این دیگه چه خوابی بود ؟

 پویان انصاری : همانطوریکه همه از راست، وسط  و چپ (همیشه در صحنه) خبر دارند، حمله شاخه نظامی اروپا یعنی آمریکا به ایران، مانند نُقل و نبات توی دهان هاست. منهم یکی از این آدم های همیشه در صحنه ( البته از گوشه چپ) هستم که شب هایم را با کابوس، بسر میکنم و بجای سوفیالورن، چکمه پوشان آمریکایی به خوابم می آیند !!!

شب شده بود، داشتم چُرت میزدم و در خلوت وجدانم فکر میکردم …. هر کاری کردم که به غیر از حمله سازمان اروپایی یان، توسط شاخه نظامی اش آمریکا به ایران، فکر نکنم، نشد، که نشد .

با پوزش از اینکه با شرح این کابوس مزاحم خواب خوشتا ن می شوم، بلاخره این حمله نظامی، بر فکر و مُخ من غلبه کرد، چشم تان روز بد نبیند، که ناگهان از در و پنجره به آن کوچکی، موجوداتی عجیب و غریب ولی همه چکمه پوش، وارد شدند!  لامصب ها چقدر هم زیاد بودند، فکر میکنم، ۲۰۹۹۹ نفر هم میشدند، چقدر هم به خودشان چیز میز وصل کرده بودند و همانطور که ذکر شد، به بچه آدمیزاد شباهت نداشتند، هرچه فکر کردم چیزی دستگیرم نشد، از اینرو مجبور شدم بروم سراغ حیوانات، آنهم از نوع درنده و وحشی اش، که خوشبختانه خیلی سریع پیدا کردم، آنها شبیه چیزی مثل خواهران زینب و برادران چماق بدست حرب الهی بودند .

در هر حال، موقع فکر کردن و خواب نبود، بلاخره آنها دارند وارد کشور عزیزمان میشوند! باید کاری میکردم، هرچه باشد منهم یک ایرانی هستم و باید در دفاع از میهنم با متجاوزین بجنگم! خودم را آماده کار زار کردم ( البته با کار زار زنان که قرار است در ۸ مارس در هلند – دن هاگ بر گذار شود اشتباه نگیرید) که ناگهان به خود آمدم، ای بابا، من کجا، ایران کجا ( البته منظورم مسافت است ) اصلأ حالا چرا باید بروم بجنگم !؟
 
اگر عُرضه جنگیدن را داشتم، آنزمان که جوان بودم و زور ….. داشتم (البته خودمونیم آن زمان هم هیچ پُخی نبودم) به ایران میرفتم و علیه رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی میجنگیدم! مگر آنها متجاوز نیستند؟ مگر کشور ما را به اسارت نگرفته اند؟ مگر این متجاوزین با زور شمشیر و چماق حزب الله در میهن مان سلطنت نمیکنند؟ مگر در این سالهای طولانی کُشتار و سنگسار  …. نکردند؟ مگر به مال و جان مردم ما چنگ نیانداخته اند و کشور ما را تصرف نکرده اند؟ مگر از زمین و آسمان، مردم ستمدیده مارا خون باران نکرده اند؟ پس من اینجا چکار میکنم !؟ چرا باید حالا که ناتوان هم شده ام بروم !؟ مگرچه فرقی است بین چماقداران جمهوری اسلامی ایران با ارتش  آمریکایی؟ اگر ما می توانستیم، به جنگ این ملایان با عبا و بی عبا، می رفتیم! ببخشید، منظور اگر من می توانستم.

 فراموش نشود، دلیل اینکه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی بعداز ۲۸ سال هنوز سرنگون نشده است زبان عربی آنهاست، چرا که آنها نه زبان فارسی میفهمند نه کُردی نه آذری، و در این مدت طولانی که از عُمر آنها میگذرد هرچه با مبارزه مسالمت آمیز! گفتند، لفطأ گورتان را گُم کنید، اینها که حالیشان نمیشود، باز مثل حیوانات وحشی به تجمعات مسالمت آمیز کارگران، دانشجویان و زنان… یورش میبرند  و گاز و لگد حواله میکنند. پس ما از این انشاء، ببخشید، از این تجربه، نتیجه میگیریم که  باید به زبان سنگین عربی مُسلح شویم  و با آمدن آمریکایی ها هم ایرانیانی که در کشورهای انگلیسی زبان زندگی میکنند باید پیش قدم شوند چرا که آنها راحتر می توانند با آمریکاییها حرف بزنند! البته حقیقتش غرور ملی منهم به جوش آمده ولی مشکل من، بدبختی یکی دو تا نیست، مشکل مترجم هم دارم ! این از من…..

و اما از شخصیت های سیاسی، سازمان و احزاب کمونیستی بگویم که تا دلتان به خواهد ارقام نجومی داریم ! و آنها خودشان بهتر از خودشان میدانند که اگر می خواستند در این مدت ( البته ۲۸ سال که چیزی نیست، جلوی بچه بگذاری قهر میکند)  اتحاد، و همبستگی را تا سرنگونی رژیم در دستور کار خود قرار داده بودند …..!!!! آه، آه، ببخشید اشتباه لُپی بود، آدم که خواب باشد از این خزعبلات هم میگه، دیگه قول میدم که  از کلمات، اتحاد و همبستگی … حرفی نزنم .

داشتم میگفتم …. حال فکر میکنید الان که امپریالیسم جهانخوار قرار است  به ایران حمله کند، نیروهای کمونیستی جهان وطنی ما، وطن پرست میشوند و راه می افتند ….. ؟

از این طرف هم  نگهداران ( با فرخ نگهدار اشتباه نشود ! )نظام کثیف جمهوری اسلامی ایران مانند همیشه با کمال وقاحت دائمأ شعار میدهند و از جان مردم ما که ۲۸ سال در زیر چماقشان هستند مایه میگذارند که اگر آمریکا بمباران کند، مردم این کار را میکنند یا آن کار را میکنند، چرا آنها خوب میدانند آمریکا و یا اسرائیل از بمب هایی استفاده میکنند که بوی ملای با عبا و بی عبا را تشخیص میدهند و بطور اتوماتیک  مسیرشان عوض میشود و بر سر مردم ستمدیده ما میافتند، از این رو ،  آنها خیالشان از این بابت آسوده است.

اما فراموش نکنید در این میان "مبارزان" ! دیگری هم هستند! این قماش، بخصوص در میان به اصطلاح روشنفکران از جمله: جایزه نوبلی، دموکراسی اسلامی، قانونشونه و پُرتقال فروش هم ول کُن معامله نیستند. خیلی ها هم از این "فعالین"  تو این خارج از کشور، واقعأ دوست ندارند بروند ایران و یا خدا نکرده، قصد سوء یی هم ندارند که از ناکسانی که دیروز به آنها فحش میدادند کُمکی بگیرند، این بیچاره ها ته دلشان نیت بدی ندارند، اگر هم کُمکی میگیرند، فراموش نکنیم که برای سیر کردن شکمشان که نیست، برای پیشبرد اهداف  مبارزاتی شان از طریق گشایش رادیو و تلویزون و مجله های جور واجور  است، زرشک! (این کلمه از من نبود) بعضی ها هم خسته شده اند، این بیجاره ها هم بعضی وقتها از اقامت در یکجا خسته میشوند، بخصوص این عُمر تبعید طولانی مجبورشان میکند که برای تنوع هم که شده یک سری به میهن عزیز بزنند، و گر نه، بخدا تو دلشان مو