تقلای بیهوده (در حاشیه کمپین حمایتی عبدالله مهتدی از جنبش سبز )

عاقبت عبدالله مهتدی “دبیر کل سازمان زحمتکشان” طبق عادت همیشگی اش، بعد از ماهها سبک و سنگین کردن  و این پا و آن پا کردن طی نوشته “کردها و جنبش سبز”  حمایت خود و سازمان متبوعش را از “جنبش سبز” اعلام کرد. مهتدی که در مقایسه با جناحهای پخته تر بورژوا- ناسیونالیسم کرد که زودتر، هم در انتخابات شرکت کردند و هم از روز اول بی تردید در کنار جنبش سبز ایستادند، تاخیر داشت، و بازی سیاسی را باخته است، طبق معمول برای جبران مافات ظاهرا “زیرکانه” میخواهد بیش از این از قافله عقب نماند و حتی جلوتربزند. لذا او ومشاوران محدودنگرترش فکرهایشان را  رو هم ریخته به این نتیجه رسیده اند، حول بیانیه مهتدی کمپین همبستگی انترنتی  راه اندازی کنند. این کمپین بدون اینکه توانسته باشد، توجه یک حزب و یا گروه و نهاد سیاسی و مدنی مطرح و جدی ناسیونالیست کردستان را جلب کرده باشد، تاکنون توسط تعدادی از فعالین ناسیونالیست  کردستان امضا شده است. عدم استقبال از بیانیه مهتدی را صرفا با این اظهار نظر بعضی محافل سیاسی، که علت را بی اعتمادی به کاراکتر مذبذب سیاسی و اپورتونیسم مزمن مهتدی میدانند، نمیتوان توضیح داد. بلکه به علاوه و مهمتر از آن کاراکتر سازی دروغین برای جنبش سبز،  پلاتفرم و خط مشی التقاطی، سیال و معدل گیرانه او چنان زیر پایش خالی است که توجه هیچ جریان و محافل و شخصیت تاثیرگذار ناسیونالیست کرد را به خود جلب نکرده و نمیکند. به ویژه در شرایطی که آلترناتیو شفاف و منسجم بورژوازی کرد توسط جناحهای مطرحتر ناسیونالیسم نمایندگی میشود.  بگذارید محورهایی از پلاتفرم مهتدی را وارسی کنیم.

 

کاراکتر سازی دروغین برای جنبش سبز

 

اولین مشاهده از پلاتفرم مهتدی، یک تلاش عبث و بی مایه برای کاراکتر سازی دروغین برای جنبش جاری سبز در خدمت فرموله  کردن سیاست دست راستی حمایت از یک جنبش بورژوایی بی ربط به منافع  مردم و جامعه است.

 مهتدی بسیار حماسی با  حمایت از جنبش سبز جاری شروع میکند و بسیار زود با نسبت دادن مطالبات و خواسته هایی به جنبش سبزمیخواهد سیمای سیاسی دروغینی برای آن بتراشد.پلاتفرم و سیاست و رهبری حاکم و ناظر بر تحرک جاری تحت نام جنبش سبز برای همگان معرفه است. تا کنون سیمای سیاسی و ارکان رهبری و سیاست عملی این جنبش از چارچوب کشمکش جناحهای شناخته شده جمهوری اسلامی فراتر نرفته است. لذا “تغییر قانون اساسی ، تامین دمکراسی ( همین دمکراسی متعارف پارلمانی)، جدایی دین از دولت و سکولاریسم”، و از همه بیمورد تر تحقق “برابری زن و مرد حتی در عرصه حقوقی” تماما وصله ناجور بر پیکره کنونی جنبش سبز است. اینها عرصه ها و خواسته هایی هستند که رهبران کنونی و رهبران احتمالی بعدی این جنبش (امثال سروش و اطاق فکریهای جنبش سبز) ظرفیت پاگذاشتن به این عرصه ها و پرداختن به این مطالبات را ندارند. مهتدی خود نیز اینها را میداند و متوهم  و ساده لوح هم نیست. این سیما سازی دروغین سیاسی برای جنبش سبز و این تحریف واقعیات دقیقا هدفمند و در خدمت جاانداختن یک حرکت و سیاست ارتجاعی در کردستان توسط مهتدی اتخاذ شده است. مهتدی متوجه است که فضای سیاسی کردستان به نفع جنبش سبز نیست، در این ۹ ماهی که از عمر جنبش سبز طی شده، و علیرغم تلاش فشرده و هماهنگ چند ماهه اخیر احزاب ناسیونالیست در حمایت از جنبش سبز و مشخصا فراخوان هماهنگ این احزاب در مناسبت مرگ منتظری و روز ۲۲ بهمن ، مردم در کردستان به فراخوان این احزاب جوابی ندادند و از جنبش سبز حمایت نکردند . مهتدی و سازمان مربوطه حال که میخواهند در کردستان برای جنبش سبز حمایت جلب کنند، متوجه اند که در جامعه کردستان  با توجه به حضور قوی چپ و آزادیخواهی، انتظارات و توقعات بالا است. مطالبات مترقی جدی مطرحند، لذا زیر این فشار به مانند هر نیروی بورژوایی واپورتونیست تحریف وتحمیق مردم را پیشه کرده اند. میخواهند خواسته ها و مطالبات مترقی ای  را به جنبش سبز نسبت دهند و حتی اسم دوم جنبش “دمکراسی خواهی و سکولاریستی” را برایش اختراع کنند، تا بتوانند ماهیت مترقی و قابل حمایت را نزد مردم کردستان برای این جنبش دست و پا کنند. کاراکتر سازی دروغین برای جنبش سبز در خدمت سیات ارتجاعی کسب حمایت برای این جنبش در میان مردم است. این سیاست اپورتونیستی و ارتجاعی و این خود فریبی و عوامفریبی نازل به دلایل قابل  فهمی به نتیجه نمیرسد که در ادامه مطلب به آن بر میگردم.

 

بورژوا ناسیونالیسم کرد، جنبش سبزو سیاست التقاطی مهتدی  

 

مهتدی و سازمان مربوطه اش نه تنها اولین نیروی ناسیونالیست حمایت کننده جنبش سبز نیستند، بلکه پسقراول این موج هستند. چند سال است ناسیونالیستهای کرد  پرو رژیمی داخل کشور در “جبهه متحد کرد و در فراکسیون کردهای مجلس” شفاف و منسجم خواستار حمایت  جنبش ملی کرد (بخوان جنبش بورژوازی کرد) و همه سازمانهای ناسیونالیست آن از  جنبش اصلاحات دوره خاتمی و اکنون از جنبش سبز هستند. در دوره اخیر پژاک و حزب دمکرات کردستان  به رهبری خالد عزیزی به تلاش ناسیونالیستهای داخل کشور پیوستند، هم در انتخابات شرکت کردند و در ادامه بی اما و اگر از جنبش سبز حمایت کردند. در این میان خالد عزیزی و حزبش بر خلاف التقاط گویی امثال مهتدی، یک پلاتفرم بورژوایی شفاف و منسجم با الزمات پیوستن به جنبش بورژوایی سبز را برافراشته اند. بورژوازی کرد میخواهد قدرت اقتصادی و سیاسی آن در ایران و در اداره امور کردستان به رسمیت شناخته شود. احزاب بورژوازی کرد این هدف را در قالبهای مختلف از جمله “خودمختاری” و اخیرا”فدرالیسم” فرموله کرده اند. بر این اساس همیشه استعداد نزدیکی و هم کاسه شدن و سازش و توافق با بورژوازی سراسری را داشته اند. آنچه تاکنون مانع این هدف آنها بوده، این واقعیت است که بورژوازی سراسری و دولت آن و مشخصا در این سی ساله دولت جمهوری اسلامی این موقعیت را برای بورژوازی کرد به رسمیت نشناخته است. اکنون که فکر میکنند احتمالا جنبش سبز در فردای قدرت گیری سهم آنها را در اقتصاد و سیاست به رسمیت بشناسد، با پلاتفرم منسجمی که شانس قبول آن از جانب سران جنبش سبز بیشتر است، قدم جلو گذاشته اند. اجزای این پلاتفرم حزب دمکرات کردستان از زبان دبیرکلش خالد عزیزی به این شکل فرموله کرده است که : – خواست سرنگونی جمهوری اسلامی را ندارند.  – با جمهوری اسلامی سبز مدارا میکنند. -در چارچوب قانون اساسی حاضر به دیالوگ هستند. -بند ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی را میتوانند مبنای دیالوگ قرار دهند. – فعالیت مسلحانه را کنار گذاشته و آماده مذاکره هستند.

بر خلاف سیاست ناسیونالیست نابالغی چون مهتدی، این پلاتفرم به روشنی حرف دل طبقه بورژوای کرد و ناسیونالیستهای داخل و خارج کشور کرد را تامین میکند و بدون لفاظیهای “سکولاریستی و داعیه تغییر قانون اساسی و …. امثال مهتدی” راه عملی و ممکن قبول آن از جانب جنبش سبز را نشان میدهد . اینکه این پلاتفرم منسجم بورژوا ناسیونالیسم کرد، چه اندازه ضد کارگری و ضد انتظارات و آرزوهای انسانی اکثریت جامعه کردستان است و چه  اندازه شانس تحقق دارد، اینجا مورد بحث نیست و در فرصت دیگری مجزا به آن میپردازم. آنچه میخواهم اینجا نتیجه بگیرم اینست اگر قرار باشد جنبش سبز وسران آن با ناسیونالیسم کرد بسازند، واضح است حزب دمکرات کردستان و همه نیروهای صاحب پلاتفرم مشابه آنها را به بازی میگیرند و توجهی به “سکولاریسم خواهی دروغین” مهتدی نخواهند داشت.

 

سیاست التقاطی و معدل گیرانه بی نتیجه است

 

پلاتفرم و کمپین مهتدی التقاطی است و از چند مشکل اساسی رنج میبرد. الف-  آنجا که میخواهد خواسته های “تغییر قانون اساسی و سکولاریستی و برابری حقوقی زن و مرد” را به جنبش سبز بچسباند، ناموفق است. صرفنظر از هر هدف ریاکارانه، دروغین و کاذبی که در این حرکت ظاهرا “ترقیخواهانه” مهتدی موجود باشد، جنبش سبز چنین خواسته هایی را بر نمی تابد.

ب- پلاتفرم مهتدی با خواسته ها و اهداف بورژوازی کرد هم همخوانی کامل ندارد . داعیه های ” سکولاریستی و تغییرقانون اساسی و …” واضح است در تناسب قوای کنونی و در ارتباط با حمایت از جنبش سبز مورد توجه بورژوازی کرد و احزاب اصلی و شناخته شده  ناسیونالیست از جمله شاخه های مختلف حزب دمکرات و ناسیونالیستهای داخل کشور نیست.

به این دلایل سیاست و کمپین مهتدی نه مایه دلگرمی جنبش سبز است و نه مایه دلخوشی  جنبش ناسیونالیسم کرد. به قول معروف “سر او بی کلاه مانده” است.مثل اینکه مهتدی متوجه این التقاط گویی در پلاتفرمش هست، به همین دلیل در سراسر متن طولانی نوشته “کردها و جنبش سبز” با معدل گیری از نظرات جریانات مختلف، با اسم بردنهای سبک، بیمورد و بی ربط و امتیاز دادنهای دور از حقیقت به این و آن جریان و شخصیت سیاسی از جمله شیخ عزالدین حسینی و عبدالرحمن قاسملو در صدد به دست آوردن دل هواداران آنها و جلب توجه آنها برای طرح التقاطی و بی نتیجه اش است.

 

خلاصه کنم: اولا، تلاشهای مهتدی و سازمانش برای سیما سازی سیاسی دروغین از جنبش سبز و “سکولار و مترقی” جلوه دادن آن و موجه جلوه دادن حمایت از آن، قربانی کردن سکولاریسم و ترقیخواهی و خاک پاشیدن در چشم مردم است. چنین کمپینهای کاذب را مردم هوشیار و صف آزادیخواه و برابری طلب در کردستان خنثی خواهند کرد. دوما پلاتفرم التقاطی مهتدی نه در جنبش سبز و نه در جنبش ناسیونالیسم کرد جدی گرفته نخواهد شد. هیچ کمپین انترنتی در دنیای مجازی  بی نتیجگی تلاش کنونی وی را جبران نمیکند. سوما ، پروژه دیرهنگام مهتدی برای حمایت از جنبش سبز و به طور کلی پروژه کل ناسیونالیسم کرد، اکنون با این بدبیاری روبرو است که جنبش سبز با عقب نشینی و سردرگمی و بلاتکلیفی روبرو است، در نتیجه مهتدی و همه امیدبستگان به جنبش سبز نیز با سردرگمی و بلاتکلیفی و ناکامی روبرو خواهند شد. لذا امیدواریهای  کنونی مهتدی به جنبش سبز همانند امید بستن های واهی دوره قبل او به سیاستهای جنگی آمریکا و جورج بوش تقلایی بیهوده بیش نیست.

***