در یادمان دو روز بزرگ تاریخی (رستاخیز سیاهکل ١٩ بهمن ۴٩ و قیام شکوهمند توده ها در ٢١ و ٢٢ بهمن۵٧)

شباهنگ راد
گزمگان و جانیان رژیم شاهنشاهی بر این باور بودند که با گستردگی اختناق و سرکوب علیه ی توده های رنجدیده می توانند ایران را به "جزیره ثبات و آرامش" سرمایه داران جهانخوار تبدیل نمایند. جلاد دستور سرکوب و شکنجه ی هر مخالفی را به ارذال و اوباشان اش صادر نمود و دستگاه های امنیتی – پلیسی خود را در هر میادین اعتراضی گسترداند تا به شناسائی و کنترل مبارزات کارگران و زحمت کشان بپردازد.

 خفقاق در جامعه ی ایران بیداد می کرد و به اوج خود رسیده بود. سکوت و وحشت سراسر جامعه ی ایران را در بر گرفته بود و بگیر و ببند کمونیست ها، مبارزین به عنوان سیاست روزانه ی رژیم شاهنشاهی تبدیل گشته بود. جلادان بر آن بودند تا ثبات و برقراری حاکمیت شانرا دو چندان نمایند و بر اوضاع ملتهب جامعه مسلط گردند. بی گمان بی عملی سازمان های باصطلاح روشنفکری بر جو یأس و نا امیدی فزونی می بخشید و همه در لاک خود فرو رفته و از انجام وظایف انقلابی خویش فاصله گرفتند. رژیم پهلوی بخیال خود بر این باور بود که حاکمیت اش پایدار و مردم از چنین وضعیتِ ناهنجاری خشنود اند. در بستر چنین شرایطی در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ در دل جنگل های شمال ایران ندای آزادیخواهی و رهائی از لوله های تفنگ بهترین فرزندان خلق بگوش همه ی محرومان و ستم دیدگان ایران رسید. به جرات می توان گفت که بعد از گذشت ۳۶ سال، سیاهکل همواره بعنوان مشعل پرخروش مبارزاتی لرزه بر اندام امپریالیست ها و دست نشاندگان شان می اندازد.

سیاهکل تولدی دوباره در جنبش کمونیستی ایران بود و فصل نامه ی جدیدی را در برابر جنبش های ضد امپریالیستی میهنمان گشود. بهترین فرزندان خلق سلاح بدست گرفتند تا دیوارهای بظاهر استوار سرمایه داران وابسته را در هم ریزند و قدرت تاریخی توده ها را در قبال قداره بندان بنمایش بگذارند. آتش مسلسل چریکهای فدائی خلق در جنگل های گیلان، دشمن را سراسیمه و وحشت زده کرده بود. شاه جلاد به جیره خوارانش فرمان داد تا جنگل های شمال را با خون کمونیست های راستین رنگین سازند. صدها رنجر از هر گوشه ایی از ایران عازم شمال گردیدند تا رزمندگان سیاهکل را از پای در آورند. خبر درگیری و جنگ و گریز در جنگل های شمال مابین انقلاب و ضد انقلاب، در سطح گسترده ای اشاعه یافت. در آن هنگام جامعه ی ایران بوجد آمده بود که اینان کسیتند که این چنین با صدها نیروی مسلح رژیم بمقابله برخاستند. کسیتند اینان که در شرایط سلطه ی فاشیستی و سراسر خفقاق بار جامعه سلاح بدست گرفته و به جنگ با ارتش مزدوری پرداختند که زندگی و شادی را از توده های محروم به سرقت برده بود. اینان فرزندان کارگران و زحمت کشان دربندی بودند که عزم خود را جزم نمودند تا صدای حق طلبانه ی استثمار شوندگان را با غرش مسلسل های شان بگوش جهانیان برسانند. پاک ترین، جسورترین و بی آلایش ترین جوانانی که مرگ را به سخره گرفتند تا خلق دربند شانرا آزاد سازند.

سیاهکل در خون غلطید. امّا راه و آوازه اش پا بر جا ماند و دسته دسته از جوانان ایران سلاح های بر زمین افتاده ی رزمندگان سیاهکل را بدوش گرفته و به جنگ با دشمن برخاستند. در آنزمان انقلاب و ضد انقلاب تجلی خود را در نبردهای خیابانی و در درون زندان ها بنمایش گذاشته و ناقوس مرگ رژیم شاهنشاهی را بصدا در آورده بود. سیاهکل به حماسه تبدیل گشت و در وصف آن شعرها سروده شد و داستان ها به تحریر در آمد. با حرکت در سیاهکل فضای جامعه بالکل متغییر شد و روزنه های نور و امید در شب های ظلمانی تابیدن نمود.

 یاوه گویان و بی عملان در چنین شرایطی بمیدان آمده و در صدد بودند تا بهر طریق ممکنه از بار عمل انقلابی فرزندان راستین خلق بکاهند. امّا برای توده های ستم دیده، توده هایی که دهه ها در زیر چکمه های خونین جلادان، زندگی شان به تباهی کشیده شده بود، روشن گردید که این "ماجراجویان" و جوانان "بی حوصله" همان فرزندان صدیقی می باشند که با ارائه ی تحلیل داعیانه از شرایط اقتصادی – اجتماعی جامعه ی توأم با دیکتاتوری خشن و عریان که هر نوع مبارزه و اعتراضی را با زور و قهر ضد انقلابی پاسخ می داد، با زور و قهر انقلابی پاسخ گویند.

رزمندگان سیاهکل با عمل انقلابی خود نشان دادند که تحت سلطه ی دیکتاتوری عنان گسیخته سرمایه داران وابسته، دیگر, اشکال متنوع مبارزات توده ها در کاربست چنین روش کارساز و موثر، شکوفائی و بالندگی خود را باز خواهد یافت و دامنه ی مانور و تعرضات استثمارگران را محدودتر خواهد ساخت و از بقای عمرشان خواهد کاست. آن مبارزان چنان کردند و توده ها آنانرا با آغوش باز پذیرفتند و پس از مدت کوتاهی از عمر سیاهکل به ندای فرزندان شان پاسخ مثبت داده و تاج و تخت یکی از جانیان بشریت را بزیر کشیدند.

بی تردید سیاهکل حاصل دوره ای از تاریخ مبارزاتی ایران می باشد که در جنبش ضد امپریالیستی و کمونیستی ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار است. رزمندگان سیاهکل با مطالعه و با جمع بندی فعالیت های چندین دهه ی روشنفکران و توده ها و با ارزیابی علمی از قانونمندی های حاکم بر جامعه به این باور دست یافتند که تحت حاکمیت امپریالیستی، وظیفه ی پیشرو آن است که با عمل انقلابی خویش توده ها را مورد خطاب قرار دهد و آنانرا بر قدرت تاریخی شان واقف گرداند. بر همین اساس آنان، بر تئوری های نافرجام و روش های غیر کارساز خط بطلان کشیده و آغازگر مبارزه ای گردیدند که باروری خود را از همان آغازین تولدش در سطوح مختلف جامعه بنمایش گذاشت. بی دلیل نبود که جوانان با الهام از این پایداران انقلاب توده ای، برای حفظ و بقای خود، پناه به اسلحه برده و رژیم شاهنشاهی را به مصاف جدی طلبیدند. ابعاد این اعتراضات و حمایت از مبارزان کمونیست های صدیق روز به روز همگانی تر می گردید و تجلی خود را در شعارهای "فدائی، فدائی تو افتخار مائی" و یا "ایران را سراسر سیاهکل می کنیم" بنمایش گذاشت.

پتانسیل عظیم و رادیکالیزه ش