جنبش سرخ٬ “جنبش سبز”

اینروزها کارگران براى عده اى ضد کارگر مهم شده اند. اصلاح طلبان حکومتى که اینبار با پرچم سبز اسلام محمدى براى بقاى حکومت شان بمیدان آمدند٬ بعد از شکست استراتژى “اجراى بدون تنازل قانون اساسى”٬ دنبال نیروى موثر میگردند. از ماههاى گذشته این بحث مطرح بود که گسترش افقى “جنبش سبز” و “تعمیق” آن در گرو چیست؟ یک بحث در میان اصلاح طلبان حکومتى اینبود که با سیاست “مطالبه محورى” و وعده تحقق برخى مطالبات کارگران٬ “جنبش سبز” را میان کارگران و مردم زحمتکش گسترش داد. منظور این عالیجنابان از “جنبش”٬ البته اعتراض توده اى مردم علیه جمهورى اسلامى و نظام مبتنى بر فقر و اختناق نبود. آنها از وحشت رادیکالیسم پائینى ها به سر آقا و موقعیت شخص شخیص ایشان در قانون اساسى قسم خوردند و علیه “شعارهاى ساختار شکنانه” – یعنى سرنگونى طلبانه – و عمل رادیکال پائینى ها اعلام نفرت و انزجار کردند. بلکه منظورشان همان جنبشى است که رهبرانش موسوى و کروبى و خاتمى است٬ هدفش گسترش پایه حکومت و برسمیت شناختن سهم جناح مغضوب براى نجات نظام است٬ هدفى که خود را اینبار در زرورق “جنبش سبز” و اجراى قانون اساسى پیچاند. این پلاتفرم شکست خورد. نه خامنه ایها و سرداران آدمکش و متجاوزش زیر بار این توهمات رفتند و نه مردم در پائین به این ترهات سیاسى وقعى نهادند. 

کارگران و ناسیونالیسم

در این بن بست ناگهان یاد “کارگران میهن” افتادند. از حزب توده که براى هر کلام این و آن آخوند آدمکش غش میکند تا سازمان اکثریت و خیل نیروهاى همیشه طرفدار جمهورى اسلامى٬ از کارچاق کن هاى دستگاههاى پلیسى در میان کارگران مانند خانه کارگر و شوراهاى اسلامى تا مهندس و دکتر و استادهاى طرفدار حاج آقا موسوى و کروبى٬ یادشان افتاد که کارگران را بنوعى وسیله اعمال فشار خود در جنگ جناحى کنند. کسانى که از انحصار واردات و معامله هاى کلان سپاهى ها ناله میکردند و منافع خود را تحت عنوان “منافع ملى” و “دفاع از تولیدات داخلى” و اعتراض به “وارادات بى رویه” پیچانده بودند٬ حتى یکبار نگفتند که حقوق معوق میلیونها کارگر را چرا نمیدهید؟ چون خودشان بخشى از این سرمایه داران بودند که با استثمار و چپاول کارگران کسى شده بودند! کسى از اینها نشنید چرا کارگرانى که قصد تجمع در پارک لاله در روز جهانى کارگر را داشتند با چماق و باتوم گرفتید و شکنجه و زندانى کردید؟ یکى شان خواهان آزادى کارگران زندانى نشد و یکى شان دفاعى ولو فرمال از آزادى زندانیان سیاسى “غیر خودى” نکرد. حال با این پرونده٬ سراغ “کارگران میهن” آمدند. کارگرانى که قرار است اینبار صرفا با طرح “مطالبات صنفى” شان زیر پرچم “الله و اکبر و یا خسین میر حسین” به ستون پنجم و سیاهى لشکر مشتى مرتجع مسلمان تبدیل شوند! 

خیر آقایان٬ کور خوانده اید! جنبش کارگرى جنبش سرخ است و با هزار من سریش به جنبش اسلامى سبز نمى چسپد. بین جنبش سرخ و “جنبش سبز” دره اى عمیق وجود دارد که بازتاب منافع متمایز طبقاتى و فقر و ثروتى است که سرمایه دارى اسلامى در ایران ببار آورده است. این شکاف را تاریخا بورژواها با ناسیونالیسم پر کرده اند. با انکار واقعیات مادى و تضاد منافع طبقاتى٬ با سرکوب مستمر کارگران و سازمانهاى توده اى و حزبى شان٬ با قوانین مشت آهنین و “امنیت ملى”٬ با انکار موجودیت اجتماعى و طبقاتى کارگر. “کارگران میهن”٬ “کارگران ما”٬ “کارگران مسلمان” و ترهاتى از این دست قرار است همین مرزها و شکافهاى واقعى و تفاوتهاى طبقاتى و موقعیت هاى اقتصادى متضاد را رنگ کند. قرار است با پرچم اسلام و ناسیونالیسم کارگر را پشت پرچم جمهورى خون و جنایت اسلامى ببرد. این ناسیونالیسم که تاریخا دشمن خونى طبقه کارگر است٬ در ارکسترى وسیع و گوشخراش مانند سمى مهلک در جامعه پخش میشود. از دکتر اقتصاد دانها تا دکتر ژورنالیستها و دکتر استراتژیسین ها و دکتر نظریه پردازها و عناصر کلیدى ارتجاع اسلامى هدفشان از این تبلیغات اینست که نیروى کارگران را پشت سرمایه داران و حکومت شان بسیج کنند. جناح چپ این جریان نیز همین رسالت را دارد و با همین ادبیات و همین خط با کارگران حرف میزند. حال که اول مه روز کارگر فرا میرسد٬ هوس کردند کارگران را اینبار با سبز رنگ کنند. بعد از نمایش توهم و شارلاتانیسم “٨ مارس  سبز” حال نوبت “اول مه سبز” رسیده است!  

مشکل این جماعت و اردوى رنگارنگ ضد کارگر که انجیل شان نسخه هاى بانک جهانى و “عظمت ایران” و سرى در میان سرها درآوردن است٬ اینست که حتى نمیتوانند سازمانهاى اتحادیه اى کارگران را با تمام محدودیتها و صافیهاى امنیتى هم تحمل کنند. در این حکومت حتى تشکیل سازمان پلیسى شوراى اسلامى در صنایع کلیدى ممنوع است. دراین حکومت که بازاریها و اتاق بازرگانى و بورژواها و باندهاى متفرقه حکومتى انواع نهاد و موسسه و حزب و سازمان و دستجات علنى و غیر علنى دارند٬ ایجاد یک سازمان مستقل کارگران با قشون کشى چماقداران سرمایه روبرو میشود. حالا با چه روئى میخواهید “کارگران میهن” برایتان “جاوید شاه” اسلامى بگویند؟ حکومتى که در اشاعه فحشا و فقر و خیابان خوابى و سرکوب رکورد دار است٬ حکومتى که تعادلش را روى دوش فلاکت و گرسنگى و سرکوب خونین و مستمر کارگران حفظ میکند٬ بیخود انتظار دارد که کارگران پشت این یا آن جناح اش سینه بزنند. کارگران یادشان نرفته است که خمینى از ترسش “خدا را هم کارگر خواند” اما دو ماه بعد به سینه شان در اصفهان شلیک کرد. کارگران یادشان نرفته که بدستور خمینى و توسط اولین رئیس جمهور اسلامى جناب بنى صدر با شعار “شورا پورا مالیده” سرکوب کارگران را شروع کرد. کارگران یادشان نرفته که چگونه رهبران کارگرى٬ نمایندگان شوراها٬ فعالین قدیمى را دسته دسته یا کشتند و یا زندان و اخراج کردند. کارگران یادشان نرفته که هم طبقه اى هاى گرسنه شان را در خاتون آباد از زمین و هوا به گلوله بستید. کارگران حمله به سندیکاى واحد توسط لمپن چاقوکشان خانه کارگر و امثال صادقى و محجوب “سبز”٬ پرونده سازى و زندانى کردن نمایندگان سندیکاى هفت تپه٬ دستگیرى دهها و صدها فعال کارگرى و به شلاق بستن کارگران را بخاطر شرکت در مراسم اول مه را فراموش نکرده اند. این تبلیغات پوک و شنیع را جمع کنید و چهار چشمى به صندلى و موقعیت و حسابهاى بانکى و سرمایه هایتان در داخل و خارج بچسپید. کارگران به این عوامفریبى آخوندى یک نه محکم میگویند. 

وحشت از شبح سرخ

اما پشت همه این جست و خیزها واقعیت بنیادى ترى نهفته است. در ایران سرمایه دارى با عظیم ترین شکاف طبقاتى و بالاترین نرخ تورم و اختناق در قیاس با کشورهائى با امکانات و ثروت بسیار کمتر٬ در کشورى که کارگران با مبارزه شان کمر حکومت ژاندارم منطقه را شکسته اند٬ در کشورى که سنت مبارزه کمونیستى و سازمانهاى شورائى کارگرى قوى بوده است٬ در کشورى که اگر یک ذره فضا باز شود چپ از سر و کول جامعه بالا میرود٬ این تحرکات بورژواها و جریانات طرفدار حکومت معنى سیاسى روشنى دارد. حکومتى که راسا به استقبال خطر “شورش یقه آبى ها” رفته است٬ حکومتى که رسما “مانور ضد تظاهرات کارگرى” برگزار میکند٬ حکومتى که کارگر را براى اعتارض به دستمزد پرداخت نشده اش میکشد و بطرف کودک معصومش شلیک میکند و زیر باتوم میگیرد٬ حکومتى که از خمینى و بنى صدر و موسوى و خامنه اى و رفسنجانى تا خاتمى و احمدى نژاد یک زبان واحد را با کارگران بکار برده است٬ این حکومت دشمن طبقاتى خود را خوب میشناسد حتى اگر توده کارگران خود به قدرت واقعى و اجتماعى خود آگاه نباشند. فراخوان و تلاش جبونانه “سبز” کردن کارگران و ضمیمه کردنشان به جنبش اسلامى قبل از هر چیز اعلام این واقعیت است که با پایان سبز نوبت موج سرخ است. اینها توهم ندارند که در ایران کارگر پشت اسلام نمیرود. تلاش میکنند نگذارند روى پاى خودش بایستد و پرچم طبقاتى اش را برافرازد. در مملکتى که کارگر زندانى هر روز در زندان مورد حمله و تهدید چاقوکشان دستگاه امنیتى است٬ تلاش براى بسیج کارگران پشت ارتجاع اسلامى یک عمل جنایتکارانه است. و همه کسانى که میدانند بورژوازى در آن مملکت چه به روز کارگر و خانواده هاى کارگرى آورده و مى آورد و فراخوان به بسیج کارگران پشت موسوى و یا جناحى از حکومت اسلامى میدهند٬ آگاهانه در جنایت سرمایه علیه کارگران شریک اند. 

پیش بسوى اول مه

اول مه امسال حکومت اسلامى تلاش میکند بیشترین تهدید و فشار و فضاى امنیتى را ایجاد کند. این اقدام نه به این دلیل که گویا ممکن است کارگران در دفاع از شرکاى متحجر مسلمان کارى بکنند بلکه دقیقا به این دلیل است که فشار فقر و گرسنگى طبقه کارگر و مردم زحمتکش را به ستوه آورده است. سرمایه دارى در ایران همراه حکومت جنایتکارش با نسخه شوک اقتصادى و حذف سوبسیدها براى جنگ علیه طبقه کارگر دورخیز کرده است. هر اجتماع اول مه بدون تردید حمله به این تعرض با خواست آزادى و رفاه و برخوردارى از یک زندگى شایسته انسان٬ آزادى کارگران زندانى و کلیه زندانیان سیاسى٬ و دفاع از مبارزه برحق توده هاى مردم براى آزادى و برابرى و نفى اختناق خواهد بود. حکومت اسلامى نمیتواند تعادل خود را روى این انبار باروت حفظ کند. دیر یا زود این آتشفشان با جرقه هاى سوزان و سرخ اش زبانه خواهد کشید. جنبش سرخ در راه است و هدفش را بزیر کشیدن حکومت سرمایه و قانون و قدرت سرمایه قرار داده است. اول مه در هر قامتى که برگزار شود باید این جهت را میان توده هاى طبقه کارگر و مردم زحمتکش همگانى کند که تنها راه انقلاب علیه سرمایه است. یک شرط پیشروى دراین مسیر حفظ استقلال طبقاتى و بمیدان آمدن با پرچم سوسیالیستى بعنوان راه حل آزادى جامعه است. 

اول مه را به کارگران و مردم آزادیخواه در ایران و به طبقه کارگر جهانى و جنبش سوسیالیستى اش تبریک میگوئیم. زنده باد اول مه٬ زنده باد انترناسیونالیسم کارگرى٬ زنده باد انقلاب کارگرى! *

 

٧ آوریل ٢٠١٠