به یاد جانباختگان کمونیست گردان شوان

در ٢٣ سال قبل در ١٧ و ١٨ مارس ١٩٨٨ در چنین روزهایی جمعی از پیشمرگان کومله در اطراف شهرحلبچه و در جریان جنگ ارتجاعی و ویرانگر ایران و عراق مورد حمله بمباران شیمیایی قرار گرفتند، بمباران شمیایی که رژیم جنایت پیشه بعث صدام برروی شهر حلبچه و اطراف انجام داد که منجر به آن فاجعه عظیم انسانی شده بیش از ۵٠٠٠نفر زن و مرد و کودک خردسال مظلومانه جان باختند. پیشمرگان کومله که براثربمباران شیمیایی مسموم شده بودند بعلت تصمیمات غلط ودیررس و انتظاراقدام نجات از طریق قایق و عبور از روی رودخانه سیروان که قایقها هم مورد حمله قرار گرفتند و آنجا هم رفقایی جان باختند ،  سه روز وقت طلایی را از دست دادند. عاقبت پس از سه روز نیروهای درنده جمهوری اسلامی که به کمک احزاب و دسته های ناسیونالیست کرد عراقی وارد منطقه حلبچه شده بودند به آنان حمله کردند و اکثر آنان در آن مصاف بشدت نابرابر، جان خود را از دست دادند و جمعی دیگر از این زنان و مردان کمونیست وفداکار به اسارت درآمدند که در جریان قتل عامهای تابستان سال ۶٧ در اسارتگاههای زندان سنندج به داراعدام سپرده شدند .  همبندان آنان که بعدها اززندان آزاد شدند تعریف میکردند که هنگامیکه این رزمندگان کمونیست با چشم بند و دست و پای زنجیر بسته راهی میدان اعدام بودند ؛ با سر دادن شعار زنده باد سوسیالیزم هم مرگ و هم جانیان را غرق حقارت کردند.
مرگ و جانباختن این دهها رزمنده کمونیست، جدا از اینکه زخم عمیقی  بر قلب خانوادهایشان بود، کارگران و مردم زحمتکش کردستان جمعی از پیشروان خود را از دست دادند .برای ما همرزمانشان، برادران و خواهران و همکلاسیهایشان چنین بود که تعداد زیادی از چهره های دوست داشتنی و خستگی ناپذیر راه آزادی و سوسیالیزم را از دست دادیم. تاثیرات و شوک این خسارت انسانی هنوز برطرف نشده است.
محبوبیت گردان شوان وکسب اعتماد در میان کارگران و مردم محروم به آسانی بدست نیامده بود. این رزمندگان کمونیست ، در میدان نبرد  با دشمن درنده و نیروهای آدمخوار جمهوری اسلامی ، که دهها بار در شهر سنندج و اطراف، درکمینگاهها و جاده ها به شکست کشانیده بودند، محبوب مردم شده بودند. مردم میدیدند چگونه مزدوران رژیم توسط واحدهای پیشمرگان کومه له(گردان شوان) از پای درمی آیند و در روز روشن در خیابانهای شهر سنندج مورد حمله قرار میگرفتند و افراد شرور و مزدور به محض اطلاع از حضور گردان شوان در منطقه ، شب را در خانه هایشان بسر نمیبردند.
اما خلاصه کردن و کسب آن همه محبوبیت رفقای گردان شوان فقط به عرصه توانایی برجسته نظامی همه مطلب را ادا نخواهد کرد. آن دهها زن و مرد رزمنده کمونیست ، قبل از پیوستن به تشکیلات مسلح و علنی ، فعالین و
رهبران عرصه های مبارزه توده ای و اجتماعی در شوراها و تشکلهای کارگری و دانش آموزی بودند که سالها و ماهها بعد از پیروزی قیام بهمن ۵٧ در شکلگیری جریان چپ و برابری طلب نقش داشتند و علیه سموم ناسیونالیستی در جامعه مبارزه کرده بودند  و در نقد جامعه سرمایه داری بعنوان عامل همه نابرابریهای اجتماعی فعالانه میکوشیدند.  جایگاه سیاسی و تعلق این رزمندگان کمونیست، درگرایش و جنبش چپ و سوسیالیستی در ایران و کردستان حک شده است، گرایشی که با خواستها و شعارها و حرکتهای علنی و اعتراضی ، جنبشی برای عدالت ، علیه فقر و استثمار و رهایی انسان میباشد .
تعلق تشکیلاتی این عزیزان هم بر همه روشن میباشد. آنها از اعضا و کادرهای حزب کمونیست ایران که در سازمان کردستان آن حزب (کومه له) سازماندهی شده بودند فعالیت میکردند . تلاش دارودسته های منشعب از کومه له برای چسباندن خود به آنها ، تلاشی ارتجاعی و بیشرمانه است. این دارو دسته ها رسالتشان را علیه آن تاریخ، چپ و سوسیالیسمی تعریف کرده اند، که این کمونیستها در دفاع از آن جان باختند. جریاناتی که مشغول تحریکات ارتجاعی ضد کمونیستی هستند، اجازه ندارند این تاریخ پر از افتخار مبارزه برای آزادی و برابری را مصادره کنند.اما از نظر مردم و کارگران پیشرو، این کمپینهای ارتجاعی، مایه نفرت مردم علیه آنها خواهد شد. چنانچه تا کنون بارها خود مردم در تلویزیون هایشان جواب در خور را به آنان داده اند.
جا دارد که به این واقعیت اشاره کنم که وقوع این فاجعه و از بین رفتن آن دهها انسان رزمنده قابل پیشگیری بود . علت از بین رفتن و جانباختن این رفقا نه فقط درتصمیمات غلط و دیررس روزهای ٢۶ و ٢٧ اسفند ١٣۶٧،  بلکه نادیده گرفتن و توجه نکردن به اطلاعاتی بود ، که حاکی از تمرکز نیروهای جنایتکار جمهوری اسلامی و اتحادیه میهنی کردستان و دیگر همکاران عراقی آنان خبر میداد.  کما اینکه، رفیق شوکی خیرآبادی فرمانده جسور و توانای گردان شوان خبر تمرکز نیروها در مرز را بوسیله بی سیم ارسال کرده بود. اما اقدام بجا و درخور و مطابق با آن وضعیت صورت نگرفت.  هنوز بعد از سپری شدن بیش از بیست سال از این تراژدی انسانی جا دارد این سوال را طرح کنم که: فرستادن واحد نظامی کومه له به روستای بیاره و به آن منطقه  جنگی و آلوده به مناسبات دیپلماتیک و نظامی مابین جمهوری اسلامی، اتحادیه میهنی و دولت بعث عراق، تابع چه ضرورتی بود ؟ اعزام نیروی نظامی ای که هیچ آشنایی با منطقه نداشتند ، از امکانات توده ای، ارتباطی و امکانات نظامی قابل توجه و قابل اتکا برخوردار نبود.  قبلا کار تشکیلاتی به معنی امکانسازی توده ای و اجتماعی که در طول ده ها سال فعالیت کومه له یکی از ارکان و ساختارهای ادامه کاری فعالیت نظامی و سیاسی ما بود، صورت نگرفته بود. از طرفی دیگر نیروهای مرتجع مذهبی و حزب دمکرات دارای نفوذ و تشکیلات بودند و متاسفانه همین فاکتور ابراز وجود، و رقابت  با حزب دمکرات، یکی از عاملهای اصلی آن تصمیمات غلط بود . و اغراق نخواهد بود اگر بگویم همین دیدگاه سنتی و ناسیونالیستی از کار نظامی علت از دست دادن تعدادی  پیشمرگ و کادر کومه له بود ، از جمله ارسال نیروی نظامی به اورامانات و سرنوشت گردان ٢٢ ارومیه که دهها تن از آنان توسط جمهوری اسلامی و حزب دمکرات ازبین رفتند. اگر پیشمرگان گردان شوان توسط بمباران شیمیایی عراق و آدمخواران جمهوری اسلامی جانباختند. اما دیدگاه و روشهای ناسیونالیستی که انسانها برایش وسیله و فقط نیروی نظامی میباشند ، درآن تراژدی غم انگیزهم تاثیرداشتند.
هنگامیکه خواستم این نوشته را تهیه کنم ، متاسفانه خبر از بین رفتن ۴ نفر در مرز ایران و عراق را شنیدم این انسانها مخالف جمهوری اسلامی بودند و توسط جنایتکاران اسلامی از بین رفتند و خانواده هایشان را عزادار کردند ، اماسران سازمان زحمتکشان مسئول غیرمستقیم این حوادث و ماجراجویها هستند. اطلاعیه و توجیهات این سازمان هم که در رقابت فرقه ای اخیرا نوشته شده، هنوز نمیتواند افکار عمومی و صفوف این جریان را از ماجراجویی نظامی، ناسیونالیستی و فرقه ای پاک کند.   فرستادن افراد بی تجربه و بی گناه به قتل گاههای جمهوری اسلامی اقدامی غیر انسانی میباشد . عمر ایلخانی زاده و اطرافیانش لایق این نیستند که کسی با آنها به قصد مبارزه همراه شود ،  اینها نماینده تفکر و سیاست ناسیونالیستی کرد هم نیستند . یک دارودسته و فرقه کوچک که مشغول چماقداری و فحاشی علیه کارگر و چپ و از این راه امرار معاش میکنند، میباشند.. باید اینها را بیشتر از این رسوا کرد.
طنز تاریخ!  در گرامیداشت رزمندگان کمونیست سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، اینروزها دار و دسته های انشعابی از کومه له، از طیف سازمان زحمتکشان با برگزاری میزگرد در ارتباط با تراژدی انسانی از دست دادن گردان شوان اظهار نظر میکنند. سران این “سازمانها” تاریخ سازمان کردستان حزب کمونیست ایران ـ کومه له به مصاف نادمان سیاسی طلبیده شد. اینها با اولین انشعاب بسرکردگی عبدالله مهتدی این تاریخ را در پیشگاه دو خرداد و ناسیونالیسم و باندهای جنایتکار اتحادیه میهنی، نفرین شده اعلام کردند. به افتخارات کمونیستی و دوره های سیاسی این سازمان بمثابه یک بخش از حزب کمونیست ایران پشت کردند. گردان شوان و رزمندگان کمونیستی که در این گردان جان باخته اند تمام عضو حزب کمونیست ایران بودند. سوسیالیسم و آرمانهای کمونیستی و برنامه حزب کمونیست ایران جزو آرمانها و آرزوهای شیرین آنها بود. زندگی و کاراکتر سیاسی و اجتماعی این رفقای جان باخته با تاریخ حزب کمونیست ایران و آرمانهای کمونیستی و برنامه این حزب شکل گرفته بود. این جانباختگان مبارزین کمونیستی بودند که به همین نام در خاطرات مردم ثبت شدند. ایده و سیاست و اهداف کنونی این “سازمانها” حزب کومه له و سازمان زحمتکشان، دشمنی و ضدیت با آرمانها و اهداف این عزیزان است. پرداختن به تاریخ سیاسی این عزیزان و فاکتور گرفتن از سابقه سیاسی و سازمانی شان، یک شارلاتانیسم سیاسی و یک عوامفریبی است، که اینها میخواهند از شهرت سیاسی و اجتماعی عزیزان جان باخته و آن تاریخ استفاده کنند. خوشبختانه و از بخت بد این سازمانها(حزب کومه له و سازمان زحمتکشان) تاریخ معاصر ایران و از جمله تاریخ حزب کمونیست ایران پر است از شاهدان زنده ای که از سازندگان و فعالین این تاریخ هستند.

یاد عزیز رزمندگان کمونیست گردان شوان با ادامه آرزوهای سوسیالیستی آنها گرامی باد.
١۴مارس ٢٠١٠