اتفاقی که ناسیونالیستها را عصبانی کرده است

اخیرا نوشته ای به اسم کسی به نام ( ص. برومند ) در سایت بیان منتشر شده است که عمق تنفر از کمونیسم کارگری و منصور حکمت را از موضعی ناسیونالیستی عرضه کرده است. البته این اولین بار نیست که ناسیونالیستهای دو آتشه به کمونیسم کارگری و منصور حکمت می تازند. حق هم دارند که اینگونه دهان کف کرده و برای نشان دادن “واقعیت” به قلب واقعیت بپردازند. روایت ناسیونالیستی و قومی همراه با برآشفتگی قومپرستانه نویسنده سبب شده است تا در یک نوشته یک صفحه ای به گردان شوان، کمونیسم کارگری، کرد و فارس کردن، منصور حکمت، کپرنیک، مارکس، انشعابات، توضیح علم و دانش و الی آخر بپردازد. ایشان تلاش کرده است حرف دلش را بزند اما بجز ابراز تنفر از کمونیسم، نتوانسته است چیزی بگوید. خودش اعتراف می کند و می گوید: ” کمونیسم مورد تایید من نیست”.
هروقت با این نوع حملات عقب مانده از سوی جریانات یا شخصیتهای ناسیونالیست وقوم پرست علیه کمونیسم کارگری و منصور حکمت مواجه میشوم میدانم که اتفاقی افتاده است و این اتفاق چیزی نیست بجز محبوبیت هر چه بیشتر منصور حکمت، رشد اجتماعی کمونیسم کارگری و حاشیه ای تر شدن قوم پرستی و ……….
 
تاریخ “جنبش کردستان” از دیدگاه جریانات ناسیونالیست و یا نویسنده این تنفر نامه، یعنی تاریخ جنبش مالکان، خان ها و بورژواهای کرد در هیبت قاضی محمد، ملامصطفی بارزانی و میراث داران امروزشان در قامت احزاب دمکرات کردستان، و حکومت طالبانی و بارزانی. این جنبش و صاحب منصبان دیروز و امروز آن قطعا نه تنها ربطی به منصور حکمت و کمونیسم کارگری ندارند بلکه درست در مقابل هم قرار دارند. اما جنبش دیگری که سیمای غالب در کردستان را شکل میدهد و از انقلاب ۵۷ تا به امروز کل سیمای جامعه را متحول کرده است، از کمونیسمی تاثیر پذیرفته است که منصور حکمت و کمونیسم کارگری آن را نمایندگی کرده است.
این اتفاق ناسیونالیستها و قوم پرستان را عصبانی کرده است.  این جنبش همان جنبشی است که داد جریانات و شخصیتهای پشت اسامی مستعار مانند ص برومند و ….. را درآورده است. بنا به حکم عام تاریخی و واقعیت عینی، در کردستان نیز همانند هر جامعه زنده دیگری، جنبشهای اصلی در مقابل هم قرار دارند. از این رو به علت رشد و قوی شدن امیال و آرزوهای چپ و رادیکال در جامعه کردستان، میدان مانور و یکه تازی ناسیونالیسم کرد تنگ شده است. امروزه اعتراضات حق طلبانه مردم در کردستان اساسا با چپ و کمونیسم تداعی می شود. این اعتراضات در دفاع از حقوق جهانشمول کودک، دفاع از برابری زن و مرد بویژه در مراسمهای با شکوه روز جهانی زن، برگزاری مراسمهای روز جهانی کارگر و نقد مناسبات سرمایه داری و کار مزدی و…. به سنتی جا افتاده در جامعه کردستان تبدیل شده است. منصور حکمت و کمونیسم کارگری به این جنبش در کردستان تعلق دارد و در رساندن همین جنبش تا به این سطح نقش تعیین کننده داشته است. این توازن قوای طبقاتی در کردستان سبب شده است که ناسیونالیستها و قومپرستان کف چرانی کنند.
 
اما موضوع اصلی این است که به بهانه مسئله گردان شوان، ص برومند علیه کمونیسم نفرت پراکنی کرده است. من در اینجا وارد آنچه که برای گردان شوان رخ داد نمی شوم. نطر و بررسی ما در این مورد روشن است. مصاحبه محمد آسنگران با فصلنامه رها شماره شش بیانگر مواضع ما در این مورد است.
لینک مصاحبه / http://omidwar1.com/gozide/maghalat/17_asangeran.htm ).
 
 اما چیزی که بلافاصله در نوشته برومند به چشم می خورد این است که همانگونه که کمونیسم را نمی پسندد، جانباختگان واقعه گردان شوان را هم کمونیست نمی داند. برای کسی که با صراحت لهجه می گوید: ” کمونیسم مورد تایید من نیست”، حتی حاضر نیست در بازگویی تاریخ واقعیت را بیان کند و اعضای جانباخته حزب کمونیست ایران در واقعه گردان شوان را کمونیست نمینامد. برای کسی که می خواهد منصفانه این مسئله را مورد بررسی قرار دهد، قاعدتا نباید ناسیونالیست بودن خودش، مانع این بشود که اعضا گردان شوان را کمونیست بنامد. اما این توقع از قومپرستان کرد زیادی است. با این حال پررویی محض است که کسی بلند شود و بگوید اعضا و کادرهای یک حزب کمونیست که در همان ایام که تنها حزب چپ و کمونیست مطرح در دنیای سیاست و مبارزه محسوب میشد، این جانباختگان را از سازمان کمونیستی خود جدا کند و مهر دیگری بر آنها بکوبد. این کار یک خطا یا  ضعف فکری و نظری نیست بلکه شارلاتانیسم  محض است. تمام کسانیکه در حزب کمونیست ایران و کومه له  و در جریان مبارزه با حکومت اسلامی جان خود را از دست دادند، چهره ها و شخصیتهای محبوب مردم کردستان بودند.
۳ آوریل ۲۰۱۰