پیکار کارگران(٢)

اعتصاب و اتحادیه

تجربه اعتصاب جمعی خیلی زود کارگران را به اهمیت این حربه آگاه کرد. با کشف و کاربرد این وسیله مبارزه دیگر از آن وضعیت عجزمطلق در مقابل ظلم و ستم بی پایان شرایط جانفرسای کار/ عوارض مرگبار قانون مزد, تا حدودی خارج شدند. واکنش صاحبان سرمایه خشن و بی رحمانه بود: اخراج, ضرب وشتم و حتی کشتار اعتصابگران/ فعالان اعتصاب, توطئه و دامن زدن به شکافها و تفرقه های درون کارگری.

 

                                

 

 

در دوران شباب صنعت, سرمایه /سرمایه دار به منظور کسب حداکثر سود و بسط انباشت سرمایه / چیرگی درجدال سهمگین رقابت, بیش از دو راه اساسی درپیش نداشت: یک راه عبارت بود از ارزان نگهداشتن/ کاهش قیمت نیروی کار, مثلاً از طریق طولانی کردن ساعات کار روزانه بدون افزایش مزد, وازاین راه کسب ارزش اضافی مطلق, راه دیگر ارتقاء بارآوری نیروی کار توسط تحول درتکنولوژی و در نتیجه تغییردرسازماندهی نیروی کار, یعنی برداشت ارزش اضافی نسبی.

 بالا نگهداشتن ساعات کارطولانی در روز, استخدام نیروی کار ارزانترزنان/ کودکان  بلافاصله دردسترس و بسیارعملی تربود, چرا که به طورکلی  نیروی کار دفاع چندانی نداشت. با وجود خیل عظیم بی کاران وواکنش شدید کارفرما(سرمایه دار) به اعتصاب, دست کشیدن از کار به معنای روبه روشدن با مجازاتهای سنگین و مخاطره های متعدد بود. هراعتصابی می توانست به مرگ عده ای و اخراج ونابودی معاش بقیه منجرشود. وانگهی , اعتصاب بدون کشتار هم می توانست اعتصابگران را به زانو درآورد. هربار که سرمایه دارمی توانست خسارت ناشی از بروز اعتصاب را به کسری سود ناشی از ارتقای مزد/ کاهش ساعات کار ( یعنی دوخواست اصلی کارگران درپیکار اعتصابی) ترجیح دهد و اعتصاب را به حال خود واگذارد, آکسیون اعتصاب رفته رفته توان مالی ناچیز اعتصابگران,- همراه با روحیه آنها و امیدشان به بهبودی – را به فرسایش می کشید. اعتصاب طولانی و بی نتیجه لاجرم به شکست می انجامید. دراین سرایط اعتصاب شکنی  بسیار رایج و عوارض آن برای گامهای بعدی وخیم بود. حربه ی اعتصاب, بدون اتحاد و تشکل کارگران, بدون «صندوق مالی اعتصاب» و فوت و فنیهای تاکتیکی هدایت پیکار اعتصابی, می توانست همچون یک شمشیر دولبه اثر گذارد. مبارزه برای بقاء بدون اعتصاب شدنی نبود و اعتصاب بدون سازماندهی اتحاد کارگران, بدون هدایت پیکاراعتصابی و… می توانست به قمار فاجعه باری تبدیل شود.                                    

از دل چنین وضعیت اضطراری, اشکال گوناگون اتحاد عمل, کمیته های تدارک اعتصاب, کمک و همیاری و… بالاخره اولین اتحادیه های مخفی زاییده شد:

« دراسکاتلند, درسال ۱۸۱۲ , دستبافان گلاسکو دست به یک اعتصاب عمومی زدند که توسط یک اتحادیه مخفی ترتیب داده شده بود… درسال ۱۸۱۸ اتحادیه ی مخفی کارگران معدن اسکاتلند آن قدر قوی بود که یک اعتصاب عمومی راه انداخت. این اتحادیه اعضای خود را به ادای سوگند وفاداری و رازداری وامی داشت, ازصندوق مالی و صورت حسابهای رسمی منظم و شعبه های محلی برخورداربود.» ۱

 

اما مشکل اعتصاب شکنها و نیزمحدودیت شمار اعضای اتحادیه , مانع بزرگ پیشرفت کار اتحادیه های مذکور بود:

«حالت مخفی که درآن همه کارها انجام می گرفت, رشد آنها را مانع می شد.» ۲

 

 

                                         

 

از درون این وضعیت بود که خواست سازماندهی آزاد سندیکاهای کارگری به مطالبه ی دائمی پیکارکارگران تبدیل و ازآن به بعد, درکنار خواسته های اساسی دیگر – تقلیل ساعات کار, افزایش دستمزد –, پیگیری شد. سرانجام, درسال ۱۸۲۴ , درپی مبارزات طولانی, سخت و سرشار از فداکاری کارگران انگلستان, قانونی در مجلس به تصویب رسید که طبق آن کلیه قوانین قبلی درمورد ممنوعیت اتحادیه های کارگری ملغی اعلام شد. چندی نگذشت که اتحادیه های بزرگ کارگری درسراسر انگلستان گسترش و قدرت یافتند. انگلس می نویسد:

« اهداف اتحادیه ها این بود که سطح مزد را تعیین کرده و جمعاً به عنوان یک نیروی واحد با کارفرمایان مذاکره کنند, یا مزد را براساس سود کارفرما تنظیم نموده و درفرصت مناسب آن را بالا برند و درهر رشته کاری, درکلیه نقاط, سطح مزدها را همتراز کنند. از این رو ترجیح می دادند با سرمایه دار بر سریک جدول مزد, که همه جا می بایست مورد توجه باشد, مذاکره کنند و از کارکردن برای هرکس که حاضر نمی شد به این قرارداد بپیوندد, خودداری کنند.» ۳

به این ترتیب, کارگران/ اتحادیه های کارگری در انگلستان برای اولین بار درتاریخ پیکارشان توانستند مشکل بسیار خسرانبار رقابت درون کارگری را, ازطریق ایجاد سندیکاهای سراسری و کسب مجوز و مقررات قانونی و اعتبار حقوقی مربوطه, ازپیش پای بردارند. موقعیت طبقه کارگر منزلت و حفاظ قانونی یافت. البته حفظ این حقوق و جلوگیری از تهاجمات بعدی کارفرمایان و مقابله با عوارض شکستها, خود فصل بزرگی ازپیکار کارگری را تشکیل داد.

جنبش کارگری انگلستان درکل این مسیری که فشرده شرح دادیم پیشرو بود, همان طور که انقلاب صنعتی نیز درآن جا زودتر از کشورهای دیگر سیمای تولید و بازارداخلی را دگرگون کرد. اما, تاریخچه پیدایش جنبشهای سندیکایی درممالک قاره ی اروپا به دهه ۶۰ قرن نوزدهم برمی گردد. دربین کشورهای مهم اروپا, جنبش سندیکایی/کارگری آلمان, براثرقانون ممنوعیت فعالیت سوسیالیستی که زیرفشار بیسمارک, صدراعظم وقت آلمان, در۲۱ اکتبر ۱۸۷۸ به تصویب مجلس رسیده بود, در میدان علنی به مدت ۱۲ سال دچار وقفه شد. این قانون ارتجاعی, زیرفشارشرایط و مبارزه اجتماعی/سیاسی (عمدتاً سوسیالیستها), بالاخره درسال ۱۸۹۰ ملغی شد. بلافاصله اتحادیه های گوناگون, ازجمله بزرگترین سندیکای سوسیالیستی دنیا در این کشور به وجود آمدند.

                                                                                   

با پیدایش, گسترش و تثبیت قانونی جایگاه سندیکاهای بزرگ کارگری, توازن اقتصادی- اجتماعی و درنتیجه موقعیت سیاسی طبقه کارگر نیز تحولی گسترده و ژرف یافت. سندیکاها ازآن به بعد درمقابل قوای متحد  سرمایه  وزنه مهمی درجامعه به حساب می آمدند. اعتصابهای سابقاً پراکنده, خودانگیخته و بعضاً بی نقشه, به مبارزه اعتصابی  سازمانیافته و هدفمند منطقه ای/سراسری و گاه حتی اعتصاب عمومی درسراسرکشور ارتقاء پیدا کردند. طرح ریزی وسیع و دقیق , شرکت انبوه  و گاه یک پارچه کارگران رشته های صنعتی در اعتصابها, وجه ممتاز دوران جدید پیکار کارگری است. ارتقای خواستهای صرفاً صنفی/اقتصادی به مطالبات و شعارهای اجتماعی و حتی سیاسی امکانپذیرشد. اعتصابهای کوتاه و کم اهمیت, به اعتصابهای طولانی, مؤثر و قدرتمند کارگری تبدیل شدند و بعضاً پژواک بین المللی برانگیختند. همبستگی ملی وجهانی کارگران از یک اشتیاق عاطفی یه صورت یک واقعیت عظیم مبارزاتی درآمد. سنّت روزجهانی کارگر, اول ماه مه, مظهر این همرأیی و پیکارهای تاریخی است.

 

  رشد و گسترش پیکارکارگران/ شبکه ها و سازمانهای سندیکایی در تاریخ, به طورمعمول به حداقلی از فضای آزادی و امکانات دموکراتیک سیاسی نیازمند بوده است. اما, پس از جنگ جهانی دوم, موارد متعددی از جنبشهای بزرگ, قدرتمند و کارآمد کارگری پدیدارشده اند که حتی درشرایط وبرغم استبداد سیاسی پا گرفتند, گسترش یافتند و حتی در تحول سیاسی بعدی کل کشور- از یک نوع نظام بسته استبدادی به نوعی نظام باز و شرایط  فزاینده دموکراتیک – نقشی بسیارمهم و بعضاً محوری ایفاء کرده اند. دو نمونه زیر, به ویژه دومی, مشهورترین و مؤثرترین اینها در نیم قرن اخیربودند:

 «کمیسیونهای کارگری», به مثابه یک سازمان سراسری ولی درعین حال مخفی پیکار دراسپانیای زمان فرانکو و « سندیکای همبستگی» درلهستان , بخصوص در دوره ی  حکومت نظامی (ژنرال یاروزلسکی).

 

                                                              + + +

 

منابع و توضیحات

 

۱ – فردریک انگلس, وضع طبقه کارگر درانگلستان, ترجمه انتشارات کمونیسم, ص ۱۵۸,

۲ و۳ – همان جا,