تیم همیشه بازنده حکمتیست، منزوى بودن جریانش را چگونه توجیه مى کند؟

طی روزهای گذشته “رحمان حسین زاده” از رهبران محفل حکمتیست،یا شاید به قول خودشان لیدر حکمتیست، نوشته ای بی پایه و اساس را که محتوایش در عالم واقعیت موجودیت عینی ندارد،را به روی کاغذ آورده و طبق رواله ادبیات سیاسی محفل شان برخی اتهامات را به حزب کمونیست ایران و کومه له بیان کرده،که به لازم دانستم دیدگاه لیبرالی و کاملا راست گرایانه و منزوی ایشان و محفل شان در قبال اعتراضات توده ای اخیر مردم ایران و شورای برگزاری اول ماه مه را مورد نقد و بررسی قرار دهم.
آقای حسین زاده،به اصطلاح نقد خود را از اعلامیه حزب کمونیست ایران به مناسبت اول ماه مه شروع  کرده و حزب کمونیست ایران را تیم آخر مسابقه ای معرفی کرده است که به قول ایشان مواضع ما موضعی کاملا راست و در دفاع از جنبش سبز بوده و در این اعلامیه طبقه کارگر ایران را به همسویی با این جنبش و تحت نفوذ و سیطره این جنبش هول داده ایم!
محفل آقای حسین زاده بعد از نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری و کودتای عیان حزب سیاسی-نظامی سپاه پاسداران که موجی از خشم و نفرت توده های مردم را به دنبال داشت،کاملا موضعی پاسیف و خود را در مقابل اعتراضات توده ای اخیر بی مسئولیت کردند.محفل حکمتیست ها در اوایل اعتراضات خیابانی توده های مردم مرتبا ابلاغ می کردند که این جنبش،جنبش ما نیست و هرگونه پشتیبانی و دخالت گری در آن را توهم به جریان اصلاح طلبان حکومتی به حساب می آوردند.
اما بر خلاف نظریات کاملا راست و لیبرالی محفل حکمتیست،حزب کمونیست ایران و سازمان کردستانش کومه له،از اوایل اعتراضات توده ای اخیر مردم ایران در مواضع و گفتارهای روزانه خود تاکیید کرد، این اعتراضات که شهر های بزرگ ایران را در برگرفته است،هیچ ربطی به جنبش سبز موسوی و کروبی ندارد و روز  به روز هم که ابعاد این اعتراضات گسترده تر میشد،مبارزات و اعتراضات توده های مردم به جان آمده رادیکال تر و چهره مستقل تری به خود گرفت.هر چند در اوایل بعد از کودتای انتخاباتی، این اعتراضات تحت تاثیر و زیر رهبری جنبش سبز موسوی بود،اما روز به روز که دامنه این اعتراضات گسترش می یافت نه تنها توده های مردم تحت تاثیر جناح اصلاح طلب حکومتی قرار نگرفتند،بلکه در طول روند این اعتراضات کل ساختار جمهوری اسلامی مورد هجوم و نفرت و مبارزه مردم قرار گرفت و هر چه که ادامه داشت اعتراضات رادیکال تر میشد.
مستقل بودن و رادیکال شدن اعتراضات توده ای اخیر مردم ایران و بی ربطی آن به جنبش سبزی ها را می توان از اعتراضات روز ششم دی ماه که مصادف با روز عاشورا بود مشاهده و درک کرد،اعتراضات توده ای اخیر در طول این یازده ماه که از آن سپری میشود،نه در دفاع از یک جناح رژیم و نه اعتراض به تقلب انتخاباتی بود،بلکه دامنه این نفرت و انزجاری که توده های مردم به جان آمده در دل داشتند تاریخی به قامت چند دهه حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی بر جامعه ایران را داشت که این انتخابات و شکاف بین جناح های رژیم بهانه خوبی برای ابراز این نفرت و بیزاری بر علیه رژیم ارتجاع بود.
مبارزات توده های مردم در طول چند ماه گذشته،ترس و وحشتی را در دل رهبران جنبش سبز به وجود آورد که هر دو جناح زنگ خطر ادامه این اعتراضات را حس کردند و همه با هم با تمام دم و دستگاهای سرکوبشان در تلاش بودند آن را فرو نشانند و از محتوای رادیکالیزمش تهی کنند.پیام لبیک موسوی و کروبی به ولایت فقیه و صدور بیانیه های تسلیم طلبانه پشت سر هم در مقابل اصول گرایان،نشان از رادیکالیزه شدن و مستقل شدن این اعتراضات بود.
رهبران محفل حکمتیست که این اعتراضات مستقل و دستاوردهایش را به جیب جنبش سبز می ریزند و از روز اول، این اعتراضات را ترد کردند و بی مسئولیتی خود را در مقابل خیزش توده ای اخیر نشان دادند،عملا و آگاهانه می خواستند این اعتراضات را به سمت جنبش سبز روانه کنند و آن را به زیر تاثیر و رهبری جنبش سبز سوق دهند و دو دسته این مبارزات را به آغوش موسوی و کروبی تقدیم کنند.محفل حکمتیست که خود را جریانی به اصطلاح چپ معرفی می کند، وظیفه خود را به عنوان یک جریان چپ در مقابل جنبش های اعتراضی و دمکراتیک و مردمی چگونه توضیح میدهد؟آیا یک جریان چپ و سوسیالیست و مسئول باید اعتراضات توده ای را ترد کند؟تاثیر گزاری،دخالت گری،تبلیغ و ترویج و اشاعه فرهنگ مبارزاتی انقلابی و رهبری کردن این اعتراضات که از وظایف ابتدایی یک جریان کمونیست است نزد محفل حکمتیست آیا جایگاهی دارد؟که قبیحانه و اپورتونیستانه خود را جریانی چپ به حساب می آورند.
بر خلاف سیاستهای منفعلی و منزوی که محفل حکمتیست ها در پیش گرفته اند،یک جریان کمونیست و مسئول باید تا جایی که امکان دارد سعی کند مبارزات توده ای مردمی را تحت تاثیر قرار دهد و رادیکالیزم این مبارزات را تقویت نماید و رمز موفقیت و پیروزی را باید برای توده های مردم روشن سازد.یک جریان چپ و کمونیست باید از اعتراضات توده ای مردم پشتیبانی کند و سعی کند این اعتراضات را رهبری و سمت و سوی موفقیت و پیروزی آن را باید برای توده های مردم مشخص نماید.اما خوشبختانه چون محفل حکمتیست یک جریان کاملا منزوی و منفعل در جامعه هستند،خود را بی مسئول می کند و دیگر جریانات سیاسی و چپ هم که بخواهند این اعتراضات را رهبری و تحت تاثیر قرار دهند را به جنبش سبزی ها متهم میکنند و واژه های غیر سیاسی مختلفی را بر علیه این جریانات به کار می برند.
آقای حسین زاده در قسمتی دیگر از نوشته خود می نویسد،حزب کمونیست ایران طبقه کارگر را سرزنش می کند که چرا به عنوان یک طبقه در اعتراضات اخیر حضور نداشته است و برای جبران این خلل باید این همسویی را در روز اول ماه مه جبران کند و هم گرایی خود را با جنبش سبز ابلاغ نماید!
چه جالب!واژه کارگر،جنبش کارگری،طبقه کارگر و دلسوزی برای این طبقه در نوشته های رهبران محفل حکمتیست درج شده است،اپورتونیسم و عوامفریبی این حکمتیست ها تا جایی بیداد می کند که در نزدیک شدن به روز اول ماه مه از کارگر سخن به میان می آورند و کارگران را نصیحت میکنند.در عالم واقعیت جایگاه کارگر و طبقه کارگر با خط و جهت سیاسی و استراتژی این محفل هیچ همخوانی ندارد و تنها چیزی که محفل حکمتیست ها به آن عقیده و تعلق ندارند کارگر و طبقه کارگر می باشد،بحث حزب و طبقه و قدرت سیاسی توسط ۵% از جامعه، بحثی جا افتاده و قدیمی در استراتژی این جریان منزوی است.
حزب کمونیست ایران هیچ وقت کارگر را سرزنش نکرده و نخواهد کرد و در شکل پدر بزرگ مابانه شما هم این طبقه را هم نصیحت نکرده ایم.ما به عنوان یک جریان کمونیست  منافعی جدا از منافع این طبقه نداریم ،همیشه و در همه جا جایگاه و دور و نقش این طبقه را در هر تغییر و تحول سیاسی مورد توجه قرار داده ایم و وظایف یک حزب سیاسی و مسئول را در امر سازماندهی و متشکل کردن این طبقه را در اولویت کار سیاسی واستراتژی خود قرار داده ایم.
حال هم ابلاغ می کنیم،که دخالت و حضور طبقه کارگر به عنوان یک طبقه متشکل و سازمان یافته در جنبش اعتراضی یازده ماه اخیر است که می تواند رمز پیروزی و موفقیت این جنبش را میسر کند،ما همیشه ابلاغ کرده ایم که طبقه کارگر باید به صورت متشکل و سازمان یافته تلاش کند که رهبری خود را بر دیگر جنبش های اجتماعی تثبیت نماید و سعی کند مبارزات دیگر جنبش ها را تحت الشعاع سیاست و استراتژی خود قرار دهد.فقط با حضور طبقه کارگر آگاه و پیشرو است که هر اعتراض و مبارزه ای به موفقیت خواهد انجامید،طبقه کارگر در هر جامعه ای نیروی محرکه هر انقلاب و تغییر و دگرگونی بنیادین است. بدون حضور طبقه کارگر به عنوان یک طبقه متشکل و سازمان یافته،هیچ جنبش و اعتراضی به سر انجام نمی رسد  و رمز موفقیت را کسب نمی کند.
در این قسمت نوشته ام ،نوشته ای کوتاه از رهبر کمونیست و انقلابی جنبش کمونیستی بین المللی جهان “لنین” که در مقاله تظاهرات اول مه پرولتاریای انقلابی نوشته است،ذکر میکنم.
طبقه کارگر  توده های زحمتکش و استثمار شونده را که از حقوق ابتدایی محروم هستند و به وضع نومیدی آوری دچار شده اند،به میدان عمل انقلابی می کشاند.طبقه کارگر مبارزه انقلابی را به این توده ها می آموزد،آن ها را برای عمل انقلابی می پروراند و به آنان توضیح می دهد که راه چاره  و نجات کجا و در چیست.طبقه کارگر این امر را نه با حرف،بلکه با عمل،با نشان دادن نمونه و آن هم نه نمونه ماجراجویی قهرمانان منفرد،بلکه با نمونه عمل انقلابی توده ای که خواست های سیاسی  و اقتصادی را با هم در می آمیزد،انجام می دهد.
آقای حسین زاده در ادامه نوشته اش،فعالین کارگری و پیشروان طبقه کارگر را فرا می خواند که بر علیه ما آستین ها را بالا بزنند و سیاست بورژوایی ما را نقد کنند و برای این امر مهم هم باید همه تلاش خود را به کار ببرند؟
آقای حسین زاده خطاب به کارگران طوری گوش زد میکند انگار اگر برای نقد ما آستین ها را بالا بزنند،وضعیت جنبش کارگری به سمتی دیگر سوق می یابد و  طبقه کارگر با نقد ما می تواند خود را متشکل کند و قدرت سیاسی را در دست گیرد،و گرایشات مخرب درون این جنبش را با نقد کردن ما از میان بردارد.
اما خوشبختانه بر خلاف دیدگاه دشمنانه آقای حسین زاده بر علیه ما،طبقه کارگر ایران خیلی سیاسی تر آگاه تر و پیشرو تر از آن چیزی است که شما یا محفل منزوی تان بخواهید آنها را نصیحت کنید و سمت و سو به آنها نشان دهید.خوشبختانه با تلاش و فداکاری پیشروان و فعالین کارگری  اول ماه مه امسال با شور و هیجان بی سابقه ای برگزار شد.در طول حاکمیت سیاه رژیم اولین ماه مه ای بوده است که جنبش کارگری به شکل وسیع و گسترده به خیابانها آمده اند و خواست و مطالبات بر حق خود را در مقابل نظم سرمایه ابلاغ کردند.
همان شواری برگزاری مراسم روز جهانی کارگر که “محمد فتاحی” دیگر لیدر محفل حکمتیست آن را غیر واقعی و نا مشخص می داند،در بیانیه های خود و با برگزاری مراسم اول ماه مه در تهران مشتی کوبنده به دهن نظم سرمایه و آن جریانات لیبرال و اپورتونیستی که به نام کمونیسم و مبارزه طبقاتی خود را معرفی میکنند زدند.
محفل منزوی و ضد کارگری حکمتیست چگونه به خود اجازه می دهد شورایی را که یازده تشکل مستقل کارگری پای آن را امضا کرده اند و برای برگزاری هر چه با شکوهتر اول ماه مه تلاش کرده اند را غیر واقعی و نا موجود بداند،شاید هم به خاطر این باشد که جریان منزوی حکمتیست ها در این تشکل ها هیچ جایگاه و نفوذی ندارند،که آن را نا موجود می دانند.بیانیه شماره سه این شورا جواب کوبنده ای به نقدهای بی اساس “محمد فتاحی” و محفل حکمتیست داده است که خوانندگاه عزیز را به خواندن این بیانیه توصیه میکنم. یکی دیگر از فعالین کارگری داخل هم به اسم “حسن غریبلو” دیدگاه ضد کارگری این جریان را به خوبی نقد کرده است که خواندن این مقاله هم ماهیت ضد کارگری این محفل را بیشتر افشا خواهد کرد.
محفل حکمتیست ها به روال همیشگی خود تنها حرکات و جنبش هایی را قبول دارند و مهر تایید بر آن می زنند که خود یا سازمان دهنده و یا پشت پرده آن باشند،در غیر این صورت نه تشکل،نه شورا نه جنبش اعتراضی که هر جریان سیاسی و یا تشکل مستقلی از آن سخن به میان آورد را غیرواقعی،ذهنی و غیر موجود می دانند.هر چند خوشبختانه محفل حکمتیست هیچ تاثیر و نفوذی در  جنبش های اجتماعی ندارند و یک محفل کاملا منزوی و ترد شده منفعل هستند که ماهیت لیبرالی و اپورتونیستی شان برای همه فعالین و پیشروان جنبش های اجتماعی رو شده است.
آقای حسین زاده و محفل حکمتیست بنابه ماهیت سیاسی و پراتیک محفل شان در طول سابقه فعالیتشان یک جریان منزوی و حاشیه ای بوده اند،و برای اینکه اسم و رسمی از محفل شان وجود داشته باشد هر از چند گاهی به شیوه غیر سیاسی به خود فشار می آورند و با اتهام و فحش و ناسزا گویی می خواهند نام محفل شکست خورده شان را برجسته کنند تا شاید توانستند آن نیرویی که هم در محفل شان وجود دارد را برای چند صباحی دیگر نگه دارند.
در اخر نوشته کوتاهی از “لنین” در کتاب چه باید کرد؟را ذکر میکنم که وظایف کمونیستها در برابر جنبش های اجتماعی و انقلابی را بیان کرده است .
کسی که در عمل فراموش کند که کمونیستها از هر جنبش انقلابی پشتیبانی می کنند و بدین جهت ما موظفیم وظایف دمکراتیک عمومی را در برابر تمام مردم بیان داریم و روی آن ها تکیه کنیم،بی آن که حتی برای یک لحظه معتقدات سوسیالیستی خود را پنهان داریم،سوسیال دمکرات نخواهد بود.کسی که در عمل فراموش کند که هر مسئله دمکراتیک عامی را باید پیش از دیگران طرح کند،برجسته سازد و حل کند،سوسیال دمکرات نخواهد بود.