اول ماه مه و دانشگاهها در ایران

به اول ماه مه روز جهانى کارگر نزدیک میشویم۔ علیرغم سرکوب و زندان و کشتار سازمانیافته در نظام جمهورى اسلامى، هراس از نزدیک شدن روز جهانى کارگر را در سیماى سران وحشت زده این رژیم میتوان دید۔

مروز اگر چه در میان افکار عمومى جهانى ایران بصورت یک زندان ٧٠ میلیونى متصور است، جامعه اى که اکثریت قاطع مردم آن کشور از کمترین حقوق سیاسى محرومند و با دست و پا زدن در فقر و فلاکت بسر میبرند، بطور واقعى این تصویر بدرستى زبانزد خاص و عام است۔ این تصویر واقعى از جامعه امروزى ایران است، اما اگر کسى از نزدیک به این زندان وسیع بنگرد متوجه میشود که براى هر بخش از مردم، پادگانها و شبکه هاى کنترل و سرکوب سازمان داده اند۔

کارخانه و دانشگاه و مدرسه و بیمارستان هر یک به نحوى شبکه هاى کوچک این زندان بزرگ هستند۔ زنان و دختران نه تنها در محیط کار و درس بلکه حتى در خیابانها و در اوقات فراغتشان از شر فشار هاى روانى و اجتماعى این رژیم فارغ نیستند۔
در ابعاد وسیع تر، امروز بحران اقتصادى جهانى نظام سرمایه دارى بار سنگین خود را بر دوش طبقه کارگر انداخته است۔ طبقه کارگر و میلیاردها انسان محروم جامعه بشریت را در نا امن ترین شرایط قرار داده است۔ سیر بیکارى و ابعاد فقر با شتابى غیر قابل تصور بر جهان گسترده شده است۔ تعرض به معیشت کارکنان جامعه و سر کیسه کردن دسترنج طبقه کارگر ، عقب راندن بیشتر سیاسى و اقتصادى امرى است که نظام بورژوازى بدنبال آن است۔
 
اما با این همه در ایران، در طول ٣٠ سال قبل مرتب مبارزات مردم در جریان بوده است۔ با این همه سرکوب، هنوز امید به دگرگونى و امید به رسیدن به زندگى بهترى محرک مبارزات و جانبازیهاى فراوانى بوده است۔ هنوز آتش خشم و نفرت از این نظام با هر بهانه اى فوران کرده است۔ اکنون با چنیین وضعیتى به اول ماه مه نزدیک میشویم۔
 
نظامى شدن محیط کارخانه ها و دانشگاه تنها وجه مشترک اینها نیستند، بلکه بى حقوقى سیاسى و اجتماعى و سایه فقر و بیکارى و فلاکت بر زندگى این بخش ها از مردم، اینها وجوه اشتراک دانشگاه و کارخانه است۔ این خصوصیات مشترک این دو جبهه را به هم در مقابل جمهورى اسلامى، نزدیک میکند۔
 
امروز در ایران بخش وسیعى از طبقه کارگر بیکار و بى افق در خیابانها دنبال کار میگردد، بخش وسیعى از این طبقه در آلونکهایى که فاقد کمترین امکان زیست است، با مشقت به بقا فیزیکى خود ادامه میدهند۔ کم نیستند از جوانانى که ناچارند کلیه و اعضا بدن خود را در معرض حراج براى زنده ماندن قراردهند۔ خیل وسیعى از زنان ناچارند تن خود را بفروشند تا زندگى تحقیر شده اى را سپرى کنند۔ سالانه هزاران دانشجو فارغ تحصیل به میان این خیل عظیم بیکاران میپوندند۔
 
شما در ایران تحت حاکمیت جمهورى اسلامى، بعد از فارغ تصحیل شدن است که بى افقى زندگى و آینده را تجربه میکنید۔ این باز هم گوشه اى از منظره اى از جامعه ایران است که جمهورى اسلامى بر آن جامعه تحمیل کرده است۔
 
در میان به اصطلاح بخش شاغل طبقه کارگر، قسمت وسیعى بعد از چند ماه کار شاق و گرسنگى میتوانند دستمزد ناچیزى بگیرند، حقوق معوقه اکنون به تمام قسمتهاى کارگرى سرایت کرده است۔
 
از اوضاع اقتصادى که بگذریم، به موقعیت سیاسى و اجتماعى میرسیم۔ اکنون نه کارگر و نه زن و نه دانشجوى آن مملکت ، از کمترین حق سیاسى برخوردار نیستند۔ اگر کارگر براى اضافه دستمزد فعالیت کند و یا دانشجو براى حق آزادى بیان اعتراض کند و یا زنان براى حق آزادى پوشش کارى کنند، سرو کارشان با نیروهاى انتظانى و زندان و شکنجه و تجاوز است و با پاپوش هاى اخلال در امنیت ملى و غیره مواجه میشوند۔
 
این دو وجه مشترک کارگر و دانشجو را در آن جامعه در یک مسیر قرار میدهد۔ در جوامع بسته و استبداد زده مانند ایران همیشه دانشگاه و دانشجو در بخش رادیکال و چپ قرار میگیرد۔ سى سال شکنجه و زندان و تجاوز این معادله را عوض نکرده است و اکنون نیز عوض شدنى نیست۔
 
با فرارسیدن اول مه، باید بار دیگر دانشگاه و کارخانه به همین دلایل در تقابل با رژیم اسلامى در کنار هم و متحد باشند۔ برگزارى مراسم اول مه در دانشگاههاى ایران نه تنها ضربه اى است بر پیکر نظام منحوس اسلامى بلکه تلاشى خواهد بود براى مجددا به میدان آوردن دانشجو و غلبه بر فضاى ارعاب و سرکوب در محیط هاى دانشگاهى،به همین دلیل در جامعه کنونى ایران و در فضاى موجود، دانشگاه و اول ماه مه رابطه نزدیکى باهم دارند ۔
 
مرگ بر جمهوری اسلامی