شکست آمریکا در عراق و بحران ناسیونالیسم کرد

برگرفته از سایت ایسکرا

منصور فرزاد : شکست بوش در انتخابات آمریکا ، عمدتا به دلیل شکست سیاستی بود که آمریکا در خاورمیانه و بویژه در عراق در پیش گرفته بود. این شکست تاثیرات زیادی در فضا و همچنین موقعیت احزاب در خاورمیانه برجای گذاشت ، از جمله  سازمانها و احزاب ناسیونالیست در ایران و عراق را دچار بحران کرد . تاریخ این تحولات به  حمله نظامی آمریکا به عراق  در اوائل دهه ۹۰ و حاکم شدن  اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق در کردستان با پشتیبانی نیروهای ناتو  بر میگردد.

 در آن دوران تحرکاتی در  احزاب ناسیونالیست کرد در ایران دامن زده شد . گرایش ساکت ناسیونالیست در حزب کمونیست ایران نیز به جنب و جوش افتاد و انتقاد از رهبری ، شایعه پراکنی ، تهمت و افترا را باب کرد . نفرت پراکنی ملی که در حزب کمونیست ایران امکان بروز نداشت را رفته رفته مشروعیت دادند . تلاش برای جامعه ای سوسیالیستی را عبث دانستند  و کلیه افکار و برنامه و سیاستهای آندوره را بکناری نهادند و خود را با سیاست جهانی بازار آزاد  و سیاستهای " آزادیبخش " آمریکا و انگلیس منطبق کردند . سیاستی که در آن، مردم جهان را منتسب به ملیتها و مذاهب گوناگون میکردند که نتیجه آن را در جنگهای یوگسلاوی و رواندا و عراق مشاهده کردیم . در جریان مباحثات درون حزب کمونیست ایران ، جریان راست علیرغم اینکه با  شکست روبرو شد اما سانتر درون حزب را بدنبال خود کشید . گرایش کمونیسم کارگری که اکثریت کادرها و اعضای حزب را در بر میگرفت ، حزب کمونیست کارگری را تشکیل دادند . ( علاقمندان میتوانند برای اطلاع از رویدادهای درونی حزب کمونیست ایران به  مباحثات آندوره مندرج در سایت روزنه و سایت بنیاد منصور حکمت  مراجعه کنند ) . اما بعدها گرایش راست درون حزب کمونیست ایران که از طرف عبداله مهتدی  رهبری میشد با پشتیبانی سیاسی و مالی اتحادیه میهنی و همکاری بی دریغ سیاسی صلاح مهتدی ، تلاش  شد با توطئه،  اکثریت کمیته مرکزی کومه له را از آن خود کند. اما تلاش آنها به نتیجه نرسید و توطئه آنها برملا شد و ناچارا سازمان دیگری را تشکیل دادند .

فلسفه و پایه های اصلی تشکیل  این جریان تماما به حضور آمریکا در منطقه و سیاستهای آن گره خورده بود . برنامه سیاسی آمریکا بر این استوار بود که رهبران مرتجع ملی و مذهبی را تقویت کند و بعنوان  نمایندگان فاصیل" مردم در صحنه سیاسی فعال کند . فعال کردن و بمیدان آوردن گرایشات ملی و مذهبی چند خاصیت برای بورژوازی درجهان داشت. اولا اینکه  خواسته های رفاهی و انسانی توده وسیع مردم در رابطه با افزایش دستمزد ، مسکن مناسب ، برخورداری از زندگی ایمن و رفاهیات دیگر را  به حاشیه میراند ، توقع مردم را پائین می آورد و از طرف دیگر نفرت ملی و مذهبی را در میان مردمی که موقعیت و خواست مشترکی داشتند را دامن میزد و عملا اتحاد و مبارزه  آنهارا با موانع بزرگی روبرو میساخت . شعار فدرالیسم انعکاس و فشرده این سیاست و منطبق با برنامه های راست جهانی بود .

سازمان موسوم به زحمتکشان که  به طرف این سیاست خیز برداشته بود ، فدرالیسم  را بعنوان آلترناتیو حکومتی خود در نظر گرفت . برخی از سازمانهای سیاسی ایران هم به این سیاست روی خوش نشان دادند . حزب دمکرات کردستان ایران نیز در کنگره ۱۳ خود فدرالیسم را بعنوان سیاست رسمی خود در پیش گرفت. اما این خواست در میان مردم ایران با توجه به اینکه از هیچ زمینه ای تاریخی برخوردار نبود و از طرف دیگر روشن گریهای مدام حزب کمونیست کارگری ایران ،  هیچگاه  با اقبال مواجه نشد. اشغال نظامی عراق و عملی شدن سیاستهای راست در عراق  که منجر به  تقویت و سر برآوردن  کانگسترهای مذهبی و گرایشات متعصب و ملی ، کشت و کشتار هر روزه و نا امنی مطلق گردید ، همگی دال بر ضد انسانی بودن سیاستهائی است که در پیش گرفته شد . شکست بوش در آمریکا انعکاسی از شکست  آمریکا در عراق بود.

بحران در احزاب ناسیونالیست کرد با مشاهده  نتایج و عواقب  آنچه در عراق گذشت  شروع شد و با شکست بوش به اوج خود رسید .

بحرانی   که هم اکنون دامنگیر حزب دمکرات کردستان ایران شده است ، همچنان ادامه خواهد داشت زیراکه جناحهای گوناگون این حزب راه حلی سیاسی برای برون رفت از بحران را ارائه نداده اند . جناح مصطفی هجری که اکثریت رهبری این حزب را در دست دارد  همچنان بر ادامه سیاستهائی که درکنگره ۱۳ اتخاذ کرده اند ، مصر است . این جناح  که تمام و کمال خود را به سیاستهای آمریکا گره زده بود و در کمین  ورود به ایران پس از حمله نظامی آمریکا  نشسته بود ، حاضر به قبول واقعیات سرسختی نیست که در هر قدم خود را نشان میدهد. این جناح دلائل بحران اخیر را ادامه اختلافات کنگره ۸ و غیر حزبی عمل کردن جناح مقابل میداند. جناح دیگر شکست سیاستهای حزب را لمس کرده و تلاش میکند که حزب را از مخمصه ای که در آن گرفتار ساخته رها سازد اما این جناح  هنوز این جرائت راندارد که  تنشها و تقابلهای امروز درون حزب را نتیجه شکست سیاستهایشان اعلام کند.

به این دلیل بحران ایجاد شده را درشیوه غیردمراتیک رهبری و  اختلافات دیرینه جستجو میکند.

گفته میشود برون رفت برای هر یک از جناحهای حزب دمکرات و بمثابه یک حزب سیاسی عمل کردن  این است که فدرالیسم را بکناری بگذارند و دعواها را از سیاستهای اتخاذ شده  ای که هردو در آن نقش داشته اند  شروع کنند . اما مسئله پایه ای تری، این حزب و هریک از جناحهایش را با موانع جدی در رفع بحران روبرو خواهد کرد . این حزب با دنیای امروز و جامعه امروز ایران بسیار بیگانه است . در هیچیک از مبارزات و حرکاتی که سالهاست  برای رفاهیات ، برابری زن و مرد ، مسائل جوانان و کلا نسل جدید ، مبارزه بر علیه بیکاری ، بهداشت مناسب برای مردم ، فستیوال کودکان و غیره اتفاق افتاده ، کوچکترین تاثیری نداشته  است و طبق ماهیت طبقاتی و سیاسی خود بعنوان نماینده سیاسی بورژوازی کرد نمیتوانست هم داشته باشد. اما مسئله اینجاست که حتی در تلاش دروغین برای هم صدایی