فاجعه خود کشی زنان در کردستان، عوامل ها و راه حل ها

در سه ماه گذشته در کردستان ما شاهد خودکشی ها و قتلهای زیادی از زنان در کردستان بوده ایم. طبق گزارشات و اخباری که در این باره منتشر شده است، در این دوره پنج زن  اقدام به خودکشی کرده و یک زن نیز به قتل رسیده  است. مشخصات آن دسته که  تا کنون علنی شده است عبارتند است از: گل بهار کریمی ساکن شهرستان مریوان (محله کنه دیو) ، فوت بر اثر خودسوزی. دلیله پرند فیروزی ساکن مریوان ، فوت بر اثر خودسوزی . منیره خون کبوترساکن یکی از توابع مریوان ، فوت به دلیل شکنجه و آزار جسمی. چنور فرامرزی ساکن یکی از روستاهای شهر سقز ، فوت بر اثر خودسوزی . آمنه صدیقی اهل کامیاران ،اقدام به خودکشی . فریده اهل روستای جژنیاوا از توابع مریوان  فوت بر اثر غرق شدن. وبسیارند حوادثی از این قبیل که خبرگزاری ها و رسانه ها موفق به شکارشان نمی شوند .

آمارها حکایت از آن دارد که اقدام به خودکشی در میان زنان در جامعه ایران تقریبا چندین برابر از مردان بیشتر است. رتبه دار خودکشی زنان استان های کردستان ، کرمانشاه و ایلام هستند. اکثر قربانیان از قشر بی بضاعت و محروم جامعه، افرادی با  تحصیلات ابتدایی یا بی سوادهستند که اکثر انها نیز متأهلند.

عوامل زیادی دست به دست هم می دهند که این جنایات ضد بشری در کردستان رخ دهد. اگر سریع و گذرا به بافت و وضعیت جامعه ی کردستان نگاه کنیم می بینیم که سیستم سرمایه داری ، رژیم اسلامی ، مذهب و فرهنگ ارتجاعی مردسالارانه  که منشا بازتولید آن رژیم و ناسیونالیسم کرد میباشند از جمله عوامل اصلی برای زمینه سازی وقوع  این تراژدی های تلخ  هستند.

اگربه آمار این حوادث بنگریم یکی از اولین مسایلی که به چشم می خورد تعلق طبقاتی زنان قربانی است که همگی از طبقات محروم جامعه هستند، تعرض روز افزون سیستم حاکم به سطح معیشت طبقه ی کارگر و کم درآمد جامعه  را می توان یکی از ارکانهای وجودی این معضل نام برد. رژیم اسلامی بر اساس همین سیاست خود دست به فرهنگ سازی شدیدا ارتجاعی و مردسالارانه زده  تا ماهیت اصلی خود را هر چه بیشتر به فرهنگ حاکم تبدیل کند. مذهب به مانند یک پدیده ی دنیای سرمایه داری در جامعه ی کردستان و در زندگی زنان این منطقه نقش بسزایی دارد . اسلام و رژیم اسلامی ضدیتی همیشگی با زن داشته و مبحث آن برای همگی اثبات شده است .

در بُعد دیگری نیز ناسیونالیزم کُرد با تفکیک نژادی زنان کردستان و نام نهادن آنها به” زنان کرد” و سوق دادن زنان به فعالیت های صرفا زرد، سرویس دهنده و تدافعی  تأثیر گذار بوده و عملاٌ  روابط زنان کردستان را با دنیای خارج از خود محدودتر ساخته است. ناسیونالیزم بر این پابرجا است که ستم را نه بر پایه ی نابرابری طبقاتی و جنسیتی ، بلکه آن را بر پایه ی  نژادی خلاصه کرده و این حق را به خود می دهد که کارگر و یا زن  را مجاب سازد که قبل از مبارزه برای رهایی از قید نابرابری و ستم جنسی ، باید در جبهه ی” ملی” جان فشانی کنند.

درچند سال گذشته رژیم اسلامی در طرحی هدفمند با ندادن مجوز به سازمان هایی که قصد فعالیت در مورد زنان را داشتند عملا سدی بر این نوع فعالیت بست. این مسئله در افزایش پدیده ی خودکشی زنان علی الخصوص در کردستان بی تأثیر نبوده و حاشیه امنیتی برای رشد فرهنگ مردسالارانه در این جوامع را به همراه داشته است .اما این پاتک رژیم نباید پایان کار باشد.

بدیهی  است که برای تیپ مشخصی از جبهه بورژوا ناسیونالیست موجود در جنبش زنان این یعنی پایان کار و آلترناتیو این عده  رفتن به زیر چادر زهرا رهنورد و جنبش سبزاست که خود تئوریسین حجاب بر سر کردن زنان بوده اند.قدرمسلم  اینان هیچ سنخیتی با خواست های برابری طلبانه زنان نداشته و ندارند. در طرف دیگر سنگر آزادیخواهان و برابری طلبانی است که همیشه در جامعه ی کردستان حضوری زنده اما به لحاظ تشکل ضعیف را داشته اند. رفتن به سوی تشکلهای مستقل زنان و کار پیگیر و آگاه گرانه در میان زنان یکی از بایدهایی است که جبهه ی کمونیستی جامعه بدان نیازمند است.

برای رسیدن به این امر عوامل زیادی لازم است. قبل از هر چیز کار آگاه گری و نفس شناساندن حق و حقوق زنان کاری است که باید جنبه ی عمومی تر و وسیع تری پیدا بکند. تشکل در کمیته های موقت برگزاری هشت مارس و یا ان جی اُ ها یکی از موثرترین راهکارهای موجود در عرصه ی فعالیت جنبش زنان  بوده اما پاسخ گو کل مسائل زنان از جمله معضل خودکشی نبوده است. این راهکارها با وجود ضرورتشان به تنهایی کافی نیستند و باعث  نجات زنان کردستان از این همه وحشی گری نخواهند نشد. لزوم کار بیشتر آگاهگرانه و دوری کردن از خواستهای چرند و بی تأثیر حداقلی جبهه مقابلمان(جبهه ناسیونالیزم و اصلاح طلب رژیم ) و همچنین ماگزیمال بودن و پافشاری بر خواستهای بر حق زنان امری لازم است. برای تحقق این مهم باید تاکتیکی مناسب که مکمل فعالیتهای تاکنونی باشد، اتخاذ کرد که متکی به ایجاد تشکلا یابی پایدار زنان و مردان برابری طلب باشد و مکانی برای خود آگاهی طبقاتی و روشن در برابر عوامل سر راه اتحاد و پیشرفت زنان جامعه، مانند رژیم و اسلام شناسی، سرمایه داری و منفعتش از ستم و سرکوب بر زنان و بلاخره آگاهی بر نقش مخرب فرهنگ مردسالارانه و خرافی ناسیونالیستی در خصوص زنان. این تشکلها باید در بطن روابط اجتماعی در محلات شهر و روستا  ایجاد گردد و توده گیر شود. مبارزه با عوامل خود کشی زنان و درست کردن سرپناهی برای آنها و کمک به نجاتشان از اهم کاری است که میتوان حول آن متشکل شد و یا در اولویت دیگر نهادهای پایدار مدافع کامل برابری زن و مرد قرار بگیرد. طبعا در این تلاش و مبارزه  راه مقابله  با بهانه تراشی و سرکوبگری رژیم را باید در نظر گرفت و دفع کرد.فعالین آزادیخواه و برابری طلب در کردستان باید به این امر واقف باشد که این آمارهای هولناک خود کشی ازکمبود کار منسجم جبهه آزادیخواهان و برتری فرهنگ و فشار ارتجاعی اسلامی، مرد سالاری و ناسیونالیستی حکایت دارد. در خلاء تلاش و  مبارزه برای دفاع از حق و حرمت زنان، ارتجاع به تداوم و بازتولید فرهنگ ارتجاعی که زنان بی پناه را به کام مرگ سوق میدهد ادامه خواهند داد  و روز به روز فشار خود را بر زنان آن جامعه دوچندان می کنند. باید این حاشیه امینت را از آنها گرفت و کاملا حس کنند که جمعی از انسانها ایستاده و اجازه ی هر کاری را به این راحتی به مرتجعین و حامیانش نمی دهند .

اگر سری به کارگاه های قالی بافی و کوره پز خانه ها بزنیم می بینیم که بخش وسیعی از نیروهای کار در این مکانها را کارگران زن تشکیل می دهند، در نوار مرزی وجود بخش وسیعی از زنان که به عنوان باربر یا همان کولبر از آنها استفاده میشود قابل توجه است . جدا از اینکه این قشر وسیع از طبقه ی کارگر در معرض بیشترین فشارها و تهاجمات از لحاظ طبقاتی و جنسی قرار دارند، همچنین دارای هیچگونه تضمین کاری و جانی در محیط کار و خانواده نیز نیستند.این زنان بیشتر از همه در معرض خطر و فشار قرار دارند و باید بدانند که راهی جز تشکل و اتحاد ندارند و باید این تشکل را به ابزاری برای خواست حقوق از دست رفته ی خود تبدیل کنند.

گسترش گروه های ورزشی زنان ، جمع های والدین ، جمع های زنان کارگر در محیط کارو یا هر جمع و گروه دیگری که به  ما امکان دسترسی بیشتر به بخشی از زنان را میدهد باید در دستور کار گذاشت. این جمع ها را به  کانونی گرم برای آگاهگری و کار متشکل و مبارزه ای پیگیر برای جنبشمان بدل کنیم.در میان این نوع فعالیت ها است که میشود تشکل های مستقل و قدرتمند زنان را پایه نهاد و صفی محکم دوشادوش طبقه ی کارگر و زحمتکش در برابر هر گونه تعرضی ایجاد کرد.

زنان کارگر و زحمتکش در کردستان در زیر کوهی از ظلم و ستم قرار دارند و هر روز به این فشارها  افزوده می شود .آنها باید این را بدانند که تنها راه رهایی از این وضعیت پیوستن به صفوف جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی طبقه کارگر است و رهایی آنها در گرو رهایی طبقه کارگر آن جامعه است. جنبش کمونیستی و پیروزی آن در جامعه تنها ضامنی است برای کشیدن خط پایان  بر دردها و رنج های زنان و رهایی از قید هر گونه ستم جنسی.