نقد یک ناشناس به مطلب : از انجام کارهای علنی به صورت مخفی دست بر داریم از عابد توانچه

برگرفته از وبلاگ علیه وضعیت موجود
http://takravi.blogfa.com/

لینک مطلب از انجام کارهاى علنى به صورت مخفى دست برداریم
http://takravi.blogfa.com/post-32.aspx

مقدمه- شرایط کنونی جنبش : شرایط جدیدی در حال شکل گیری است. راستها چه در کسوت اجزای حاکمیت و چه در کسوت مخالفان  حاکمیت فعلی از همه سو به چپ حمله ور شده اند. بزرگان راست شمشیر را از رو بسته اند و مرزبندیها وضوح بیشتری پیدا می کند. به شخصه از این مسئله بسیار خوشحالم. باید حساب و کتاب کار و واقعیتهای وضعیت موجود برای همگان به سادگی قابل فهم شود. وقت آن است تا اتهامات و دروغهای تکراری راست، پیکره ی چپ را زخمی کند شاید که چپ تکانی بخورد و از خواب خرگوشی خود برخیزد. حاکمیت، اصلاح طلبان درون حکومتی، روشنفکران دینی، سلطنت طلبان،  ناسیونالیستها  و لیبرالهای افسار گسیخته، همگی به واضح ترین شکل ممکن علیه چپ صف بندی کرده اند. جواب این حملات عملی و روده درازیهای زبانی فقط باید در عمل داده شود. در شرایط فعلی افکار عمومی در ایران تنها از روی لمس واقعات عینی و عمل گروه ها و فعالین سیاسی در رابطه با آنان قضاوت می کنند. عمل چپ تنها پاسخ مناسب به این حملات همیشگی بوده است. نباید انرژی خود را صرف بازیهای کلامی کنیم. اپوزوسیون راست علنا در حال تئوریزه  کردن بی عملی خود است. آنها اعلام کرده اند که کاری به جز انجام گهگاهی کارهای نمادین بی هزینه ندارند. ما به وقت و انرژی خود شدیدا نیاز داریم و نباید آن را صرف بگو مگوهای بیهوده کنیم. چپ در ایران باید پوسته ی قدیمی خود را بشکافد. ما در عمل به چیزی واقعی تر و جدی تر از « مخفی کاری » و « مخفی بازی » نیاز داریم.

کمونیستها تنها یک هدف دارند پس به جای هر کار دیگری باید به هدف اصلی خود بپردازیم.

این هدف باید بطور مشخص تدوین شده و روی کاغذ بیاید. این برنامه ی نظری و راهنمای فعالیت کوتاه مدت و دراز مدت ما خواهد بود.  در عین حال شاخص "خودی و غیر خودی".  همانطور که به درستی متذکر شده ای، رفیق بازی و دوست بازی رفتار محفلی است.  یک محفل عده ای را تصادفاً به گرد هم می آورد.  چون یکدیگر را می شناسند و دوست هم هستند و وقت خود را در یک محل یا دانشگاه یا محیط کار با یکدیگر می گذرانند.  اما برای تشکیل یک سازمان و یا حزب فراگیر ما باید آگاهانه رفقای خود را انتخاب کنیم و از محفل بازی دست کشیده و بر مبنای اهداف خود گرد هم آییم.  این برنامه ی انقلابی است که چپ انقلابی را در اقصا نقاط ایران و جهان باید متشکل و منسجم سازد.  حتی اگر یک بار هم یکدیگر را ملاقات نکرده باشیم.

پس الوویت اول:

۱٫ نیاز به برنامه ی انقلابی برای خروج از محفل گرایی:  فعالان چپ جدای از صبقه کارگر و زحمتکشان هر چه که انجام دهند برای ارضای روح نا آرام خود انجام داده اند. به نام طبقه ی کارگر و زحمتکشان سخن گفتن و عمل کردن در شرایطی که حتی کوچکترین برنامه ی عقلانی برای انسجام طبقه ی کارگر و زحمتکشان وجود ندارد، یک انحراف بسیار بزرگ است…..جمعهای کوچک صنفی و سیاسی بسیار زیادی از کارگران تشکیل شده و یا در حال شکل گیری است اما این محافل تا محوریت شکل گیری  خود را از « دوستی ها »  به « منافع طبقاتی » تغییر ندهند، نمی توانند کوچکترین تاثیری در مناسبات کار و سرمایه ایفا کنند.

اما اینگونه هم نیست که هر کس مدعی ِ قبول برنامه شد بصورت اتوماتیک عضو می شود.  یک سازمان و یا حزب نمی تواند اینقدر هم بی در و پیکر باشد.  معمولاً به این شکل است که دو نفر از اعضاء ، کاندیدایِ عضویت جدید را به دیگران معرفی می کنند و در حقیقت ضامن شخصیت او می شوند.  سپس برای مدتی که از شش ماه تا دو سال می شود در یکی از کمیته ها و یا واحد های حزبی با حداقل تماس متشکل می شود.  پس از نشان دادن پاکی شخصیت خود و جدی بودن در کار عضو شده و دارای حق رأی می شود. 

پس برای واضح بودن اینکه چه کسی عضو است و چه کسی عضو نیست، کدام گروه را واحد حزبی می دانیم و کدام جمع چنین نیست، رابطه ی این جمع ها و یا کمیته ها با یکدیگر چیست و خلاصه مجموعه ی روابط درون سازمانی و یا حزبی باید دقیق و مدون باشد که نامش اساسنامه است.  اساسنامه بخش دیگری از مبنای وحدت حزبی است.  برای اطلاع بیشتر به اهمیت جزئیات اساسنامه ای میتوانید به مقاله یِ "یک گام به پیش، دو گام به پس" لنین رجوع کنید.

 

پیشنهاد من برای منشور وحدت:

۱٫ مبارزه ما در ایران بخشی تفکیک ناپذیر از مبارزه ی چپ انقلابی و کارگران جهان برای سرنگونی نظام سرمایه داری است.  هم اکنون چپ انقلابی در بسیاری از کشورها، بخصوص آمریکای لاتین و ایالات متحده شکل گرفته و در حال جدا سازی خود از لیبرال های چپ نما می باشند.  ما نیز بخشی از ایشان هستیم و در سطح جهانی متحد استراتژیک ایشان بوده و از فعالیت ایشان برای ایجاد اتحادی جهانی حمایت کرده و در جمع های ایشان که برای چنین منظوری تشکیل می شود شرکت خواهیم کرد.

۲٫ نظام ایران ، علیرغم تفاوت های ظاهری و ادعایِ حکومتی،نظامی سرمایه داری است و در نهایت وابسته و عامل منافع سرمایه ی جهانی و بخشی از امپریالیسم جهانی است که باید از طریق مبارزات و انقلاب دمکراتیک مردمی سرنگون گشته و حکومت جمهوری دمکراتیک یا به عبارت دیگر ، حکومت شوراهای کارگری و محلی و روستایی و … جایگزین آن گردد.

۳٫ انقلاب دمکراتیک بخش جدا نشدنی از انقلاب اجتماعی پرولتاریا بوده که با انتقال قدرت به شوراها حکومت مستقیم مردم بر مردم را جایگزین الگوهای استبدادی و لیبرالی کرده که قدرت های اجرایی، مقننه و قضاییه را جمعاً به دست شوراها داده که در برگیرنده ی کلیه ی اهالی یک کشور می باشند. 

۴٫ حکومت جمهوری دمکراتیک به  حکومتی نسبت داده می شود که قدرت را در پایین ترین و گسترده ترین سطح جامعه انسانی متمرکز کرده که دارای خود مختاری کامل می باشند.  یعنی شوراهای محلی دارای قدرت مطلق در منطقه های خود بوده که نمایندگان ایشان در سطح شهری و ایالتی و سپس مرکزی ، شوراهای نمایندگان را تشکیل می دهند.  هیچ شورای بالاتری حق دخالت در تصمیم گیری های محلی را نداشته و نمایندگان هر شورای محلی دارای هیچ امتیازی نبوده و تنها منتقل کننده ی نظرات اعضاء خود می باشند.

۵٫ همانطور که مطرح شد، نظام حاکم بر ایران سرمایه داری بوده که حافظ منافع اقشار مختلف سرمایه داران است و هیچ یک از این اقشار خواهان انقلاب در شیوه تولید سرمایه داری نمی باشند.  اقشار سرمایه داری تنها به دلیل نزدیکی و دوری از مراکز ثروت و قدرت از هم متمایز می گردند که هر قشر و گروهبندی از آنان  تنها برای به دست آوردن سهم بیشتر از غارت و چپاول ارزش اضافی استخراج شده از استثمار کارگران و توده های شهری و روستایی با هم رقابت می کنند.  اما در حفظ این نظام با یکدیگر کوچک ترین اختلاف منافعی ندارند.  طبقه کارگر و سازمان و ها و حزب آن می توانند از تفرقه ی ذاتی این اقشار استفاده کرده اما هرگز نباید از یاد ببرد که ایشان نیروی ضد انقلاب می باشند و هیچ وحدت استراتژیکی با ایشان نمی توان داشت.

۶٫  در حال حاضر
نظام سرمایه داری در ایران دچار بحران شدیدی گشته که راه حل سرمایه دارانه ای برای حل آن وجود ندارد.  سیاست های نو لیبرالی سرمایه یِ جهانی در سراسر گیتی با شکست مواجه گشته و علیرغم پیشرفت های ظاهری باعث هر چه قطبی تر شدن جامعه و تضاد اساسی طبقاتی گشته است.  انقلابات جهانی بار دیگر رو به اعتلا نهاده و انقلاب در ایران نیز ناگزیر گشته است.  پس وظیفه ما است که برای شرکت فعالانه طبقه کارگر در تعیین سرنوشت خود و این کشور به سازماندهی این طبقه در اشکال مختلف و متنوع طبقاتی از جمله سندیکا ها و اتحادیه ها و انجمن های  محلی و تعاونی های تولید و مصرف مستقل از نهادهای حکومتی و تشکلات زرد  اقدام کرده و برنامه انقلابی آن را در میان ایشان تبلیغ و ترویج کنیم.

۷٫  شورا های کارگری و محلی  به مثابه ی عالیترین شکل اتحاد کارگری همواره در شرایط انقلابی شکل گرفته که اگر اعضاء آن دارای آگاهی طبقاتی لازم باشند می توانند از لحظه های خلاء حکومتی استفاده کرده و با تکیه بر ارتش داوطلب توده ای خود را بعنوان حکومت دمکراتیک تثبیت سازند.

۸…..

مطمئناً مواد دیگری هم هست که به ذهن من نمی آید اما ممکن است دیگر رفقای هم نظر و همراه بتوانند در تکمیل آن به هم یاری رسانند.

 

۱٫ گسست از کهنه کاران بی عمل: …..چرا کهنه مبارزان دست از زمان به تاریخ پیوسته ی خود نمی کشند. اگر مدعی مبارزه هستند، یکبار دیگر بگویند که « برای چه چیزی می جنگند » تا وقتی که سخنرانی ها،  شعارها و زنده باد و مرده بادشان به پایان رسید، کسانی که اراده و توان مبارزه دارند یقه ی آنان را محکم بگیرند که «چگونه؟»

….تکلیف کلید دارانی که مبارزان را در قلعه ی خود به انتظار نگه داشته اند باید مشخص شود، یا هستند و مبارزه می کنند و یا اگر   « فقط بوده اند » باید کلیدها را تحویل دهند و درون کتابها و قاب عکسها بیارامند.

….. آنان که نه عملی دارند و نه اعتقادی به پرداخت هزینه هایی _ که خواهی نخواهی به صرف بودن در این گود به حسابت نوشته می شود _ بهتر است بروند و خود را با « کارهای فرهنگی » و محافلشان التیام دهند و در کارهای جدی کارشکنی نکنند…. شکی نیست که دیر یا زود سرمایه داری جهانی ] به هر طریق ممکن [  بر نظام اقتصادی و سیاسی ایران مسلط خواهد شد پس اگر کسی منتظر به وجود آمدن « شرایط مساعد » ی است تا بدون پرداخت هرگونه هزینه و  مانعی در « دموکراسی ای که در آینده، در ایران مستقر خواهد شد!!! » به میدان آید و با استفاده از « ابزارهایی که قرار است به وجود آید!؟! » به آگاهی بخشی و انسجام طبقاتی کارگران و زحمتکشان بپردازد، خود را در تاریکترین حماقت ممکن غرق کرده است.

 این بدین معنا است که باید در این مقطع اعتبار را به کسانی داد که خواهان سازماندهی و ساماندهی نیروهای موجود چپ حول برنامه یِ انقلابی می باشند و از هرگونه مانع نظری به اعتبار گذشته ی مبارزاتی و یا توان روشنفکری دوری جست و آن را بعنوان انحراف ایدئولوژیک از خط مشی چپ انقلابی دانست.  تا زمانیکه از لحاظ نظری با چنین خط مشی ای مبارزه نشود ، در میان رفقای آلوده به نظریات آن ، انگیزه، انرژی و سمت و سوی سازماندهی و ساماندهی به جنبش چپ انقلابی به وجود نخواهد آمد.  ما باید این حرکت را با نیروی بالفعل موجود، هر چند کوچک، آغاز کنیم و در عمل صحت خط مشی خود را به اثبات برسانیم.

۲٫ گسست از خارج نشینان مدعی:چپهای داخل ایران باید به حرکت درآیند. من به هیچ عنوان منکر فعالیتهای نظری و عملی کمونیستهای ایرانی خارج از کشور نیستم اما معتقدم هیچ کس بهتر از آنکه درون گود با حریفش دست و پنجه نرم می کند به کار خویش آگاهتر  نیست. بی تعارف باید گفت که چپهای ایرانی ای که ] به هر دلیلی حتی اجبار [  مستقر در خارج  ایران هستند تا زمانی که چپ در ایران حرکتی را شروع نکند نمی توانند خدمتی اساسی به  جنبش چپ انجام دهند. چپ در بیرون از ایران به شدت از فرقه گرایی، دسته بازی، پراکندگی و توهمات گروهی رنج می برد. با ارزیابی از عملکرد سازمان ها و مدعیان "احزاب " کارگری به این نتیجه رسیده ایم که هیچ یک از ایشان اصالت نداشته و حزب راستین طبقه ی کارگر نبوده و اگر به جای منافع گروهی خود به منافع طبقه کارگر بیاندیشند باید با چپ انقلابی در درون کشور پیوند خورده و در ایجاد امکانات جنبش چپ داخل فعالیت کند ونه اینکه  مدعی حزب و سازمان رهبری کننده باشد و در عمل "رقیب" فعالان داخل!

 

 ۳٫ گسست از لیبرال های چپ نما:تکلیف با محافلی که دل به گذشته ی خود خوش کرده اند و اکنون نماز سیاست را به امامت شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی اقامه می کنند مشخص است. آنها بریده اند و در زندگی لیبرالی خود حل شده اند. انها تن به بایدها و نبایدهای راست داده اند و اکنون به فکر جبران مافاتی هستند که بر باد داده اند. آنها چپهای لیبرال هستند. چپهایی که در مقابل سرمایه رام شده و آرمانها و روشهایشان چرخش شدید و غیر قابل انکاری به راست داشته است.

 

۴٫ گسست از چپ های ناسیونالیستِ  کردستان چون کومله و حکمتیست ها: تکلیف با چپهایی هم  که برای جامعه ی ایران نسخه می پیچند اما هرگز مرزهای نفوذشان جلوتر از  استانهای شمال غربی و غربی ایران نیامده است هم باید مشخص شود. چپ در این نواحی عملا مجبور به کرنش در مقابل ناسیونالیسم شده و به یک همزیستی مسالمت آمیز با قوم گرایان رسیده است. نیر
وهای نظامی ای که توسط بعضی گروه های چپ در این مناطق شکل گرفته است عملا متکی بر ناسیونالیم کرد بوده است. چپ در این مناطق در حال دور شدن از واقعیتهایی است که در جامعه ی ایران جاریست و به علاوه مجبور به عدول از اصول خود و پرداختن به مسائلی غیر مارکسیستی و غیر کمونیستی شده است.

 

۵٫ گسست از کار تبلیغاتی صرف:افرادی هم هستند  که به خاطر افکار و یا علقه های خود به کارهای اینترنتی ، خبری و … روی آورده اند که حوزه ی کاری و فعالیتهای این گروه بیشتر حال و هوای اطلاع رسانی و مسائل حقوق بشری دارد. این بدین معنی است که اگر کار تبلیغاتی و رسانه ای در چارچوب برنامه ای انقلابی و در جهت ترویج و تبلیغ مشی انقلابی و رفع نیازهای سازماندهی و ساماندهی جنبش چپ انقلابی و طبقه کارگر نباشد، خرده کاری ای قلمداد شده که بیشتر عاملین آن را ارضاء می کند تا پاسخی باشد به ضرورت ها و نیاز های مبارزه طبقاتی.

۶٫ نفی مبارزه چریکی:چیزی که مسلم است دوران مخفی کاری،  خانه های تیمی و  اسلحه کشی تمام شده و هیچ چیز ابلهانه تر از این نیست که چپ در حال حاضر همچنان بهای اشتباهات عملی نسل قبل از خود را بپردازد. انسانهای بزرگی بودند که تصمیماتی گرفتند و انجام دادند. این مربوط به آنها بود و بالاترین هزینه ها را هم برای تصمیماتشان پرداختند. آنها پیش قراولانی بودند که بدون آنکه منتظر سپاه خود باشند به قلب سپاه دشمن زدند، آن هم بنابر اهداف و تحلیل هایی که اکنون تئوری پردازان چپ، نقدهای اساسی به آن وارد می کنند. هزینه ها هر چقدر بزرگ، اگر آنان به درستی می دانستند که برای « چه چیزی » ، « چه کاری » می کنند در مقابل تصمیمات آنها حرفی برای گفتن وجود ندارد زیرا که این تصمیم آنها بوده است برای زندگی و سرنوشت شخصی خود اما اگر این یک « اعلام راه » برای چپ بوده است قاطعانه باید گفت که اشتباه بزرگی بوده است.

در عمل نیز نشان داده شد که تأثیر چندانی در شکل دهی به مبارزات توده ای نداشته و تأثیر یک تظاهرات چند هزار نفره به مراتب بیش از سال ها مبارزه چریکی جدا از توده ها بوده است.  علاوه  بر این نیرویِ روشنفکری و پیشروان طبقاتی طبقه کارگر را از توده ها جدا ساخته  و در خانه های تیمی مخفی و نیرویشان را زندانی می کند.

 

 

۸٫ تدوین جایگاه کارگران پیشرو در جنبش چپ: ….در شرایط کنونی نیز سرگرم کردن خود به فلان و بهمان محفل کارگری فقط در حکم مسکن ضعیفی است برای تسکین درد و نه درمان. تازه آن هم مشروط به آنکه در شناخت تضادها، اشتباهی صوت نگرفته باشد. چرا باید در بین فعالان چپ در داخل کشور از اقتصاد دانان و فعالان سیاسی گرفته تا دانشجویان، دست پائین را گارگران و فعالان کارگری داشته باشند. من در اینجا به هیچ عنوان قصد انکار وجود کارگرانی مسلط به تئوریهای مارکسیستی را در جامعه ی کارگری ایران ندارم اما مسئله اینجاست که آیا شکل فعلی حضور و فعالیت این قشر ، فرم صحیح و مناسبی است؟ چرا اینان همواره باید با نامهای مستعار به بیان افکار خود آن هم نه در جمعهای کارگری که در جمعهای روشنفکری بپردازند. … باید « تریبونهای موجود » در دست جنبش چپ در اختیار فعالان کارگری قرار گیرد. فعالان چپ باید با شناسایی فعالان کارگری و افراد مستعد ضمن ورود به یک دیالوگ به منظور درک صحیح تر از وضعیت واقعا موجود جامعه ی کارگری ایران، میل و اراده ی آنان را برای ورود به فضای سیاسی تقویت کنند.

 

۹٫ لزوم تشکیلات منسجم: آیا اصلا به راستی  فعالان چپ در این زمان چیز دیگری برای پنهان کردن دارند؟ آیا تئوری، آرمانها و روش کار چپ دیگر نیاز به پنهانکاری دارد؟ چپ هویت و ماهیت خود را از چه کسی یا چه چیزی پنهان می کند؟ کارگران یا حکومت؟ آنچه که مشخص است نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ایران به هر جریانی اشراف دارند و آنچه را که باید بدانند، می دانند پس آیا نتیجه ی پنهانکاری بیشتر شامل حال خود کاگران نمی شود؟ وقتی چپ دیگر چیزی برای پنهان کردن ندارد آیا نباید عقاید خود را فریاد بکشد تا حداقل به گوش کارگران و زحمتکشان برسد؟ آیا رعایت مسائل امنینی می تواند دلیلی عقلانی بریا پنهان کاری باشد؟ به نظر من نامهای مستعار و زیست سیاسی در فضای مجازی و مخفی کاریهای مرسوم در بین چپ به هیچ عنوان نمی تواند تامین کننده ی امنیت فعالان چپ و علی الخصوص فعالان کارگری باشد. تنها و تنها کسب قدرت از طریق کسب انسجام طبقاتی و مرجعیت اجتماعی، قادر به اعطای مصونیت نسبی به فعالان چپ و فعالان کارگری است. قدرت طبقه ی کارگر بدون آگاهی طبقاتی و ایجاد یک تشکیلات منسجم و فراگیر در طبقه ی کارگر به وجود نخواهد آمد. قرار نیست که همه چیز را در دید حاکمیت و نیروهای راست قرار بگیرد اما اگر قرار باشد به بهانه ی حفظ امنیت در بی عملی محض و پراکندگی فرو رویم چه بهتر آنکه تن به بایدها و نبایدهای مناسبات سرمایه داری دهیم و  تئوریها را فراموش کنیم. 

من همین مسئله را طور دیگری بیان می کنم: من معتقدم بدون وجود یک تشکیلات منسجم و فراگیر، کار مخفی غیر ممکن است.  آن کارهای مخفی ای تاثیر گذار است که در هماهنگی با یکدیگر در اقصا نقاط کشور به جلو رفته که نتایج خود را در تحرکات متشکا و هماهنگ اجتماعی به صورت غافلگیرانه نشان دهد.  در صورتیکه مخفی کاری بدون تشکیلات منسجم نهایتاً به معنی انزوا و انفعال نیرو می باشد.

 

۱۰٫ الوویت در فعالیت های عملی:

 

الف-کارگران صنایع بزرگ و کلیدی: علی رغم آنکه هر روزه در ایران با اعتراضات کارگری رو به رو هستیم نباید فراموش کنیم که این اعتراضان و اعتصاب کارگری کوچک بوده و اکثرا در کارخانه ها و کارگاه های بخش خصوصی به وقوع می پیوندد. اگر قرار است یک مبارزه ی طبقاتی در ایران شکل بگیرد باید کارگران صنایع نفت، خودرو سازی، فولاد، سیمان و معادن و …  هم وارد این مبارزه شوند. هدف اولیه کمونیستهای ایرانی باید ایجاد آگاهی در این بخش ار طبقه ی کارگر ایران باشد. حکومت ایران به سختی کارگران صنایع نفت و خودروسازی را کنترل می کند به طوری که در صنعت نفت حتی از تشکیل، تشکلی  دروغین ، حکومتی و  زرد  همچون شورای اسلامی کار نیز جلوگیری به عمل آمده است. نفت شاهرگ حیاتی حاکمیت ایران است و کوچکترین نابسامانی در صنعت نفت علی الخصوص در بخش استخراج بنیانهای حکومت ایران را به لرزه در خواهد آورد. خوشبختانه حکومت سعی کرده است که کارگران این صنعت را همیشه در یک رفاه نسبی نگاه دارد و درست به همین دلیل امکانات خوبی در اختیار این کارگران قرار گرفته که می تواند امر ارتباط گیری با آنان را تسهیل کند. به هر حال باید روی این صنایع متمرکز شد و با دقت به فعالیت پرداخت. ایجاد هر گونه محفل، هسته و یا تشکلی در این صنایع راه را برای مقاصد اصلی هموارتر خواهد کرد.

 

ب – دیگر جنبش های زحمتکش:  معلمان و پرستاران قشر دیگری هستند که به دلیل محرومیت های طولانی مدت و شرایط بد کاری در سالهای اخیر تحرکات بسیار مثبتی از خود نشان داده اند. اینان به دلیل داشتن آگاهی های سیاسی نسبی زمین مساعدی برای تکثیر افکار چپ هستند. پر رنگ ترین سختگیری ها حکومت در بحث گزینشهای استخدامی، در صدا و سیما و آموزش و پرورش اعمال می شود. هسته های گزینش در این دو بخش بسیار فعال بوده و کوچکترین رفتار ناهمسویی را با اخراج پاسخ می گویند. ترس رژیم از راهیابی عناصری با تفکرات ناهمخوان با حکومت در این مراکز به راحتی قابل درک است. آموزش و پرورش یکی از قوی ترین و کار آمد ترین ابزار رژیم برای بازتولید اندیشه های خود در جامعه است. تاثیر سیستم آموزش و پرورش در شکل گیری افکار  دانش آموزان زیر ۱۴ سال و حتی بالاتر از آن به قدری روشن است که نیازی به باز کردن آن نیست. به رغم تمام تلاش حکومت برای بهبود وضع معیشتی معلمان و پرستاران همچنان نارضایتی های بسیار شدیدی در بین این قشر وجود دارد. همگرایی نزدیکی بین منافع این قشر و کارگران وجو دارد. اعتصابات نه چندان جدی اما تاثیر گذار این قشر در دوران اخیر به راحتی قدرت این بخش از زحمتکشان جامعه را به رخ کشیده است. کار بر روی این قشر باید دومین هدف همزمان کمونیستهای ایران باشد.

باید دقت داشت که هر "مزد گیری" که دارای سرمایه نبوده و از فروش نیروی کار خود امرار معاش می کند، کارگر و پرولتاریا است.  منحصر کردن واژه ی پرولتاریا به کارگران صنایع حاصل از خط مشی اکونومیستی استالین بود که برای تفوق سرمایه داران دولتی بین اقشار کارگری تمایز می گذاشت و با ایجاد تفرقه بالاخره کار خود را کرد و حکومت شوراها را نابود ساخت و قدرت را به "دفتر سیاسی"(پولیت بیورو) حزب که در واقع تبدیل به حزب طبقه نوخاسته ی سرمایه داران دولتی گشته بود انتقال داد.  او اول شوراهای روستایی را به بهانه جنگ با کلخوزها(دهقانان مرفه) و حمایت از تعاونی ها نابود ساخت و طبقه کارگر را متحد خود در روستا جدا کرد.  سپس با ایجاد تمایزاتِ مصنوعی بین اقشار طبقه کارگر شوراهای کارگری را تضعیف کرده و در نهایت به حزب وابسته ساخت.  بنابر این معلمان و پرستاران و کارمندان، اگر چه به عنوان کارگران "یقه سفید" شناخته شده و تعداد معدودی از ایشان "اریستو کراسی کارگری" را تشکیل می دهند، اما قشری از طبقه کارگر محسوب شده و مبارزات ایشان نیز از جمله مبارزات طبقه کارگر است.

پ –جنبش دانشجویی: هدف همزمان بعدی دانشگاه است. چپها در دانشگاه های تهران در وضعیت بسیار خوبی قرار دارند. این وضعیت باید در سایر دانشگاه های کشور نیز به وجود آید. در تعدادی از استانها کشور مانند  مازندران، کردستان و … دانشجویان چپ فعال هستند.  در دیگر مناطق مانند استانهای اصفهان، مرکزی، لرستان، خوزستان و … نیز دانشجویان چپ باید فعال شوند.

 

ت – پیوند جنبش دانشجویی با کارگری: فعالان کارگران علاقه ی زیادی به نشریات دانشجویی چپ نشان می دهند. خواه این به دلیل علایق شخصی فعالان کارگری باشد، خواه به دلیل روانی و سادگی مطالب این نشریات و خواه به هر دلیل دیگری باید از این اقبال استفاده کرد. تجربه نشان داده است کوچکترین نشانه و سر و صدایی کافیست تا علاقه مندان این چنینی خود را به این نشریات برسانند. نشریات دانشجویی چپ باید به تشویق و ترغیب کارگران به کسب آگاهی و انجام فعالیتهای صنفی و سیاسی بپردازند. معمولا فعالان دانشجویی به راحتی با یکدیگر ارتباط بر قرار می کنند و اطلاعات و تجربیات خود را به یکدیگر انتقال می دهند. کافیست حتی قسمتی از فعالان دانشجویی چپ با فعالان کارگری ارتباط پیدا کنند تا کل جنبش چپ دانشجویی تحت تاثیر این ارتباط قرار گیرد. دانشجویان چپ همچنین وظیفه ی انتقال و پخش اخبار، اطلاعات، مقالات، نشریات و … در بین فعالان چپ و فعالان کارگری در سراسر جامعه را نیز بر عهده دارند زیرا که امکانات و تبهر کافی در این زمینه را در اختیار دارند. چپ د