کودتای ٢٨ مرداد بر علیه دولت قانونی و مردمی دکتر مصدق زمینه ساز رشد فناتیزم مذهبی در ایران و منطقه خاور میانه گشت.

نوید اخگر
Nawid_Akhgar@hotmail.com

در روز دوشنبه تاریخ ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷ طی مصاحبه آقای منشه امیر  از رادیو اسرائیل با آقای شاهین فاطمی از اساتید دانشگاه فرانسه ناگاه شنوندگان مواجه با موضع گیری بسیار عجیب و غیر منتظره آقای شاهین فاطمی بودند. این مصاحبه هنوز بر روی سایت رادیو صدای اسرائیل 
www.radis.org
قابل شنیدن است.

آقای شاهین فاطمی در یک مقایسه غیر اصولی و غیر منطقی غیر مستقیم حکومت ملی و مردمی دکتر محمد مصدق را با نظام فناتیزم مذهبی ملایان مقایسه کرده و این دو حکومت را همنسنگ هم دانستند و غیر مستقیم نتیجه گرفتند که چون سی، آی ، ا ، و دولت خارجی در بر افکندن حکومت ملی دکتر مصدق دخالت داشتند و این براندازی را  مردم ایران هنوز با نام کودتا میشناسند و آنرا محکوم میکنند ، اگر امروز هم که جامعه یکپارچه جهانی بر علیه تروریزم مذهبی حکومت اتمیزه شده اسلامی بر پا خاسته به یاری مردم ایران برای براندازی نظام اقدام نمایند مردم ایران آنرا همچون کودتای ۲۸ مرداد، کودتا تلقی کرده و محکوم خواهند کرد.
آقای منشه امیر که به این اشتباه آشکار و تحلیل عمیقا غلط آقای شاهین فاطمی اشراف داشتند سریعا در مخالفت با گفتار آقای فاطمی موضع گرفتند و این گفتار را رد کردند ولی آقای شاهین فاطمی مجددا نظر آقای منشه امیر را رد کرد و اظهار داشت که در این زمینه دو نقطه نظر وجود دارد و بر تئوریهای خود پای فشاری کرد .

من نیز در تحلیل سیاسی این هفته در رادیو اسرائیل یعنی روز ۲۳ ژانویه ۲۰۰۷ به گفتار آقای شاهین فاطمی اشاره ای غیر مستقیم کرده و نقطه نظرات ایشان را یک اشتباه محاسبه تاریخی و استراتژیک قلمداد کردم.

کودتای ۲۸ مرداد بر علیه سکولاریزم و دولت مردمی دکتر مصدق استراتژیکمان آرامش و امنیت و صلح را نه تنها در ایران که در منطقه خاور میانه و در اسرائیل دستخوش رشد بنیادگرائی مذهبی نمود و امنیت جهان را به مخاطره افکند. 

خارج از هر گونه شعر و شعار و وابستگی به نیروی چپ و یا راست و یا میانه و یا حتی بعنوان نیروی مستقل سیاسی هر کسی باید کلاه سیاسی خود را حداقل پیش تاریخ ۵۰ ساله اخیر ایران از کودتای ۲۸ مرداد تا امروز قاضی کند و ببیند اگر بجای نظام دیکتاتوری سلطنتی و سرکوب آزادیها از انواع مختلفش در ایران و بوجود آوردن امکانات رشد نیرو های سکولار و آزادیخواه و دمکرات، بجای کشتن و زدن و بستن و شکنجه و اعدام آنان زمینه و زیر ساختهای تفکر فناتیسم مذهبی مورد هجمه دولتی قرار میگرفت آیا امروز نیروی جمهوری اسلامی ملایان از طرفی و القاعده و حماس و جهاد اسلامی و حزب الله لبنان و انواع گروه های ریز و ریز تر طالبانی و ترور مذهبی میتوانست پای بگیرد؟ آیا پا دادن به حکومت سکولار دکتر محمد مصدق در ایران چه تاثیراتی در منطقه و ایران بجای میگذاشت؟
اینکه سیاست جنگ سرد در آن دوران  چه اثراتی بر سیاست ایران میگذاشت و ترس از کمونیسم سیاست جهانی را به آغوش فناتیزم مذهبی سوق میداد نیز بر کسی پوشیده نیست.

اینکه رشد بنیاد گرائی مذهبی نه بعنوان تنها خطری دولتی که بعنوان استفاده دولت از نیروی مذهب در میان اقشار ضعیف و کم در آمد اجتماعی در سط حتی منطقه  با مغز شوئی های ایدئولوژیکی اساسا قابل مقایسه با خطر کمونیزم  نبوده و نیست و پس از گذشت سالیان این مهم نیز از نظر کسی پوشیده نمانده است.

این دست آورد تاریخی یعنی مبارزه با قشریگری  را اگر چه روشنفکرانی در ایران و خاور میانه بیان داشتند و خطر فناتیزم بنیادگرای مذهبی را همچون احمد کسروی ها به وضوح نشان میدادند ولی یک برهه تاریخی لازم بود که که طنز تاریخ وارد میدان شود طنزی که در دو دوره تاریخی از زمان رضا شاه تا محمد رضا شاه و تا خمینی بایستی نقاب از چهره برگیرد، این طنز کشنده و زجر آور بایستی پای به میدان میگذاشت.

رضا خان بایستی میآمد، از هیتلر و فاشیزم هیتلری حمایت میکرد و کارگزاران هیتلر را اینقدر مثل انرژی هسته ای ولی فقیه در آغوش میفشرد که جامعه جهانی مجبور شود در جنگ جهانی دوم وارد کار شود و او را از منصب خود کنار بگذاردو کارگزاران هیتلر را از ایران بیرون بریزد و جنگ جهانی دوم را با بستن کانال سوئز و تنگه هرمز خاتمه دهد اینها حقایق در درجه اول تاریخی است نه دشمنی و خصومت با مقام سلطنت.

 شاه میبایستی مرتکب تمامی اشتباهات اقتصادی سیاسی و فرهنگی خود میشد  و چنان به رشد تضاد طبقاتی دامن میزد که بهترین بستر برای رشد فناتیزم مذهبی فراهم آید و سکولاریزم و آزادیهای مدنی همه در حاشیه قرار گیرند و نمایندگانشان یا در احمد آباد ها نظیر مصدق بمیرند و یا در کنج عزلت و تنهائی و یا در زیر شکنجه و زندان و تبعید. و آخوند و آیت الله چنان پروار گردد که مردم از زور فقر و گرسنگی مانند گله های گوسفند از شهر ها در جشن های تاجگذاری جمع آوری شوند و در کاروانسرا ها نگه داری گردند که نکند خدای نکرده مهمانان خارجی اجساد ضعیف فقرای ایران را در کنار هیکل های پرواری ملایان جیره خوار سلطنتی نظیر عکس برگردان های امروزیشان حسن نصرالله ها و خالد مشعل ها که روزانه با چمدانهای پر پول ملیونها دلاری  دستگیر میشوند را کسی مشاهده نمایند.

 خمینی بایستی میآمد و احمدی نژاد با کردارش بایستی هاله نور را بر گرد سر خود مشاهد میکرد تا مردم هاله نور را بر گرد کردار و رفتار های حکومت ملی و مردمی دکتر مصدق ببینند و به سکولاریزم ایمان آورند.

 بایستی از کلید بهشت به گردن کودکان تا دویدن دنبال اسب امام زمان تا رشد قبرستانها و بیغوله های اعتیاد و آدمفروشی و تا شعار های ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی برای مردم بر قرار میگردید، تا چاه جمکران در کنار نیروگاههای اتمی ساخته شود و لب سرخک ارتجاع جایزه صلح نوبل را نیز به گردن آن چاه خیلی گود و آن نیروگاههای عظیم