بحران جهانی غذا

برنج و تشدید بحران:
به فاصلۀ کمتر از یکسال (آوریل ۲۰۰۷ تا مارس ۲۰۰۸) بحران غذا در سطح جهان به اوج خود رسید. در آن هنگام قیمت برنج بعنوان یکی از اصلی ترین مواد غذایی اکثریت ساکنین زمین، در بازارهای مصرف دو برابر افزایش یافت که این گران شدن بهای برنج درهم ریختگی و بحران غذا را در سراسر دنیا شدت بخشید و با اینکه سه سال از وقوع آن می گذرد، ولیکن هنوز هیچ نشانه ای که دال بر مرتفع شدن این آشفتگی باشد، دیده نشده است.   
با آغاز بالا رفتن قیمت برنج در بسیاری از کشورهای جهان، و نتایج جانبی آن بر زندگی اهالی زمین خصوصاً مردمان ممالک تحت سلطه، متخصصین علم اقتصاد در راستای پی بردن به علل پیدایش چنین وضعی به تحقیق و تفحص پرداختند. اقتصاددان ها در همان روزهای نخست دلائل مشترکی را در توضیح روند گران شدن نرخ برنج عنوان کردند. بیشتر آنان افزایش بهای انرژی فسیلی، بدی آب و هوا و استفادۀ بی رویه از دانه های خوراکی برای تولید روغن را از عوامل صعود قیمت برنج دانستند. گذشته از این، آنها پیش بینی کردند که گران شدن برنج در بازار مصرف، تعداد زیادتری از مردم کشورهای در حال توسعه – از جمله در غرب آفریقا – را بسمت فقر و گرسنگی سوق می دهد.    
در همین ارتباط جغرافی دانان چند کالج معتبر در ایالات متحدۀ آمریکا هم تحقیقاتی بعمل آورده اند و تا اینک نیز نتیجۀ بخشی از دریافت هایشان را در آکادمی علوم این کشور منتشر ساخته اند. از قرار معلوم آقای “William Moseley” از کالج “Macalester” واقع در “Minnesota” هدایت این تفحصات را بر عهده دارد. این تیم مطالعاتی با در دست داشتن اطلاعاتی مربوط به نحوۀ فعالیت های کشاورزی در “گامبیا، مالی و ساحل عاج” سرگرم تحقیق شده اند. تمامی این محققان برنج را که یک منبع مهم غذایی در آن سه کشور فقیر در غرب آفریقا بشمار می آید، در مرکز مطالعات شان گنجانده اند.
تیم تحقیقاتی یاد شده به این نتیجه رسیده است که در سه سال اخیر سکنۀ “گامبیا و ساحل عاج” بیش از شهروندان “مالی” از گران شدن برنج و تبعات آن رنج برده اند. آنها بر این باورند که چون کشور “مالی” دارای ساحل، بندر یا لنگرگاهی نیست، لذا در مقایسه با “گامبیا” و “ساحل عاج” چندان به واردات برنج وابسته نبوده، و سیر صعودی قیمت برنج هم به نسبت کمتری روی این کشور تأثیر داشته است! این محققین یکی از دلایل مواجهۀ شدیدتر مردم “گامبیا” و “ساحل عاج” را با بحران غذا، در وابستگی مفرط ایشان به واردات برنج می دانند. 
اما این وابستگی از کجا سرچشمه می گیرد یا علت آن چیست؟ مثل روز روشن است که علت اصلی نیاز شهروندان “گامبیا” ، “ساحل عاج” و حتی “مالی” به واردات برنج، پائین آمدن تولید این محصول غذایی در کشورهای مذکور است. کم شدن تولیدات داخلی برنج هم به سیاست « اصلاح بازار آزاد » در این سرزمین ها بازمی گردد. بر طبق این سیاست اقتصادی دولت ها از حمایت های خود به بخش کشاورزی و دامداری میکاهند و مالیات بر واردات کالا را نیز به نحو چشمگیری کاهش می دهند (گسترش رقابت در بخش واردات). پیشبرد این پلان از سوی این سه کشور آفریقایی سبب شده تا در اوضاع فعلی (گران شدن قیمت برنج در بازارهای جهانی) توده های فرودست گامبیا، ساحل عاج و مالی – که به واردات برنج وابسته هستند – از تهیه این مادۀ غذایی ناتوان گردند و گرسنه بمانند. 
ما در حالی شاهد اجرای طرح ها و سیاست های اقتصادی اینچنینی هستیم که در دهه های پیش دولت هایی که پس از بیرون راندن استعمارگران و کسب استقلال یکی از کشورهای این قارۀ غارت شده بوجود می آمدند، همۀ نیرو و امکانات خود را جهت کمک به کشاورزان بکار می گرفتند. گفته میشود آنان بذرها و کودهای شیمایی ارزان تهیه می کردند و به ساخت سریع آسیاب ها و جاده ها مبادرت می کردند، ولیکن اکنون اغلب دولت ها در این قارۀ مصیبت دیده بر اساس توصیه های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، مجری سیاست هایی شده اند که در ضدیت تام و تمام با منافع توده های محروم و گرسنه است.  
برنامه های اقتصادی ای که توسط نهادهای مالی سرمایه داری جهانی و دول سلطه گر برای این کشورهای توسعه نیافته در غرب آفریقا تجویز شده اند، درآمد کشاورزان در کشتزارهای برنج را کاملاً تنزل داده است. این سیاست های سودپرستانۀ بورژوازی جهانی به فقیرتر شدن مردم زحمتکش روستاها، و به گرسنگی مضاعف توده های کارگر و مزدبگیر شهرها منجر گشته که مسئول عواقب دردناک آن دولت های بورژوایی در این ممالک می باشند.

بحران غذا و عواقب آن:
بحران غذا در جهان، و اثراتش (گرسنگی و مرگ) که با گران شدن قیمت برنج حادتر گردیده و مضاف بر کشورهای فقیر در تمام نقاط جهان قابل رؤیت می باشد، از مهمترین مشکلات بشریت در عصر حاضر آنهم در زمانه ای است که به سهولت و در اسرع وقت می توان کمک های غذایی را به مناطق نیازمند رسانید. این معضل در دوره ای یقیۀ بشریت را گرفته که محصولات کشاورزی در مقیاسی وسیع با مدرنترین تجهیزات و با بکارگیری آخرین تکنیک های علمی در کشورهای پیشرفته و حتی خیلی از کشورهای در حال توسعه تولید می شوند. این قضیه در حالی غیر قابل حل مانده که محصولات کشاورزی در ممالک صنعتی چند برابر مصارف داخلی و همچنین صادرات شان برداشت می شوند. با این تفاصیل هنوز بایستی جهانیان نظاره گر گرسنگی صدها میلیون نفر و از این بدتر مرگ و میر روزانۀ انسانهای محتاج به غذا [بویژه کودکان] باشند!  
تا به امروز مسئلۀ کمبود مواد غذایی و گرسنگی بیش از بزرگسالان، کودکان را به کام مرگ کشانیده است (رقمی حدود شش میلیون در سال). هر ساله صندوق کودکان سازمان ملل متحد – یونیسف – گزارشات تکان دهنده ای از تلف شدن کودکان بر اثر سوء تغذیه و گرسنگی منتشر می سازد. مدتی پیش در خبرها آمد که در هر دقیقه بین « هشت تا ده کودک » بعلت عدم رسیدن مواد مغذی به بدنشان از دست می روند و قریب یک چهارم کودکان زیر پنج سال در کشورهای موسوم به جنوب دچار کم وزنی، و عقب ماندگی جسمی و مغزی شده اند. با اینکه حدود دو دهه دهه (۱۹۹۰ به این طرف) از اجرای طرح هایی به هدف ریشه کن کردن بیماری کم وزنی بخاطر سوء تغذیه در میان کودکان می گذرد، ولیکن آمار و ارقام منتشره کماکان از افزایش این بیماری خبر می دهند. بیش از نیمی از کودکانی که به دلیل کمبود مواد خوراکی به بیمارهای مختلف مبتلا می شوند و یا می میرند در کشورهای جنوب آسیا، هند، بنگلادش، پاکستان، مناطق شرقی و جنوبی و شمال غربی آفریقا، درصدی در منطقۀ آمریکای لاتین و دریای کارائیب، درصدی هم در شرق آسیا و اقیانوسیه، و بقیه با درصدهای ضعیف تر در اروپای شرقی و کشورهای پیشرفته زندگی می کنند. هر چند صندوق بین المللی کودکان به دفعات در مورد فقدان همکاری و هماهنگی جامعۀ جهانی در امر مبارزه با گرسنگی هشدار داده و مدام از دولت ها خواسته که موضوع رسیدگی به کمبود مواد غذایی و سوء تغذیۀ کودکان را در مرکز سیاست های خود قرار دهند، با این همه کمتر دولتی گوشش بدهکار است و مابقی هم که غالباً دول توسعه یافته را شامل می شوند، اصلاً به این هشدارها اهمیتی نمی دهند.
ضمناً سوای آمار و ارقامی که در این دهۀ اول هزارۀ سوم میلادی زیر مجموعه های سازمان ملل متحد از قبیل سازمان جهانی غذا (F.A.O) و یونیسف دربارۀ رشد کمی گرسنگان به علت خشکسالی، و مرگ و میر ناشی از کمبود مواد غذایی انتشار داده اند [که اگر طبقات حاکم و دولت های بورژوایی بگذارند با همکاری مردمان جهان می شود جلوی این زیانهای انسانی را گرفت] ، آمار دیگری در مورد بیکاری و فقر و فلاکت اقتصادی که ربط مستقیمی با افزایش گرسنگی در سطح دنیا دارند، از طرف سازمانهای ذی ربط انتشار یافته اند. این آمار جملگی ابعاد هولناک ستم بر طبقۀ کارگر و مردم زیردست جهان را تا اندازه ای نشان می دهند. همۀ این اخبار و گزارشات در همان حد، مؤید شدت و حدت حملات حاکمین با همدستی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به سفرۀ کارگران و توده های محروم بدون اهمیت قائل شدن به تحقیقات انجام شده، و هشدارهای متوالی نسبت به روی دادن یک تراژدی انسانی، و فروپاشی اندک اندک جوامع بشری در دهه های آینده است.  
 آری، اینست تصویر واقعی دنیای امروز؛ اینست ادعای نوع دوستی طبقات حاکم؛ اینست آن نظم وارونه ای که اگر نابودش نکرد روز به روز بر جمعیت فقرا و تعداد انسانهای گرسنه (خردسال و بزرگسال) افزوده خواهد شد و بیش از اینها مرگ و تباهی بر بشریت سایه می افکند. اقسام درد و مرض هایی که بخاطر آلودگی هوا و انهدام طبیعت، توده های مردم ستمکش جهان را دسته دسته به مسلخ می برد محصول کارکرد تخریبی این نظم و شیوۀ تولیدی است. بیکاری، بی سر پناهی و… ماحصل غیر قابل اجتناب نظام استثمارگر سرمایه داریست. خشونت، جنگ و کشتار حاصل دمیدن در کورۀ احساسات ناسیونالیستی و عقاید مذهبی توسط بورژوازی، و ثمرۀ افزون طلبی امپریالیست ها و انحصارات غول پیکر جهانی است. مادام این سیستم اقتصادی به بقای پر از نکبت و بحران زای خود ادامه دهد، مادام بازار بر سرنوشت و زندگی انسانها حکمروایی کند، و مادام هدف از تولید تنها کسب سود و انباشت سرمایه بجای تأمین رفاه و راحتی انسانها باشد، وضعیت به همین منوال خواهد بود که هست. هیچ رفرم و اصلاحی متضمن نجات کامل از این شرایط نیست، مگر این مناسبات و روابط تولیدی را از بیخ و بن تغییر داد.
کارگران جهان برای پاره کردن زنجیرهایی که بر دست و پاهایشان پیچیده شده، و جهت نجات کل اهالی زمین از مشقات موجود چاره ای جز مبارزه ای متحدانه علیه طبقات حاکم ندارند. بشریت زمانی از شر ستم و استثمار، بردگی و فرودستی، نداری، گرسنگی، جنگ و ویرانی و نتایج فاجعه بار بحران های دوره ای اقتصاد کاپیتالیستی رهایی می یابد و روی نیک بختی را بخود می بیند که طبقۀ کارگر آگاه و متشکل دست در دست کمونیست ها رسالت تاریخی خود همانا مضمحل کردن بنیان های نظام سرمایه داری را به انجام برساند. زیر و رو ساختن این دنیای مالا مال از رنج و محنت، فقط و فقط از عهدۀ پرولتاریای انقلابی، متحد و عالم به منافع طبقاتی میسر می گردد. 

                                                      ۳۰ مارس ۲۰۱۰