اوّل ماه مه روز جهانی کارگر است. خیابانهای سرتاسر جهان در این روز متعلق به گردانندگان اصلی جوامعی کنونیست. این روز مختص کارگران است و سرمایهداران، ترس و وحشت خود را از این روز و از کارگران نمیتوانند پنهان کنند. کارگر در این روز به میدان میآید تا مخالفین طبقاتی و دیرینهی خود را به چالش بکشد؛ فریاد حق طلبی و آزادیخواهی سر میدهد تا دنیا بداند که چرخهی زمانه بدون نیرو و بازوی وی از حرکت باز خواهد ایستاد. نگاهِ دنیا در این روز به یگانگی و اتحاد میلیونها کارگر سرتاسر جهان است.
بی تردید سرمایهی جهانی هم در این روز کوششاش بر آن است تا به دنیا بقبولاند که مدافعی منافعی کارگران است؛ سعی میکند تا با ترتیب دادن نمایشات دروغین و مسخره و با گردآوری عناصر و نیروهای خودفروش، این روز را از آن خود سازد؛ امّا مگر سرمایهدار و استثمارگران میتوانند کمترین قرابتی با این روز و با آرمانهای کارگران داشته باشند؟ مگر بانی به فلاکت کشاندن کارگران سرتاسر جهان، ظالمان و سرمایهداران نیستند؟ مگر از نیرو و بازوی توانمند کارگران نیست که عدهی بس قلیلی از انسانها دارند بر ثروتهای نجومی خود میافزایند؟ به درست و به حق این دو طبقه در مقابل هم قرار گرفتهاند و تفاوتِ سیاستها و منافعی طبقهی کارگر با سرمایهدار، از زمین تا آسمان است. به این دلیل روشن که یکی به دنیای انسانی و دنیای برابر میاندیشد و دیگری مدافعی دنیای چپاول و غارت دسترنج میلیونها انسان محروم است. این دو طبقه در هیچ حوزه و تحت هیچ شرایطی زبان مشترکی ندارند. چرا که طبقهی کارگر مدافعی پیشرفت و بالندگی جامعه است و سرمایهدار حامی و مولد فقر و بدبختی و نکبت. بر اساس چنین تفاوتهای بنیادیست که اوّل ماه مه از آن کارگران است و آنان در صفی واحد و یکپارچه و جدا از رنگ و پوست و نژاد در کنار هم قرار میگیرند و خواهان نابودی استثمار کنندگان و تقسیم ثروت جامعه به تولید کنندگان اصلی آن میباشند.
در حقیقت چند دههایست که از این روز پر شکوه میگذرد. سالهای طولانیست که کارگران جوامعی متفاوت دارند توسط زورگویان و حاکمان مورد استثمار و تعرض قرار میگیرند و هیچگونه چشمانداز روشنی برای زندگی بهتر آنان متصور نیست. فقر دارد از سر و شانههایشان بالا میرود و کارگران از تأمین ابتدائیترین نیازهای اولیهی زندگی خود ناتواناند. عدم امنیت شغلی و اخراجهای بیرویه و بیکار سازی در چنین مناسباتهایی دارد بیداد میکند. حقوق ناچیزشان را دارند کارفرمایان و صاحبان تولیدی – صنعتی بالا میکشند. در میادین کارگری بدلیل فقدان امکانات اولیه جانشان در خطر است و فاقد کمترین پوششهای رفاهی – اجتماعیاند. اوج دنائت و پستی را میتوان این روزها در دنیای “متمدن” و در دنیای “شکوفائی” دید و بدون شک اوضاع وخیم کارگران هم به این جامعه و آن جامعه خلاصه نمیگردد. همهگیر است و همهجا دارد تنگدستی هر چه بیشتر بساط خود را پهنتر میکند و دارد عرصهی زندگی را بر آنان تنگ و تنگتر مینماید. به وحشیانهترین شکل ممکنه دارند استثمارشان میکنند و به وحشیانهترین شکل ممکنه هم دارند خوی غیر انسانی خود را بمنظور سودبری هر چه بیشتر بنمایش میگذارند. همین چند روز قبل بود که خود ارتباطات جمعی امپریالیستی اعلام نمودهاند که هر کارگر چینی میکروسافت دارد در ازای ۳۴ پنس در هر ساعت و بدون اجازهی استفاده از توالت مورد استثمار قرار میگیرد. شیرهی جاناش را دارند میمکند؛ در عوض دارند آنانرا از رفتن به توالت منع میکنند.
عجب زمانهای شده است. نیرویاش را به کار میگیرند و دارند بر اندوختههای خود میافزایند و حاضر به پرداخت حق و حقوق اولیهیشان نیستند. این چه دنیای وحشی و ظالمانانهایست؛ این چه سیستم غیر انسانیست که کارگر مجبور است در ازای حقوق بسیار ناچیز مورد توهین و تحقیر عدهای انگل صفت قرار گیرد؛ براستی که سنگ بنای این سیستم بناحق بر روی هم چیده شده است و اساساً بنیانهایاش بر سودبری هر چه بیشتر است و حد و مرزی ندارد. سن و سال و پیر و جوان هم نمیشناسد.
میلیونها کودک هم در این جهان “پیشرفته” قربانی نظامهای افسار گسیختهاند و میلیونها تن دیگر به دلیل ناتوانی خانوادههایشان به نیروی کار سرمایه تبدیل گشتهاند. بنابه گفتهی خودیهایشان نزدیک به ۴۰۰ میلیون کودک کار در سطح جهان وجود دارد که ۲ میلیون آن از ایران میباشد. مگر میتوان در این روز یعنی در روز جهانی کارگر، از کارگران و اوضاع وخیم کاری آنان سخنی گفت و کودکان کار را فراموش نمود؟ کودکانی که به جای فراگیری آموزش و تحصیل به خیابانها سرازیر شدهاند و در محیطهای تولیدی دارند مورد استثمار وحشیانه قرار میگیرند تا کارفرمایان و صاحبان تولیدی بر سرمایههای بادآودهی خود بیافزایند؛ کودکانی که دارند در ازای حقوق بسیار ناچیز و با تحمل مشکلات عدیده بخش عظیمی از تولیدات و نیازهای جوامعی بشری را بدوش میکشند و در مقابل، فاقد کمترین امکاناتاند. سرمایهداران منفعت طلب، نشاط، شادی و نبوغ کودکی را از آنان گرفتهاند و کودکان را به ماشین کار تبدیل نمودهاند. ریشهی سرمایه و مدافعین آن باید سوزانده شود؛ چرا که در عمل نشان دادهاند وظیفهای جز به تخریب کشاندن هر چه بیشتر زندگانی میلیونها کارگر و کودکان ندارند. به عبارتی واقعیتر هر چه زمان دارد میگذرد بر فقر و فلاکت کارگران هم دارد افزونتر میگردد. در چنین مناسبات و نظامهایی چشمانداز و افق روشنی در مقابل کارگران و استثمار شوندگان نیست. کارگر در این دنیا فاقد ارزشهای واقعیست. از نیرو و بازویاش دارند استفاده میکنند تا دنیای خود را بسازند. دنیایی که اصلاً و ابداً متعلق به کارگران نیست. کارگر در چنین جوامعای مجال و امکانی برای زندگی بهتر ندارد. دسته دسته از آنانرا دارند از کار بیکار میسازند و کسی در این میان پاسخگو نیست.
واضح استکه زندگی کارگران ایران هم مستثنی از این قاعدهی کلی نیست. روزی نیست که خود بلندگوهای سرمایهداری خبر از اخراج و تلف شدن کارگران از محیطهای کاری به بیرون ارائه ندهند. کشته شدن کارگر شرکت هفت الماس شهرستان البرز قزوین در اثر انفجار مواد شیمیائی و رشد ۴۹ درصدی اخراج کارگران نسبت به سال ۸۷ و آنهم فقط و فقط در استان تهران، دارد حکایت از اوضاع کاری – ریستی کارگران تحت نظام وایسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی میکند. نظامیکه در این سی ساله، به جان و مال کارگران تعرض نموده است تا بر حاکمیت و منافعی سرمایه خدشهای وارد نگردد؛ نظامیکه در, اعتراض و اعتصاب را بر روی کارگران بسته است و دارد هر گونه مخالفتی را با سرکوب و شکنجه و گلوله پاسخ میدهد.
رژیم جمهوری اسلامی بمثابهی رژیم حافظ بقای سرمایههای امپریالیستی چهار نعل دارد به پیش میرود و چهار نعل هم دارد به تتمههای کارگران و زحمتکشان یورش میآورد. در حقیقت عرصهای از جامعه را نمیتوان یافت که کارگران به همراه دیگر اقشار زحمتکش مورد تعدی و تعرض جانیان بشریت قرار نگرفته باشند. جانیانی که طی چند ماههی اخیر و در پایبندی به سرمایههای جهانی سنگ تمام گذاشتهاند و با درندهخوئی تمام به جان معترضین و مخالفین و مدافعین خواستههای پایهای میلیونها انسان محروم افتادهاند. این رژیم و سران آن با هر رنگ و لباسی به اثبات رساندهاند که حامی و حافظ منافعی سرمایههای جهانیاند؛ به اثبات رساندهاند که کاری به منفعت کارگران، زحمتکشان، جوانان، زنان و دیگر محرومان ندارند؛ نشان دادهاند که فقط و فقط وظیفهیشان حفظ و حراست مناسبات سرمایهداری و تأمین منافعی جناحهای خودیست. همهی کارشان تخطئهی اعتراضات کارگریست. نمیتوانند مدافعی کارگران به حساب آیند و از حقوق آنان دفاع نمایند. تنها و تنها کارگراناند که قادر به تغییر دنیای سراسر ظلم و دنیای اجحاف و فلاکتبارند؛ تنها و تنها آرمان کارگران است که قادر میباشد دنیای سرمایهداران را بر سرشان خراب کند و پرچم دنیای نوین را برافرازد.
بنابر این جای دارد تا ضمن گرامیداشت اوّل ماه مه، روز جهانی کارگر بر این نکته تاکید گردد که مدارا و همزیستی با بخشهایی از سرمایه و آنهم به بهانهی کنار زدن جناح حاکم نه تنها به نفع کارگران نیست بلکه در به انحراف کشاندن مبازرات آنان به حساب خواهد آمد. شکی در آن نیست که در شرایطی زندگی اسفبار میلیونها کارگر بهبود خواهد یافت که ریشه و ایدئولوژی سرمایهداران سوزانده شود. با وجود مناسبات سرمایهداری و با آویزان شدن بر جناحهای متفاوت سرمایه و یا با انتخاب سیاستهای نرم و گام بگام نمیتوان حاکمیت و خواستههای سیاسی – اقتصادی کارگران را متحقق نمود. کارگران در پیشبرد امر انقلاب نیاز به سیاست برشدار و نیاز به قاطعیت مبارزاتی و نیاز به کنار زدن و پرتاب نمودن عناصر و جناحهای “خوب” و “بد” نظامهای سرمایهداری دارند. رهائی کارگر در گرو اتخاذ سیاستهای حداکثری یعنی نابودی کامل سرمایه نهفته میباشد. در یک کلام علم نمودن شعار رفرم، چاره ساز مشکلات عدیدهی کارگران نیست. یگانه شعار کارگران در اوّل ماه مه، همانا مرگ و نابودی سلطهی سیاسی – اقتصادی سرمایه بر جوامعی انسانیست. تنها در این شرایط استکه کارگران به خواستههای بنیادی خود دست خواهند یافت و به تبع از آن جامعه شاهد رفع نابرابریها و ظلم و ستم خواهد بود.
۲۷ آپریل ۲۰۱۰
۷ اریبهشت ۱۳۸۹