تحجر، جنایت، دو پایه ولایت

وقتی آقای منتظری پاره شدن عکس خمینی را یک خطای ساده ارزیابی کرد و اعلام نمود که خمینی هم اشتباهاتی داشته است، پس هیچ کس نمی تواند با کرنش در مقابل هیاهوی شکست خورده خامنه ای حاشیه امن ایجاد کند. اگر آقایان موسوی و کروبی واقعا برای آقای منتظری ارزش و اعتبار قایل هستند، باید بلادرنگ کشتار دهه شصت و به ویژه قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را محکوم کرده و تمام اطلاعات خود در این مورد را به اطلاع مردمی که «مرگ بر اصل ولایت فقیه» را فریاد می زنند برسانند.

 

در ابتدا با تاثر ضایعه درگذشت آقای حسینعلی منتظری را از جانب خودم و از جانب رفقایم در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، به خانواده و طرفداران ایشان تسلیت می گویم. آقای منتظری یکی از مبارزان و زندانیان سیاسی در دوران رژیم گذشته بود که در پایه گذاری نظام ارتجاعی ولایت فقیه نقش مهمی داشت. اما آقای منتظری در مخالفت شجاعانه با قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ که به دستور مستقیم خمینی صورت گرفت، کرسی ولایت را ترک کرد و سرانجام در جریان قیام و خیزشهای اخیر، ولایت مطلقه خامنه ای را باطل اعلام کرد. آقای منتظری همچنین در نظریه فقهی در مورد رابطه حاکمیت و مذهب گامهایی در جهت قبول حاکمیت عرفی برداشت که گرچه به قبول قاطع جدایی دین از دولت منجر نشد، اما همین گامها از جانب یک مرجع مذهب شیعه که در تصویب اصل ولایت فقیه در اولین مجلس خبرگان نقش مهمی داشت قابل ارزش است. همین نگاه جدید سبب فاصله گیری کامل آقای منتظری از ولایت خامنه ای و به میزانی از قانون اساسی جمهوری اسلامی شد. ساده زیستی و دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و به ویژه ایستادگی آقای منتظری در برابر ولایت خامنه ای همیشه در تاریخ جنبش آزادیخواهی مردم ایران به یاد خواهد ماند. در همین جا لازم است تنفر خود را از پیام تسلیت مزورانه علی خامنه ای که  تمام سرکوبگریهایش در مورد آقای منتظری را به حساب خدا می گذارد اعلام کنم.

***
خیزش روز ۱۶ آذر امسال حماسه ای دیگر از جنبش رنگین کمان بیشماران بود. فریاد مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه ای در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک ایران، نشان داد که قیام ادامه دارد و مردم دیگر نمی خواهند به شکل سابق زندگی کنند و به دنبال تغییر هستند. ۱۶ آذر و نقش پیشتازی دانشجویان و جوانان دلیر ایران زمین صحنه سیاسی جامعه ما را بسیار شفاف نمود. خواست آزادی، دموکراسی و حکومت غیر دینی از یک آرزو به یک چشم انداز دست یافتنی تبدیل شد. چشم اندازی که زنان و مردان ایران زمین با جنبش خود آن را تحقق خواهند بخشید. سر دادن شعار «تحجر، جنایت، دو پایه ولایت» که به ساده ترین و گویا ترین شکل ماهیت رژیم را مشخص می کند، نشاندهنده هشیاری جنبش دانشجویان ایران در ۱۶ آذر بود.
در حماسه شورانگیز ۱۶ آذر به ویژه باید به سخنان شجاعانه مجید توکلی در پلی تکنیک تهران اشاره کرد که گفت:«امروز این جاییم تا اعتراضمان را بر سر همه مستبدان و مستکبران جامعه و در راس آنها آقای خامنه ای فریاد بزنیم.» وی بلافاصله پس از خروج از دانشگاه بازداشت شد.

در مقابل این خیزش گسترده ضد استبدادی، خامنه ای به حیله رذیلانه ای متوسل شد و با پنهان شدن پشت پاره شدن عکس خمینی جلاد در صدد برآمد رسوایی پاره کردن عکسهایش را بپوشاند و همزمان مخالفان درون نظام را به کرنش وادارد. اما  خیلی زود تق جعبه مارگیری خامنه ای درآمد. شیادی او را کسی جدی نگرفت و وی مجبور شد روز یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸(۱۳ دسامبر) در یک سخنرانی در تهران از اراذل و اوباش طرفدارش بخواهد که آرامش خود را حفظ کنند.  خامنه ای برای روحیه دادن به عمله و اکره اش گفت:«کسانی که در مقابل شما قرار دارند، کسانی نیستند که ریشه داشته باشند و بتوانند در مقابل عظمت انقلاب مقاومت کنند.» و «خواهید دید که مخالفان در مقابل چشم شما نابود خواهند شد.»

جنجال بر سر پاره کردن عکس خمینی نه فقط موجب انسجام درون ولایت خامنه ای نشد، بلکه تضادهای درونی نظام هرچه بیشتر تشدید کرد.
مدافعان سرسخت خامنه ای در سخنرانیها و در اظهارنظراتشان در رسانه های حکومتی مخالفان درونی را با کلماتی همچون «دلقکهای سبزپوش»، «هیزم بیار آتش فتنه»، «فرقه موسوی»، «سران فتنه»، «تفاله ها و ایادی استکبار»، «سگهای زنجیری» که «قلاده هایشان باز شده»، «جریان باطل و ضددین و ضدخدا»، «تفاله ها و وابسته های حقیر»، «فرقه قانون شکنان» و…..مورد خطاب قرار دادند. ایادی خامنه ای «موسسه تنظیم و نشر آثار» خمینی را «جایگاه تجمع منافقان امروز» و « مجمع روحانیون مبارز» را «آغازگر این اوضاع فتنه آمیز» نامیدند.

روز یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸ روح الله حسینیان در یک تجمع در سر قبر خمینی خطاب به هاشمی رفسنجانی گفت:«آقای هاشمی تو بارها در فتنه اخیر به مقام معظم رهبری خیانت کردی و رهبری از تو حمایت کرد اما تو کینه خود را در مشهد نشان دادی و گفتی که اگر مردم رهبری را نخواهند باید برود.»(سایت جرس ۲۳ آذر ۱۳۸۸) حسینیان در همین سخنرانی گفت:«موسوی و خاتمی حقیرتر، کوچک تر و پست تر از آنند که نظام بخواهد با آنان مقابله کند و حتی هاشمی هم کوچکتر از آن است که بخواهیم با وی مبارزه کنیم.»
شیخ محمد یزدی خطاب به هاشمی رفسنجانی گفت:«من از همین تریبون و به عنوان عضو خبرگان خطاب به ایشان به عنوان رئیس خبرگان می گویم که آقای هاشمی فاصله تان را با رهبری کم کنید، با ولایت باشید و بازی سیاسی را کنار بگذارید. اگر بیایید مطمئن باشید که رهبری استقبال می کنند. ایشان گفته اند که راه توبه باز است.»(رسالت، ۲۴ آذر ۱۳۸۸) حرفهای محمد یزدی نشانی دیگر از آن است که خامنه ای به دنبال سازش نیست. ولی فقیه تسلیم رقبا را طلب می کند و برای همین فرصتهای سازش یکی پس از دیگری سوخته است. اگر خامنه ای به دنبال سازش بود، باید با نفی سیاست «بی دنده و ترمز»، طرح هاشمی رفسنجانی که در نماز جمعه روز ۲۶ تیرماه اعلام کرد را می پذیرفت. این ادعای دروغی است که خامنه ای به «دفع حداقلی و جذب حداکثری» اعتقاد دارد. امنیت ولایت او  در ادامه سیاست بی دنده و ترمز تعریف می شود و اگر او  به سرکوبی بیشتر از آن چه اکنون بدان دست می زند مبادرت نمی کند، فقط و فقط به علت ضعف و عدم توانایی او است.

رفسنجانی در پاسخ محمد یزدی گفت:«سالهاست که جواب من به آقای یزدی درخواست شفا برای ‌ایشان است و ارسال سلام…. متاسفانه ایشان بــراثــر مـشـکلات جسمـی گـاهـی دچـار عـصبانیت می‌شود و عجولانه اعلام نظر ‌مـی‌کـنـد… افرادی هم هستند که شهرت خویش را از راه اهانت به دیگران می‌خواهند که جواب ‌این‌گونه افراد هــم ســـکـــــوت اســـــت و دعـــــا بــــرای هـــدایــت‌شــان.»(روزنامه آفتاب یزد، پنجشنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۸)
در همین سخنان رفسنجانی گفت:«اگر برخی فکر کنند با ارعاب و فضاسازی می توانند مسائل را حل کنند در اشتباهند و اگرهم به صورت ظاهر، آن را حل کنند، پس از گذشت زمان کوتاهی، آن موضوع وسیع تر از گذشته مطرح خواهد شد…..وضعیت امروز دنیا با گذشته تفاوت کرده و نسل امروز با اتکا به از بین رفتن انحصارهای رسانه ای، آگاه و مطلع است و در آینده هم مطلع تر خواهد بود.»

روز چهارشنبه ۲۵ آذر حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات رژیم طی یک سخنرانی در مدرسه فیضیه با انکار وجود بحران نا خواسته به حقیقتی اعتراف کرد و گفت:«توطئه های دشمنان بعد از انتخابات ریاست جمهوری به تولید فتنه انجامید و این فتنه مانند کوه یخی است که در آب اقیانوس سرگردان بوده و فقط بخش کمی از آن بیرون از آب است.»
حسین شریعتمداری در اجتماع بسیجیان در مسجد نوریان تهران گفت:«اسناد کمترین تردیدی باقی نمی گذارد که در فتنه اخیر موسوی و خاتمی و کروبی نقش ستون پنجم آمریکا و اسرائیل را بر عهده داشته اند.»(کیهان شریعتمداری، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۸) این جملات در مورد کسانی نوشته شده که طی دو دهه در مقامات بسیار بالای به قول خامنه ای «نظام مقدس جمهوری اسلامی» بوده اند. کسی که ۸ سال نخست وزیر خمینی بوده، کسی که ۸ سال رئیس جمهور خامنه ای و چندین سال و به ویژه در دوران جنگ ۸ ساله وزیر ارشاد بوده و کسی که نماینده خمینی در بنیاد شهید و رئیس مجلس رژیم بوده، اکنون به قول نماینده خامنه ای در روزنامه کیهان به ستون پنجم آمریکا و اسرائیل تبدیل شده اند.
محمد نبی حبیبی، دبیرکل حزب موتلفه اسلامی می گوید:«دیگر لفظ جنبش سبز را برای حامیان موسوی استفاده نمی کنیم و حامیان وی را تنها با فتنه سبز نام خواهیم برد.» (روزنامه رسالت، شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۸)
این ادعاها در شرایطی مطرح می شود که تظاهرات روز جمعه ۲۷ آذر به مفتضح ترین شکل برگزار شد. تمام کرکری خواندنهای اراذل و اوباش خامنه ای در روزهای پس از ۱۶ آذر، در روز جمعه ۲۷ آذر به یک ناله خفیف تبدیل شد.  لشگر از هم پاشیده ولی فقیه به جای نمایش قدرت، درماندگی را به رخ مردم کشاند. جنجال بر سر تکه پاره شدن عکس خمینی، کسی که گویا باید وحدت دهنده باشد فقط چندین هزار نفر را در تهران بسیج کرد. روز جمعه ۲۷ آذر به عنوان روز شکست عربده کشان باند خامنه ای ثبت خواهد شد. اما تظاهرات شکست خورده روز ۲۷ آذر درس دیگری هم برای کسانی که فکر می کنند با حلوا حلوا کردن خمینی می توانند تیغ خامنه ای را کند کنند داشت. هیچ یک از کسانی که در گذشته در هرم قدرت جمهوری اسلامی مشارکت داشتند و اکنون در اثر سیاست بی دنده و ترمز  یا مورد حمله قرار دارند و یا از صحنه قدرت حذف شده اند بنا به دلایل گوناگون و منجمله به خاطر آن که قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ را محکوم نکرده اند،  دارای مقبولیتی در ردیف آقای منتظری نبوده و هرگز نخواهند بود. وقتی آقای منتظری پاره شدن عکس خمینی را یک خطای ساده ارزیابی کرد و اعلام نمود که خمینی هم اشتباهاتی داشته است، پس هیچ کس نمی تواند با کرنش در مقابل هیاهوی شکست خورده خامنه ای حاشیه امن ایجاد کند. اگر آقایان موسوی و کروبی واقعا برای آقای منتظری ارزش و اعتبار قایل هستند، باید بلادرنگ کشتار دهه شصت و به ویژه قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را محکوم کرده و تمام اطلاعات خود در این مورد را به اطلاع مردمی که «مرگ بر اصل ولایت فقیه» را فریاد می زنند برسانند.

منبع: یادداشت سیاسی نبرد خلق، شماره ۲۹۴، سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۸(۲۲ دسامبر ۲۰۰۹)