زندگی بایدم نه مرگ_ در پاسخ به وزیرکار جمهوری اسلامی

“”عبدالرضا شیخ الاسلامی وزیر کار و امور اجتماعی در اولین همایش کشوری روز بسیج کارگری و تجلیل از شهدای کارگر که در مشهد برگزار شد، به تفسیر آیه سوم سوره‌ بقره و تبیین مفهوم غیب و ایمان و شهادت و زندگی جاوید پرداخت بدون آنکه به وضعیت اسفناک کارگران حاضر در جلسه اشاره ای داشته باشد.””

  انسان هر اندازه هم بکوشد که از مرگ جلوگیری کند سرانجام خواهد مرد. بنابراین بجای « کوشش برای نمردن» باید « زندگی کردن » بیاموزد. زندگی «زنده بودن» نیست چرا که زنده بودن لطف اجباری « هستی» است که تمام موجودات زنده را شامل می شود و وجه مشترک انسان نیز با دیگر موجودات زنده، همین ویژگی زنده بودن یعنی توانایی نفس کشیدن و خوردن و نوشیدن و تولید مثل و در یک کلام نیازهای فیزیولوژیک است. اما آنچه که انسان را از گیاه و حیوان جدا می سازد ویژگی های تکامل یافته تر دیگری همچون نیاز به آرامش، دانایی، آزادی، عشق( دوست بدارد و دوست بدارندش) و بطور کلی نیازهای غیرفیزویلوژیک اند که در کنار احساس زنده بودن به آدمی ” حس زندگی ” نیز می بخشند. اهمیت نیازهای اولیه و فیزیولوژیک هنگامی بر ما روشن می شود که بدانیم تامین آنها مقدمه ای ضروری و اساسی برای بروز و ظهور نیازهای غیر فیزویولوژیک  می باشد. هم از این رو عامه در مثل می گویند« گرسنگی نکشیدی تا عاشقی یادت بره». به عبارت دیگر مادامیکه نیازهای فیزولوژیک و حیاتی انسان تامین نشده باشند نیازهای غیرفیزیولوژیک یا به اصطلاح نیازهای ثانویه اش خودنمایی نخواهند کرد.گرسنه را با دانایی و عشق و مشارکت اجتماعی و در یک کلام توجه به وجه انسانی خود و “” حس زندگی “”چه کار؟؛ وقتی تمام توجه و تلاش و انگیزه اش برای پر کردن شکم  و “” تلاش برای نمردن “” است. عشق در نزد آدمیانی که هنوز در تامین نیازهای معیشتی و اولیه خود با مشکل مواجه هستند معنا و مفهومی جز« رفتارهای جفتگیری و تولید مثلی» ندارد. کاهش انگیزه برای آموختن( نه کسب مدرک) در میان دانش آموزان و دانشجویان، افزایش روزافزون طلاق و ناپایداری های خانوادگی( اگرچه در ابتدا روابط زوج ها در ظاهر عاشقانه به نظر میرسید ولی به محض فروکش کردن نیاز جنسی، عشق چنان ناپدید می شود که تو گویی اصلا وجود نداشته است)، بحران های هویتی( مثلا شیعه یک شبه مسیحی می شود یا مسیحی یک شبه شیعه حسینی دوآتشه , بسیجی شلاق زن و تیر خلاص زن می شود اصلاح چی و تعمیرچی نظام ولایی)، احساس تنهایی مزمن، ترس های مزمن ، گسترش افسردگی، گسترش ابتلا به انواع سرطان, افزایش روز افزون خودکشی در میان نوجوانان و جوانان ،انواع بزه و گسترش اعتیاد در میان خردسالان و صدها معضل آشکار و پنهان دیگری که مردم ایران با آن درگیر هستند ریشه در شرایط نامناسب تامین نیازهای اولیه و بی توجه ای و نادیده انگاشتن نیازهای انسانی از سوی حاکمیت بورژوا مذهبی نو کیسه دارد که از یک طرف  ثروت مردم ایران را چپاول کرده و صرف عیاشی های آقازاده ها و گماشتگان لبنانی و فلسطینی و چچنی و عراقی خود می کنند و از سوی دیگر  با گستاخی هر چه تمام تر به مردم  ایران می گویند صرفه جویی کنید. عالیجنابانی که نمی خواهند حس غرور همپالگی های خود را تحریک کنند در نهایت شکسته نفسی، درجه فهم مردم ایران را در حد مغز سبک خود تصور می کنند و دائما آینده را به رخ مردم می کشند و زندگی حال مردم را هیچ می انگارند.مردم مدام بسوی آینده ای در امتداد توهم مذهبی حاکمان ترغیب می شوند که هر چه به آن نزدیک می شوند این آینده از آنها ,دورتر می شود.
توشاهی و گر اژدها پیکری
بباید بدین داستان داوری
اگر هفت کشور به شاهی تراست
چرا رنج و سختی همه بهر ماست