اقتصادی روسیه هرچه بیشتر از پیش وخیم تر بودوفلاکت وگرسنگی همچنان بیداد میکرد،آن چنان وضعیت فلاکتباری قبل از شروع حاکمیت بلشویکها درمقیاس معینی موجودبود.اما همان سطح معین از فلاکت موجود ،درطی شش ماههً اول حاکمیت آنها، از یکطرف بعلت اجرای سیاستهای لنینی و طرحهای اقتصادی تخیلی ای او ، و ازطرف دیگر بعلت عدم کارآئی کمیته های کارگری درادارهً امور اقتصاد، هرچه بیشتر آشفته وویران تر ازپیش شده بود. همچنانکه قبلاٌ بیان شد،بلشویکها تحت چنان شرایطی،درمارس ۱۹۱۸،بفکر ایجاد نوع دیگری از سازمان تولیدی ومناسبات اقتصادی درجامعه افتادند.تا باجایگزینی آن با سازمانها و مناسبات قبلی ایکه چه بخشاً بطور خود بخودی وچه عمدتاً طبق ترغیب ویا احکام بلشویکی ،ایجاد شده بودند،به اقتصاد کشور اعتلائی بخشیده وقدرت دفاعی خویش را ارتقاء دهند. ولی نیل به هردرجه ازچنان اهدافی درشرایط آنروز روسیه،مستلزم همکاری افرادکاردان وکارآئی،درادارهً امور اقتصادی وتولیدی درجامعه بود.آنچنان افرادکاردان وکارآدرشرایط آنروزروسیه،همان مدیران،کارشناسان ومتخصصینی بودندکه قبل ازشروع حاکمیت بلشویکی،نقش اساسی ای درادارهً اموراقتصاد جامعه، ایفا کرده بودند.که بعداز۲۵ اکتبر ۱۹۱۷،کمیته های کارگری بنا به فرمانهای بلشویکی ،ازآنها بعنوان عوامل بورژوازی سلب اختیارکرده وخود سعی دربعهده گرفتن وظائف ومسئولیتهای مربوطۀ آنها،کرده بودند. درآنشرایط مدیران وکارشناسان ،به زور واداربه همکاری درقبال دریافت حقوقی که حداکثر معادل حقوق یک کارگر متوسط بود،شده بودند.لذا آنها درحد امکان دست به کارشکنی ویا خرابکاری زده بودند.

 باعدم موفقیت «کنترل کارگری» درادارهً امور ووخیم تر شدن وضعیت اقتصادی،نیاز به همکاری مدیران ومسئولین ومتخصصین خلع ید شده،امری اجتناب ناپذیر شده بود.لذا،ازآنها،درقبال برخورداریشان ازحقوقهای گزاف وکسب دوبارهً جایگاه اجتماعی ازدست رفتهً قبلیشان،دعوت بکارشد.مسلماً آنچنان رفتاری با متخصصین وکارشناسان، آشکارا عدول از اصول کمون پاریس،که زمانی اجرای کلیشه ای آن مورد مباهات بلشویکها قرارمیگرفت، بود.عملاً بازگردانیدن جایگاه اجتماعی سلب شده مدیران، کارشناسان ومتخصصین وپرداخت حقوقهای گزاف به آنها،اعادهً حیثیتی بود که از آن اقشار وطبقات میشد.لذا لنین قبل ازهر اقدامی درآنمورد،به شیوۀ مختص به خود از در توجیه وتئوریزه کردن،اعادهً«حیثیت» ازآنها درآمده بود.

درآنشرایط متخصصین وکارشناسان دوباره به کار دعوت شده،درقبال همکاری داوطلبانه با بلشویکها علاوه بر درخواست حقوقهای گزاف همچنین،خواستار ازبین بردن حق برگماری وبرکناری مسئولین ازجانب کارگران شده بودند.آنها آنچنان خواسته ای راعملاً به بلشویکها تحمیل کردند.و ازآن زمان ببعد، یکی دیگرازاجرای اصول کمون پاریس در شوروی،رسماً متوقف شد.مسلماً پذیرش چنان شروطی از جانب بلشویکها که قبلاً شروع نظام «سوسیالیستی» و ایجاد« دیکتاتوری» پرولتاریا درروسیه را، اعلان کرده بودند، کارآسانی نبود.ولی ازطرف دیگر تن ندان به اجرای آن شروط ، وخامت هرچه بیشتر اوضاع اقتصادی را دربرمی داشت، که آن نیز به مصلحت وبه نفع تداوم حاکمیت سیاسی بلشویکی نبود.

بلشویکها با توجه به اینکه تاآنزمان همیشه سعی کرده بودندکه چپ رویهای قبلی خودرا بعنوان «قاطعیت وسازش ناپذیری کارگری» معرفی نمایند،درآن شرایط کوشیدند تا تن دادن به تمامی شروط تعیین شدهً کارشناسان ومدیران را،غیراساسی وجزئی جلوه دهند.عقب نشینی آنها درآن مسیر بحدی بود که آنهابه هرآنچه که زمانی نزد خود لنین روشهای مذموم بورژوائی تلقی شده بود،دست زدند.وطبقهً کارگر را به بهانهً اینکه « حکومت شوروی» برقراراست و« دیکتاتوری پرولتاریا » برکلیهً امور کنترل دارد،تسلی میدادند.

« بکاربردن قدرت دیکتاتورمنشانهً افراد جداگانه » ( ۶) عنوان بحثی ازجانب لنین بودکه درتوجیه عدول ازاجرای برنامهً اقتصادی وفرمانهای مربوطه دردورهً اول حاکمیت بلشویکی ،ارائه شده بود.دفاع سرسختانهً لنین از« بکاربردن قدرت دیکتاتور منشانهً افرادجداگانه» تیرخلاصی بود که برپیکر نیمه جان دموکراسی شورائی واجرای بقایای اصول کمون پاریس درروسیه،شلیک گردید.وازآن پس اعمال بی پردهً دیکتابوری فردی وحزبی، رسمیت یافت.وآن خود نیز یکی ازپایه های اصلی سیاستی شد که برزیربنای مناسبات اقتصادی تعیین شده دردوران تنفس،استوار گردید.

نظام ویژه ایکه همزمان با اعادهً« حیثیت»از متخصصین وکارشناسان دوباره بکارگرفته شده،قراربودبر«سازمان نوین» مورد نظر لنین،حاکم گردد،دردوبعد سیاسی واقتصادی خلاصه میشد.گرچه آن دو بعد مورد نظراز فعالیتهای بلشویکی در آن دوره، ارتباط تنگاتنگ و ارگانیکی با هم داشتند ولی جهت تسهیل ، ذیلاً  هریک از آن دو بطور مجزاازهم مورد بررسی قرارخواهند گرفت.

۱ – مضمون سیاسی «سازمان نوینی» که دردورهً تنفس مدنظر بلشویکها قرارداشت.

درخواستهای کوتاه مدت،مدیران،متخصصین وکارشناسان دوباره دعوت به کارشده عبارت بودند از؛لغو ضوابط مربوط به محدودکردن حداکثر حقوق ومزایای پرداختی. بلشویکها پرداخت حقوقهای گزاف  را قبول کردند.که البته درخواست  مدیران وکارشناسان ، به همان مورد مشخص،محدود نمانده بود. بلکه آنها همچنین خواستار،بکاربردن شیوهً مدیریت تک نفره بجای رهبری جمعی کمیته های کارگری وانتصاب مسئولین بجای حق برگماری وبرکناری مسئولین توسط انتخاب کنندگان، شده بودند .ضمناً آنها خواهان تبعیّت وفرمانبرداری بدون چون وچرای،کارگران وسایرکارکنان،ازخودشده بودند. تمامی ضوابط فوق درطرح سازمان جدیدیکه قراربود ادارهً امور اقتصاد دورهً تنفس را،پیش ببرد،گنجانده شده بود.( ۷ )  

 درواقع آنها خواهان عودت بخشهائی از ناعدالتی هائی بودند که انقلاب کمابیش قصد نابودی ویا تعدیل آنها را کرده بود.لذابسیاری از کارگران ، به راحتی تن به عقب نشینی وتسلیم دربرابر آن خواسته ها نداده بودند.آنها نارضایتی خود ازآن بابت رابصورت اعتراض به مدیران،متخصصین وکارشناسان وتمرد ازدستورهای آنهاابرازداشته بودند.لنین درآن شرایط بمنظور اقناع وتهدید معترضین،در تاریخ مارس- اپریل ۱۹۱۸ بحثی راتحت عنوان « وظائف نوبتی حکومت شوروی » ارائه داده بود که درآن نظر موافق خود را درقبال  عقب نشینی های فوق الذکر ، بیان کرده بود.( ۸ ) او دربخشی ازبحث مورد نظرکه تحت عنوان «سازمان موزون» ودیکتاتوری- فرموله شده بود ،تاًکید ویژه ای براعمال دیکتاتوری وبکاربردن زور ویاحتی تیرباران کردنها ومجازات های سنگین، کرده بود.او درآنشرایط حکومت را به باد انتقاد میگرفت که چرا« سرپنجهً آهنین» بکار نمیبرند. ودرمقابل معترضین و« اوباشان» به «خمیر شبیه تر» ند تا به آهن.سپس او بااشاره به کارگران بخش راه آهن پتروگراد،که درآنجا آنها ازمدیران انتصابی تبعیت نکرده بودند،خواستار تبعیّت بدون چون وچرای هرکارگری ازنمایندگان انتصابی حکومتی،شده بود.اودرآن شرایط درکنار تهدیدهای آنچنانی،کوشیده بود که نظرموافق خود را درمورد « انتصاب افراد جداگانه دارای اختیارات نامحدود دیکتاتور ها» را تئوریزه کند.لذااو منظور خود ازآن بابت را با جواب دادن به سئوالاتی که خودش مطرح کرده بود، بیان داشته بود. سئوال او چنین بود:

 

« اولاً این موضوع اصولی که آیا بطور کلی انتصاب افراد جداگانه دارای اختیارات نامحدود دیکتاتورها، بامبادی اصلی حکومت شوروی همساز هست؟ ثانیاً اینموضوع که آیا واقعهً مزبور- یااگرخواسته باشید سابقهً مزبور- باوظائف خاص قدرت حاکمه درلحظهً مشخص فعلی چه ربطی دارد؟ »(  ۹ )

 

قبل از مراجعه به جوابهائی که اوبه سئوالاتش داده بود ،میتوان با توجه به کارکرد واقعی شوراهای تحت حاکمیت بلشویکی که مباحثی ازآن بابت دربخشهای قبلی این بررسی ارائه شد،معین کرد که آیا حکومت شوروی،از مضمونی دموکراتیک برخورداربود ویا اینکه بکاربردن اسلوبهای دیکتاتوری خصلت اصلی آنرا تشکیل داده بود.ازمیان مدارک تاریخی بیشمار موجودی که همگی دال بردیکتاتوری بودن حکومت بلشویکی به رهبری لنین میباشند،کافیست رویهً حکومتی « دولت تصمیم گیرنده ومجری تصمیمات خویش» آنهارا،بخاطر آورد تا بتوان به آسانی ربط «انتصاب کردن » و اعمال اسلوبهای دیکتاتوری رابا حکومت شوروی ،تشخیص داد.و اما جواب او به سئوال مطروحهً خویش چنین بود؛

 

« باید ضرورت دولت یعنی اجبار را برای انتقال ازسرمایه داری به سوسیالیسم بپذیریم.شکل اجبار را درجهً تکامل طبقهً انقلابی وسپس عوامل خاصی ازقبیل مثلاً میراث جنگ طولانی وارتجاعی ونیز شکلهای مقاومت بورژوازی وخرده بورژوازی معین میکند.از اینروبین دموکراتیسم شوروی( یعنی سوسیالیستی ) وبکاربردن قدرت دیکتاتور منشانهً افراد جداگانه مطلقاً هیچگونه تضاد اصولی وجود ندارد.» (  ۱۰ )

 

یکی از پیرایه های تبلیغی ایکه دربیان نطر فوق ،بکار گرفته شد،این بود که گویا ادارهً امور جامعهً شوروی،دارای دو خصلت مجزا ازهم بود که« دموکراتیسم شوروی (یعنی سوسیالیستی) » خصلت اصلی وعمدهً آن و« بکاربردن قدرت دیکتاتور منشانهً افراد جداگانه» خصلت فرعی وجزئی آن بود! اینکه آیا چنان ادعائی تا چه حد متکی برحقایق آنزمان روسیه بود رانمیتوان تنها ازروی عنوانی که لنین وبلشویکها درمواردی حکومت خود را تحت آن توصیف کرده بودند ، قضاوت کرد. در قسمت مربوط به کارکرد شورائی در همین بررسی، سعی شد با پرداختن به کارکرد شورائی درزمان حاکمیت لنین  وجایگاه آن درتعیین دولتهای بلشویکی،دیکتاتوری بودن شیوۀ حاکمیت نخبگان حزبی،مستدل گردد.واقعیت آن بود که درمارس ۱۹۱۸،درکناراعمال اسلوبهای دیکتاتوری حاکمان بلشویکی،امر مربوط به برگماری ویا برکناری مدیریت ومسئولین، درسطوح پائینی بخش تولیدات صنعتی،هنوز درحیطهً اختیار کارگران باقی مانده بود. درآن شرایط اگر عملکرد دموکراتیکی درشوروی، هنوز برجای مانده بود، درهمان حد وعرصهً مشخص بود که آنهم بنا به اعمال فشار بلشویکی برافتاد ودرعوض، انتصاب مدیران ومسئولین و ومطلق العنان بودن مدیران ،جایگزین آن شد.

لنین دربیاتات فوق ،وجود جنگ وپائین بودن « درجهً تکامل طبقهً انقلابی» رادستآویز،اعمال دیکتاتوری برجامعه قلمداد میکرد.چنان استدلالی درواقع در حکم عذر بدتر از گناهی بود که قرابتی با مارکسیسم نداشت .زیرا بنا به نظر مارکسی که در قسمتهای قبلی مباحثی در آنمورد ارائه شد،اولأ « درجۀ تکامل طبقۀ انقلابی» شرط اساسی ایجاد دولت کارگری بحساب آمده بود. ثانیأ دولت کارگری در فردای کسب حاکمیت،علیرغم قاطعیت در تثبیت حاکمیت سیاسی خود،دولتی مدیر و مبشر سیستمهای دموکراتیک خواهد بود. لنین در آنزمان در صدد توجیه خصوصیات و جایگاه حکومت بلشویکی، بعنوان الگوئی از حکومت کارگری ، برآمده بود. بعبارت دیگردر آنشرایط لنین خواسته بود هم « قدرت دیکتاتور منشانۀ افراد جداگانه » راو هم دیکتاتوری « سازمان انقلابیون » بلشویکی که با اتکا به حمایتهای قشر ضعیفی از کارگران روسیه اعمال میشد را براساس پائین بودن درجۀ تکامل طبقۀ انقلابی، توجیه و تئوریزه نماید. او در آن شرایط خواسته بود که پانین بودن « درجۀ تکامل طبقۀ انقلابی » ،یعنی کارگران روسیه رادستآویز تحمیل «قدرت دیکتاتورمنشانۀ افراد جداگانه» بر کارگران قرار دهد.وتأسف بار تر آنکه او آنچنان تحمیلاتی بر طبقۀ کارگر را بعنوان اجرای نظام « سوسیالیستی » توجیه میکرد.  در صورتیکه اگر واقعأ درجۀ تکامل طبقۀ انقلابی ( کارگران ) روسیه ،پائین بود،( که البته در روسیۀ آنزمان چنان بود) پس در آنصورت آنچه که میبایستی در درجۀ اول مورد بازبینی و نقد قرار میگرفت دیدگاه لنینی بود که با تکیه بر نیروی چنان طبقۀ ضعیفی، قصد معمول داشتن نظام « سوسیالیستی » و « قطع ارتباط کامل با تمامی منافع سرمایه» ،را کرده بود

در هرحال ارائه آنچنان صغرِی کبراهائی توسط لنین بدان خاطر بود که کارگران را آمادۀ پذیرش دستورات بی چون و چرای مدیران، متخصصین و کارشناسان دوباره بکارگرفته شده نماید. او در پیشروی درآن مسیر بمنظور مستور داشتن دیدگاهای نادرست  قبلی خود ،با ارائۀ آنچنان توجیهاتی ،کجرویهای دورۀ قبل بلشویکها را بعنوان« فضیلتهائی » که گویا در راستای مارکسیم قرارگرفته بودند،تئوریزه کرده بود

وظائفی که در شش ماهۀ اول حاکمیت بلشویکی بر عهدۀ کارگران روسیه گذاشته شده بود و آنها بدون همکاری مدیران وکارشناسان ومتخصصین،مجبوربه آنجام آنها شده بودند، وظائفی بودند که درمراحل بالائی از نظام سوسیالیستی،میتوانست، مطرح گردد.که نائل آمدن به درجات بالائی از رشد وتکامل نظام سوسیالیستی هم،خود نیز مستلزم وجود زمینه های مادی قبلاً فراهم آمده ای بود،که ازجملهً آن شرایط ،پیشرفت قبلی جامعه ورشد وارتقاء وجود اجتماعی طبقهً کارگر،میتوانست باشد.علاوه بروجود آن واقعیات « به کف آوردن دموکراسی» یکی ازضروریات رشد طبقهً کارگر بعد از کسب حاکمیت وشروع سوسیالیسم میباشد. درعالم واقع چنان جامعه ای با مشخصات فوق،بعد ازطی مراحل متکاملتری، قشری ازکارکنان جامعه را،درمقام مدیران،متخصصین وکارشناسان، ازبطن خود بیرون خواهد داد.که درآنصورت وابستگی جامعه به وجود مدیران ومتخصصین وکارشناسانیکه دست پرورده نظام بورژوائی بوده اند،کمتر و کمتر خواهد شد.مسلماً جامعه ایکه پای درشروع نظام سوسیالیستی میگذارد،هرچه پیشرفته تر باشد وطبقهً کارگرش هرچه بیشتر توانسته باشد دردوران مبارزات اپوزیسیونی اش،خود را با مسائل ادارهً امور اقتصاد ،آشنا کرده باشد،بهمان نسبت درفردای پیروزی، از آمادگی زیادتری جهت  ادارهً درست امور جامعه اش برخوردار خواهد بود.

بنا به نظر مارکسی که درقسمتهای قبلی مورد اشاره قرارگرفت،درمراحل اولیهً شروع سوسیالیسم وتا رسیدن به درجات بالا ومتکاملتری،نیاز به وجود وهمکاری متخصصین وکارشناسانیکه قبلاً به بورژواها استفاده رسانده بوده اند،خواهد بود. درنمونهً «سوسیالیسم»لنینی، علت آشفته تر شدن وضعیت اقتصادی روسیه رانبایستی صرفاًدر عدم توانائی کارگران روسیه درانجام وظائفی که بعد از حذف مدیران، متخصصین وکارشناسان ، بعهده گرفته بودند،جستجوکرد.بلکه علت اصلی دردیدگاه لنینی وشیوهً رهبری بلشویکی نهقته بود که باصدور فرمانها ودستورالعمل های اولیهً خود،انجام  چنان وظائف پیچیده وسنگینی را به « طبقهً انقلابی » ایکه « درجهً تکاملش» پائین بود، تحمیل کرده بودند. اسفبار تر ازآن تحمیلات اولیه، آن بود که بلشویکها بعد از عدم موفقیت دراجرای برنامه های شش ماههً اول حاکمیت خود ،قصد در پیش کرفتن مناسبات تولیدی- بورژوائی متعارفی راکرده بودند که میخواستند اعمال دیکتاتوری یکدست شده ای را،ضامن معمول داشتن چنان  مناسباتی ، که خود آنها آنرا،بنام تداوم «سوسیالیسم» قلمداد میکردند،کنند.    

اجرای « سوسیالیسم» بلشویکی عمدتاً واساساً به مطیع بودن و گوش بفرمان بودن بی چون وچرای طبقهً کارگر درمقابل نخبگان بلشویکی احتیاج داشت.که آنها خود آنرا تحت عنوان « انضباط پرولتری» فرموله کرده بودند.بطور خلاصه « سوسیالیسم» لنینی درروسیهً جنگ زده وعقب افتاده شروع شده بود وتداومش بر اجرای تئوری انضباط یا سرکوب وتبعیت بی چون وچرا از رهبران حزبی، متکی بود.رهبران بلشویکی از کارگران میخواستند که آنها درکمال حفظ نظم وانضباط، تحت وکالت تصغیری نخبگان حزبی،قرارگیرند ودراجرای هر امری که دریافت میداشتند کوشاباشند.

 

۲ – وجه اقتصادی سیاست بلشویکی در دوره تنفس .

وجه اقتصادی « سازمان نوینی» که بلشویکها قصد ایجاد آنرا دردورهً تنفس داشتند ،متناسب وهمخوان با مضامین سیاسی ای همچون ،انتصابات،مدیریت تک نفره،«بکاربردن قدرت دیکتاتور منشانهً افراد جداگانه» وتبعیت بی چون وچرا ازمسئولین( انضباط یا سرکوب) و…غیره، بود.اجرای ضوابط مربوط به «سازمان نوین» مورد نظر، تضییقاتی را برطبقهً کارگر روس تحمیل کرده بود که کمترین اثراتش از جمله عبارت بودند از ؛ محو وپس گرفتن تمامی دستآورد های اقتصادی ایکه کارگران ازفوریه ۱۹۱۷  تا فوریه- مارس ۱۹۱۸ ،درجریان انقلاب ویا دردورهً بعد از ۲۵ اکتبر ۱۹۱۷، بنا به ابتکارات انقلابی – مبارزاتی خود،کسب کرده بودند ویا بخشاً درپی اجرای فرمانهای بلشویکی ،همچون نتایج حاصل از اجرای اصولی از کمون پاریس،بدست آورده بودند.  فراترازمحوآن دستآوردها،فشارهای اقتصادی دیگری بود که قبلاً بورژوازی روس کمتر موفق به تحمیل آن به کارگران شده بود.لنین،طبق روال معمول خود، بهنگام درپیش گرفتن واجرای تغییرات مهم،قبلاً به توجیه وتهدید کردن کارگران می پرداخت. درمورد پس گرفتن دستآوردهای اقتصادی کارگران واعمال فشار بیشتر برآنان،او قبلاً بحثی راتحت عنوان « بالابردن بازدهی کار» ( ۱۱ ) ارائه داده بود،که یکی ازمسائل طرح شده تحت آن عنوان، انتقاد شدید اواز چگونگی طرز کارکردن کارگران ودیگر زحمتکشان روس بود.پیش کشیدن چنان مسئله ای،درشرایطی که سیاست« اعتلای اقتصادی» دردستور کاربود،بمنظور تئوریزه کردن جایگزینی روابط ومناسبات اقتصادی متعارفی که همان روشهای شناخته شدهً  بورژوائی بودند،با مناسبات موجود در دورۀ شش ماهۀ اول بود.لنین به چنان مناسبات اقتصادئی که قصد معمول داشتن آنرا در دورۀ تنفس کرده بود ، عنوان، « شکل عالیتری نسبت به سرمایه داری»، ( ۱۲ ) ، داده بود. کاربردآنچنان عناوینی که بنا به اقتضای تبلیغات بلشویکی بکاربرده میشد، آراستن ظاهر «سازمان نوین» مورد نظر بلشویکها بود، که میتوانست محتوای ضدکارگری آنرامستور دارد. درقسمتهای زیرین بطورمبسوطی این مسائل،مورد بررسی قرارخواهند گرفت. ولی قبلاً لازمست با منظورلنین ازبابت « اعتلای اقتصادی» و « بالابردن بازدهی کار» از طریق مراجعه به بیانات خود اوآشنا شد؛

« درهر انقلاب سوسیالیستی، پس ازآنکه مشکل تصرف قدرت حاکمه ازطرف پرولتاریا حل شد وبه نسبتی که درموارد عمده وبطور کلی مشکل سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان واز بین بردن مقاومت آنان حل میشود بالضروره وظیفهً اساسی ایجاد یک شکل اجتماعی عالیتری نسبت به سرمایه داری در نخستین سطح قرار میگیرد که عبارت است از بالابردن بهره دهی کار وبدین مناسبت(وبخاطر این امر) دادن سازمان عالیتری به آن .حکومت شوروی ما درست دروضعی قراردارد که درآن،درسایهً پیروزیهای حاصله براستثمارگران،از کرنسکی گرفته تا کورنیلف،امکان یافته است بااین وطیفه تماس بلاواسطه حاصل نماید و کاملاً دست بکار انجام آن گردد.» ( ۱۳ )

بنا به شواهد تاریخی بسیاری که نقل فوق ازگفتهً لنین  یکی ازآنهاست،آنچه که قرار بود در روسیۀ بعد از مارس – اپریل ۱۹۱۸ ،بنام « سوسیالیسم» معمول گردد مضامین و رهنمودهائی بوددرجهت بالابردن بازدهی کار واعتلای اقتصادی کشور، بهر قیمت ممکنی .استثمار شدن طبقۀ کارگر روسیه در سطحی بیشتر ازحد معمول بورژوائی،بخشی از بهای پرداختی بابت اعتلای اقتصادی مورد نظر بلشویکها بود. بعبارتی دیگر در آنمقطع ، آنها قصد داشتند، تا بهر قیمت ممکنی به اقتصاد کشور «سروسامانی» بدهند وراه اعتلای آنرا درپیش گیرند.بالابردن بازدهی کار به شیوهً بلشویکی ،مایه ازسخت وطولانی کارکردن کارگران و فشارآوردن برسطح معیشت آنها ودیگر زحمتکشان شوروی،گرفته بود.دراینمورد درصفحات بعدی، بحث مبسوط تری ارائه خواهد شد.ولی قبل از آن وباتوجه به نقل فوق ازگفتهً لنین،لازمست بطور مختصر مطلبی پیرامون جایگاه« بالابردن بهره دهی کار» درشروع ویاتداوم سوسیالیسم، ارائه گردد.

 برخلاف دیدگاه بلشویکی که « بالابردن بهره دهی کار» را بعنوان « ایجاد یک شکل اجتماعی عالی ترنسبت به سرمایه داری» معرفی کرده بود،درعالم واقع آن مسئله یعنی ،بالابردن بهره دهی کار فی النفسه نمیتواند بعنوان وجه افتراق نظام سوسیالیستی با سرمایه داری،محسوب گردد.زیراکه بنا به تجربهً تاریخی نظام سرمایه داری،بالابردن بازدهی کار،یکی از اجزاء متشکلهً مکانیزم آن نظام بوده است.درآن نظام ،همواره انگیزهً کسب سود بیشتر،بالابردن بهره دهی کار را ایجاب کرده است. وآن مسئله یکی از پایه های اساسی  رشد  شیوهً تولید بورژوائی بوده است.درنظام سرمایه داری،طی پروسهً مشخصی،صاحبان هریک ازسرمایه های مجزا،دررقابت با دیگر همگنان خودوبه منظور کسب سود بیشتر،همواره درافزودن بر و متکاملترکردن سرمایهً ثابت خود وارتقاء تکنیک وشیوهً انجام کار،کوشیده اند.ضمناً تحقیق های انجام گرفته بمنظور یافتن روشهای کاری مفید تر،یکی دیگر از کوششهای سرمایه داران بنا به انگیزهً کسب سود بیشتر بوده است.مسلماً درنظام سرمایه داری،ارزش اضافه ایکه از نیروی کار واستعداد فکری کارگران ،نصیب سرمایه داران میشود،سرچشمه ومایهً هر گونه ارزش افزائی برسرمایه ها راتشکیل میدهند.بدیهی است که نیروی کارواستعداد فکری کارگرانیکه درارتباط با  وسائل وابزار تولید پشرفته تری بخدمت گرفته شده باشند،کارآ تر خواهد بود وبازدهی بیشتر ی راببار میآورد که حاصل آن ، به غیر از بخش کمی که صرف تاًمین هزینهً معیشت بخورو نمیرکارگران میشود،بقیه را سرمایه دار اخذ می نماید.واین داستانی است که در هر پروسهً تولیدی ای تکرار میشود وسرمایه از قبل نیروی کار واستعداد فکری کارگران  بطور متزاید، افزایش وارتقاء یافته است.

بنا به تجربهً تاریخ نظامهای اجتماعی، در نظام سرمایه داری قوای دماغی وجسمی کارگران درخدمت بالابردن بهره دهی کار ( انباشت ثانوی سرمایه) قرارمیگیرد.بعبارت دیگر درنظام سرمایه داری کار زنده درخدمت کارتجسم یافته (سرمایه های ثابت) قراردارد.ولی اگر بنا به نظریهً های علمی مارکس گفته میشود که درنظام سوسیالیستی،کوشش کارکنان جامعه دربالابردن بازدهی کارامری واجب ولازم میباشد ،بدین خاطر است که هدف از بهره دهی کار وبالابردن آن،صرفاً افزودن بروسائل تولید ومبادله، نیست.بلکه نتایج حاصل از بهره دهی کار،بعداز کثر بخش لازمی از آن که صرف هزینه هائی چون،دفاع ، تاً مین بخشهای مستهلک شدهً وسائل تولید، « ازدیاد تعدادکارخانه های دولتی وافزارهای تولید واصلاح وآباد ساختن اراضی طبق نقشهً واحد» ،ایجاد وتوسعهً تاًسیسات زیرساختی اقتصاد( ساختن راهها،بندرگاهها،ایجاد وتوسعهً خطوط مراسلات هوائی و…) وغیره، میگردد،بقیهً آن درخدمت رفاه،آسایش ومعیشت کارکنان ودیگر افراد جامعه که بنا به دلائلی موجه قادر به انجام کار نخواهند بود ، قرارمیگیرد.بعبارتی دیگر درنظام سوسیالیستی وسائل تولید ( نیروی کارتجسم یافتهً در وسائل تولید ومبادله» درخدمت کارکنان ودیگر افراد جامعه قراردارد.

درنظام سوسیالیستی هریک ازدوبخشهای اساسی فعالیتهای اجتماعی،لازم وملزوم یکدیگرند ونمیتوان یکی ازآنها رافدای آن دیگری کرد.بدین معنی که کوششهای مربوط به رشد دادن ابزار ووسائل تولید وبالابردن بازدهی کار، ازیکطرف وکوشش درجهت ایجاد وارتقاء سطح مطلوبی از معیشت وآسایش کارکنان ودیگر افراد جامعه، ازطرف دیگر،هردو باهم،مسائل اساسی جامعهً سوسیالیستی را تشکیل میدهند.که گرچه درمراحل اولیهً شروع سوسیالیسم،وبنا به درجهً پیشرفت اقتصادی درهرجامعهً مشخصی،یکی ازآن دو نسبت به دیگری،میتوانددرالویت قرارگیرد.ولی درهیچ شرایطی، هیچیک از آن دوعرصهً فعالیت اجتماعی نمیتواند،چنان بر دیگری ارجحیت یابدکه باعث برآورده نشدن نیازهای عرصهً مورد نظر گردد.

سیاست اقتصادی بلشویکها از مارس آپریل ۱۹۱۸ ببعد،بغیر ازوجود یک ویژگی مشخصی که تباین آنرا با الگوئی کاملاً بورژوائی نشان داده بود، دراساس  واکثر جنبه های دیگرش با مرحلهً اولیهً رشد وارتقاء نظام بورژوائی تولید،یعنی مرحلهً تاًمین و« انباشت اولیهً سرمایه» ( ۱۴ ) درانطباق کامل بود.آن ویژگی مشخص که محدود به دوران حاکمیت وزندگی لنین ،(ویاشاید سالهائی چند بعد از آن) ماند،عبارت بود از اینکه هدف رهبران بلشویکی از اجرای آن سیاست اقتصادی،تاًمین زندگی لوس با هزینه های سرسام آور برای خودشان،نبود.که این واقعیت هم به تنهائی دراساس بورژوائی بودن وبورژوائی عمل کردن سیاست اقتصادی آنها،تاً ثیر چندانی نداشت.بغیر ازآن مورد مشخص، سیاست اقتصادی دورهً «تنفس» بلشویکها که قراربود « اعتلای اقتصادی» ازطریق« بالابردن بازدهی کار» را متحقق سازد،سیاستی کاملاً بورژوائی بود،که باعث تاًمین سرمایهً اولیه ای میشد که آنچنان سرمایۀ اولیه ای ازقبل استثمار شدید کارگران ودریافت بخش چشمگیری از تولیدات دهقانان (مرفه وغیر مرفه ) می توانست حاصل شود.

سیاستهای اقتصادی بلشویکی در دوره های شش ماههً اول ویا دورهً « تنفس» رامیتوان چنین خلاصه کرد که؛آنها درشش ماههً اول حاکمیت خویش،ازعوامل مادی ایکه میتوانست بهره دهی کار را،درحد امکان شرایط موجودآنزمان بالاببرد ،و یااینکه حداقل ازتخریب ونابودی پتانسیلهای اقتصادی موجود، جلوگیری کند، کاملاً چشم پوشیدند.ودرعوض با اجرای کلیشه ای ازاصول کمون پاریس،بطورشتابان وتعجیلی قصد برطرف کردن شکافهای طبقاتی درجامعه را داشتند.آنچنان روشی درشرایط جنگ وعقب ماندگی روسیه،باعث محروم ساختن فعالیتهای اجتماعی تولیدی از علم ودانش مدیران وکارشناسان ، وسپردن وظائف آنها به کمیته های کارگری ناآماده وتازه کار،شده بود.که اینها به سهم خود،باعث وخیم تر شدن وضع اقتصادی شده بودند.چنان سیاستی بنا بفرض اگر میتوانست موفق میشد،حداکثر نتایجی که میتوانست حاصل گرداند؛عبارت بود از تقسیم بالتساوی فقر درجامعه.ولی آنچنان« سوسیالیسمی» ، بفرض عملی بودنش ، علیرغم مبتنی بودن بر نیات خیر خواهانهً بلشویکها، سوسیالیسم دورانهای اولیه و قبل ازمارکس را نمایندگی میکرد.بهرحال همچنانچه وقایع تاریخی درشوروی نشان دادند، حالت فرضی فوق حاصل نشد و سیاست اقتصادی شش ماههً اول حاکمیت بلشویکی نتایج مثبتی حاصل نگردانیده بود . لاجرم بلشویکها بعد ازشش ماه ازاجرای آنچنان«سوسیالیسمی» عدول کردند. وآنها این بار،با تعطیل کامل هرگونه عملکردیکه میتوانست آثاری از سوسیالیسم وزندگی انسانی ای دربرداشته باشد،چهارنعله درجهت اجرای سیاست « بالابردن بازدهی کار» تاختند. دراین دوره سیاست اقتصادی بلشویکی،بطورخلاصه عبارت از؛تعطیل هرگونه اقدامات ومناسبات  سوسیالیستی وموکول کردن آن به بعد از دسترسی به« اعتلای اقتصادی» وکوشش درجهت رشدوارتقاء کامل وسائل وابزارهای تولیدی درجامعه، بود.

علیرغم واقعیات فوق الذکر،لنین بهنگام معرفی «برنامهً نوینی» که قراربود ،بعداز صلح با آلمانها به اجرا در می آمد،از فعالیتهای مربوط به« بالابردن بهره دهی کار» بعنوان مرحله ای متکاملتر وبالا ترازشکل اجتماعی سرمایه داری،نامبرده بود. درصورتیکه تمامی آن اقدامات،راه چارهً سقوط کامل اقتصاد فلج شوروی بود که به قیمت استثمار شدید طبقهً کارگر آن دیار،قرار بود عملی گردد.و آنها هیچ ربطی به سوسیالیسم مارکسی نداشت.قبل از آنکه به شیوهً استثمار طبقهً کارگر روسیه درآن مقطع مشخص پرداخته شود، با پس زدن پیرایه های تبلیغی از روی گفته ها بلشویکی ،به بخشهائی ازابراز نگرانی های آنها نسبت به عدم موفقیت اجرای سیاستهای شش ماههً اول اشاره خواهد شد.                        

بنا به ظاهر تبلیغی اظهاراتی که فوقاً نمونه ای ازآنها ذکر شد ،گویی که بلشویکها درادارهً اموراقتصاد دورهً شش ماههً اول حاکمیت خویش،موفق شده بودند،لذابه زعم آنها رسیدن به مدارج عالیتری از پیشرفت،واجب شده بود! ولی  قطع نظر ازظاهر تبلیغی موضع گیریهای بلشویکی،آنچه واقعیت وجودی جامعهً شوروی درآنزمان مشخص راتشکیل میداد،عبارت بوداز؛ وجود آقتصادی آشفته ووخیم تر ازپیشی که دیکتاتوری نسبتاً تثبیت شدهً بلشویکی را مورد تهدید جدی قرارمیداد.درآن شرایط مشخص،گرسنگی، قحطی وفلاکت همچون ماههای قبل ازشروع حاکمیت بلشویکی،درروسیه بیداد میکرد. واجرای برنامه های اقتصادی بلشویکها ویا کنترل کارگری موفق به کاهش آنچنان بلایائی نشده بود.خود لنین درپوششی از پیراهای تبلیغی ،بارها به عدم موفقیت طرح اقتصادی اولیهً خود وناتوانی کنترل کارگری بر تولید وتوزیع محصولات مورد نیاز جامعه،اذعان داشته بود.ولی اوهرباره ضمن اقرار به ناتوانی بلشویکها درادارهً امور اقتصادی جامعه،وجود دیکتاتوری حزبی در شوروی را دلیلی بروجود وپیشبرد «سوسیالیسم» بحساب میآورد. قسمت زیرین نقلی از بیانات لنین درمورد وضع اقتصادی روسیه درماههای بعد ازدسترسی به صلح با آلمانها میباشد.

« ما اکنون…………… به نوع عالیتر دولت که حکومت شوروی باشد صورت واقعی داده وآنرا درسراسر روسیه معمول ساخته ایم.ولی ما بهیچوجه نمیتوانیم بآنچه بدست آمده اکتفا ورزیم.زیراکه فقط انتقال به سوسیالیسم را آعاز نموده ایم ولی آنچه را که ازاین لحاظ جنبهً قاطع دارد هنوز عملی نکرده ایم.

آنچه جنبهً قاطع دارد عبارتست از ترتیب امر حساب وکنترل کاملاً اکید همه خلقی دررشتهً تولید وتوزیع محصولات. وحال آنکه ما درآن بنگاهها و آن رشته ها وشئون اقتصاد که از بورژوازی گرفته ایم هنوز به ترتیب امرحساب وکنترل نائل نشده ایم وبدون این هم دربارهً دومین شرط مادی معمول داشتن سوسیالیسم،که از لحاط اهمیت همپایهً شرط اول است،یعنی دربارهً ارتقاء بهره دهی کار درمقیاس سراسر کشور، هیچگونه سخنی نمیتواند درمیان باشد.» ( ۱۵ )  

گفته های فوق اذعان به واقعیات ازطرف همان رهبریست که درماههای قبل ازکسب حاکمیت،با براه انداختن تبلیغات دامنه داری، مدعی بود که ؛ فقط با یک فرمان سادهً دولت انقلابی به کارگران وکارمندان،آنها خود کنترل کارگری برتولید وتوزیع محصولات را بخوبی انجام خواهند داد . درسایهً چنان دیدی بود که ،بعد ازکسب قدرت سیاسی،اوباصدور فرامین وقطعنامه هائی، ،بیکباره اقدام به خلع مسئولیت از «کارشناسان رشته های علم وفن وتجربه» کرده بود و وظائف آنها را به کمیته های کارگری وکارمندی سپرده بود. همان رهبر بعد ازگذشت شش ماه ازاجرای نظرات اقتصادیش،گفته بود که؛حل سریع مشکل حساب وکنترل وسازمان دریک مقیاس همگانی، بعلت جنگ وعقب ماندگی روسیه عملی نبوده.( ۱۶ )  گوئی که جنگ وعقب ماندگی بلایائی ناگهانی  بودندکه بیکباره دردورهً شش ماههً حاکمیت بلشویکی بر سر روسیه نازل شده بودند! درصورتیکه روسیهً عقب مانده در اپریل ۱۹۱۷ که لنین از تبعید خارج به کشورش برگشته بود،نزدیک به چهار سال بود درآتش جنگ میسوخت.ولنین بانادیده گرفتن آن واقعیات، فراخوان کنترل ادارهً امور اقتصاد وایجاد « سوسیالیسم» را به کارگران داده بود.

درهر حال بعد از بازنگری به گذشته، بلشویکها بمنظور ایجاد و ادارۀ « سازمان نوین » مورد نظر شان،به صاحبان علوم و متخصصین احتیاج مبرمی پیداکرده بودند. لذا لنین به شیوهً خود درصدد اعادهً« حیثیت» از کاشناسان ومتخصصینی که طبق فرمانهای اولیه خود او خلع مسئولیت شده بودند،برآمده بود.اوازآن بابت گفته بود که؛

 « بدون رهبری از طرف کارشناسان رشته های مختلف علم وفن وتجربه، انتقال بسوسیالیسم محالست.زیرا لازمهً سوسیالیسم پیشروی آگاهانه وجمعی است بسوی بهره دهی عالیتر کار درقیاس با سرمایه داری وبراساس آنچه که سرمایه داری بدان نائل آمده است.(  ۱۷ )

لنین طبق،روال معمول خویش،دربازنگری به گذشته،باپرده پوشی برنقش وجایگاه تصمیمات خودودیگربلشویکها درعدم موفقیتها وایجاد کمبودها ویاکجرویهای قبلی،آنها را به بورژوازی ویا عوامل ثالث دیگری نسبت میداد.با اتکاء به اتخاذ چنان موضعی،او همواره و در هر شرایطی درموضعی حق به جانب ظاهر میشد.وبدان سان انحرافات گذشته را بصورت « فضیلتی» بلشویکی جلوه میداد.مواضع متخذهً بلشویکی درماههای اولیه ۱۹۱۸ ،که نمونهً فوق الذکر جزئی ازآنها را نشان میدهد،بدون درنظر گرفتن مضامین تزهای آپریلش در یک سال قبل و ادعاها وقطعنامه ها وفرمانهای بعدیش،که همگی دستورات ورهنمودهائی درجهت عملی ساختن قصد بلشویکها مبنی بر« قطع ارتباط کامل با جمیع مصالح سرمایه » بودند،ظاهری  حق به جانب به بینش لنین میبخشد.درمورد مواضع وتصمیم گیریهای قبلی لنین دربخشها وصفحات قبلی مطالبی ارائه شد.واحتیاجی به تکراردوبارهً آنها نیست.لذا ادامۀ بررسی سیاستهای اقتصادی دورهً تنفس،با اراءۀ سخنانی از لنین در مورد عدول از اصول کمون پاریس وتن دادن به شرایط پیشنهادی مدیران ومتخصصین،پیگیری خواهد شد.

« اکنون مامجبورشده ایم بوسیلهً قدیم،یعنی بوسیلهً بورژوائی،متوسل شویم ودرمقابل «خدمتگذاری» بزرگترین کارشناسان بورژوآ باپرداخت حقوقی بسیار گزاف باآنان موافقت نمائیم……….. روشن است که چنین اقدامی بمعنای مصالحه وعدول ازآن اصول کمون پاریس وهرنوع حکومت انقلابی است که بموجب آن حقوق باید به سطح دستمزد یک کارگر متوسط برسد وبا مقام پرستی نه در گفتار بلکه درکردار مبارزه شود.

ازاین گذشته روشن است که این اقدام نه تنها بمعنای یک توقف موقت تعرض برسرمایه – دررشتهً معین وتا درجهً معین – است ( زیرا سرمایه مبلع پول نبوده بلکه مناسبات اجتماعی معینی است).بلکه علاوه برآن گامی است بعقب  ازطرف قدرت حاکمهً دولتی سوسیالیستی شوروی ما که ازهمان آغاز، سیاست تنزل حقوقهای زیاد را تا سطع دستمزد یک کارگر متوسط اعلام داشت ودرپیش گرفت.» ( ۱۸ )

آنچه که لازم است درپس ظاهر تبلیغی ادعاهای فوق، مد نظر قرار گیرد این واقعیت است که بر خلاف ادعاهای آنان، ابعاد عدول بلشویکها از ادعاهای اولیهً خود وتن دادن آنها به اجرای مناسبات بورژوائی درشوروی،فقط دررشتهً معین وآنهم تا درجه ای معین ویااینکه منحصربه بزرگترین کارشناسان بورژوازی نبود.بلکه آنهابا اقرارضمنی به شکست سیاستهای قبلی ، ازتمامی آن سیاستها عدول کرده وبطورکامل ودرتمامی عرصهً فعالیتهای تولیدصنعتی تن به شرایط واجرای مناسبات بورژوائی داده بودند.شاخص عمده واساسی دربورژوائی بودن وبورژوائی عمل کردن،سیاست اقتصادی دورهً تنفس،که کاملاً مورد تاًیید وپشتبانی لنین قرارگرفته بود،عبارت از روابط ومناسباتی بود که درپروسهً تولید وتوزیع کالاها درجامعه،دوباره برطبقهً کارگر حاکم می گردید. که ذیلاً بنابه اقتضای ارائهً مطلب،هریک ازآن واقعیات مورد بررسی قرارخواهند گرفت.

بازدهی کار ومناسبات تولیدی تعیین شده در دورۀ تنفس        

لنین دربازنگریهایش به عملکردهای شش ماههً گذشتهً حاکمیت بلشویکی وبا چشمداشت به « اعتلای اقتصادی» در کشورش ،خواهان «بالابردن بازدهی کار» شده بود.از آنجائیکه بازدهی کار در هر جامعۀ انسانی امری لازم و ضروری بوده است و در آینده هم چنین خواهد بود لذا در بستر بیانی کلی تر در بارۀ « بالابردن بازدهی کار» ، به چگونگی پیشبرد چنان ضرورتی در شوروی ،پرداخته خواهد شد .

مسلماً طرح واجرای برنامه های اقتصادی بلند مدت،درشرایط آنروزروسیه،نمیتوانست راه حل،مشکلات اقتصادی موجود و یا دسترسی به حدی از«اعتلای اقتصادی» باشد. زیرا که اجرای برنامه های اقتصادی بلند پروازانه درآن شرایط مشخص روسیه،محتاج ملزومات قبلأ فراهم شده و در دسترسی بود. که روسیۀ جنگ و قحطی زدۀ آنزمان با توجه به عقب افتادگیش و تحریم شدنش از جانب کشور های پیشرفتۀ آنزمان ،از وجود آن ملزومات ،محروم بود. بلشویکها برآن واقعیت آگاه بودند.لذا آنها جهت شروع فعالیتهای مربوط به حل مشکلات اقتصادی وسوق یافتن بطرف« اعتلای اقتصادی»، به سراغ امکانات موجودیکه میشد درکوتاه مدت از آنها بهره گرفت رفتند. درآن شرایط آنها بغیر از نیروی کارکارگران موجود درجامعه،امکانات دیگری جهت بالابردن بازدهی کار ،در کوتاه مدت ، دراختیار نداشتند.لذا آنها بااعمال اسلوبهای دیکتاتور منشانه،باطولانی تر کردن مدت کارکارگران وافزایش شدت انجام کار،درصدد بالابردن بازدهی کار برآمدند.ذیلاً با پس زدن پیرایه های تبلیغی از روی اظهارات خود لنین ،چگونگی استفادهً بلشویکهاازنیروی کار کارگران مورد بررسی قرار خواهد گرفت. لنین درزمینه چینی هائی که جهت معرفی « سازمان نوین» مورد نطرش،انجام داده بود،به عواملی که میتوانستند دربلند مدت تاًثیرات اساسی دربالابردن بازدهی کار،درروسیه داشته باشند اشاره کرده بود.ولی رهنمود های اومنحصراً به چگونگی کارکشیدن هرچه بیشتر از کارکارکنان روس،محدود مانده بود.او دراین موارد گفته بود:

« اعتلای بهره دهی کار مقدم برهرچیز لازمه اش تاًمین پایهً مادی صناعت بزرگ یعنی توسعهً دامنه تولیدات سوخت، آهن، ماشین سازی و صنایع شیمیائی است………………………………………………………………………………………………….         

شرط دیگر بالابردن بهره دهی کار اولاً عبارتست ازاعتلای آموزشی وفرهنگی توده، اهالی. …………. ثانیاً ارتقاء سطح انضباط زحمتکشان وبلد بودن طرزکار،سودمندی وپربهره گی کاروسازمان دادن بهتر به آن نیزشرط اعتلای اقتصادی می باشد. ازاین لحاظ کار ما بخصوص خراب است واگربحرف کسانیکه به ارعاب بورژوازی تن درداده ویاآزمندانه بوی خدمت میکنند باور نمائیم،کارما حتی نومیدانه است.» ( ۱۹ )

درشرایط آنروز روسیه « تاًمین پایهً مادی صناعت بزرگ» بخصوص باتوجه به محاصرهً اقتصادی روسیه ازطرف خارجیان،واثرات مخرب جنگ چهارساله،درکوتاه مدت امکان ناپذیر بود.که البته خود بلشویکها هم علیرغم وجود ذخائر طبیعی ودیگرامکانات بالقوهً روسیه،درمتحقق ساختن آن ، ناتوان بودند. گذشته از آن واقعیت،درهمان شرایط موجود ودرکوتاه مدت،نمیشد امید به «بالابردن بازدهی کار» ازطریق « اعتلای آموزشی وفرهنگی تودهً اهالی » روسیه که درآن شرایط بیشتر از هشتاد درصد آنها بیسواد بودند بست،که بلشویکها ،قطع نظر ازاظهارات تبلیغاتیشان،برآن واقعیت هم اذعان می داشتند.پس با عدم دسترسی به دومورد اساسی فوق،آنچه که مورد استفادهً بلشویکها در«بالابردن بازدهی کار» درکوتاه مدت  قرارگرفت، همان« ارتقاء سطح انضباط زحمتکشان وبلد بودن طرزکار،سودمندی وپربهره گی کاروسازمان دادن بهتر به آن» بود.پس رهنمود مشخص لنین ازآن بابت،معیاری اساسی شد که نه تنها درکوتاه مدت بلکه بعد از مرگ لنین هم ازآن استفاده شد. رهنمود مشخص او درآن باره چنین بود؛

« آنچه راکه باید دردستور روز قرارداد وعملاً بکاربست و مورد آزمایش قرارداد عبارتست از پرداخت دستمزد دربرابر کارکرد، بکار بردن بسیاری ازآنچه که درسیستم تیلور علمی ومترقی است و نیز تطبیق میزان دستمزد با مجموع فرآورده ها یا با نتایج بهره برداری حمل ونقل راه آهن وراههای آبی و غیره وغیره.       

فرد روس درمقایسه با ملل پیشرو کارکن بدی است.درشرایط رژیم تزاریسم وزنده بودن بقایای رژیم سرواژ جز اینهم نمیتوانست باشد.آموختن طرز کارکردن- وظیفه ایست که حکومت شوروی بایدبا تمام دامنهً آن درمقابل مردم بگذارد.آخرین کلام سرمایه داری دراین مورد یعنی سیستم تیلور- مانند تمام ترقیات سرمایه داری- آمیزه ایست ازدرنده خوئی ظریف کاری شدهً استثمار بورژوازی ویکسلسله از گرانبهاترین دستآوردهای علمی درامر تحلیل حرکات مکانیکی دررشتهً کار وحذف حرکات زائد وناراحت وبوجود آوردن صحیحترین شیوه های کار ومعمول نمودن بهترین سیستمهای حساب وکنترل وغیره……….  باید درروسیه موجبات بررسی و تدریس سیستم تیلور،آزمایش منظم وانطباق آنرا فراهم ساخت.باید درعین حال،ضمن بالابردن بهره دهی کار،خصوصیات دورهً انتقال ازسرمایه داری به سوسیالیسم را درنظر گرفت.این خصوصیات از یکطرف مستلزم شالوده ریزی سازمان سوسیالیستی مسابقه واز طرف دیگر مستلزم بکاربردن شیوهً اجبار است.تا بدینطریق قدرت حاکمه پرولتاریای دچار وارفتگی نشود وشعار دیکتاتوری پرولتاریا را نیالاید.» ( ۲۰ )  

لنین با الهام از روش مدیریت تیلور،وبمنظور «سودمندی وپر بهره گی کار وسازمان دادن بهتر به آن»، حکم داده بود که اولاً ضوابطی مبنی بر « تظبیق میزان دستمزد با مجموع فرآورده ها…» به اجرا درآیند.ثانیاً او امر مربوط به « تحلیل حرکات مکانیکی دررشتهً کار وحذف حرکات زائد وناراحت…» رابعنوان « گرانبهاترین دستآوردهای علمی » تیلور معرفی کرده وحکم به اجرای آن داده بود.ثالثاً او« بکار بردن شیوهً اجبار» درمورد کارکنان روسیه را،همچون عاملی که سبب «سرزنده» ماندن قدرت حاکمهً پرولتاریا و« منزه نگهداشتن» دیکتاتوری پرولتاریا،بحساب آورده بود.که لازم است مطالب مختصری دربارهً این موارد ارائه گردد.

« تطبیق میزان دستمزد بامجموع فرآورده ها» به زبان عامیانه ودراصطلاح کارگری ،یعنی کارکنتراتی ،قطعه کاری ویا شکلهائی این چنین از آنجام کار.امروزه بکارگیری علنی ورسمی آنچنان روشهائی درکشورهای پیشرفته ایکه طبقهً کارگرش به دستآوردهائی نائل آمده باشند، غیرقانونی وقدغن است.ودرعالم واقع تمامی اشکال کارکنتراتی وازآن جمله « تطبیق دستمزد بامجموع فرآورده ها» روشهائی بورژوائی هستند که اولاً سبب ایجاد فشارروحی وجسمی زیاد تر ازحد معمول بر کارگران میگردد ثانیاً معمول داشتن واجرای هر یک از شیوه های مختلف کارکنتراتی،به اتحاد وهمدلی کارگران،لطمهً جدی خواهد زد؛ زیراکه دربکارگیری شیوهً کارکنتراتی، تعیین میزان دستمزد هر کارگر منفرد،به درجات بسیار زیادی متاًثر ازتوانائی فیزیکی ودیگر استعدادهای کاری او خواهد بود. وازطرفی چون توانائی فیزیکی واستعدادهای کاری افراد کارگر ویا دیگر کارکنان که مشغول انجام کارهای مشخصی هستند،باهمدیگر یکی نیست وفرق میکند،لذا دستمزد کارگران، دریک رشتهً معین انجام کار، تحت اجرای سیستم کارکنتراتی،باهم متفاوت خواهدبود.درچنان سیستمی سرمایه دارمربوطه از یکطرف میکوشد که نرخ دستمزد پرداختی بابت هرقطعه ویا  مجموعهً معینی ازفرآورده ها را،درسطح پائینی نگه دارد،بطوریکه کارگران ضعیف با کوشش وجان کندن بیش از حد معمول،قادربه تاًمین دستمزدی خواهند شد که کمتر کفاف زندگی بخور ونمیر آنها را،میدهد.ازطرف دیگرسرمایه دارمربوطه درآنشرایط علت دستمزدهای پائین ترراناشی از وضعیت فردی کارگران ، قلمداد میکند. وبدانصورت اوکم ویا «زیاد» بودن دستمزد کارگران نسبت بهمدیگر رابحساب « کم کاری» بعضی یا « پرکاری» گروهی مشخص میگذارد. او باآن کارش ضمن اینکه درمجموع سود بیشتری از قبل فشارآوردن برکارگران،کسب میکند، ضمناً  بگونه ای زمینهً اتحاد کارگران حول درخواست اضافه کردن دستمزدها را،تادرجات بسیارزیادی از بین خواهد برد.ونتیجتاً هرگونه درخواست اضافه دستمزدی را،موکول به «دوندگی» وسخت ترکارکردن هر فرد کارگر میکند.

پس « تطبیق دستمزد با مجموع فرآورده ها …» که لنین با تاً سی به اصول مدیریت تیلوری حکم به اجرای آن داده بود، همان روش معمول بورژوائی بود که درآنشرایط ، به نطر لنین ،درزمرهً « درنده خوئی ظریف کاری شدهً استثمار بورژوائی،محسوب نشده بود!بلکه او آنرا بعنوان یکی از « گرانبهاترین دستآوردهای علمی»  تیلور محسوب داشته وحکم به اجرای آن داده بود.ضمناً او علاوه بر « تطبیق میزان دستمزد با مجموع فرآورده ها»،همچنین « تحلیل حرکات مکانیکی دررشتهً کار وحذف حرکات زائد وناراحت و…» راهم درزمرهً « گرانبهاترین دستآوردهای علمی» تیلور،محسوب داشته وجدا از اجرای آنها حکم به تدریس آنها هم داده بود! دراین مورد ،شرحی مختصر از روش مدیریت تیلور، که ذیلاً ارائه میگردد،میتواند گویاتر از هر تفسیری،مبین بورژوائی بودن شیوۀ پیشنهادی لنین در بالابردن بازدهی کار ،باشد.

تیلوریسم ونقش آن در استثمارشدید کارگران

فردریک وینزلو تیلور شخصی که درابتدا مکانیک بود وبعدها مشاور کارخانهً فولاد بتلهایم شد وبا روشهائی که به کارگرفت موفق گردیدکه درسال ۱۸۹۹ تولید چدن را ۴۰۰ درصدافزایش دهد( ۲۱ ) تیلور دردههای اول قرن اخیر معتقد بود که میتوان با استاندارد کردن حرکات فیزیکی کارگران درحین کار، به چگونگی انجام کار جنبهً « علمی » بخشید.تیلور نظرات خویش ،درمورد شیوهً رسیدن به هدفش را،بصورت سیستم مدیریت ویژه ای ،تدوین کرد .هدف اساسی تیلور ازابراز نظراتش، تاً مین منافع هرچه بیشتر بورژوازی و کارخانه داران بود.

جوهر سیستم تیلوری آنست که با استفاده وبکارگیری آن،بتوان هرکالا وخدمات مشخصی را درکوتاه ترین زمان ممکن و با پرداخت کمترین دستمزد ممکن تولید کرد و آنها را به بازار عرضه داشت. که تا اینجای قضیه ،تیلور چیز تازه تری نسبت به همگنان  قبلی خود،نگفته بود.زیرا که آنچنان اهدافی قبل از او هم همواره مورد نظر بورژوازی وصاحبنظران آنها بود. وهریک به شیوه ً خویش دررسیدن به آن اهداف کوشیده بودند.نوآوری تیلور نسبت به همگنان پیشین خود ازآن جهت بود که او با توجه به سطح مشخصی از رشد ابزار ووسائل تولید یک کالا ویا خدمت معینی ، شیوهای کارکشیدن از کارگران مربوط به تولید آن کالا ویا خدمت مشخص را،درشرایط کوناگون ومتفاوتی امتحان کرده بود.و به این نتیجه رسیده بود که؛فقط یک روش با استفاده از همان ابزار،بهترین نتایج را درکوتاهترین زمان ممکن،ببآر میآورد.لذا اوجهت دستیابی به بهترین معیارهای مورد نظرش،سعی کرده بود که سریعترین وموًثرترین روش انجام یک کار راپیداکند. اودرارتباط باآن منظور، خصوصیات فردی وحرکات گوناگون کارگران،بهنگام انجام کار را تجزیه وتحلیل کرده بود وعلاوه برآنها،تاًثیرات عوامل جوی،همچون سرما،گرما و….غیره، در کوتاه ویا طولانی تر کردن مدت انجام کار را،سنجیده بود.وازآن طریق به آن نتیجه رسیده بود که جهت انجام هرکار مشخصی به تعداد حداقلی ازحرکات فیزیکی،که درکوتاهترین زمان ممکن عملی خواهند بود،نیاز هست . او حرکات زیاد ترازآن حد را،حرکاتی زائد تلقی کرده بود ومعتقد بود که آنچنان حرکاتی باعث اتلاف وقت ونتیجتاً گرانتر تمام شدن کالا ویا خدمت مورد نظر میشوند. بنا برآن اومعتقد بود که برای تولید هر کالای مشخصی به تعداد حداقل و لازمی ازحرکات معینی نیاز هست که آن تعداد حرکات بایستی درکوتاهترین زمان ممکن،صورت میگرفتند.لذا او تعیین آنچنان حداقل هائی را بعنوان استاندارد ومعیار  تولید ،هر کالا و یا خدمت معینی ،درنظر میگرفت.

نکتهً دیگری که تیلور برآن تاًکید میکرد،پرداخت کارمزد به تناسب میزان تولید بود.اومعتقد بود که بایستی کارگران رادرانگیزهً افزایش دادن تولیدات سهیم نمود.که البته ظاهر فریبندهً چنان شعاری، بدون توجه به محتوای آن اغواکننده خواهد بود.زیرا؛اولاً سرمایه دار درازاء استفاده ازنیروی کارهر کارگر درطی یک روز کاری،به اندازهً هزینهً بازتولید همان مقدار نیروی کارمصرفی توسط کارگر ، به او میپردازد.که آن مبلغ پرداختی درهر زمان وشرایط معینی،فقط کفاف تاً مین حداقل متعارفی ازمعیشت کارگر وخانوادهً اورا میکند. این اصل بورژوائی اساس تعیین دستمزد های پرداختی به هر شیوهً ممکنی میباشد.که درمورد کارکنتراتی ویا« پرداخت کارمزد به تناسب میزان تولید» همچنان،صدق خواهد کرد. واین بدین معنی است که سرمایه دار، مزد پرداختی بابت انجام هر خدمت مشخص ویاتحویل هرواحد ازفرآورده ها را،آنقدر ناچیز ودرسطح پائینی تعیین میکند که کارگرانیکه ازلحاظ قدرت جسمی ویااستعدادهای کاری، ضعیف ویامتوسط الحا ل هستند،مجبور شوند جهت دسترسی به مزدهای روزانهً ایکه قبل از معمول شدن کار کنتراتی ویا قطعه کاری دریافت میکردند،باسرعت بیشتری کارکنند ویا اینکه بر طول مدت روزانهً کار خود بیفزایند.ثانیاً اگرچنان کارگرانی بخواهند وجهی آضافه برآن مقداریکه قبلاً بصورت روزمزد دریافت داشته بودند،بدست آورند،بایستی یابرشدت کاریکه انجام میدهند بیفزایند ویا اینکه طول روزانهً کارخود را افزایش دهند.بعبارت دیگر کارگرانیکه بنا به شکلهای مختلف کارکنتراتی،ترغیت به افزایش حقوقهای خود شوند،باید ازطریق ازخودگذشتگی بیشتر که اینهم فرسودگی قوای جسمی وروحی آنان را بدنبال دارد،اقدام کنند.ضمناً چنان اقدامی ناخواسته همچون وسیله ای در وخیم ترکردن موقعیت کارگران بیکار درجامعه،تاثیر منفی برجای خواهد گذاشت . زیرا درشرایط وجود بیکاری درجامعه ،افزایش تولید ازطریق همان تعداد از کارگران شاغل،باعث محروم ماندن ورود کارگران جدیدی به عرصهً کاری میشود که این پدیده به سهم خود نیز رقابت بین کارگران بیکار و مشعول به کار را بوجود ویا افزایش میدهد که نهایتاً به صورت تنزل دستمزدهاعمل خواهد کرد.که اثرات آن نه فقط دامن کارگران بیکار را خواهد گرفت بلکه، درنهایت   حقوق  کارگران شاغل را هم تنزل خواهد داد. پس آن کسیکه ازشیوهً کارکنتراتی بهرهمند خواهد شد، نه کارگران بلکه صاحبان سرمایه های مربوطه خواهند بود که چه درطی وچه درانتهای آنچنان پروسه ای هرچه بیشتر ازقبل افزایش شدت کار ویا طولانی ترکردن مدت کار، سودخواهند برد.

خلاصه اینکه تز اصلی تیلور دراین باره این بود که اگر کارگر بحال خود گذاشته شود،حداقل کارراانجام میدهد و وقت را تلف میکند.اوگفته بود که کارگر دراین شرایط کم کاری میکند تا مدیر کارخانه متوجه نیروی بالقوهً اونشود.درواقع کارگر تیلوری،فاقد هرگونه خلاقیت است واین خود نتیجه ای از اجرای اصولی است که بنام اصول مدیریت تیلوری،معروف شده است. آن اصول چنین اشعار میدارند؛

اصل اول: جدا کردن مهارت کار ازروند کار؛ او معتقد بود که کارگر نبایستی تصمیم گیرنده باشد،بلکه بایستی فقط تبعیت کند ومجری هرآنچه که مدیران برایش تعیین کرده اند،باشد.او گفته بود که مدیران بایستی تمام اطلاعات و دانستنی هاوتجربیاتی که برای تولید هرکالا ویاخدمت مشخصی لازم است را جمع آوری کرده وبصورت کتبی نزد خود نگه دارد.وبا تجزیه وتحلیل کردن آنها ،چگونگی انجام دادن وزمان لازم هرجزء از کار را بصورت جدول هائی مشخص نموده وبصورت قوانین ومقررات وفرمولهائی درآورند. بخش تکمیلی این بند آن بود که مدیران هریک از قوانین وفرمولهای تعین شده را درجائی که لازم است به اجرا درآورند وبه هیچ کارگری اطلاعات زیادی داده نشود.اجرای این اصل بستر مناسبی را برای اجرای اصل دوم تیلوری فراهم میکرد.

اصل دوم :جداکردن کاربدنی از کار فکری ویا جدائی طراحی از اجرا. نظرتیلوردراین مورد چنان بود که کارفرماباید کارفکری وکاربدنی راازهم جدا کند وهریک ازآن عرصه هاراهم به بخشها وزیرمجموعه های جزئی تری تقسیم کند.ناظربودن وکنترل کامل پروسهً کار وظیفهً مدیر است.

اصل سوم : استفادهً انحصاری ازاطلاعات برای کنترل هر یک ازمراحل روند کار: این اصل چنین اشعار میدارد که مدیریت، کار هرکارگرراحداقل یک روز پیشتر برنامه ریزی وبه او ابلاغ میکند.درابلاغیهً کاربایستی مدت و نحوهً انجام کار تعیین شده باشد .تابامقایسهً مدت زمان تعیین شده ومدت سپری شده درحین انجام کار، کنترل دقیقی اعمال گردد.

طبق مکتب فکری تیلور نقش کارگر درپروسهً تولید فرآورده های اجتماعی روز به روز ساده تر،یکنواخت تر،خسته کننده تر وسریعتر میشود.خود تیلور دراین باره گفته بود که روزی فرا میرسد که همهً ماشینهای موجود درکارگاهها را مردانی بااستعداد وتحصیلات کمتر ودرنتیجه ارزانتر ازکارگران سیستم های قبلی به کارمیاندازند.

مضامین سیستم تیلوری بعدها توسط صاحبنطران علم مدیریت بورژوائی جرح وتعدیل شد. وبااخذ ویاحذف نکاتی ازآن ویا با افزودههای دیگر بربخشهائی ازآن،درخدمت کسب سود بیشتر سرمایه داران قرارگرفته است.نقش نمونهً تیپیک کارگر تیلوری را چارلی چاپلین درفیلم عصر جدید بعهده گرفته وبدانصورت آنرا مورد انتقاد قرارداده بود.درصورتیکه لنین روش تیلور در« امر تحلیل حرکات مکانیکی دررشته کار وحذف حرکات زائد وناراحت» را که انجام کار باشدت بیشتری را از کارگران طلب میکرد ،« گرانبها» نامیده بود. او،همچنانچه در صفحات فوق مورد اشاره قرارگرفت،افزایش شدت انجام کارراهمراه بکاربردن شیوهً کارکنتراتی وقطعه کاری ستوده بود.

بکارگیری شیوهً مدیریت تیلوری،مبنای مناسبات اقتصادی ئی  شد که علاوه بر دیکتاتوری حزبی بر جامعه،همچنین انتصابات بجای انتخابات ، مدیریت تک نفره با برخورداری از قدرت نامحدود دیکتاتوریها بجای رهبری جمعی  و پرداخت حقوق و مزایای درخواستی مدیران و کارشناسان به آنها را، طلب کرده بود . تحمیل چنان مناسباتی به طبقهً کارگر روسیه ، بعد ها  با در پیش گرفتن روشهای ویژهً دیگری که اجرای هر یک از آنها سبب فشار روحی و جسمی بیشتری بر زحمتکشان روسیه،شده بودند ،تکمیل گردید. «کارکمونیستی» و «شنبه های کونیستی» از جملهً روشهای ویژهً بلشویکها بود. که توسط بکارگیری آنچنان روشهائی، از کارگران تا آخرین رمقهایشان کار کشیده میشد. در مطالب مربوط به دوره های بعدی حاکمیت بلشویکی ، چگونگی بکارگیری آنچنان روشهائی هم  مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

                                          m.rahsepar@hotmail.com  

 

توضیحات

۱ – مجموعه آثار لنین صفحۀ۶۰۶ آخر ستون اول

۲- مجموعه آثار لنین صفحۀ ۶۰۶ ستون اول پاراگراف اول و پاراگراف آخر در همان آدرس

۳ –     ”      ”    ”     ”        ”   ستون دوم پاراگراف چهارم

۴ –    ”       ”    ” صفحۀ ۶۰۹   ستون اول پاراگراف دوم

۵ –    ”       ”      صفحۀ  ۶۰۶ قسمت آخر ستون اول

۶ –    ”       ”     صفحۀ ۶۱۶ ستون دوم پاراگراف دوم

۷ –   ”       ”   ” از صفحۀ ۶۰۶ تا صفحۀ ۶۲۰

۸ –   ”      ”   ”       ”       ”       ”       “

۹ –   ”     ”   ”   صفحۀ ۶۱۶

۱۰ –   ”     ”   ”  صفحۀ ۶۱۶ ستون دوم ( تاکید و پرانتز ها مربوط به متن اصلی میباشند )

۱۱ – ”      ”   ”  صفحۀ ۶۱۲ ستون دوم

۱۲ – ”     ”   ”  صفحۀ ۶۱۲ ستون دوم پاراگراف دوم

۱۳ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۶۱۲ ستون دوم پاراگراف دوم

۱۴ – به کاپیتال مارکس ترجمۀ فارسی ایرج اسکندری بخش هفتم مربوط به روند انباشت سرمایه ، مراجعه شود. در آن قسمت از صفحۀ ۶۴۶ ببعد مربوط به « انباشت بدوی سرمایه » میباشد.

۱۵ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۶۰۸ ستون اول پاراگرافهای سوم و چهارم

۱۶ – نقل به معنی از مجموعه آثار لنین صفحۀ ۶۰۹ ستون دوم پاراگراف اول

۱۷ – مجموعه آثار لنین صفحۀ ۶۰۹ ستون  اول پاراگراف آخر

۱۸ –   ”        ”    ”     ”     ۶۰۹ ستون دوم پاراگرافهای دوم و سوم

۱۹    ”        ”     ”     ”     ۶۱۲ ستون دوم پاراگراف آخر و اول صفحۀ ۶۱۳

۲۰ –  ”       ”      ”    ”     ۶۱۳ ستون اول پاراگرافهای سوم و چهارم و قسمت اول ستون دوم در همان صفخه

۲۱ – تلخیص و نقل به معنی از سایت انترنتی www.pouyan