کارگران آپارتاید نمیخواهند! جواب به بهمن شفیق

بهمن شفیق و محفل دو سه نفره اش٬ که هر کدام هم سازى میزند٬ سالهاست که با زدن ادکلن “عرق کارگر” در خارج کشور قصد دارند که خود را “کارگر کارگری” معرفی کنند. کار این نوع تفکر اینست که علیه “روشنفکران” و یا غیر کارگران بعنوان “قشرى پست” و در مواردى “عفونى” سخن بگویند و کارگران “شریف و ساده” را از شر این موجودات خبیثه دور نگهدارند. اما مشکل اصلى این آقایان اینست که خودشان یا عموما کارگر نیستند و یا اگر زمانى یکى دو سال در جائى کار کرده باشند آن را مثل قپه و درجه ارتشى٬ وسیله فخر فروشى و امتیازگیرى از این و آن کرده اند. در واقع زندگى در گذشته دکان بقاى سیاسى امروز آنهاست. این خط در میان کارگران و فعالین کارگرى هیچوقت جائى پیدا نکرد و به گرایشى قوى تبدیل نشد. امروز نیز بجز محافلى که هر تک نفرشان بقیه و چه بسا خودش را هم قبول ندارد به شکل آزمایشگاهى زنده است.

موضوع چیست؟ على جوادى در مقاله اى به نقد نگرش سندیکالیستى رضا رخشان پرداخته است و بهمن شفیق در فحش نامه “آقا ببخشید، شما؟” علیه على جوادى٬ مثلا با قصد دفاع از رضا رخشان٬ آبروى هرچه کارگر و فعال کارگرى را برده است. او بحث نکرده و سر نکات مورد نظر على جوادى نرفته بلکه با کینه اى شخصى٬ که معلوم است ریشه دار است و هادى خرسندى را هم به کمک طلبیده است٬ وارد زندگى خصوصى على جوادى شده و زندانبان شکنجه گرهاى جمهورى اسلامى را از على جوادى کمونیست با انصاف تر تصویر کرده است. این بروز سمپاتى به جلاد و زندانبان و شکنجه گر و این آنتى پاتى به یک کمونیست شرافتمند٬ دنیاى کج و کوله و ارتجاعى بهمن شفیق را جلو همه میگذارد. آن “ظریف” که از داوود لشکرى زندانبان تعریف کرده و بهمن را به این نتیجه رسانده که على جوادى بدتر از اوست٬ خود بهمن است. این حرف دل خود بهمن است که قرار است به بهانه “دفاع از رضا رخشان” و علیه على جوادى قلمى شود. این “مانیفست” جدید بهمن است که اعلام کند داود لشکرى زندانبان شرافتش از على جوادى بیشتر بود! او خطاب به على جوادى حرف میزند اما روى سخنش با کسانى دیگر است. حتما داوود لشکرى و داوود رحمانى و مرتضوى و دیگران این سخن نغز بهمن را وقتى که امثال منصور اسالو و فعالین کارگرى و زندانیان سیاسى کمونیست را شکنجه میکنند یادآور خواهند شد!   

آقا بهمن! به من مربوط نیست که چطورى زندگى میکنید و از کدام منبع نان میخورید. اما حالا که خود را به مقام خودگمارده مدعى العموم کارگران و رضا رخشان ارتقا داده اید٬ لازم است بگویم که من عمرم را در کارخانه ها و فعالیت میان کارگران صرف کردم. اگر روزى در رویاهاى پوچ تان مقامى بدست آوردید و قرار بود دستهاى پینه بسته و شجره کارگرى این و آن را چک کنید تا حق آزادى بیان و یا حق زنده ماندن و یا نفس نان خوردن را به آنها و کودکانشان بدهید٬ من حتما شجره چند نسل کارگر بودن را روى میز حضرت آقا خواهم گذاشت! اما اگر میخواهى کمى حقایق ساده را بفهمى٬ باور کن که ما کارگران دو شیفته جان میکنیم که فرزندانمان لااقل مثل ما برده نشوند. مبارزه میکنیم که خانه و زندگى و رفاهیات و حرمت و حقوق براى خانواده کارگرى و همه جامعه تامین کنیم. از کسى هم کارت کارگر بودن نمیخواهیم. بهمن آقا! کارگران دنبال نجات از این وضعیت اند. کارگران در نقد اجتماعى آپارتاید سرمایه دارى دنبال برقرارى آپارتاید کارگرى نیستند. کمى رشد کن٬ کارگر در دنیاى واقعى با آن موجود مریخى که در تصور تو و امثال تو هست مطلقا شباهتى ندارد. 

رضا رخشان بى تقصیر است
رضا رخشان یک فعال کارگرى است. سندیکالیست است و خط سیاسى اش را من قبول ندارم و بعنوان کارگر کمونیست فکر نمیکنم این خط دردى از هزاران درد کارگران دوا کند. اما رضا رخشان و منصور اسالو و دیگر فعالین سندیکالیست جزو طبقه من هستند٬ جزو جنبش کارگرى هستند٬ با هر اختلافى دردشان تحقق حقوق کارگران است. بهمن اما پشت رضا رخشان سنگر میگیرد تا خود را استتار کند. بهمن حتى سندیکالیست هم نیست٬ یک سندیکالیست در ایران بسیار سیاسى تر از امثال بهمن است. بهمن و نوع او که امروز “کارگر کارگرى” شدند٬ یا ریشه در سنت پیشگام و جنبش دال دال و یا سنت مائویسم و ناسیونالیسم چپ دارند. بهمن هرچه میگوید مسئولش خودش است و این وسط رضا رخشان بى تقصیر است. حساب ایندو جداست. 

از موضع ملى اسلامى علیه کمونیسم کارگرى
کمونیستهاى کارگرى هیچوقت از فعالین علنى و اجتماعى نخواستند که شعار علیه حکومت بدهند و یا جار بزنند که با این و یا آن حزب اپوزیسیونى رابطه و نزدیکى دارند. این بدیهیات را همه میدانند. اما یک فعال علنى که آگاهانه مجیز قانون اساسى و حکومت اسلامى و غیره را میگوید و با اعتراض روبرو میشود٬ فورى عده اى میگویند “آخر در داخل کار میکند”! این موضع توده اى اکثریتیها و فعالین جنبش ملى اسلامى است که میخواهند سیاست طرفدارى از حکومت را با توجیه “فعالیت در داخل” به مردم بخورانند. على جوادى در نقدش نگفته که چرا رضا رخشان شعار سرنگونى و یا انقلاب نداده است. گفته است چرا علیه سرنگونى خواهى و انقلابیگرى آنهم بعنوان “نماینده جنبش کارگرى” حرف میزند؟ بهمن هم ناگهان حاضر شده و میگوید “ببخشید آقا” و نمایش بیدادگاه برایمان مینویسد که طرفین این دعوا چه کسانى هستند و لذا حق حرف زدن چگونه است. بجاى اینکه به سوال على جوادى پاسخ گوید که این اظهارات آب به آسیاب “جنبش سبز” میریزد و ضرورتى براى طرح آن در دفاع از مطالبات برحق کارگرى نیست٬ بحث روى این میرود که على جوادى از چه طریقى نان میخورد و کجا زندگى میکند و رضا رخشان کجا و چگونه!؟

اولا شما جواب ندادید که این نوع اظهارات آب به آسیاب جنبش سبز میریزد یا نه؟ ثانیا مگر جنابعالی مدعی العموم رضا رخشان و یا دیگر فعالین جنبش کارگری هستی که به جای دفاع سیاسی زندگی شخصی آدمها را کالبد شکافی میکنی؟ ظاهرا آقای شفیق بدش نمیاد رضا رخشانها در حلبی آباد زندگی کنند تا ایشان از آن دستمایه کرده تا شرایط زندگی طبقه کارگر را که جامعه سرمایه داری به او تحمیل کرده به حساب کمونیستها بگذارد!

“آزادى براى خلق”
بهمن شفیق در فحشنامه اش در مورد آزادى بیان و حکومت کارگرى هم ابراز نظر کردند. بهمن مینویسد: “نکته کوچکی که جوادی فراموش کرده است این است که آن جامعه کمونیستی حکومت همان رضا رخشان ها است و این آنها هستند که باید فکر کنند که به امثال جوادی اجازه بیان آزادانه نظرات خود را بدهند یا نه. امری که با توجه به رفتار ایشان به هیچ وجه پاسخی روشن ندارد.”

باید روزى هزار بار “شکر” کنیم که نواده هاى سوسیالیسم فئودالى جائى در سیاست ایران ندارند و گرنه نسلهاى بعدى هم باید داغ “وزارت ارشاد” آقا بهمن روى تنشان بخورد. ایشان هنوز نمیتواند شش نفر را جمع کند دارد ما را تهدید میکند که در “جامعه کمونیستى” کسانى که سابقه کارگرى ندارند و یا روزى در نقد یکى از کارگران چیزى گفتند از آزادى بیان محروم خواهند شد و بعبارت دیگر سر و کارشان با آقا بهمن خواهد افتاد. از آپارتاید کارگرى مورد نظر بهمن آقا به نفى آزادى بیان کمونیستها و قرار گرفتن در موقعیت پائین ترى در قیاس با شکنجه گرن قرار گرفتیم. آینده پرونده ما روشن است: دادگاهى بجرم کارگر نبودن٬ محکومیت به بردگى در اردوگاه کار اجبارى٬ و سر و کله زدن با هیت نظارت متخصص شجره و سابقه کار حضرت والا! روح سوسیالیسم خلقى پیشگامى که آزادى را براى خلق مورد نظرش میخواست بار دیگر حلول کرده است اما اینبار با نام بیگناه “جامعه کمونیستى”! شاید به همین دلیل است که از داوود لشکریها اعاده حیثیت میشود.

آقا بهمن! بجاى این ترهات که یک قرن از برنامه بلشویکها و سه دهه از برنامه اتحاد مبارزان کمونیست و دو دهه از برنامه یک دنیاى بهتر عقب تر است٬ برو فکرى بحال این افکار مرتجع ات بکن. کارگران و کمونیستها تاریخا پرچمدار آزادى جامعه بوده اند و آزادى بیقید و شرط بیان گوشه اى از آنست. بجاى خودت حرف بزن. باور کن رضا رخشان و هر فعال کارگرى اگر این حرف تو به گوشش بخورد از خجالت تا بناگوش سرخ میشود. این دفاع از کارگر نیست٬ بازى کردن با شرافت و آبروى تاریخى کارگران است. این “مانیفست” جدید شما مثل آن “مانیفست” رضا مقدم که شما طرفدارش شدید مفت نمى ارزد. راستى کوروش مدرسى که تئوریهایتان بهم نزدیک شده و به همدیگر نان قرض میدهید٬ باید حواسش به زندگى خصوصى اش باشد. شاید بهمن نشنیده که ایشان سندیکا را با اتحادیه نخود فروشان مقایسه کرده و شاید هم شنیده و حس تملق متقابل هم محفلى فعلا او را از غضب شما معاف کرده است!

پیشینه فعالیت در میان کارگران
بهمن شفیق نوشته است على جوادى “فاقد هر گونه پیشینه ای از فعالیت در میان کارگران است”. على جوادى نه فقط در ایران بلکه در آمریکا سابقه فعالیت گسترده اى در میان کارگران دارد. کمى به حافظه تان و اسناد رجوع کنید شاید کمک کند و این را حتما در پرونده على جوادى ملحوظ کنید. على جوادى حتى اگر یک دقیقه چنین پیشینه اى نداشت مجرم نبود. اما بهمن آقا و هیئت نظارت و تحقیق اش باید کمى دقیق تر باشد تا خدائى نکرده سر بیگناهى روى دار نرود!

بهمن شفیق و امثال او چند جمله سر و دم بریده منصور حکمت را زمانى پلاتفرم خود قرار دادند تا بزعم خود با حرفهاى خود او به نقدش بنشینند. اینجا را باید به بهمن حق داد که حقیقتا این دنیا وارونه است و امثال بهمن بجاى روى پا با سر راه میروند. از جمله در فحشنامه اش علیه جوادى از این حرف زده که حاضر است با حقوق متوسط و یا حقوقى معادل یک کارگر متخصص در حکومت کارگرى زندگى کند یا نه؟ اینهم فرمولى است که از برنامه هاى کمونیستى ما اقتباس شده و به طرف خود ما پرت میشود. اما یک تفاوت دارد: تفاوت اینست که در جامعه اى که مبتنى بر آزادى و برابرى و خوشبختى همگان است کارگر دیگر کارگر نیست و همه از مواهب و ثروت اجتماعى برخورداند. بهمن اما ظاهرا حقوق ٣٠٣ هزار تومان و حقوق متوسط همین جامعه را مبنا قرار داده است. فقط اینرا میدانم که کارگران حاضر نیستند با این حقوقها زندگى کنند اما بهمن را نمیدانم که حاضر است یا نه و امروز با چه حقوقى زندگى میکند؟

دیدگاههاى ارتجاعى بهمن شفیق محصول تسلیم او در دوره عروج دو خرداد است. این دیدگاهها در اساس همانند و درایندوره عود کرده اند. تفکرى که کارگر را یا طرفدار احمدى نژاد میداند و یا مبارزه براى سرنگونى جمهورى اسلامى را به حساب جنبش ارتجاعى درون حکومتى منتسب میکند. آخر قرار بود مردم سرنگونى نخواهند٬ قرار بود به جمهورى اسلامى رضایت داده باشند٬ و قرار است هر اعتراضاشان در دفاع این و آن در حکومت اسلامى سرمایه داران باشد. امروز هم همین است. تفاوت در اینست که جنبش براى سرنگونى و مبارزه علیه بنیادهاى حکومت سرمایه داران اسلامى خواب مردگان سیاسی را بهم زده و بهانه اى یافته اند تا این آشفتگى را بیرون بریزند. اما از نظر سیاسى مطلب بهمن شفیق این ارزش را داشت که ماهیت واپسگراى خط “کارگر کارگرى” بیشتر برملا شود و بیربطى آن با مبارزه واقعى کارگران عریان تر شود. فحاشى و دروغ بافى علیه کمونیستها هنر جدیدى نیست٬ بهمن شفیق هم اولین نفر و آخرین نفر نیست٬ او صرفا با ماسک قلابى دفاع از کارگر توانائى خود را در این هنر براى دشمنان قسم خورده کمونیسم و جنبش طبقه کارگر بنمایش گذاشته است. *
یک دنیاى بهتر: احمد بابائى فعال کارگرى کمونیست و از جمله از سال ۵٨ تا ۶٩ کارگر کارخانه هاى آکام بتون٬ ایران ناسیونال٬ و ایران تایر بوده است.