رسوایی سیاسی را نمیتوان با هوچی گری جواب داد! جوابی مختصر به حمید تقوایی و شرکا

اسماعیل مولودی
esmail-m@hotmail.com
 هوچی گران تلاش میکنند که واقعیات را قلب کنند تا خاک به چشم مردم بپاشند. قلب واقعیات و رسوایی سیاسی دو روی یک سکه هستند. این مصداق حال آن دسته از رهبری حزب کمونیست کارگری است که کودتای پلنوم ۲۶ را سازمان دادند. این یک حرکت سیاسی معین جمعی از رهبری حزب بود، علیه کمونیسم کارگری، علیه منصور حکمت و جواب سیاسی و تشکیلاتی آنها به طرح رهبری جمعی بود. بعد از ناکام ماندن توطئه شان، بجای جواب سیاسی به اتفاقات سیاسی، شروع به قلب واقعیات، ترور شخصیت و گزافه گویی کردند. دوست دارم به آن مختصر جوابی بدهم.

اصل ماجرا و سابقه آن!
یک بخش از رهبری حزب کمونیست کارگری بعد از پلنوم ۲۴ شروع کردند به سازمان دادن یک سیاست نادرست و غیر کمونیستی کارگری در برخورد به اتفاقات سیاسی در ایران. مثل مسئله آذربایجان و اعتراضات کردستان در سال ۲۰۰۵٫ گزارشات اغراق آمیز و غیرواقعی چاشنی این برنامه شد. این را میتوان از اطلاعیه پایانی پلنوم ۲۴ و نیز از فقدان قطعنامه سیاسی رو به جامعه (غیر از شروع کمپین مالی) دید. اساسا جدل برسر رهبری و چگونگی هدایت مبارزات مردم در ایران از اینجا علنا شروع شد. از مسئله کردستان گرفته تا اسم آوردن از کلماتی مثل "شونیسم فارس" وخط و نشان کشیدن برای هم در رهبری حزب به یک موضوع جدی تبدیل شد. در فاصله پلنوم ۲۴ تا پلنوم ۲۵ اتفاقاتی سیاسی و جدی که در ایران افتاد، مثل اعتراضات آذربایجان که حزب در اطلاعیه اش آزادی بیقید و شرط بیان را زیر پاگذاشت. در مورد آذربایجان مواضعی مطرح شد که با  کمونیسم کارگری خوانایی نداشت. رو به بیرن و جامعه مثلا  در برنامه زنده تلویزیونی اعلام شد "که من خودم ترکم" یا جامعه ایران را"کثیرالملله" خواندند و از اینکه در تبلیغات علنی حق جدایی به مردم آذربایجان تفویض شود جلوگیری کردند. تا آنجا پیش رفتند که ازجریان تبریز، تئوری انقلاب و شورش در آوردند. از همه چیز اسم بردند ولی جای یک موضع گیری سیاسی کمونیستی خالی ماند. تعدادی از رفقا به این سیاست اعتراض کردند. برای جواب گویی به یک رهبری منسجم و سر خط، طرح آرایش رهبری را مطرح کردند. مشخصا در این مورد در ماه مه ۲۰۰۵ طرحش را ارائه دادند. برای کار رو به جامعه قطعنامه، کانون های همبستگی کارگری و قطعنامه مبارزه علیه فقر را نوشتند. همه از طرف لیدر و اطرافیانش با بی توجهی روبرو شد.
بعد از پلنوم ۲۴ لیدر به یک سری عزل و نصب ها پرداخت با این بحث که شما در تیم من نیستید یا شما مرا نقد میکنید. برنامه تلویزیونی رفیقی را تعدیل کردند و رفیق مسئول تلویزون بخاطر کارشکنی های لیدر و طرفدارانش مجبور به استعفا از تلویزیون شد.
مسئله اعتراضات کارگران واحد و بی مسئولیتی رهبری حزب در منعکس کردن آن، بجای رشد حزب و سرحال شدن حزب از این حرکتها، به قطعنامه کارگری که از طرف کمیته سازمانده و تشکیلات داخل به پلنوم ۲۵ ارائه داده شد منجر شد. قطعنامه ای بی سر وته، غیر واقعی و حتی به لحاظ آماری نا درست.
قطعنامه کارگری ارائه شده به پلنوم ۲۵ (که اسنادش موجود است و امیدوارم آن دسته از رهبری که موافقش بودند روزی جرئت و شهامت سیاسی طبقاتی بخود دهند و آنرا علنی کنند) جز حاشیه گویی و نادرست برخورد کردن به جنبش کارگری هیچ محتوای کمونیستی نداشت. من جزو کسانی بودم که بنا به دلائل زیر به قطعنامه اعتراض کردم.
۱ تصویر درستی از مبارزه کارگران در ایران و بخصوص مبارزه جاری کارگران شرکت واحد نداشت.
۲ روشن نمیکرد که کارگران شرکت واحد در این موقعیت باید چکارکنند؟
۳  تصویر درستی از موقعیت طبقه کارگر و فعالین کمونیستی کارگری یا فعالین رادیکال جنبش کارگری نمی‌داد.
در نتیجه در قطعنامه بروشنی میتوان برخورد از نوع چپ سنتی به جنبش کارگری را دید. چند رفیق دیگر از زاویه‌های مختلف آنرا نقد کردند. پلنوم به این نتیجه رسید که قطعنامه در اختیار کمیسیونی گذاشته شود تا آنرا تدقیق کنند. تا حال خبری از این موضوع نیست.
مسئله دیگر قطعنامه دیگری در مورد اوضاع سیاسی ایران بود. این قطعنامه نیز بجای دادن تصویری روشن از اوضاع سیاسی ایران بعد از انتخاب احمدی نژاد، بیشتر شعارگونه و خالی از یک جهتگیری کارگری کمونیستی بود. رفقایی آنرا نقد کردند و حمید مجبور شد قطعنامه اش را پس بگیرد تا در همفکری با تعداد دیگری از رفقا آنرا جرح و تعدیل نماید. پیشنهاد کردند کسانی که نظرات تکمیلی دارند آنرا در اختیار حمید بگذارند. متاسفانه  این قطعنامه هم به سر نوشت قطعنامه قبلی دچار گردید.
در طول پلنوم ۲۵ در بحثهای دو نفره و جمعی بخصوص بحث مشخص من با رفیق حمید در رابطه با عزل و نصبهای بالای حزب و رهبری بود، (چرا رفیق مسئول از تلویزیون کناره گیری کرد، برنامه های رفیق دیگر را چرا محدود کردید؟ چرا نامه ها و بحثهای غیر سیاسی و غیر مستدل در بالای حزب و فضای اتهام زنی دوباره  بالا گرفته؟ چرا اتهام ناسیونالیستی به هم زدن و طرف مقابل را به آگاهی نداشتن از جغرافیای کردستان متهم کردن رواج یافته است؟) وقتی این سوالات را پرسیدم حمید تقوایی جواب داد، اتوریته سیاسی در بالای حزب وجود ندارد که بتواند بالای حزب را متحد کند. تا این مسئله حل نشود اوضاع به همین منوال خواهد بود.
 اما در واقع حمید تقوایی و هم فکرانش تصمیم خودرا گرفتند و رئیس دفتر سیاسی را با یک رای عوض کردند. پلنوم ۲۵ هم به سر نوشت پلنوم ۲۴ دچار شد که جز مخفی کردن واقعیات و اختلافات سیاسی از تشکیلات و کادرها و نیز دادن یک اطلاعیه اغراق آمیزبه جامعه محتوای سیاسی جدی نداشت. در فاصله بین پلنوم ۲۵ تا ۲۶ مباحث و جدلها اوج گرفت. بخصوص در مقطع جنگ ۳۴ روزه  لبنان آشفتگی نظرات لیدر بیشتر نمایان گردید. اولا لیدر از سایه سنگین منصور حکمت در حزب وحشت داشت و دارد. تلاش کرد برای اثبات اتوریته سیاسی خود، بر قطعنامه در مورد فلسطین (مصوبه دفتر سیاسی در ژوئن سال ۲۰۰۲) حاشیه نویسی کند. قطعنامه را روی سایت گذاشتند اما با توضیحات اضافی و نالازم. تعداد زیادی از رفقا به آن اعتراض کردند و خواستار توضیح شدند. من نظراتم را در  نامه زیر نوشتم.
"به ر
فقای دفتر سیاسی
موضوع قطعنامه حزب در باره فلسطین که روی سایت روزنه گذاشته شده. با درودهای رفیقانه و آرزوی پیروزی برایتان، خسته نباشید.
سئوالی دارم امیدوارم جواب بگیرم. در قطعنامه دفتر سیاسی حزب درباره مسئله فلسطین روی سایت روزنه مقدمه ای نوشته شده است. اولا بدون امضاست، یعنی معلوم نیست چه کسی یا کسانی مقدمه براین قطعنامه نوشته اند؟  ثانیا توضیحی نیست که چرا این مقدمه؟ و شرایط جدیدی که بهش اشاره میشود چیست؟
آیا در دفتر سیاسی این تصمیم گرفته شده است؟
دستتان را بگرمی میفشارم
اوت ۲۰۰۶  ۳۱
اسماعیل مولودی"

لیدر در جواب نامه من نوشت؛
"رفیق اسماعیل عزیز
در مورد مساله توضیح بر قطعنامه فلسطین در آخرین جلسه دفتر سیاسی بحث شد و فکر کنم شما هم در جلسه حضور داشتید. به نظر میرسد بحثها برای شما کافی نبوده و سئوالاتتان پاسخ نگرفته است. گرچه طرف خطاب نامه شما دفتر سیاسی است اما من از این فرصت استفاده میکنم و نظر خودم را در مورد این مساله توضیح میدهم. امیدوارم سئوالاتتان پاسخ بگیرد.
۱- توضیح نوشته شده بر قطعنامه در متن سربرگ دار با آرم حزب آمده است و روشن است که موضع حزب است. در چنین متنی امضای مجزای حزب پای یک عبارت دوخطی کاملا غیر ضروری و مضحک میبود.  این توضیح با تایید من نوشته شده و این اولین بار نیست که من از جانب حزب حرف میزنم. این جزو وظایف من است.
۲- دفتر سیاسی تنها در مواردی باید دخالت کند که موضع جدیدی از طرف من و یا هیات رهبری حزب (که مسئولیت این هم با من است) اعلام شده باشد. من فکر نمیکنم اعلام اینکه یک قطعنامه حزبی علیرغم تغییر شرایط بقوت خود باقی است حاوی هیچ نکته جدیدی باشد. در هر حال ارگان تشخیص اینکه موضعی جدید هست و یا خیر نیز خود دفتر سیاسی است.
۳-  می پرسید "شرایط جدیدی که بهش اشاره میشود چیست". در توضیح بر قطعنامه حرفی از شرایط جدید به میان نیامده. توضیح اینست:
"قطعنامه زیر چهار سال قبل در تاریخ ژوئن ٢٠٠٢ به تصویب دفتر سیاسی وقت حزب کمونیست کارگری رسیده است. گرچه فاکتورهای سیاسی در خاور میانه و در سطح جهانی تغییر کرده است، اما این قطعنامه همچنان موضع حزب کمونیست کارگری در قبال مساله فلسطین را بیان میکند."
آیا کسی هست که معتقد باشد فاکتورهای سیاسی در خاورمیانه و دنیا از زمان تصویب قطعنامه تا کنون تغییری نکرده است؟
۴- در جلسه دفتر سیاسی در مورد سنت و علیرغم سنتها بودن این اقدام و غیره هم صحبت شد. به نظر من این خط استدلال درستی برای ارزیابی موضعگیری رهبری حزب و اثبات ضرورت دخالت دفتر سیاسی نیست.  اولا بر خلاف سیاستها و اسناد مدون حزبی که روشن و قابل رجوع هستند، سنت و اینکه چه چیزی سنت هست و یا نیست  خود امری باز و ناروشن و قابل بحث است. و ثانیا سنت بودن و یا نبودن در خود چیزی را اثبات نمیکند. په بسا سنتهائی که غلط اند و باید شکسته شوند و چه بسا امور بدیع و بیسابقه ای که باید به سنت تبدیل شوند. بنا بر این سنت نمیتواند معیار کار دفتر سیاسی باشد. معیار دخالت دفتر سیاسی همانطور که گفتم جدید بودن سیاستها و موضعگیریهاست و در مورد مساله مود بحث هم همین نکته باید نشان داده شود.
موفق و پیروز باشد
حمید تقوائی
۷ سپتامبر ۲۰۰۶
رونوشت: دفتر سیاسی"

در جواب نامه حمید،  من توضیح دادم که بر خوردش نادرست است.
سلام حمید عزیز
اولا من بتاریخ ۳۱ اوت نامه را نوشتم و مثل اینکه رفیق مینا یادش رفته بود. وقتی در جلسه پرسیدم گفت همین حالا بفرست و برایتان دوباره میل کردم.
اما اصل موضوع
من مخالف نوشتن حاشیه یا مقدمه بر یک سند معتبر حزبی هستم، که گویا مورد توافق است. چون هرگونه توضیح و حاشیه نویسی سوال بردار میشود و روی اصل مطلب سایه میاندازد. حال بهر عنوانی ویا نیتی باشد. سند معتبر تشکیلاتی درست است بقول شما آیه قرآن نیست ولی نمیتوان آنرا بدلخواه عوض کرد یا برآن حاشیه نوشت.
مسئله اختیار و یا جبر هم نیست. متاسفانه چون ما مقرارات مدون نداریم. نمیتوان تشخیص داد که هرکس در جای خود چقدر اختیار دارد. مثلا روشن نیست که در صورت بروز مسائل اضطراری چه کسی حرف آخر را میزند. بهر رو مسئله اینجا است، در وجود یک قطعنامه معتبر و نظر رسمی تشکیلات چه لزومی دارد مقدمه یا توضیح نوشته شود؟ این نوشته یا مقدمه میخواهد به چه چیزی جواب دهد؟ اما وقتی که قطعنامه ها و نظرات را میبینید مشکل بتوان گفت که  قطعنامه در باره مسئله فلسطین ۲۰۰۲ بدون کم و کاست مورد توافق است.
نکته دیگر حداقل تا آنجا که در سنت حزبی است هرکس هر مقدمه یا حاشیه بر یک سند بنویسد باید امضا خودرا بگذارد. و الا میطلبد که همه دفتر سیاسی در مورد نوشته نظر بدهند تا معلوم شود که بهرحال این قطعنامه با توضیحش از طرف حزب و دفتر سیاسی است. این فرق میکند که کسی بعنوان مسئول یا دبیر در مورد نکته ای نظر بدهد ویا مسائل عمومی حزب را نمایندگی کند. در هر مقامی بالاخره باید ضوابط و مقراراتی را رعایت کرد. 
سنت شکنی یک چیز است و میشود پیشنهاد داد ولی نمیشود هر دفعه بنام سنت شکنی اسناد معتبر تشکیلات را زیر سوال برد یا سایه روشن رویش انداخت.
بهر حال من فکر میکنم مقدمه یا حاشیه نویسی بر قطعنامه مورد توافق جایز نیست.
۱۱  سپتامر ۲۰۰۶
قربانت  اسماعیل مولودی"
اما  توضیحات حمید خلط مبحث بود. همچنانکه از جوابیه اش  پیداست تلاش برای تثبیت هژمونی شخصی است نه اینکه  قطعنامه در خود جای سوال باشد. مثلا، کی حرف آخ