یادداشتی کوتاه بر انقلابی بزرگ! زلزله در ایران ا جنبش آزادی زن از پرتاب حجاب تا پرتاب سنیه بند !

آخوند حجت السلام کاظم صدیقی نه زمین شناس است و نه فروشنده لباس زیر زنانه . ایشان آخوند است و میداند که خطر مارش زنان برای به زیر کشیدن حکومت اسلامی عنقریب است.
دیگر میداند آب از سرشان در حال گذشتن است. صحبت از رعایت حجاب دیگر نیست. صحبت از انقلاب است. آنهم  انقلاب زنانه. ایشان میدانند که انقلاب زنانه یعنی چه؛ یعنی زلزله. یعنی بدبختی برای ارزشهای اسلامی.
این یک حقیقت است. حقیقتی به بزرگی تمام دنیا. ما زنان دیگر به کم راضی نیستیم. دیگر نمیخواهیم مثل مادرانمان باشیم. ما دیگر نمیخواهیم،  حتی نمیخواهیم فرزندانمان مثل ما باشند. ما دیگر به هر چه که اسم عفت و نجابت روی آن گذاشته میشود در حال پشت کردنیم. از شنیدن این الفاظ حالمان بهم میخورد.   ما زنان دیگر مدتهاست که به سیم آخر زده ایم. صحبت دیگر از حجاب نیست. حجاب بهانه ای بیش نیست. ما آزادی میخواهیم. آزادی بدون قید و شرط. ما میخواهیم همه ی مرزها را بشکنیم. همه ی حصارهایمان را خراب کنیم.  ما میخواهیم عفت را کنار بگذاریم و شرافت  را که به قلاده بردگیمان شده از گردن باز کنیم. و هروقت که خواستیم پرده های بکارتمان را برباد دهیم  میخواهیم در عشق ورزی با هرکسی که میخواهیم و میخواهد با ما باشد آزاد باشیم
 ما آزادی را میخواهیم برای لذت بردن از تمام نعمات این دنیای وارونه. سکس هم نعمات است. سینه   ی زنان هم نعمتی است. البته که نعمت است. جزوئی از وجودمان است. زن بدون سینه معنا ندارد. اگر قرار است که سینه هایمان را نشان دهیم  میخواهیم بدون ترس از سنگسار و بریدن سینه و اعدام و شکنجه و خدا و عاقبت باشد.  میخواهیم  هر طور که خواستیم لباس بپوشیم. شلوار تنگ و دامن کوتاه و آستین کوتاه بپوشیم. این بخشی از انقلابی است که میخواهیم . انقلاب یعنی همین ، یعنی آزادی بدون قید و شرط ، این انقلاب انقلابی  برای زیستن است. همه ی اینها یعنی یک زندگی برای انسان.
  در اروپا انقلاب جنسی مدتها پیش اتفاق افتاد. در ایران دیر شده است. مدتهاست که دیر شده ، وقت آن رسیده که سنیه بندهایمان را  به اعتراض به  موقعیت تحقیر آمیزیمان در کوچه و خیابانهای شهرهای ایران  بر در و دیوارها آویزان کنیم  و انقلاب زنانه را به هویت تغییراتی انسانی در ایران  تبدیل کنیم.     
   پروین کابلی ۲۷ آوریل ۲۰۱۰