٨ مارس و خلاصی فرهنگی

نوید مینایی
چرا ٨ مارس مهم است؟ چرا به خصوص امسال ٨ مارس مهم تر است؟ ٨ مارس روز چه کسی ست؟ در ٨ مارس چه باید کرد؟
برای پاسخ دادن به این سوالات می توان از در رابطه جنبش خلاصی فرهنگی با تغییر و تحولات اساسی آتی در ایران وارد شد.
جنبش خلاصی فرهنگی چیست؟ در اینجا نمی خواهم تعریف کامل و جامعی از این جنبش بدهم، ولی نکاتی که به نظرم به ٨ مارس مربوط می شود را ذکر می کنم.

 امروز در ایران جنبش عظیمی حول مطالبات مدرن فرهنگی در جریان است. این در ایران البته سابقه ایی طولانی دارد. همیشه مبلغین و مروجین فرهنگ و هنر غربی ارج  و قرب خاصی نزد عموم مردم داشته اند، گوگوش از هر آیت الله و مرجع تقلیدی محبوب تر است و مدرنیسم و فرهنگ غربی برای مردم ایران همیشه جذابیت خاصی داشته است. حکومت های ایران همواره حکومت های مذهبی بوده اند شاه که خود را کمربسته امام رضا می دانست و تکلیف جمهوری اسلامی هم روشن است. این یعنی مردم ایران سال هاست با  تبلیغات مذهبی بمباران  می شوند. ولی فرهنگ عقب مانده مذهبی را به درجات زیادی نپذیرفته اند. البته  تاثیرات این تبلیغات بر فرهنگ و روابط  انسانی غیر قابل انکار است ولی جنبش خلاصی فرهنگی جنبشی ست جوان که به خصوص توسط نسل بعد از انقلاب ۵٧ نمایندگی می شود. این چنبش قوانین ضد زن و ضد مدرنیسم را نپذیرفته است. به قوانین اسلامی گردن نگذاشته است و روابط مدرن و امروزی را می خواهد و به کم قانع نیست. موزیکش را تولید می کند و روابط انسانی و خصوصی اش دارد و  قوانین اسلامی  را مسخره می کند و کلا قبولش ندارد. این جنبش چهره ایی مردانه ندارد، حتی بدرجه ای بیشتر زنانه است ،به شدت  آزادی خواه و برابری طلب است. آکسیونی نیست و هر روزه در همه جا در جریان است و به واسطه همین کیفیات بسیار قدرتمند و قابل اتکاست.

همین قوانینی که جنبش خلاصی فرهنگی می خواهد از شرش خلاص شود قوانین مرد سالار و ضد زن و سرکوب گری های حکومت هستند و از جمله اهرم هایی هستند که باعث سیر قهقرایی فرهنگی جامعه  شده اند.
از نمونه های سرکوب گری های حکومت در این زمینه می توان به دو مثال مشخص روابط خصوصی و موزیک پرداخت. این دو نمونه خصلت نمای جدال موجود بین نسل جدید و حکومت اسلامی هستند. حکومت در عرصه موزیک بسیار متحجر برخورد می کرده است به طوری که برای مثال در تمام دهه ۶٠ استفاده از ساز ویلون در موسیقی سنتی که اتفاقا جایگاه ویژه ایی هم داشت ممنوع بود! تا همین چند سال پیش استفاده، و حتی آموزش گیتار الکتریک ممنوع بود. ولی این ممنوعیت ها  نتوانست جامعه را عقب براند و تمایل به استفاده از این نوع موزیک را از بین نبرد. محبوبیت موزیک لس آنجلسی در این سال هایی که موسیقی شدیدا توسط حکومت کنترل میشد نشان از قبول نکردن این محدودیت ها دارد.فشار جامعه و پیش روی آن بالاخره کار خود را کرد،هم ویلون و هم گیتار الکتریک و هم موزیک پاپ و جاز رسمی شدند و حکومتی که موزیک را حرام و مکروه می داند عقب نشینی کرد.این اتفاق به خودی خود صورت نگرفت نه نظر اسلام و آیت الله هایش نسیت به موزیک عوض شد و نه حکومت مهربان تر شد، بلکه این نشان از وجود یک جنبش عظیم اجتماعی دارد که هر طور شده مطالبات خود را به حکومت سفاک اسلامی تحمیل می کند.چند سالی هم هست شاهد ظهور مجدد دختران خواننده هستیم ، موزیک رپ هم دارد جوانه هایش را می زند و با خوانندگی دختران پسران هنرمند دارد خودش را به حکومت اسلام تحمیل می کند.
نمونه دیگر روابط بین دختر و پسر و حجاب و مسئله مشخص زن در جامعه است. سرکوب زنان در جامعه هیچ وقت امری صرفا زنانه نبوده است، بلکه مسئله ایی اجتماعی ست. سرکوب زن در قالب های مختلف دامن روابط انسانی که یک طرف آن را مرد ها تشکیل می دهند را هم می گیرد. اینجا اشاره ام به بخش مربوط به روابط انسانی ست و سرکوب کل جامعه به بهانه سرکوب زنان سرجای خودش باقی ست و باید مفصل به آن پرداخت.
یادمان هست که در سالهای ۶٠ و ٧٠ رابطه دختر و پسر و مسئله حجاب چه گونه بودند. رنگ لباس و بلندی و کوتاهی آن و مدل آن می توانست شما را به دردسر های باورنکردنی بیندازد، گرفتن دست پارتنرت در خیابان لذتی خطر ناک محسوب می شد و در ضمن مبارزه ایی بطئی به حساب می آمد. حکومت اسلامی در این سال ها نظرش درباره رابطه زن و مرد و حجاب عوض نشده است ولی روابط موجود در جامعه بسیار تغییر کرده اند به طوری که حتی نسل ٣٠ سال به بالا به روابط ٢۵ ساله ها و ٢۵ ساله ها به ٢٠ ساله با تعجب نگاه می کنند. البته در این میان آیت الله ولتر هایی هم عمل آمدند که می خواستند جنبش پروتستانتیزم اسلامی راه بیندازند و اسلام شکلاتی و خندان تولید کنند ولی این هیولای اسلام را با هیچ رنگی نمی توان به خورد جامعه تشنه فرهنگ مدرن داد و در نهایت آن ها هم بازارشان کساد شد و از گردونه خارج شدند.

این دو نمونه از شاهد های بسیار گویای وجود جنبشی برای خلاصی از شر فرهنگ عقب مانده و ضد انسان اسلامی هستند که حکومت تلاش می کند به زور سرنیزه به خورد جامعه بدهد، ولی این جنبش دراین سال ها قدم به قدم حکومت را عقب نشانده است. نکته مهمی که در مورد این جنبش باید توجه داشت سیر صعودی و اوج گیری آن ست . هر دو یا سه سال جوانان به آزادی های بیشتری دست پیدا می کنند و این در روابط جنسی ، موزیک مورد علاقه و وضعیت اجتماعی جوانان پیداست.
اهرم اصلی و قابل اتکای حکومت اسلامی برای تحمیل عقب ماندگی به جامعه، خصلت ضد زن اسلام است که حکومت استفاده از آن را به حداکثر رسانده است. ضدیت با زن در جمهوری اسلامی خود را در احکام اعدام و سنگسار گرفته تا سرکوب های خیابانی و اعمال محدودیت در ورودی دانشگاه ها و ورزشگاه ها خود را نشان می دهد. رفتار جمهوری اسلامی به عریان ترین شکلی نشان می دهد ضدیت با زن و سرکوب زنان اهرمی در دست او برای سرکوب کل جامعه است.
اهمیت ٨ مارس هم از همین جا ناشی می شود. ٨ مارس روز فریاد برابری طلبی زن و مرد است. روزی ست
که به این همه فشار و سرکوب باید پایان داد. ٨ مارس را باید روز گرفتن این اهرم فشار از دست جمهوری اسلامی تبدیل کنیم. امروزه شاید ٨ مارس را بتوان با روز جهانی کارگر مقایسه کرد. مشخصات مبارزه اجتماعی علیه حمهوری اسلامی و موقعیت جنبش آزادی زن در ایران اهمیت این روز را نشان می دهد. درست به همین دلیل که ضدیت با زن و سرکوب زنان که بیش از نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند ابزاری برای سرکوب کل جامعه است، ٨ مارس روز بسیار مهمی ست. ٨ مارس سمبل حل مسئله زن است روز فقط زنان نیست، روزی زنانه نیست. این روز روز همه فعالین اجتماعی و سیاسی است که خواهان جامعه ایی انسانی و برابر و امن هستند. به خصوص جنبش دانشجویی که این روز ها در اوج به سر می برد که گویا به مسئله زن توجهی ندارد و باید این روز را روز خود بداند. ٨ مارس می تواند در صورت فعالیت جنبش دانشحویی دستاورد های بسیار بیشتری از ١۶ آذر برای جامعه داشته باشد و این فعالیت و مشارکت هر چه بیشتر جنبش دانشجویی را می طلبد که متاسفانه هنوز نمود های آن را شاهد نیستیم.
ولی در این روز چه باید کرد؟ جمهوری اسلامی حمله های همه جانبه ایی به حقوق زنان و به واسطه آن به حقوق انسانی جامعه کرده است و توانسته است در عرصه هایی هم عقب نشینی هایی را به جامعه تحمیل کند. خواست برابری زن و مرد و توقف ستم بر زن مطالبات عمومی ایی هستند که همیشه از طرف ما ، قشر رادیکال جامعه مطالبه شده اند، ولی امروز باید نوک پیکان حمله را به سمت سمبل تحقیر زن و نقطه قوت حکومت نشان رفت. حجاب! حجاب نه تنها نشانه تحقیر زن است بلکه اهرم و بهانه ایی برای سرکوب جامعه  است . دیگر شعار های کلی به اندازه کافی جا افتاده است ، لغو آپارتاید جنسی که ما مطرح کردیم الآن ورد زبان هر مخالف و نیم چه مخالفی ست که حتی فقط به دنبال کسب وجه و آبرویی سیاسی ست.
برداشتن حجاب در جامعه امروزه دیگر به یکی از مشکلات حکومت تبدیل شده است. امام جمعه ها از شدت خشم از این مسئله دارند به خود می پیچند و خواهان مقابله حکومت اسلام با پدیده حجاب برگیران زنان هستند که روز به روز بیشتر توسط خود زنان انجام می شود و مدام علی و محمد و شمشیرهایشان را به یاد جامعه می آورند. یعنی این مشاهده که جامعه پتانسیل لازم برای برداشتن حجاب را دارد، مشاهده ایی واقعی است و خود حکومت هم به آن پی برده و به دنبال راه چاره می گردد. ولی اهمیت این مسئله برای ما بسیارزیاد است همان قدر که برای حکومت حجاب رکن وجودی اش است برای ما هم برداشتن حجاب می تواند یک گام پیش روی بسیار بزرگ و اساسی باشد. امروز باید از طرح شعار ها و مطالبات کلی فراتر رفت و با تشخیص توازن قوا، که اتفاقا خود حکومت دارد با آه و ناله به آن اشاره می کند، باید رفت سراغ حجاب. تحمیل برداشتن حجاب به حکومت توازن قوا را کلا به نفع جامعه  بر هم می زند.
٨ مارس را من می خواهم روز "انسان امروز" بنامم روز انسان تشنه برابری و آزادی، روز خلاصی از قید و بند های مدهبی و عقب مانده. و از همه فعالین اجتماعی به خصوص فعالین دانشجویی می خواهم فعالانه در این روز شرکت کنند و خود را برای یک نبرد اساسی با حکومت اسلامی آماده کنند.