ده سال پس از کنفرانس برلین

این روزها مصادف با دهمین سالروز کنفرانس برلین است. کنفرانسی که نه خودش بلکه شکستش و پرچمی که علیهش بلند شد، مثل بمب در فضای سیاسی ایران و حتی جهان ترکید و مدتها به صدر اخبار رفت. این روزها که فریاد سرنگونی از سراسر جامعه به گوش میرسد، چقدر یادآوری کنفرانس برلین و جریان به شکست کشاندن آن بجا و درس آموز است. مدتی پیش یکی از سران حکومت اسلامی در مورد کنفرانس برلین گفته بود که “جریان فتنه از کنفرانس برلین شروع شد”. و سایت سپاه پاسداران بنام “جوان آن لاین” در نوشته ای به مناسبت دهمین سالگرد کنفرانس برلین اینطور نوشته است: “این روزها دهمین سالگرد واقعه‌ای است که در اذهان عمومی جامعه به کنفرانس ننگین برلین شهرت یافته است. کنفرانسی که در اواخر فروردین سال ٧٩ یعنی قریب به دو ماه پس از برگزاری انتخابات مجلس ششم که به پیروزی اصلاح‌طلبان با محوریت مشارکتی‌ها انجامید و در آن ١٧ نفر از عناصر دگراندیش از جمله یوسفی اشکوری، جمیله کدیور، علی افشاری، اکبر گنجی، علیرضا علوی‌تبار، عزت الله سحابی، محمود دولت‌آبادی و… به میزبانی بنیاد هاینریش بل و حمایت حزب سبزهای آلمان برگزار شد تا مثلاً درباره آینده ایران هم‌اندیشی شود. هدف اصلی برگزارکنندگان این همایش فرو ریختن دیوارهای نازک میان اپوزیسیون داخل و خارج نظام اسلامی بود تا بتوانند در یک جبهه متحد علیه نظام اسلامی مبارزه کنند.”  حقیقتی در این گفته ها وجود دارد و حقیقتی کتمان میشود. و این هردو مهم است. آنچه حقیقت دارد اینست که کنفرانس برلین پروژه ای بود که قرار بود از طریق آن اپوزیسیون دوم خردادی بیرون نظام با جناح “اصلاح طلب حکومت”، پیوندی محکمتر برقرار کنند و از این طریق پای جمهوری اسلامی “اهلی شده” را به سطح بین المللی و به میان ایرانیان در خارج کشور باز کنند، و راه مقبولیت جمهوری اسلامی در میان دولتهای غربی را هموار نمایند. و آنچه کتمان میشود این است که این جماعت نه “علیه نظام اسلامی” بلکه برای حفظ نظام اسلامی تلاش و تقلا میکردند و این کنفرانس نیز قرار بود همین کار را بکند و سخنرانان اکثرا از “برو بچه های” سپاه و اطلاعات و دم و دستگاه سرکوب و جاسوسی حکومت بودند و در کنفرانس کذایی هم تا آنجا که فرصتی برای حرف زدن پیدا کردند از نظامشان و جنایاتش دفاع کردند. این کنفرانس در واقع پروژه نجات جمهوری اسلامی بود. و اگر اینچنین مفتضحانه شکست نمیخورد قطعا سران اصلی حکومت هم با آن مشکلی نداشتند و احساس شادی و پیروزی میکردند. اما همانگونه که اشاره شد شهرت کنفرانس برلین بخاطر اینها نبود. بلکه آشکارا به دلیل شکست اینها توسط کادرهای حزب کمونیست کارگری و مردم سرنگونی طلب بود. بخاطر برافراشته شدن پرچم انقلاب و سرنگونی بر لاشه کنفرانس بود. این آن چیزی بود که کنفرانس برلین را به شهرت رساند. مقاصد پشت آنرا بر ملا کرد. و ضربه ای کاری به پیکر جمهوری اسلامی و جناح دوم خردادی آن و اپوزیسیون مدافع نظام یعنی کل جریانات لیبرال اسلامی زد. ، وقتی که با تظاهرات و شعار دادن مخالفین کنفرانس کذایی بهم ریخت، مینا احدی یکی از سازماندهندگان اصلی کنفرانس آلترناتیو حزب کمونیست کارگری در برلین پشت میکروفون رفت و گفت “من از طرف مردم ایران اعلام میکنم که جمهوری اسلامی باید سرنگون شود و مردم علیه تمام جناحهای حکومتند و اینها که اینجا جمع شده اند هیچ ربطی به مردم ندارند” (نقل به معنی) این پیام اصلی ای بود که با شکست کنفرانس برلین به بیرون رفت و حتی در بارگاه جماران طنین انداخت. امروز در حالیکه انقلاب در خیابانها به حرکت در آمده است، آیا روشن نیست که چقدر این جمله بی کم و کاست حقیقت را بیان میکرد؟ به این مفهوم وقتی که امروز سران رژیم میگویند “جریان فتنه” از کنفرانس برلین شروع شد، در واقع دارند به پرچم انقلاب و کیفرخواست کادرهای حزب کمونیست کارگری و سایر مردم سرنگونی طلب علیه سرتاپای حکومت اشاره میکنند. با شکست کنفرانس برلین نام حزب کمونیست کارگری نیز وسیعا در ایران بر سر زبانها افتاد. مردم سرنگونی طلب و منزجر از حکومت با شورو شوق به ما پیام دادند و دست مریزاد گفتند. اما کم نبودند کسانی که با همان زبان آخوندی به حزب کمونیست کارگری حمله کردند و دشنام دادند و حزب را تخطئه کردند. و این نیز جنبه جالب توجهی از کنفرانس برلین و شکستش بود. اکثریتی توده ای ها بویژه کینه عمیق تری نسبت به حزب پیدا کردند. به این کنفرانس امیدهای زیادی داشتند. شکمهایشان را صابون زده بودند که بزودی دوباره فعالیت قانونی شان را در جوار جمهوری اسلامی شروع میکنند. تمام پروژه های چندین ساله شان در خدمت به جمهوری اسلامی ظاهرا داشت ثمر میداد. و حزب کمونیست کارگری کل بساطشان را بهم زده بود. اما تبلیغاتشان هم از همان قماش تبلیغات متعفن اسلامی ها بود. اینکه حزبی ها لخت شده اند و رقصیده اند تم اصلیش بود. اینکه ما حزبی ها چماقدار هستیم و خشونت طلب هستیم. جالب نیست؟ برای نجات یکی از خشونت بارترین حکومتهای تاریخ گرد آمده اند و بعد به حزبی که کادرهایش سخنرانی کرده اند و کنفرانسشان بهم خورده است اتهام خشونت طلبی میزنند! اغراق و برجسته کردن نیمه برهنه شدن یکی از زنان مخالف حکومت برای اعتراض به حجاب و قوانین اسلامی و سرکوب زنان نیز ظاهرا بدترین فحشی است که لیبرالهای متعفن اسلامی میتوانند به سوی مخالفینشان پرتاب کنند. همین تبلیغات نیز خود به هرکسی نشان میداد که تا چه حد تا مغز استخوان با ارتجاع اسلامی تنیده شده اند. رسانه هایی مثل بخش فارسی بی بی سی نیز به این تبلیغات تا آنجا که میتوانستند کمک کردند. جلوی اینها میکروفن گذاشتند و خود در وارونه جلوه دادن حقایق کنفرانس و ضد کنفرانس برلین فعالانه مایه گذاشتند. و جالب تر اینست که همین اخیرا هم به مناسبت دهمین سالگرد کنفرانس برلین در تلویزیونشان برنامه گذاشتند و یک کلمه از آنچه که همه میدانستند و از آن خبر داشتند، یعنی از نقش کادرهای حزب کمونیست کارگری در شکست این کنفرانس و سخنرانیهایشان سخن نگفتند. و آنچنان رپرتاژی تهیه کردند که گویی این کنفرانس به خوبی و خوشی پیش رفته است و گنجی و کدیور و بقیه آمده اند حرفشان را زده اند! اما طی چند سال گذشته هرچه بیشتر در این زمینه علیه ما حرف زدند به ضد خودشان تبدیل شده است. در یک کلام میتوان گفت انقلابی که اکنون در ایران در جریان است، ده سال پیش در جریان شکست کنفرانس برلین صدایش طنین انداز شد، و حزب انقلاب پا را وسط در گذاشت و اعلام کرد که نمیگذاریم حکومت منحوس اسلامی سرمایه داران را کسی تطهیر کند. امروز نیز آنچه باید بگوییم و گفته ایم اینست که این انقلاب صاحب دارد، خط دارد، نیرو دارد و نمیگذاریم کسی آنرا در باتلاق حفظ یک جناح حکومت مدفونش کند و نگذاشته ایم. دوره اینکه بشود با رسانه های نوکر حقایق را تحریف کرد و برای انقلاب رهبر و امام تراشید نیز گذشته است. یک جریان مستحکم و بالنده و اجتماعی از بیش از ده سال پیش تا کنون هرروز قدرتمند تر پیش آمده است و امروز بطور شفاف و با خواستهایی بسیار رادیکال و انسانی در مقابل ارتجاع اسلامی سرمایه داران ایستاده است. این را نه میشود کتمان کرد نه اجازه میدهیم به انحرافش بکشانند. شکست کنفرانس برلین به هیجده تیر و به ١۶ آذرها و جنبشهای زنان و اول ماه مه ها و هشت مارسها و انقلاب امروز پیوندی تنگاتنگ دارد و در تاریخ این جامعه با دقایق خود ثبت شده است.*