پیکار کارگران (۱)

 

مبارزه برای بقاء/ اتحاد و اعتصاب

با انقلاب صنعتی , پیدایش و به راه افتادن تولید ماشینی, ورشکستگی مانوفاکتورها و تحلیل رفتن کارگاههای قدیمی سرعت گرفت. نیروی انسانی بی کارشده در شهر و روستا, در ابعادی عظیم و فزاینده, ناگزیر به کار مزدبگیری در صنعت و روابط سرمایه داری روی آورد. با استثمار این نیروهای تازه نفس  و تولید ارزش افزوده, حاصل ازبارآوری کار/ فناوریهای جدید/  سرمایه و مناسبات آن قوت و قوّت تازه  یافت. نیروی کار کارگران, چرخ کارخانه های جدید را به حرکت آورد. کالاها با سرعت بیشتر,ارزانترتولید ودرشعاع وسیعترتوزیع شد. چرخ«انباشت اولیه سرمایه»  به راه افتاد. کارزنده, بساط کارمرده (سرمایه , ابزار و ماشین آلات , وسائل حمل ونقل و…) را رونق بخشید, ولی خود نیروی کار در این فرآیند ”پرولتریزه” شد.  پرولتریزه شدن نیروی کار به معنای وابستگی مطلق کارگران به فروش نیروی خود, البته به قیمتی متناسب با نیازسرمایه بود:

 

« به همان نسبت که بورژوازی/سرمایه گسترش می یابد, پرولتاریا, یعنی طبقه جدید کارگر نیزگسترش می یابد. طبقه ای ازکارگران به وجود می آیند که فقط تا موقعی زنده اند که کار پیدا کنند و فقط موقعی کار پیدا می کنند که کارشان سرمایه را افزایش دهد.» ۱

 

انباشت اولیه سرمایه مستلزم روند شدید و فوق العاده دردناکی برای نیروی کاربود: نرخ استثماربالا و طول کارروزانه کارگران جانفرسا. وجود خیل عظیم بی کاران (ارتش ذخیره کار) و لذا رقابت شدید بینوایان بی کار, به سرمایه داران امکان می داد قیمت نیروی کار را پایین و ساعات کار روزانه را بالا نگهدارند. سطح مزد کارگران اغلب حتی از مخارج لازم برای تجدید تولید نیروی کار هم پایینتر. دستمزد برای امرارمعاش کارگرو خانواده اش کفاف نمی کرد.

وضعیت این بود: کارطولانی و توانفرسا, فقدان بهداشت و نبود غذای کافی.  نتیجه این تیره روزی برای کارگران عبارت بود از فرسودگی, بیماری, طول عمرکوتاه. سرمایه انباشته, سرمایه دار غنی و فربه می شد ولی  فقر و فاقه,  مرگ و میر زودرس « کسب وکار» زحمتکشان بود.  نه قانون کار و اندکی امنیت شغلی وجود داشت و نه تکیه گاهی و مددی برای ایام بیماری و بیکاری. صاحب سرمایه, کارگران فرسوده, مریض و از کارافتاده را بیرون می انداخت و جای آنها را با نیروی کارجوانان بینوا ولی کارآمد و تازه نفس پرمی کرد. تک کارگرفرسوده و بی دفاع, امکان و توان مقابله با این اوضاع را نداشت. بدینسان, کاروزی در کارخانه ها اغلب مرگبار و مناسبات ظالمانه. زندگی کارگران بی کارشده به فقر مطلق دچار می شد, خود و خانواده شان درخطر فساد و تلاشی قرارمی گرفتند: تنازع بقاء به صورت انفرادی بود, همراه با فروپاشی اصول اخلاقی , رواج دزدی, فحشاء و…

 قانون مزد از حیات کارگران و خانواده شان, از حیثیت و اخلاق ومراودات آنها قربانی می گرفت. ورود بیشتر ماشین آلات هم کارگران را در فشار مضاعف می گذاشت.. کارگرفرسوده می شد ولی ماشین کورکورانه به گردش و کار ادامه می داد. کارگران بارها بی کارشدن خود را, شتاب گرفتن سرعت و فشار کار را از چشم «هیولای ماشین» می دیدند. ماشین دشمن کارگرشمرده شد. خسونت ناشی از فشارمرگبار ِ روند ِ انباشت اولیّه, فضای کار و حیات را به خصومت کشاند. پس تقابل, ابتدا از تخاصم با ماشین شروع شد:

 

« مبارزه کارگران به صورت انفرادی, بعد به صورت جمع کارگران یک کارخانه و سپس در هیأت کارگران یک صنف, دریک محل …. ماشین آلات را می شکنند, قطعه قطعه می کنند, کارخانه را به آتش می کشند و با توسل به زور می کوشند موقعیت از بین رفته کارگران قرون وسطا را از نو زنده کنند.» ۲

 

 

                      

 

 

 

 

اما همین خشم و عنادِ واکنشی کارگران, که عمدتاً به صورت « ماشین شکنی و تخریب کارخانه جدید» بروزکرد,  پیامش نفی انفعال و فساد, فریادش مخالفت با احتضار و استهلاک انسان کارگربود. این آکسیونهای امکان پذیر ( به ویژه با اقدام مشترک) قابل تکرار و و عملی – در هدفِ تخریبی ِخود – موفقیت آمیزبودند. جرأت کارگران را افزایش دادند ولی وضعیت کمرشکن و کشنده ی زندگیشان را بهبود نبخشیدند. هجوم به ماشین و تخریب آنها حاصل مثبتی برای موقعیت کارگران نداشت. تجربه این دوره اما, تحوّلی بی سابقه در سطح آگاهیهای کارگران به وجود آورد:

 درک توانایی نهفته در همگامی بین خودشان. علاوه براین چشم گشودند بر روابط پنهانی صاحبان سرمایه با حاکمان / داروغه ها/ و بعضاً کلیسای شهر و محله!

 

                                               

 

 

 

 کارگران به عیان دیدند که جز خودشان که هم سرنوشتند, کسی را ندارند. پس درعمل ضرورت بهم پیوستن و اتحاد, بهتر و بیشتر, فهم شد. بی ثمری مادی تخریب و ماشین شکنی نیز تجربه شد, چون کماکان با عوارض رقابت در حوزه کار روبه رو بودند. تکرار همین آزمونها,چشم آگاهترین کارگران را به ضرورت مبارزه مثبت و مطالباتی بازکرد. گامی اولیه ازحوزه اضطرار به پهنه « آزادی»! این هنوز دوران به خود آمدن, دوران دریافت موقعیت ستمدیده خود, خودِجمعی کارگران, بود.

 کوشش متفکران عدالتخواه وروشنگران اجتماعی نیز در ایجاد این آگاهیها نقش مضاعف و مکمّل  داشت. اما ابتدا کاربود و بعد کلمه به امداد آمد.

 کارگران از تخاصم  با ماشین دست کشیدند, به اتحاد  و تقابل جمعی با شرایط ضالمانه کارگری روی آوردند. پیکار کارگری پا به عرصه تاریخ گذاشت.

برای یک دوره ی طولانی , سخت و سرشار از ابتکار وپیکارجمعی, دو خواست به شعار محوری آنها تبدیل شد:

یکی کاهش ساعات کار روزانه بدون کاهش مزد    و دیگری افزایش دستمزد

 

تاکتیک اصلی این دوره, از سنن کهن مبارزات زحمتکشان قرون پیش گرفته شده بود: اعتصاب جمعی   , سنت مبارزه به شکل دست کشیدن دستجمعی از کار از زمانهای گذشته وجود داشت:

« وقایع نگاران گزارشهایی از اعتصاب در مصر و چین باستان به دست می دهند. هم چنین از گزارشهایی از اعتصابهای زحمتکشان مصر تحت سلطه ی امپراتوری ُرم, به خصوص در قرن اول میلادی , به دست آمده است.» ۳

 

از مبارزات و اعتصابهای طولانی کارگران و صنعتگران اروپا در اوایل قرن چهاردهم نیز گزارش شده است:

 

« درسال ۱۳۲۹ میلادی, مسگران شهر برسلا [ واقع درلهستان کنونی] به طور یک پارچه دست به اعتصاب می زنند. این اعتصاب یک سال به درازا می کشد. » ۴

 

 

 

                                                             + + +

 

 

منابع و یادداشتها

۱ – کارل مارکس- فدریک انگلس, بیانیه کمونیست, ترجمه برهان رضائی, انتشارات فانوس, ۱۳۵۵ , ص ۳۴/۳۵,

۲ – همان جا, ص ۳۶, ۳۷,

۳ – ارنست ماندل, الفبای مارکسیسم, فصل هشتم منشأ جنبش کارگری نوین, ص ۹۷ ,

۴  – رودلف هربیگRudolf Herbig , تاریخ وقایع سندیکایی و اقتصادی- اجتماعی از قرن چهاردهم تا زمان حال, به زبان آلمانی, سری انتشارات اتحادیه سندیکاهای آلمان, ۱۹۸۰, ص ۲۰, در همین کتاب, به یک قیام بزرگ و طولانی کارگران منطقه فلاندن در دهه سوم قرن چهاردهم اشاره رفته است: « درسال ۱۳۲۳ بعد ازمیلاد, قیام کارگران درمنطقه فلاندن- بخش شرقی بلژیک کنونی- ۵ سال به درازا کشید.  این خیزش وسیع و همگام کارگران روستائی, صنعتگران و کارگران مزدبگیر, درآغاز موفقیت آمیز بود ولی سرانجام, درسال ۱۳۲۸, توسط نیروهای سلطان فیلیپ ششم سرکوب شد. »

در همین کتاب گزارش تدارک یک قیام دیگرآمده:« درسال ۱۳۲۶ در شهر ِگنت – بلژیک کنونی- سه هزار ریسنده دست اندرکار تدارک یک قیام اند که برنامه شان لو می رود و همه آنها ازشهر اخراج می شوند.»

 

۱۷ آوریل ۲۰۱۰  کریم قصیم   ghassimk@gmail.co.