پایه های مراسم سوگواری در کجاست؟

نوید مینایی
این نوشته، نقدی بر مقاله  "سوگواری و جامعه طبقاتی" از امین قضایی در وبلاگ آزادی برابری
🙁http://www.16azar1385.blogspot.com/) است.

رفیق عزیز امین قضایی
با این تعاریف هیچ گاه نمی توانید به نقد درستی از مناسک مذهبی که در اسلام از نوع سیاسی آن که عموما شکل   عزاداری دارند برسید.

بررسی مناسک مذهبی از منظر روانکاوی شخصی و یا جمعی موقعی می تواند راهگشا باشد که این مناسک فرهنگ غالب جامعه باشد و خود جامعه راسا به آن بپردازد وآن را قبول و درونی کرده باش،  ونه جزئ  اوامر حاکمیت باشد. در ایران به جرات می توان گفت اگر میدیا و هزینه های حکومتی را از پشت این مناسک مذهبی بردارید و آلترناتیو های تفریحی برای مردم ایجاد کنید این گونه مراسم ریشه کن خواهند شد، بدون اینکه نیازی به آگاه سازی یا ابزاری از این دست داشته باشید. و این نکته ایست که در نقد شما غایب است و همین باعث شده شما نقش حاکمیت را در این میان نادیده بگیرید. و تمام مسئله را به عقده حقارت و "خویش دیگر پنداری" تقلیل داده اید.
شما از دیدگاه ماتریالیسم تاریخی مسئله را بررسی کرده اید و حکم کلی ای صادر کرده ایی که "توده ها در جامعه طبقاتی بندگانی بیش نیستند. آرمان و مقصد و معنای زندگی این بندگان و در عین حال مایه نگون بختی و مصیبت آنان اربابان و خدایان جامعه طبقاتی است. بنابراین توده ها نسبت به اربابان و خدایان خود همان احساس امیخته از عشق و نفرتی را دارند که بیمار در روان کاوی نسبت به پدر دارد. آرمان و تصویر و معبود بندگان ، اربابان هستند همانطورکه این عشق را می توان در عشق توده ها به قهرمانان ، خوانندگان ، ورزشکاران ، رهبران و … دید . در عین حال این عشق همواره با احساسی از خشم و کینه همراه است . خشمی که از حقارت درونی بندگان در جامعه طبقاتی نشات می گیرد." در ابتدا باید بگویم همانطور که می دانید رابطه طبقه حاکم و طبقه استثمار شونده در نظام های مختلف طبقاتی متفاوت است، پس رابطه اربابی و بندگی اینجا صادق نیست و هیچنین آرمان و مقصد طبقه کارگر نمی تواند سرمایه دار باشد (این دیگر از مفروضات مارکسیسم است و همچنین خشم و نفرت طبقه کارگر نسبت به سرمایه دار خشمی از سر حقارت درونی بندگان در جامعه طبقاتی نیست بلکه بسیار مادی تر و زمینی تر از این بحث هاست و پایه هایش در استثمار طبقاتی ست). مثلا در جوامع امروزی (رابطه سرمایه دارانه) رابطه کارگر و سرمایه دار از این نوع نیست بلکه رابطه ایی ظاهرا برابر بر اساس حقوق شهروندی ست. هر کس شهروند محسوب می شود که در مقابل قانون با دیگری برابر است. ولی در نزاع  طبقاتی رابطه "طبقه کارگر" با سرمایه داری رابطه ایی بر اساس عشق آمیخته با نفرت نیست. بلکه تجسم انسانی روابط کالاییست. شما در این میان مانند تفکر لبیبرالیستی جامعه را به افراد تشکیل دهنده آن تقلیل داده ایید و به انگیزه یابی شخصی پرداخته ایید و با این فرمول سعی در توضیح یک امر اجتماعی داشته اید. که این برای توضیح مسائل به خصوص امروز ایران بسیار غلط است.در واقع شما مبارزه طبقاتی را به امور درونی و روانی تقلیل داده اید.
ولی ایراد اصلی بحث شما ایرادی در خود نیست. این احکام شما ممکن است حتی در خود احکامی درست و یا نا درست باشند،  چیزی که مهم است اینست که این تحلیل از قضایا برای حل آن به شما کمکی نمی کند زیرا مسئله را از شکل اجتماعی و طبقاتی آن خارج می کنید و به درون افراد منتقل می کنید. و درنتیجه برای حل آن، مبارز سیاسی مشتاق به حل مسائل اجتماعی را به درون یابی و روانکاوی افراد احاله می دهد.
برای برپایی مناسک مذهبی و عزا داری در ایران امروز نباید دنبال انگیزه یابی درونی شخصی یا روانکاوی طبقاتی رفت(این تحلیل ها حد اکثر می تواند بخش کوچکی از کل واقعیت را نشان دهد) به همان دلیلی که در بالا گفتم که این مناسک در فرهنگ مقبول جامعه جایی ندارند، اگر سرمایه گذاری های عظیم حکومت مذهبی را از آنان بگیرید!
مناسک مذهبی در ایران بخشی از سیستم سرکوب و جمع آوری نیروهای لمپن-سرکوبگر حکومت زیر پرجم مذهب است. در عین حال تلاش می کند حال و هوای مذهبی را به جامعه تزریق کند. که این در راستای ترویج فرهنگ مردسالار و سرکوب نیروهای لائیک و کمونیست است که خود باز بخشی از ساختار سرکوب به حساب می آید.همانطور که خمینی گفت:"ما هر چه داریم از همین محرم و عاشورا داریم". خمینی منظورش پرورش عشق و نفرت بندگان به اربابان نبود. بلکه صاف و پوست کنده می گفت  سیستم سرکوبش را از طریق مذهب می گستراند. همانطور که جنگ برایش نعمت الهی بود.
من هم فکر می کنم و می بینم که جوانان با دفرمه کردن اجبارات مذهبی مثل حجاب و عزاداری و استفاده کردن از مناسک مذهبی به خواسته های خود می پردازند. جمعیت تماشاگر در این مراسمات همیشه به دنبال خواسته های انسانی خود، برای فرار از محدودیت های خانوادگی از این مراسمات استفاده می کرده است. در عین حال نشان داده است شرکتش دراین  گونه مراسم  هیچ ربطی به مذهب و عزادرای ندارد!
ولی ایراد بحث شما از کجا ناشی می شود؟ برای بررسی و تحلیل یک امر اجتماعی به جای آنکه به مرجع اصلی یعنی همان جامعه با شرایط مشخصش مراجعه کنید به کتاب خانه خود مراجعه می کنید و کتاب را مرجع تشخیص صحت و سقم نظرات خود قرار می دهید. این کار بدون در نظر گرفتن روابط  و مناسبات واقعی  موجود در جامعه ما را به جای درستی رهنمون نمی شود.
ولی دلیل این ایراد چیست؟ این سوالی پایه ایی تر است. شما در ابتدای مقاله تان این را جواب می دهید "یا عده ای خوش خیال فکر کنند که جوانان هیچ اعتقادی ندارند بلکه با تبدیل این دسته های عزاداری به کارناوال عرصه ای برای سرگرمی یا تمسخر حاکمیت می یابند. بی شک کوته نظری این قبیل دیدگاه ها آشکار است ". این نظر شما در واقع می خواهد بگوید جوانان اعتقادات مذ
هبی دارند. بحث بر سر آمار و نشان دادن تعداد مذهبیون و عیر مذهبیون نیست. بحث بر سر این است که شما دارید جامعه ایی که ضدیت با مذهب با وجود سال ها تبلیغات مذهبی از سرو کولش می بارد مذهبی جا می زنید و این هم به خودی خود می تواند ایرادی نداشته باشد ولی وقتی بحث توازن قوا میان نیروهای مذهبی و لائیک پیش می آید دیگر این تفسیر شما به ضرر نیروهای لائیک تمام می شود.شما در واقع دارید می گویید و دلیل فلسفی روانکاوانه می آورید که مذهب و فرهنگ مذهبی در جامعه دست بالا را دارد. و این حکمی قابل تامل است .
navidminay@gmail.com
از وبلاگ :www.sosialism-emrooz.blogfa.com