مبارزه با فرصت طلبى رهبریIMT … در مورد اختلافات اساسی ما با آی ام تی

بخش اوّل – مسألۀ چاوز و ونزوئلا
در صفحۀ نظرات وبلاگ جدید میلیتانت، بحثی در مورد لغو عضویّت گرایش مارکسیست های انقلابی ایران از سوی سازمان “گرایش بین المللی مارکسیستی” (IMT) و اخراج رفیق مازیار رازی آغاز شده است که من هم به عنوان عضوی از گرایش مارکسیست های انقلابی ایران، لازم می دانم تا نه تنها در این بحث شرکت کنم، بلکه آن را عمومی و گسترده تر سازم. ما مارکسیست های انقلابی چنان به صحّت مواضع اتخاذی خود- مواضعی که موجب اخراج ما از آی ام تی شد- اطمینان داریم،

که نه فقط از بحث در فضای آزاد و بیرون از ایمیل لیست های تحت اختیار دبیرخانه وحشت نداریم، بلکه به زودی تمامی مکاتبات چند هفتۀ اخیر را، که به اخراج مازیار رازی ختم شد، ترجمه خواهیم کرد و به طور علنی بر روی اینترنت قرار خواهیم داد. در مورد بحث حاضر هم همین خواهد بود. ما قویاً از انجام بحث علنی در این مورد حمایت می کنیم، تا خطّ به شدّت بوروکراتیک و اپورتونیستی آلن وودز و باندش را در برابر جنبش چپ ایران افشا نماییم. همان گونه که طی چند سال گذشته، این خود ما بودیم که این گروه و شخص آلن وودز را به فعّالین دانشجویی و سوسیالیست داخل ایران شناساندیم. البته ذکر این نکته هم ضروریست که کمیتۀ اجرایی گرایش مارکسیست های انقلابی ایران، چند ماه پیش خواستار جدایی از آی ام تی و خروج خود از این سازمان شده بود، همین کمیتۀ اجرایی بود که از رفیق مازیار رازی خواست تا جلسۀ کمیتۀ اجرایی آی ام تی را تحریم کند. ما از زمانی که مبارزۀ خود را درون صفوف آی ام تی در برابر خطّ فرصت طلبانه، حذف گرایانه و هیجان زدۀ آلن وودز و شرکایش آغاز کردیم، می دانستیم که احتمال اخراج ما بسیار زیاد است.

در حال حاضر هم که بابک کسرایی، ظاهراً به نمایندگی از آی ام تی، در حال بحث در مورد این انشعاب است، ما نیز تلاش خود را می کنیم که تا جایی که مسائل امنیتی در میان نباشد، تمامی مکاتبات مربوط به مبارزات درونی خود در داخل سازمان را علنی کنیم؛ این کاریست که رهبری آی ام تی جسارت انجام آن را نداشت. دبیرخانۀ بین الملل، نه تنها جرأت ندارد تا تمامی مکاتبات و مباحثات را در سطح علنی منتشر کند، بلکه در همان شروع بحث و جدل ها، تمایلی به رساندن نامه های رفیق مازیار رازی به اعضای خود را هم نداشت و تنها با اصرار چندین بارۀ این رفیق بود که نامه های او به دست دیگر اعضای سازمان رسید (اسناد مربوط به این دیرکرد هم وجود دارد و در صورت لزوم منتشر خواهد شد).

بر خلاف آن چه که بابک کسرایی ادّعا می کند، اختلاف اصلی ما با رهبری آی ام تی- که در نهایت و پس از چندین ماه مبارزۀ درونی به جدایی و اخراج انجامید- در راستای سه محور اصلی ایجاد شده بود:

۱- موضع چاوز در قبال رویدادهای اخیر ایران.

۲- مسألۀ سانترالیزم دموکراتیک.

۳- مسألۀ انقلاب ایران.

شاید آقای بابک کسرایی می بایست خیلی بیش تر از آن “چندین هزار صفحه سند و مدرک و تاریخ”[۱] بخواند تا شاید با نمونه های مشابه در تاریخ، به خصوص شوروی، آشنا شود و بداند که چه طور دستگاه عریض و بی در و پیکر بوروکراسی برای حفظ چهره و ژست دموکراتیک خود، اخراج ها، زندانی کردن ها و تبعید مخالفین را- نه به دلیل اختلافات سیاسی و تئوریک، بلکه به دلایل سازمانی و به اتهاماتی هم چون خیانت به خلق و حزب- موجّه می سازد. عیناً همین موضوع در “آی ام تی” رخ داد.

آن چه رهبری این سازمان  انجام داد، و بابک کسرایی را هم بازیچه و پادوی خود در این میان کرد، تراشیدن یک دلیل واهی و احمقانه برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات سیاسی و “راحت شدن از شرّ مازیار رازی و پلمیک های بی فایده اش” بود. این موضوع در بخشی از نوشتۀ بابک کسرایی در صفحۀ نظرات وبلاگ میلیتانت کاملاً مشخّص است. او می نویسد “اوّل باید بگویم که بر خلاف اتهامات م.رازی، ایشان و گروهشان نه به علت مسألۀ ونزوئلا که به علت اقداماتی که امنیّت رفقای ما را به خطر انداخته بود٬ اخراج شدند. حتی اختلافات سیاسی ما هم ربطی به این حرف هایی که ایشان زده اند٬‌ نداشت و بر سر این بود که ایشان جنبش انقلابی ایران را به رسمیّت نمی شناختند و به جای تدارک دخالتگری در آن٬‌ مشغول نوشتن ده ها صفحه خزعبلات و پلمیک درونی بی مصرف (بر سر مسائلی به جز ایران!) بودند.”

ما با این شارلاتان بازی های استالینیستی، که در پی دلیلی برای حذف و اخراج افراد به بهانه ای غیر سیاسی و تئوریک است، به خوبی آشناییم. بر خلاف نظر بابک کسرایی باید بگویم که یا این رفیق هنوز آن قدر خام و بی تجربه است که نمی داند در اطرافش چه می گذرد، یا خوب به بازی های بوروکراتیک و اپورتونیستی آشناست که چنین می گوید. بر خلاف نظر بابک کسرایی، اخراج مارکسیست های انقلابی ایران دقیقاً به همان دلایلی بود که او (بابک) آن ها را پلمیک های درونی بی مصرف می داند. پلمیک هایی که به زودی منتشر خواهد شد، تا مورد مصرفش نیز مشخّص شود. پلمیک ها و اختلاف نظر هایی در مورد مسائل ایران، ونزوئلا و سانترالیزم دموکراتیک، که ظاهراً جناب بابک کسرایی آن ها را بی فایده و خزعبلات می داند. ظاهراً این جوان بلندپرواز و جویای نام، بالا رفتن از پله ها را دست در دست آلن وودز تمرین می کند،و مباحث مهم و حیاتی، اختلاف نظرات را که عامل پویایی یک سازمان انقلابی است، خزعبلات بی فایده و اتلاف وقت می داند.

در این جا، به هرکدام از موارد اصلی اختلاف ما با آی ام تی که موجب اخراج ما از این سازمان شد، شخصاً و نه به عنوان مقالۀ رسمی گرایش اشاره خواهم کرد. در این فرصت، صرفاً به مورد اوّل خواهم پرداخت و در فرصت بعدی موارد دیگر را شرح می دهم.

مسألۀ “آلن وودز- چاوز – احمدی نژاد”

گرایش مارکسیست های انقلابی ایران، همیشه از تحوّلات مثبت و مترقی درون ونزئلا حمایت کرده و در برابر تحریفات و اتهام پراکنی های بورژوازی علیه دولت چاوز ایستاده است. امّا در عین حال، نقد های بسیاری هم به خود چاوز ارائه کرده است. ما چندین نامۀ سرگشاده به چاوز نوشته بودیم که در آن ها برخی از انتقادات ما نسبت به او و تاکتیک هایش ذکر شده بود. ما از چاوز در برابر کودتای آمریکایی یا حملۀ دیگر کشورهای امپریالیستی حمایت کردیم، چندین صفحه از نشریۀ رسمی خود را به مسألۀ ونزوئلا و اطلاع رسانی در مورد دستاورد های آن اختصاص دادیم، در حالی که نقد های خودمان به چاوز و دولتش را رک و بی پرده منتشر می کردیم.

این روش کار، که از نظر ما اصولی ترین روش بود (چرا که نه صرفاً چاوز را رد می کردیم و نه کورکورانه از او حمایت می نمودیم) بدون هزینه هم نبود: فشار زیادی در ایران روی ما قرار داشت؛ انرژی و وقت زیادی صرف توضیح موضع مان در برابر ونزوئلا شد، می بایست شرح دهیم که اگر حمایت می کنیم، مشروط است. همۀ این ها در شرایطی بود که چاوز هر لحظه در میان کارگران ایران و دانشجویان بد نام تر می شد. در چنین شرایطی حمایت از چاوز حتی فشار زیادی هم بر خود ما وارد می کرد. زیرا مواضع سیاست خارجی هوگو چاوز امکان دفاع از دستاورد های مثبت داخلی را از میان می برد. ما به عنوان بخش ایران بار ها، و حتی از همان زمان عضویّت در آی ام تی، در این مورد هشدار دادیم و گفته بودیم که این حمایت ما مشروط است، با دفاع چاوز از دولت احمدی نژاد مخالفیم و محکومش می کنیم.

امّا از زمان آغاز درگیری های پس از انتخابات ۱۳۸۸ در ایران، چاوز ارتجاعی ترین موضع ممکن را در قبال این موضوع اتخاذ کرد. او درگیری ها و تظاهرات های خیابانی را حرکتی ساخته و پرداختۀ سی آی ای و آمریکا خواند، در کنار احمدی نژاد قرار گرفت، و به همین دلیل عملاً بار دیگر به کشتار و سرکوب شدید معترضین، فعالین کارگری و چپ در ایران مهر تأیید زد. همین موضع گیری چاوز، متأسّفانه به حدّی باعث ایجاد تنفر از او در میان مردم شد که شعار هایی مانند “مرگ بر چاوز”  یا “پوتین، چاوز، نصر الله، دشمن ملت ما” در تظاهرات های خیابانی به کرّات شنیده می شد.

از سوی دیگر، آلن وودز، پس از مشاهدۀ  نخستین جرقه های اعتراض در خیابان های تهران، آن را آغاز یک انقلاب ارزیابی کرد. انقلابی که برای “مطالبات دموکراتیک انقلابی، علیه ملاها، برای آزادی بیان، آزادی تشکل، انجام می شود” (سخنرانی آلن وودز در جلسۀ کمیته اجرایی بین الملل، که فایل صوتی آن موجود است) آلن ظرف مدّت کوتاهی چندین مقاله در مورد این به اصطلاح “انقلاب ایران” نوشت، که بازخورد بسیار بدی میان دانشجویان و فعّالین داخل کشور داشت. تحلیل عجولانه و شتاب زدۀ آلن وودز از شرایط ایران موجب تمسخر این مواضع از سوی دیگران شد. (در این جا نمی خواهم به مسألۀ ایران بپردازم، و فعلاً تنها مسألۀ ونزوئلا مدّ نظرم است – به مسألۀ ایران و انقلاب ایران جداگانه خواهم پرداخت.)

در این میان، نامۀ سرگشادۀ مازیار رازی به کارگران ونزوئلا از سوی رهبری آی ام تی سانسور شد. سایت اصلی این سازمان (marxist.com) بنا به دستور رسیده از “بالا” از درج آن نامه خودداری کرد، تا مبادا چاوز و دوستان نزدیک به او “دلخور” شوند و این نامه تأثیر بدی روی روابط نزدیک آلن وودز و چاوز بگذارد. مهم نبود که در چنین زمانی، موضع اشتباه چاوز “باید” نقد و محکوم می شد، فقط این موقعیّت باند رهبری بود که اهمیّت داشت، و مواضع اصولی و انقلابی در مواقع لازم می توانست زیر پا گذاشته شود و صداهای انقلابی خفه گردد. در قسمتی از نامۀ سرگشادۀ مذکور (که در یکی از پربیننده ترین سایت های چپ ونزوئلا درج شده بود و به چندین زبان هم ترجمه گشت)، رفیق مازیار رازی چنین نوشته بود: “پیوند نزدیک و مرتب رهبر شما آقای هوگو چاوز با سران این رژیم، موجب شده است که توده های مردم ایران به درس های بزرگ روند انقلابی در ونزوئلا پشت کنند. جای گرفتن در قلب و ذهن توده های مردم ایران و کشورهای نظیر آن، بهترین راه حل درازمدّت برای قطع کردن دست های واشنگتن از آمریکای لاتین است.  نزدیکی رهبر شما با دولت سرمایه داری ایران، دولتی که دست هایش به خون هزارها کارگر و جوان آغشته است، نشان می دهد که سیاست بین المللی ضدّ امپریالیستی رهبر شما دچار انحرافی اساسی است.” و رهبری آی ام تی نیز، به دلیل آن که محتوای این نامه با “خطّ کلی” آن ها سازگاری نداشت، از درج آن خودداری کرد. تو گویی در خطوط کلی این سازمان چنان ذکر شده است که هر جا پای منافع شخصی و گروهی در میان بود، باید به سیاست های انقلابی و مارکسیستی پشت پا زد و بی تفاوت از کنار آن ها رد شد.

یک جای این کار می لنگد، یا برداشت آی ام تی از حوادث ایران اشتباه است،(یعنی آن چه روی می دهد یک انقلاب نیست و هیجان زدگی صرف یا کلاً یک تحلیل اشتباه است)، یا همۀ این حوادث توطئه و برنامۀ سیا، موساد و آمریکاست. در هر صورت این موضوع را نمی توان زیر سبیلی رد کرد که “خب حالا که ما اختلافی نداریم، همگی به دنبال آزادی مردم ستم دیده هستیم” و از این مدل کلی گویی ها! یا موضع آلن وودز صحیح است، یا موضع چاوز.  آن چه ما از رهبری آی ام تی خواستیم این بود که اگر معتقد است موضعش انقلابی و دقیق است، موضع گیری چاوز را به نقد بکشد و محکوم کند. با این وجود، رهبری آی ام تی چنین نکرد. زیرا منافع باند آلن وودز بسیار مهم تز از اتخاذ یک موضع اصولی و انقلابی است.

بخش ایران ِ آی ام تی، گرایش مارکسیست های انقلابی ایران، چندین بار از رهبری آی ام تی خواست که حمایت چاوز از احمدی نژاد در شرایط کنونی را محکوم کند. امّا رهبری از چنین کاری امتناع کرد. رهبری آی ام تی از یک سو کلّ اتفاقات ایران را انقلاب ارزیابی می کند، انقلابی برای حقوق دموکراتیک، و از سوی دیگر هیچ عکس العملی در برابر چاوز، که همین انقلاب را خطّ سی آی ای و آمریکا می داند، انجام نمی دهد. آی ام تی باید موضع خود را مشخّص کند. اگر این یک انقلاب واقعیست، پیش چرا حمایت چاوز از سرکوب گران این انقلاب را محکوم نمی کند، و اگر بنابر گفته های چاوز این یک شورش طرح ریزی شده از سوی آمریکاست، به چه حقی آن را یک انقلاب می داند؟

این تناقضی است که رهبری آی ام تی در آن مانده است و هیچ راه گریزی برای برون رفت از آن ندارد. بابک کسرایی هم هر چقدر از استاد گرامی خود پند و اندرز بگیرد، قادر نخواهد بود پاسخی برای آن داشته باشد. علت گیر افتادن در چنین تناقضاتی، نبود سیاست ها و مواضع اصولی و انقلابی، و جایگزین کردن فرصت طلبی محض به جای مارکسیزم انقلابی است. آلن وودز و شرکا با مسائل سیاسی، به صورت “شخصی” برخورد می کنند، یعنی به این دلیل که نمی خواهند امتیازاتی را که از چاوز می گیرند، به دلیل محکوم کردن او از دست بدهند، یا چاوز را با اتخاذ موضع انقلابی خود “ناراحت” کنند، خود را به کری و کوری محض زده اند و فکر می کنند دیگران متوجّه این تناقض آشکار و اپورتونیستی نمی شوند. آلن وودز ترجیح می دهد به جای محکوم کردن حمایت چاوز از احمدی نژاد و موضع او در برابر وقایع ایران، که برابر خواهد بود با از دست دادن تشریفاتی که دولت ونزوئلا در اختیار او قرار می داد، سکوت کند، و خود را به نفهمی بزند. آلن وودز علاقه ندارد تا امکاناتی را که چاوز در اختیار او می گذارد به این راحتی از دست بدهد، امکان سخنرانی در بزرگ ترین سالن های ونزوئلا، در کارخانه های این کشور و رادیو تلویزیون های آمریکای جنوبی، همه و همه از صدقۀ سر دوستی آلن وودز با چاوز است. و اگر آلن وودز، نقدی تند به موضع چاوز داشته باشد، مسلماً این امتیازات را از دست خواهد داد. و این موضوع مهم برای آلن وودز است، نه انقلاب در ایران یا ونزوئلا.

ما بارها و بارها این نکته را به رهبری آی ام تی تذکر دادیم، در نامۀ هیئت اجراییۀ گرایش مارکسیست های انقلابی ایران هم گفته بودیم که:

” در چنین شرایطی، هرگونه دفاع از چاوز و اقدامات او با واکنش بسیار بدی از سوی توده های مردم مواجه می شود. این جو، حتی در میان کارگران و دانشجویان رادیکال هم به وجود آمده است. سکوت رهبری IMT و حمایت بخش ونزوئلا از چاوز، که به حد کافی “مشروط” نبوده است، ما را به این نتیجه رسانده است که موضع IS در این مورد، غیر اصولی و اپورتونیستی است. این مواضع دردسرها و مشکلات زیادی را برای ما در داخل ایران ایجاد کرده است و می تواند به اعتباری که تا به امروز کسب کرده ایم، خدشه وارد کند.

بنابراین، ما به عنوان EC ایران، قاطعانه از رفقای IS می خواهیم که برای پایان بخشیدن به این وضع با انتشار یک قطعنامه سیاست های اشتباه چاوز در قبال مسألۀ ایران را به نقد بکشند و محکوم نمایند و هر چه سریعتر نامه مازیار رازی به مردم ونزوئلا را در سایت درج کند. طبیعی است که در صورت ادامه یافتن این وضع، تحمّل آن برای ما و تماس های نزدیک ما در داخل ایران، غیرممکن خواهد بود.”

امّا ظاهراً برای آلن وودز، فرش قرمز رو به روی کاخ میرافلورس و مصاحبه های تلویزیونی با شبکه های مهمّ ونزوئلا بسیار مهم تر از اتخاذ موضعی اصولی و انقلابی است. اگر امثال آلن وودز در دورۀ زیر ضرب رفتن اپوزیسیون چپ در شوروی زنده بودند، حتماً به جای دفاع انقلابی و اصولی از تروتسکی، برای حفظ مقام های حزبی و دولتی تا حدّ محکوم کردن تروتسکی و اپوزیسیون هم پیش می رفتند. این سیاست فرصت طلبانۀ آلن وودز، که بر بدنۀ فعلی آی ام تی نیز حاکم است، جای هیچ گونه دفاعی از این سازمان باقی نمی گذارد، برای دفاع از آی ام تی، در ابتدا باید این تناقش پاسخی داشته باشد.

پاسخ این تناقضاتی که اشاره کردم، لینک دادن به فلان بیانیه از بهمان بخش بین الملل (که نوشتن یکی از آن ها بر عهدۀ رفیقی از بخش ایران بوده است) نیست. تنها راه حل بابک کسرایی یا هر کس دیگری که از آی ام تی دفاع می کند، توضیح این موضوع است که چه طور آلن وودز با توجّه به اختلاف بنیادی اش با چاوز در مورد تحلیل ماهیّت رخداد های اخیر ایران، او را محکوم نمی کند؟ چرا آلن وودز در برابر حمایت چاوز از سرکوبگران انقلابی که معتقد است شروع شده سکوت اختیار کرده است؟ آیا دلیلی جز ترس از دست دادن امتیازات دولت ونزوئلا و چاوز برای آلن وودز وجود دارد؟

این خطر فرصت طلبانه و خیانتکارانۀ آلن وودز و آی ام تی، در ایران به شدّت نقد خواهد شد. آی ام تی و بابک کسرایی در دوره آتی باید پاسخگوی نقدهای اصولی ما و تناقضات خود باشند.

در بخش های بعدی به دیگر موارد اختلاف اساسی خود با آی ام تی خواهم پرداخت و اگر آقای بابک کسرایی هم علاقه داشت، می توانیم در مورد اتهام سنگینی که متوجّه ما کرده است (یعنی انجام کار پلیسی!) خیلی باز و آشکار بحث کنیم.

۱۴ فروردین ۸۸

——————————————————————————–

[۱]  “چرا از گرایش بین المللی مارکسیستی حمایت می کنم؟”، بابک کسرایی:

http://www.azadi-b.com/J/2010/03/post_379.html