جنبش معلمان، گامی به عقب؟!

شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان ایران در بیانیه ای معلمان را به اعتصاب غذای سراسری در روز١٢ اردیبهشت   – روز معلم- دعوت کرده است.
این بیانیه با توسل به سران دولت و قانون اساسی، ” مشفقانه مدیران و گردانندگان جمهوری اسلامی را نصیحت می کند که انتقاد بپذیرند، جایگاه ویژه شان در شان نام جمهوری اسلامی نیست و احکام دستگیری معلمان به دین و میهن و انسجام ملی لطمه می زند…” و می افزاید: “امید می رود که عقلای قوم با تدبیر و درایت آبی بر آتش التهابات افشانند و به عنوان حسن نیت در گام اول همه ی فرهنگیان در بند را آزاد کنند.”
 جالب است که شورای هماهنگی، آزادی معلمان دستگیر شده را نه حق آنها  ونه اعاده حیثیت و کرامت انسانی  معلمان، بلکه برای افشاندن اب بر آتش التهاب می خواهد. به یک معنی استیفای حقوق انسانی معلمان نه در جهت دفاع از آزادی و حرمت انسان بلکه در این جهت است که این کار به نفع حفظ ارامش برای تداوم نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی است.

شکی نیست مطالبات معلمان برحق اند. اما نفس طرح این مطالبات با همان قانون اساسی مورد نظر، تناقض دارد. قانون اساسی و کلیه قوانین قضایی و شرعی و سیاسی جمهوری اسلامی اساسا برای در بند کشیدن انسان و حرمت انسانی، سلب آزادیهای سیاسی وا جتماعی، اجرای تبعیض جنسی و سرکوب و استثمار و در فقر و نیازمند نگه داشتن کارگران و مردم زحمتکش است. در این  قوانین، معلم بدوا اسلامی و مجیزگوی دولت است تا معلم و مدرس و متخصص. در این قوانین دخالت مذهب در ‌آموزش و پرورش با کثیف ترین شیوهای پلیسی ممکن سازمان یافته است. در این قوانین، آزادی بیان و دفاع از علم و پیشرفتهای بشر و دفاع از حرمت انسان در مقابل ارتجاع و بربریت جرم است. و بالاخره در این قوانین گرسنه نگه داشتن معلم و خانواده و فرزندانش امری معمول است. این را معلمان خود،‌ بارها در اعتصابات و تجمعات و بیانیه هایشان در چند سال اخیر بیان کرده اند.
بیانیه اخیر شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان و شیوه مبارزه ای که انتخاب کرده اند به نسبت اعتصابات سراسری و مبارزات رادیکال و آزادیخواهانه معلمان و تلاشهای چندین ساله شان گامی به عقب است.

اعلام روز معلم به عنوان روز اعتصاب غذا و رفتن به گورستان ها، در واقع اعلام روز عزا و پناه بردن به مزار کشته شدگان و اظهار عجز ولابه و دادن تصویری  ضعیف و مایوسانه از جمعیت صدها هزار نفری معلمان است که آموزش و پرورش فرزندان و جوانان یک جامعه ٧۵ میلیونی را برعهده دارند!!
می فهمم،‌ در شرایط غیر انسانی و بربریت جمهوری اسلامی، مردم را به روزی انداخته اند، برای اینکه حقوق ابتدایی شان را بخواهند اول باید چند بار به سر اسلام و قران قسم بخورند و چند شهید را شاهد بگیرند که مسلمان اند و هدفشان عزت و حرمت اسلام و میهن و از این قبیل است. یعنی بدوا انسان باید از استقلال و اعتماد بنفس و حرمت وکرامت انسانی اش مایه بگذارد و خود را به مقدسات نظامی آویزان کند که اساسا برای این سر کار است که عزت وحرمت را از انسان ها بگیرد. مگر نگه داشتن ده ها میلیون کارگر و میلیون ها معلم و پرستار و حقوق بگیر دیگر، زیر خط فقر و محتاج و گرسنه نگه داشتن شان، تعرض به عزت وحرمت انسانی آنها و جنایت نیست؟ مگر نه این که تعدادی سرمایه دار معمم و غیر معمم تمام سرمایه و درآمد مملکت را صاحب اند و اکثریت مردم نیازمند مسکنی مناسب، خوراکی کافی و دارو و درمان بچه هایشان اند! مگر نه اینکه جماعتی سرمایه دار در مراکز مذهبی و نظامی ودولتی و در بخش خصوصی کل دارایی های مملکت را در اختیار دارند، در مقابل فقر و فلاکت از سرو کول جامعه ٧۵ میلیونی انسان های کارگر و معلم و کارمند و پرستار و زنان و مردانی که چرخ های جامعه را می چرخانند،‌ بالا می رود!
آیا معلمان و تشکل شان نمی دانند که در چنین بربریت اسلامی که سگ صاحبش را نمی شناسد، توقع شفقت و حفظ حرمت و کرامت انسانی از سران جمهوری اسلامی ونمایندگان سرمایه داران ایران، توقعی بیهوده است؟ اگر شما یک آیه در جلب شفقت این ها بیاورید هر امام جمعه شان صدتا آیه در توجیه و تفسیر نظام سرکوب و خفقان و بربریت و تبعیض و نابرابری اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در جیب دارند.
آیا نمی شود معلمان، این جمعیت چندصدهزار نفری سر راست سراغ مطالباتشان را بگیرند؟ آیا نمی شود بدون قسم و قران و اعلام عزاداری خواستار آزادی معلمان دربند، کارگران زندانی و همه زندانیان سیاسی شد؟ آیا نمی توان بدون دادن هیچ آوانسی به سران رژیم وقانون اساسی، مستقیما و سر راست حقوق ابتدایی خود را خواست؟ خواستار آزادی عقیده و بیان و اندیشه و جدایی مذهب از آموزش و پرورش شد؟ آیا نمی توان به قدرت میلیونی معلمان و دانش آموزان و خانواده هایشان، محیط آموزش و پرورش را از وجود و دخالت کثیف جاسوسی و پلیسی و انچه که خود معلمان، “رفع فضای امنیتی از مدارس و ادارات آموزش وپرورش، تأمین امنیت شغلی فرهنگیان و پرهیز از مخبر پروری در فضای کلاس و مدرسه و اجتناب از پرونده سازی برای فرهنگیان منتقد” می نامند،‌ در امان نگه داشت؟
آیا تجربه یک دهه مبارزه معلمان کافی نیست که نشان دهد که توکل به بالا و توسل به استغاثه و توقع الطاف دولت و دلسوزی و شفقت سران دولت جمهوری اسلامی پوچ است؟ معلمان مجلس اسلامی را “نمایندگان خود در خانه ملت” نامیدند و بارها جلو درب آن اجتماع کردند، اما مگر غیر از تحقیر و تهدید جوابی گرفتند؟
دوستان!
محکوم کردن میلیونی معلمان و خانواده هایشان به یک زندگی فلاکتبار و زیر خط فقر جرم است. تعقیب و دستگیری و سلب آزادی و تعرض به حرمت معلمان و محیط آموزش و پرورش فرزندان مردم جرم است. این مجرمین اند که باید  جواب بدهند.  هم اکنون سرنوشت آزادی و نان سفره میلیون ها مزدبگیر جامعه از کارگر و معلم و پرستار و زن و جوان بیکار به هم گره خورده است. در آستانه  روز کارگر و روز معلم در ١١ و ١٢ اردیبهشت امسال، کارگران، معلمان و همه زحمتکشان جامعه به اتحاد و همدلی و هماهنگی مستقل و روی پای خود و بدون  اتکا به این و آن جناح دولت و سرمایه داران ریز و درشت نیاز دارند.
کانون صنفی معلمان میتواند و باید ابزار مبارزه معلمان مبارز و رادیکال باشد. رهبران و فعالینی که  نماینده اجرای یک وظیفه انسانی و تاریخی  در احقاق حقوق توده معلمان و اعاده حرمت و آزادی و رفاه به  معلمان و خانواده هایشان هستند.