آفرین به اینهمه ذکاوت سیاسی!

خواننده این متن بداند که من دارم بخشی از تعطیلات آخر هفته ام را هدر میدهم و برای بار دوم و از سرناچاری در مورد بحث و مشغله طیفی مینویسم که به نظر میرسد بحث کردن با آنها آب در هاون کوبیدن است. هفته گذشته ملاحظه ای نوشتم بر اهدافی که بنیاد منصور حکمت از طریق مسئول آن، آذر ماجدی، دارد دنبال میکند و گفتم که کنگره منصور حکمت  را به محلی برای تصفیه حساب سیاسی با هواداران او تبدیل نکنید. لینک همه نوشته ها در زیر آمده تا علاقمندان به این مسئله قضاوت کنند.

در جواب به ملاحظه من علی جوادی در مقام پاسخ برآمده و نوشته است: “محمد فتاحی تلاش کرده است که مطلبی شخصی از آذر ماجدی که در حاشیه این کنگره نگاشته شده را بهانه تعرض به کنگره منصور حکمت قرار دهد… میگوید آذر ماجدی سیاستهای مغایر با کمونیسم کارگری منصور حکمت در رهبری دو حزب موسوم به “کمونیست کارگری” را نقد کرده است. و ایشان نتیجه گرفته است پس این کنگره جایی برای بزرگداشت منصور حکمت نیست؟!… تلاش برای سنگ اندازی به کنگره منصور حکمت از مجرای نقد آذر ماجدی یک سیاست فرقه ای و حقیر و ضدیت آشکار با منصور حکمت است.”

 

این پاسخ مشابه خیلی از شاهکارهای دیگر نویسنده است. هنر میخواهد کسی که در مقابل یک کار از هر نظر زشت ملاحظه ای طرح کرده را به ضدیت آشکار با منصور حکمت محکوم کرد. کافی است ایشان چنین پاسخ هایی را به همه هواداران حکمت که مثل ایشان فکر نمی کنند بنویسد تا تعداد هواداران آن انسان بزرگ به تعداد دوستان این نویسنده تقلیل پیدا کنند.

 

هنر دومی که ایشان به خرج داده تبدیل توضیح مسئول بنیاد منصور حکمت به یک نوشته شخصی است! جالب نیست؟ کسی خارج از این نهاد مدعی میشود که نظرات مسئول آن یک مطلب شخصی است. کسی که فکر کند ایشان شرم گینانه عذرخواهی میکند در اشتباه است. زمان خودش وبسایت و عنوان نهاد انجمن مارکس را همین پاسخ دهنده با این توجیهه که متعلق به حزب کمونیست کارگری است، با حمایت آن حزب مصادره کرد. بعدها چون از سر مصلحت سیاسی آنروز اظهار پشیمانی کرد، هیچگاه حاضر به عذرخواهی نشد. حالا دارد تلویحا به دیگران میگوید که این نهاد هم که توسط آذر ماجدی بنیاد نهاده شده در اصل ملک حزب ایشان بوده و خود او به عنوان دبیر حزب سخنگوی اصلی و ماجدی یک مسئول فرمال است. زرنگی اینجاست که در مقابل خلع مسئولیت از مسئول بنیاد حکمت، ایشان را از یک معذرتخواهی متمدنانه معاف کرده است. 

 

هنر سوم تحریف ملاحظه غیرتفسیربردار من است. گویا من به نقد سیاست های دو حزب کمونیست کارگری توسط رفیق ایشان اعتراض کرده ام. آیا در عقل سلیم هیچ کسی می گنجد که من چنین چیزی نوشته یا گفته باشم؟ نویسنده فکر نمی کند که بالاخره کسانی میروند و به چشم خود می بینند که روز روشن یک متن بسیار ساده من تحریف شده و صدوهشتاد درجه برعکس آن تحویل خواننده داده شده است؟ من کجا نوشته ام رفیق ایشان به ما انتقاد نکند، مگر در مقابل فحاشی ها و توهین کردن های امثال اینها که اسمش را نقد میگذارند ،ما سکوت پیشه نکرده ایم؟ حرف من این بود و هست که جلسه ای که به اسم کنگره منصور حکمت فراخوان داده اید را به جایی برای تصفیه حساب با هواداران منصور حکمت، حالا هر طور فکر میکنند و هر طور از او دفاع میکنند، تبدیل نکنید. شما سیصد و شصت و پنج روز سال آزادید هر چه دل تان میخواهد به هر کسی که میخواهید بگویید و بنویسید. اما آن چند ساعتی که قرار است به اسم آن انسان بزرگ جمع شوید علیه هواداران خود وی که در چند کشور در احزاب و گروه های سیاسی متعددی فعالیت میکنند، شمشیر نکشید. در آنصورت اگر کسی ادعای شما را مبنی بر کافر بودن بقیه باور کند، آنوقت شنونده شما متوجه میشود آن انسان بزرگی که شما به اسم او جمع شده اید به جز چند ده نفر در این دنیا هواداری ندارد. همین نکته را من خواسته ام برجسته کنم و نوشته ام حتی به خاطر منصور حکمت هم که باشد این تصویر کوچک از او به دست ندهید. همین. تصورش را بکنید تمام احزاب و گروه های هوادار منصور حکمت هرکدام در چنین مناسبت هایی سیاست همین مسئولین حزب اتحاد و بنیاد حکمت را پیش بگیرند. در چنین صورتی واقعا تصویر نازلی از آن عزیز به دست داده نمیشود؟

 

 خواننده این متن قضاوت کند که کدامیک “یک سیاست فرقه ای و حقیر و… است”؟

 

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=14591

 

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=14565

 

http://www.azadi-b.com/J/2010/04/post_480.html