اگر مارکس کاشف تئوری رهائی بشریت از زیر سلطهی نظامهای استثمارگرایانه بود؛ لنین سازماندهی عملی و هدایت کنندهی میلیونها کارگر و زحمتکش در مقابل جهان سرمایهداری بود. بی شک اهمیت و عظمت لنین نه در آموزش خشک و جامد مارکسیسم بل در انطباق آن با جامعهی خودیست . این پیشوای کبیر انقلاب اکتبر در سیاهترین دوران و در دوران جنگ خانمانسور امپریالیستی توانست پرچم کمونیزم یعنی ایدئولوژی علم رهائی بشریت را به اهتزاز در آورد و جهان را بطور عملی دو نیمه نماید.
اگر آنزمان کمونیزم در حوزهی تئوری و در حوزهی نقد نظری سرمایه و مدافعین آن عرض و اندام مینمود، لنین توانست با فراگیری از ایدههای مارکس آنرا به حوزه و نقد عملی سوق دهد. انسانی که نام و ایدهی وی بههمراه مارکس و انگلس در تاریخ بشریت به ثبت رسید و توجهی میلیونها کارگر و زحمتکش و جوانان سرتاسر جهان را بخود جلب نماید.
واضح استکه که مقام و منزلهی لنین را نمیتوان با ردیف نمودن کلمات و واژهها بدرستی بیان نمود. نمیتوان باوری وی به منافعی کارگران و خستگی ناپذیریاش در کار مبارزاتی و جدیتاش را به کمال به تصویر در آورد و نشان داد که تا چه اندازه علیرغم دوری و تبعبد، به فکر رهائی و چارهجوئی از اوضاع بی سر و سامان و فلاکتبار طبقهی کارگر و گردآوری نیروهای انقلاب حول سازمان و حزب کمونیستی بود. تلاش لنین برای ارتباط با زحمتکشان و روشنگری آنها همواره از اولویتهای هر کاری به حساب میآمد. با درایت و با کاردانی تمام دشمنان طبقهی کارگر و دوستان انقلاب را از همدیگر تمیز میداد و همچنین بیمهابا علیهی ناپیگران و لمیدگان درون انقلاب بهمقابله بر میخاست. در یک کلام باید گفت که لنین منظر آگاهی، منظر هوشیاری، منظر انسانیت، منظر ایثار و فداکاری و منظر پیگیری آرمانهای لگدمال شدهی کارگران و محرومان بود.
در ۲۲ آپریل سال ۱۸۷۰ در شهر کوچک سیمیرسک (اولیانوفسک) بدنیا آمد و برادر بزرگ وی به جرم شرکت در توطئه علیهی ترور تزار الکسادر سّوم دستگیر و اعدام میشود که بی تردید در شکلگیری و قوام بخشی افکار انقلابی لنین در مقابل حاکمان زورگو بی تأثیر نبود. دوران تحصیلی لنین با آموزش مارکسیسم و ارتباط با محافل چپ و انقلابی توأم بود و بههمین دلیل هم چندین بار توسط دم و دستگاههای پلیسی تزار دستگیر و روانهی زندان و تبعید گردید. اگر بخواهیم تأثیرات زندان و تبعید را در افکار و تحرک لنین جمعبند نمائیم بدون شک میتوان گفت که علیرغم مشکلات و تحمل مصائب متفاوت، نه تنها لنین را در پیشبرد امر انقلاب و تحقق منافعی کارگران و زحمتکشان باز نداشت، بل وی را مصممتر و آبدیدهتر هم نمود. چرا که عمیقاً و عملاً به منفعت کارگران و زحمتکشان میاندیشید؛ چرا که همواره متد برخوردش با مسائل گوناگون بر اساس اندیشههای مارکس بود و یکلحظه از تبلیغ عقاید ایدئولوژی کمونیستی و توضیح نایملایمات مبارزه باز نمیماند.
در دوران تبعید و در سال ۱۸۹۸ با نادژدا کروپسکایا ازدواج کرد و با چاپ روزنامهی ایسکرا در اروپا به نشر افکار کمونیستی و روشنگری کارگران پرداخت. چاپ و انتشار مقالات سیاسی – اقتصادی و توضیح علل نابسامانیهای موجود در درون نظامهای سرمایهداری و برخورد بیوقفه با ایدههای انحرافی، حاصل فعالیتهای سیاسی لنین بود؛ فعالیتهایی که سرشار از قاطعیت در برابر مدافعین سرمایه و افکار ناصحیح و سد کنندگان انقلاب کارگری بود. لنین باوری غیر قابل توصیفی از بسیج و گردآوری نیروهای انقلاب بمنظور تغییر جامعهی نابرابر داشت و از زمره وظایف عاجل کمونیستها میدانست تا کارگران و زحمتکشان را بمنظور کسب قدرت سیاسی در انقلابی قهرآمیز آماده نمایند و بساط زورگویان را بر چیدند.
بدون شک سرکوب انقلاب ۱۹۰۵ و نافرجامی کمونیستها در آن، باعث گردیده است تا لنین موقعیت از دست رفته را مورد تدقیق و بررسی زیربنائی قرار دهد و راهها و سیاستهای جدیدی را در مقابل ظالمان حاکم اتخاذ نماید. نشر اخبار کارگری و ارتباط با کارگران و مهمتر از همهی اینها وقوع جنگ جهانی اوّل، بر زمینههای نقشآفرینی هر چه بیشتر حزب بلشویک برهبری لنین افزود تا جائیکه جامعه در مدتی کوتاه دستخوش تغییر و تحولات میگردد. تزار در اثر مخالفتها و موج اعتراضات گسترده و وسیع کارگران و زحمتکشان، توسط دوما بر کنار میشود و کرنسکی بعنوان نمایندهی دولت موقت جایگزین آن میگردد.
اگر چه کرنسکی در اثر خیزش انقلابی میلیونها انسان محروم مجبور به عقبنشینی و برسمیت شناختن آزادیهای نیمبند در درون میگردد؛ امّا جامعه همچنان در اسارت استثمارگران باقی میماند. نمایندهی تازهی سرمایه و دولت موقت همهی تلاشاش بر آن بود تا مناسبات در هم ریخته شده را بازسازی و انقلاب کارگران را سرکوب نماید. در چنین شرایطی لنین یکبار دیگر و در گرهگاههای تاریخی و در شرایطیکه مخالفین منافعی کارگران و زحمتکشان در صدد تقویت دولت موقت کرنسکی بر میآمدند، اعلام نمود که دولت کنونی، نماینده و مدافعی طبقهی استثمارگر و سرمایه است و میبایست توسط شوراها و با هدایت کمونیستها و آنهم در قیام مسلحانهی کارگری به کنار زده شود تا جامعه مسیر بالندگی و شکوفائی را طی نماید.
انقلاب گام به گام و با سیاستهای خردمندانهی لنین به پیش میرفت تا جائیکه توانست در مدتی کوتاه ۲۵۰۰۰ نفر را در پتروگراد مسلح نماید. نیروی سازمانیافته و مسلحای که خشتهای انقلاب اکتبر را پای ریخت و باعث گردید تا کارگران و زحمتکشان در حمله به نهادهای سرکوب، بساط دولت موقت و کرنسکی را در هم ریزند و پرچم کمونیزم را برای اولین بار و در گوشهای از جهان نابرابر بر افرازند؛ پرچمی که پرچمدار آن حرب کمونیست بلشویک برهبری لنین بود؛ پرچمی که جهان سرمایهداری را بطور عملی دو نیمه نمود و حقانیت ایدئولوژی کمونیستی را در مقابل ایدئولوژی فرتوت و استثمارگر به نمایش بگذارد. لنین توانست به اثبات برساند که آن ایدئولوژیای متضمن آزادی و برسمیت شناختن حقوق اولیهی انسانیست که از زبان کارگران و منافعی آنان دنیای سرمایهداری و نابرابر را رقم زند. پس از آن بود که افکار وی توانست توجهی دنیای محرومان و دیگر کمونیستها را به خود حلب نماید و به تبع از آن انقلاب اکتبر را بعنوان سر فصلهای اعتراضی – آموزشی خود قرار دهند.
خلاصهی کلام اهمیت و منزلت لنین نه صرفاً در فهم و دانش وی از ایدههای مارکس بل در انطباق آن با جامعهی خودی، در دقت و هوشیاری وی نسبت به مبارزات اعتراضی کارگران و زحمتکشان، در فهم و استفادهی وی از فرصتهای اعتراضی، در ارتباط و سمتوسو دادن مخالفتهای تودهای، در دخالتگری جنبشهای تودهای – مردمی و بالاخره در سازماندهی کارگران و زحمتکشان در نبردی سرنوشتساز با زورمداران و مدافعین بی چون و چرای سرمایه نهفته بود. سازمانده و رهبری که جدا از به سرانجام رساندن انقلاب کارگری از خود صدها دستنوشته و آثار گرانبهائی بر جای گذاشته است که همچنان بعنوان متد و راهنمای عمل کمونیستهای سرتاسر جهان و میلیونها انسان محروم و زحمتکش میباشد.
۲۱ آپریل ۲۰۱۰
۱ اردیبهشت ۱۳۸۹