تهاجم فرهنگی جمهوری اسلامی !

فریدون گیلانی
Gilani@f-gilani.com

به دوستی که پناهنده سیاسی و از « بچه های چپ ! » هم بود ، سفارش کردم حالا که پاسپورت پناهندگی سیاسی را تبدیل به پاسپورت توریستی ی صادره شده از سفارتخانه ها و کنسولگری های جمهوری اسلامی کرده است ، در بازگشت که قرار است ما را  با بیان مواهب و بهترین زندگی (!) در ایران به توپ ببندد ، دوره ی سبک شناسی بهار را هم ، اگر همت کرد و تکانی خورد ، برای من پیدا کند .

کتاب به دستم رسید . دیدم ما این کتاب و سبک شناسی ادبی را در دوره لیسانس ادبیات خوانده بودیم ، به لحاظ تاریخی ، چیزی هم از این روش نگذشته ، اما حالا ، بسم الله الرحمن الرحیم صفحه اولش پیشکش ، دیدم در صفحه چهارم کتاب نوشته است « تاریخ قطور نثر فارسی – برای تدریس در دانشکده و دوره دکتری ادبیات . »
دیدم حضرات راست می گویند ، ایران پیشرفت کرده است . اتوبان ها و برج ها و مجموعه های ساختمانی و ویلائی و قیمت ها که به زبان آذری پدرم « هچ ! » ، فرهنگ و آموزش هم چنان پیشرفت کرده که کتاب سال های اول و دوم ما را ، حالا باید در دوره دکتری تدریس کنند ، تازه چی، از فوق لیسانس ادبیات در حضور دست کم پنجاه نفر پرسیدم تفاوت صفت و موصوف و مضاف و مضاف الیه را بگو ، نتوانست ! ما این بحث را در دوره اول دبیرستان ، آن هم با کتاب معروف  به « دستور پنج استاد » خوانده بودیم . اغلب کسانی که از دانشگاه ها و موسسات عالی آموزش جمهوری اسلامی فارغ التحصیل شده اند ، اشکال شان این است که خود استاد اغلب حزب اللهی ، اصلا از بیخ عرب است . درست مثل استادان دانشکده های ایران شناسی در نقاط مختلف اروپا .
طرف باید  با ابتدائی ترین  و رسمی ترین صورت ،  تاریخ تحول  نثر فارسی  و سبک شناسی  ادبی ( شناخت سبک های عراقی ، خراسانی ، هندی ، و بازگشت ادبی ، تا ادبیات جدید ) را بداند تا بتواند وارد دوره ی دکترای ادبیات فارسی شود . مثل طرفی ک باید مارکسیسم علمی را بداند و کمونیسم را به صورت علمی و متدیک بشناسد ، تا وارد کمیته های مرکزی و دفاتر سیاسی و هیئت های  اجرائی احزاب و سازمان های چپ شود . والا نتیجه این بار نمی آید که بوی آزار دهنده اش هر مشامی را بیازارد . بگذریم .
این ها تازه مقدمه بود .
من این مطلب را زمانی که کار دو جلدی جدید محمد حقوقی به نام «  شعر نو  ، از آغاز تا امروز » به دستم رسیده بود ، می خواستم بنویسم که نان خوردن چقدر سخت است برای شاعران بورژوامنش ، و به قول گیلک ها « باد به پرچم » که حاضر می شوند مقدمه کتاب شان را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، ( با داشتن شاعرانی مثل محمد معلم ، موسوی گرمارودی ، طاهره صفارزاده ، سید علی صالحی و … » ، بنویسد و کار را از اساس تخریب کند . بعد ما می شویم تهاجم فرهنگی : یعنی علیه آنچه « ایشان ها » دارند بخورد مردم می دهند و آزادی چاپ و انتشار در ایران اسلامی را جار می زنند . کاش کتاب رسوائی شاعران بنجامین پره  به ترجمه  بهروز راهی  را می خواندند .
حالا هم از همان مطلب شروع می کنم تا برسم به مقدمه و موخره ای که وزارت ارشاد ، به نام ناشر، برای سبک شناسی بهار نوشته است . سند ، نشانه بی برو برگرد فقدان آزادی بیان ، اندیشه  و قلم در جمهوری اسلامی ، علاوه بر ده ها هزار نفر که به همین دلیل به پای جوخه اعدام رفته اند و زیر شکنجه های تا حد مرگ جان باخته اند ، یا ناقص شده اند.
این بماند که آقای حقوقی همان « شعر نو ، از آغاز تا امروز » سال ۱۳۴۸ را ، با شاخ و برگ هائی البته ، تجدید چاپ کرده اند و « امروز » ایشان در « دیروز » جا مانده است . کار حقوقی ، به لحاظ تحقیق علمی ادبیات ، از آغاز فاقد ارزش تحقیقی بود . اما چون ایشان به دایره مصرفی بیش از حقوق بازنشستگی دبیری رسیده اند ، و به تجدید چاپ کتاب ؛  بدون دنبال کردن شعر در بیست سال گذشته – بخصوص درتبعید – ، نیاز داشته اند ، رضایت داده اند که مقدمه را وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی بنویسد – مگر خود ایشان وزارت ارشادی شده باشند ! – ، و این طرفی ها را که تبعیدی باشند و درخشان ترین نمونه های زن و مرد شاعر را هم دارند ، حذف کنند . به این می گویند وجدان و مسئولیت ادبی کسی که خود را در مقام محقق می گذارد ! . 
لطفا به مقدمه کتاب با امضای م. حقوقی توجه بفرمائید .
« … به عبارت دیگر ، تنها اشعار شاعری در دهه های مختلف آمده که واجد ارزش های شعری به اعتبار مقرر بوده است … پس اگر شعر هر شاعری در دهه های بعد دیده نمی شود … رعایت ملاک های منظور مولف در آن آثار گوناگون احساس نشده و این همه نیز ، جز به اعتبار دسترس داشتن به شعر آن شاعر نبوده است . خاصه شعر آن شاعران که در دهه های اخیر ( دهه پیروزی انقلاب اسلامی ) در خارج ازکشور اقامت داشته اند ، مگر این که ( لابد مثل میرزا آقا عسگری و بعضی های دیگر ، که کم هم نیستند ! ) اشعار آنان در مجلات داخل کشور به طبع رسیده باشد . »
و بعد توبه نام می آید :
« … با این همه نباید نا نوشته گذاشت که مولف اقرار دارد که از سال پیروزی انقلاب به بعد با هیچ یک از شاعران خارج از کشور در ارتباط نبوده است و به فرض داشتن چنین ارتباطی نیز ، نمی بایست شعر یکی دو شاعر را که در ورطه سیاستگری اغیار آلوده شده اند و بازیگر بازی های نظر سیاسی مورد موافقت مولف  نمی باشند  برگزیند و بیاورد …»
محال است محمد حقوقی  به جای « است  و  نیست »  « نمی باشد » بیاورد .  به آثار  او در  « جنگ اصفهان » و سایر نوشته هایش نگاه کنید . حقوقی آدم بی سوادی نیست و اصلا چنین نظری نداشت که مزخرفی مثل « ورطه سیاسی » ی مخالف جمهوری اسلامی و « اغیار » و « آلوده » و « بازیگر بازی های نظر سیاسی » توی کله اش رخنه کرده باشد. مگر آن که به اهل « خباط » تبدیل شده باشد . یعنی سید علی صالحی اینقدر زرنگ بوده ؟
حقوقی یکی از معدود کسانی بود که وقتی من مجبور به فرار شدم ، به محل سکونتش رفتم و ساعت ها در تائید « پا در رکاب خویش » ( شعر بلند صاحب این قلم ) و قصیده ای هزار بیتی که خود  ایشان به عنوان « جماران » گفته بود ، حرف زدی