سیزده بدردرقلعه حیوانات !

بینندگان سریع…..فرصتی پیش آمده ومن برای تهیه گزارشی ازروزسیزده بدردرقلعه حیوانات هستم . برنامه های متنوعی قراراست تهیه کنیم که شامل مصاحبه ها…..دیالوگها….تبادل نظر….فحش معمولی…..فحش سیاسی….سیخ وسمبه…..جوک وخنده….وانتقاد همیشه درصحنه ! 

بع بع بعععع……عرعرعر…..واق ق ق ق……جیک جیک جیک…..قدقدقد…..آهای یاروبا توام….مگه کری !؟ 

من : ببخشید با من بودید ؟ 

معلومه با توام…به هفت زبان زنده دنیا دارم صدات میزنم . سریع بگوتو کی هستی و اینجا چی میخوای ؟ 

من : ببخشید ولی شما ؟ 

مگه کوری ! من گوسفند هستم مدیردوره ایی و اجرایی و سیاسی قلعه حیوانات ! درضمن مسئول امنیتی قلعه هستم با حفظ تمام سمتهای دیگر….! 

من : ببخشید ، جناب گوسفند ، مگه شما زبون ما را بلدید ؟ 

گوسفند : معلومه که بلدم . درعصراینترنت وآگاهی وقرن ۲۱….اگه به چند زبون مسلط نباشی کلاهت پس معرکه ست ! دراینجا همه اهالی موظف هستند تا به چند زبان زنده دنیا مسلط شوند . من خودم شش دوره زبان را پاس کرده ام ..البته با سختی ! اگریک دوره دیگه که زبان دیپلماسی است را پاس کنم آنوقت مدرک زبان شناسی درجیبم است ! راستش ازتو چه پنهون برای من که سخت است ولی اون کره خررومیبینی که داره خرغلط میزنه…خیلی با استعداده ! هم درزبان و هم دردروس دیگر! 

من : بله البته حق با شماست . اون جناب کره خردرکدوم دانشگاه درس میخونه ؟ 

گوسفند : داداش خیلی عقبی . اون دیگه درس نمیخونه . خیلی وقته خودش استاده وداره درس میده ! خیلی هم ازدست سروش عصبانیه . کلا ازکلاس سکولاریسم اسلامی زیاد راضی نیست ودل خوشی نداره ! تو نگفتی که بالاخره کی هستی ودرقلعه ما چه میکنی ؟ آیا پاسپورت و ویزا واجازه ورود داری ؟ 

من : بله من همه مدارکم تکمیل است وبرای تهیه گزارشی ازروزسیزده بدردراینجا هستم . البته الان با اجازه شما ! 

گوسفند : ولی سیزده بدرکه دیروزبود . شما آدما چراهمیشه یه روزعقب هستید ؟ 

من : بله حق با شماست جناب گوسفند . عقب ماندگی ما دلیل نوستالژی داره ! 

گوسفند : من که ازاین ادبیات مسخره شماها سردرنمیارم . تو که دوربین فیلمبرداری واینا …نداری پس چرا میگی بینندگان عزیز !؟ اصلا مدارکت رو نشان بده ! 

من : راستش جناب گوسفند هرطورشما میخواهی ولی به نظرم مدرک اگرچه لازم است منتها نباید پایه ومعیارباشد مهمترازمدرک اتحاد وبرابری وهمبستگی ومبارزه وازاین حرفاست ….! 

گوسفند : همه اینا که گفتی روی هم یعنی چه ؟ 

من : یعنی اینکه مدارک من یه جایی گیرکرده….الان ۲ سالی هست که منتطرم بعضی ها تا ۱۰ سال هم درانتظار بودند . موضوع پناهندگی خیلی وقت است دیگرهیچ محتوایی ندارد ! 

گوسفند : یعنی چه ؟ این چه فرهنگ وادبیات مسخره ایه ؟ سیاست چه ربطی به پناهندگی داره ؟ پناهندگی چه ربطی به مدرک داره ؟ مدرک چه ربطی به علف داره ؟ علف چه ربطی به بانک داره ؟ حداقل درقلعه ما که اینطوره ! هیچ کس حق پس اندازعلف رو نداره . همه  ازمضرات پرخوری هم میدانند . کسی حسادت رو به رسمیت نمشناسه . همه ما طبیعت رومیفهمیم و طبیعت هم ما را درک میکند . قوانین مسخره دنیای شما دراینجا هیچ ارزشی ندارد وفقط مانع تکامل است ! الان هم فقط ازتومدرک میخوام چون توغریبه ایی ودرمجموع رابطه ما با دنیای شماها ازجنس بی اعتمادی ست ! حالا مدرک وپاسپورت نداری بی خیال ! ولی بالاخره یه چیزی باید نشون بدی تا ماتورا بشناسیم .  

من : بله من دیروزکارت مصونیت دیپلماتیک را ازبازار کهنه فروشان پلان پله خریدم . 

گوسفند : اولا که ورود هرآدمی به قلعه ممنوع است . چون بین ما وشما اصل بربی اعتمادی است . دوما اون کارت مصونیت دیپلماتیک را هم بشاش توش ! یه جورایی ازت خوشم اومد واصلا بدون مدرک بگو کی هستی ؟ 

من : بله …با تشکرازلطف شما…..من اسماعیل هوشیار هستم مسئول سایت تیف ! 

گوسفند : پس اون اسماعیل نامرد توئی ؟ همون اسماعیلی که نذاشت باباش سرشوببره وبعد به جای تو هرساله ایل وتبارماها رو به خاک وخون میکشن !؟ ای نامرد…ای بی رحم…بگیریدش….ببندیدش….مراسم اسماعیل کشون راس ساعت فلان درفردا شب . لطفا حاضرین به غایبین اطلاع دهند ….! 

من : ولی جناب گوسفند ، اولامن اون اسماعیلی که شما فکرمیکنید نیستم . اون باباش ابرام ملنگ بود ومن بابام غلامه ! دوما اون یک افسانه بود ومن یک واقعییت ! میدونم که به خاطریک افسانه قدیمی ومزخرف هرساله شماها روبه خاک وخون میکشن ومیدونی که شخصا ازاین همه ریا وتزویرودروغ و….بقیه چیزهای خدا گونه….خودم هم درعذابم . جدای ازهمه اینها یادت باشد که من کارت مصونیت دیپلماتیک دارم وشما هنوزراجع به دیپلماسی نمیدانید که امیدوارم خیلی زود این دوره راهم پاس کنی ….! 

گوسفند : من دوره زبان دیپلماسی روباید طی کنم ولی نه به خاطرخوبی هاش….این پدیده جزضرر هیچ چیزدیگه ایی نداره . من باید به خاطراشراف بیشتربه ارزشهای مزخرف شماها این دروه را هم ببینم . الان هم به خاطرهمین کمبودخودم ، با تو کاری ندارم فقط بساط این آدمییت مزخرف را جمع کن وگورت را ازقلعه پاک ما حیوانات گم کن ! 

من : چشم جناب گوسفند….فقط یک خواهشی دارم که اجازه بدین با یکی ازساکنان واعضای قلعه مصاحبه ایی داشته باشم ودست خالی برنگردم . من باید گزارش سیزده بدررا تهیه کنم . 

گوسفتد : دیگه زیاد پررو نشو. همینکه سالم میزنی به چاک باید ممنون باشی ! بعدشم سیزده بدردیروزبود وامروزهمه سرکارند وکسی وقت نداره . به جای اینکه دیروزاون چمن مظلوم ومقدس روگره بزنی….به جای اینکه قانون چمن روبهانه کنی وازکمپ ژنو فرارکنی وبری به بیابون ، تا مثلا سیزده بدرکنی…..باید دیروزبرای تهیه گزارش اقدام میکردی ! 

من : حق با شماست جناب گوسفند ! ولی شما بزرگی کن واجازه بده یه مصاحبه با خودت بکنم ! 

گوسفند : شرمنده….نه نمیشه….اون میش خوشگل رومیبینی که اون گوشه داره چپ چپ به ما نگاه میکنه…امشب باهاش قراردارم وچون میش جونم…عزیزم….دل خوشی ازشماها نداره پس سیخ ومیخ تو طبیعت ما فرو نکن……! 

من : به به به به…..جناب گوسفند تبریک میگم به خاطرحسن سلیقه ایی که دارید . چه میشی ؟ چه دنبلانی ؟ چه پاچه هایی….اسمشون چیه !؟ 

گوسفند : چقدرخنگی…گفتم که اسمش میشه! 

من : آهان فکرکردم شیرینه….! 

گوسفند : واخ واخ واخ…بلا به دور….چه سلیقه گندی داری …..به اون لاستیک مرده حقوق بشرنوبل کی نیگا میکنه !؟ 

من : بله حق با شماست….پس اجازه بدید با اون جناب کره خری که معرفی کردید سوال وجوابی داشته باشم ! 

گوسفند : اون که اصلا نمیشه  کلاس درس فلسفه داره ومطمئن هستم مثل همیشه با سروش وشاگردای دیگه این کلاس قاطی میکنه وروزسختی دارد ….! 

من : با جناب خوک چطور….آیا امکانش هست ؟

گوسفند : نوچ…اونم نمیشه چون داره درس فقه وخداشناسی وشریعت درس میده . خیلی هم عصب میزنه . ازدست شاگرداش . به خصوص یه شاگرد داره به اسم علی که خیلی اسکوله . رکورد خنگی را به اسم خودش ثبت کرده . هرچی هم بهش میگی که بابا جان ….شاسکول جان …تو کلاس درس نباید با شمشیر بیایی ….به گوشش نمیره که نمیره ! میگه کلاس بدون ذالفقارکلاس نیست ! 

من : با جناب گاوچطور ؟ 

گوسفند : استاد گاو هم کلاس درس جراحی دین وسکولاریسم داره . گاواسپانیا هم الان چند وقته شاخشش تو ماتحت خدا گیرکرده ونمیتونه ! 

من : با جناب روباه چطور !؟ 

گوسفند : روباه اصلا دردسترس نیست الان خیلی وقته درغیبته ! 

من : پس خیال مرغ وخروسها راحته ؟ 

گوسفند : اگه اینطوربود که دیگه روباه نبود ! نه جانم ….هم مرغ وخروسها را درقفس مقاومت اسلام انقلابی محفوظ داره وهم ازدیپلماسی غافل نیست . اصلا من بد شانس اگه تا به حال این کلاس دیپلماسی رو پاس نکردم به خاطرهمین غیبت روباهه . چون استاد این درس اونه . هرچند با روش قدیمی درس میده ! ولی خبرش رو دارم که رئیس جمهورخصوصی جناب روباه چند وقت پیش رفته بود به برلین وهلسینکی ….برای مراسم قاشق زنی امسال ! سرقفلی نوک دره پیروزی مال ایناست . به خاطرانتخابات عراق هم مثلا خوشحالند…مثلا ! 

من : با جناب استالین چطور ؟ 

گوسفند : منظورت اون جاودانه رفیق کبیر ازاردوگاههای سیبریه ؟ اختیار اون دست ما نیست اصلا درقلعه ما جای چنین جانورای ایدئولوژیکی نیست . فکرکنم کمونیستهای ۷۰ سال پیش باهاش درارتباط باشند….! 

من : مگه اونا هنوزهستند ؟ 

گوسفند : بودن که چه عرض کنم…. اونها هم مثلا همیشه هستند منتها درگذشته . با یک نام جعلی ومثل خاطره ایی دور با چهره ایی زشت ! غلط نکنم انفجارچند روزپیش مسکوهم ازترکشای خود نامردشه ! 

من : با عیسی چطور ؟ 

گوسفند : عیسی هم خبرندارم تو با چه گاگولایی میخوای حرف بزنی !؟ شنیدم دیروزیه کاری براش پیش اومد و رفت آسمون ! امروز یا فردا برمیگرده ! 

من : با کاسپیش چطور ؟ 

گوسفند : تو چرا شش وهشت میزنی ؟ کاسپیش رو اگه میخوای ببینی باید بری تل آویو. اینجا جای  رئوس الاف وجلو مبری مثل اون نیست ! 

من : با موسوی وخاتمی واحمدی نژاد و خامنه ایی چطور ؟ 

گوسفند : هرچی هیچی نمیگم توخرابترمیکنی . این گناهت دیگه قابل بخشش نیست . تو الان رسما به همه ما وقلعه ما توهین کردی . مگه اینجا آژانس بین المللی اتمیه ؟ یا سازمان ملل ؟ یا شورای حقوق بشر ؟ ویا کاخ سفید…… ؟ که هرکثافتی با مصونییت دیپلماتیک بره برینه توش !  

فقط ۲۱ ثانیه وقت داری تا دیگه دیده نشی ! ۱۰ سال هم ممنوع الورود به قلعه ما میشی….به خاطرهمین سوال وتوهین آخرت ! یه باردیگه این طرفا ببینمت نزاکت بی نزاکت ! 

من : آهان حالا گرفتم ازاون لحاظ منظورت بود . حق با شماست جناب گوسفند . من قلبا و قانونا ازاین توهین ناخواسته عذرخواهی میکنم و……

و ۱۵ ثانیه بعد من رسما دیده نشدم یعنی ۶ ثانیه هم ازاون زمانی که استاد گوسفند تعیین کرده بود …زودتر !

شش ثانیه ایی که محصولش همین گزارش است ! 

خبرنگارسایت تیف : اسماعیل هوشیار

چهاردهم فروردین ۱۳۸۹

زوریخ

www.tipf.info