گفتگو با سلام زیجی در رابطه با کشته شدن افراد سازمان زحمتکشان به دست جمهوری اسلامی و تاکتیک مبارزه مسلحانه

مصاحبه کننده: اسماعیل ویسی

سایت اکتبر:  طبق اخبار رسیده اخیرا چند نفر از اعضای احزاب و جریانات مسلح “سازمان زحمتکشان کردستان و حزب دموکرات کردستان ”  به  کمین نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی در کردستان افتاده و جان باخته اند. این حرکت  و تاکتیک در میان جریانات ، احزاب و محافل سیاسی در کردستان بحثهائی را  در موافقت  و مخالفت  این تاکتیک  ” مبارزه مسلحانه ” دامن زده است. بنظر میرسد رژیم این اقدامات را بار دیگر بهانه تشدید فشار و جو ارعاب کرده است.   شما این وقایع و مباحث حول آنراچگونه بررسی میکنید؟

 

سلام زیجی: جمهوری اسلامی سی سال است هر روز ترور و جنایت میافریند. در بیش از نود درصد این سرکوبگریها نیازی به توجیهات مسلح شدن این وآن نداشته است. نفس وجود زن، کارگر، جوان، شادی، پوشش و تفریح و…. همه عامل “توجیه” سرکوبند برای رژیمی که موجودیت خود را متناقض با نفس انسانیت و مدنیت و آزادی جامعه میبیند. این رژیم  به  عوامفریبی و دروغ های از این دست متوسل میشود تا جنایات و آدمکشی خود را توجیه کند. تا سازمان عریض و طویل ترور و کشتار نیروهای مسلح خود را موجه جلوه دهد و  مجوزی برای سرکوب وامنیتی تر کردن فضای جامعه توسط دستگاه سرکوب و اوباش حزب الهی خود صادر کند. کسی که به این ادعای رژیم مهر تائید بگذارد اگر نا آگاه نباشد قطعأ در بقا رژیم خود را ذینفع میداند.

ادعاهای اخیر رژیم مبنی بر “پیروزی نظامی” خود بر ” اپوزیسیون” مسلح و در بوق و کرنا کردن آن دقیقا در راستای مرعوب کردن جامعه و در خدمت سرکوب مبارزات کارگران و آزادیخواهان بکار گرفته میشود.از نمایش مسخره آدمربائی عبدالمالک ریگی، که با همکاری امریکا و کشورهای دیگر از جمله پاکستان صورت گرفت، تا پروپا گاند وسیع در مورد کشتن چهار نفر از افراد سازمان زحمتکشان( شاخه عمر ایلخانی زاده) که به اسم کومله فعالیت میکنند، و همچنین ادعا دستگیری سه نفر “بمب گذار” دیگر از “کومه له” در تهران و چند نفر دیگر از حزب دمکرات کردستان ایران در منطقه سردشت و پیرانشهر و دیگر اقدامات و ادعاهای مشابه از جمله این تبلیغات  مرعوب کننده بود  و از این طریق قدرت خود را به رخ جامعه کشید. البته دستگیری افراد “کومله” در تهران و یا افرادی از حزب دمکرات از جانب خود این سازمانها تکذیب شده است.  برای ما این حربه ها و جنایت و تروریسم جمهوری اسلامی تازگی ندارد و هر روز با آن درگیر هستیم، محکوم کرده ایم و بر علیه آن با قاطعیت ایستاده ایم و پایان این جنایت  تنها با سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی ممکن خواهد شد!.ما اقدامات اخیر رژیم  از جمله ترور و کشتن چهار نفر از افراد سازمان زحمتکشان ، که خود آن گروه کشتن آنها را تائید کرده است، قویا محکوم میکنیم.درجه اختلاف و دوری و نزدیکی سیاسی با نیروهایی که کم و بیش در اپوزیسیون رژیم قرار دارند نباید به هیچ وجه در حمله به اپوزیسیون دخالت داد ودرمقابل آن سکوت  کرد. سیاست سکوت یا توجیهات موذیانه بدلیل اختلاف فیمابین سیاسی به رژیم و تداوم جنایت او کمک خواهد کرد. بنظر من تحت هیچ شرایطی نباید تعرض جمهوری اسلامی را به اپوزیسیون و پروژه های تروریستی او را بی پاسخ گذاشت. این حداقل پرنسیب و سیاست اصولی است که باید انتظار داشت، البته خود این جریانات در موارد مشابه تعرض رژیم به اپوزیسیون سکوت کرده اند. این جریانات از جمله جریانات  ناسیونالیست کرد فرسنگها از آن پرنسیب و انتظار فاصله دارند.

 

سایت اکتبر: این توضیحات شما درست است. اما به طور مشخص سئوالی که مطرح است این است که  بی مسئولیتی رهبری سازمان زحمتکشان را در قبال افراد مسلحش مطرح میکند. نظر شما چیست؟

 

سلام زیجی: همانطور که گفتم  از نظر ما جمهوری اسلامی  به عنوان مقصر اصلی و بانی تروریسم و جنایت از جمله در تعرض به نیروهای این جریانات  محکوم و مقصر است.تنها  با بیان این حقیقت است که میتوان در قدم بعد سیاست و تاکتیک  هایی را که  افسارگسیخته گی رژیم را دامن میزند به نقد کشید. از جمله در برخورد به سیاستهای غیر عقلانی و غیر مسئولانه جریاناتی چون سازمان زحمتکشان که بی محابا و در نهایت ناتوانی و بی مسئولیتی در قبال افراد  دست به چنین “فعالیتهای مالی” می زنند و هر دوره تعدادی ازافراد بیگناه صفوف خود را برای تامین رویاهای متحقق نشده روسای سازمانی  روانه  تورهای مرگ جمهوری اسلامی  میکنند.بگذارید همینجا تأکید کنم که دست بردن به اسلحه در مقابل رژیم در کردستان مشروع است، اما با کدام هدف و سیاست؟ چنین عرصه ای را بسیار هدفمند و سنجیده و در ارتباط منطقی با پیشبرد مبارزه حق طلبانه مردم در کردستان باید سازمان داده شود.  این همان بعد مسئله است که جریان ماجراجو و غیر مسئولی چون سازمان زحمتکشان تحت مسئولیت ایلخانی زاده و دیگرن از آن بی بهره است. باید مجددا تاکید کنم به هر شکل و هر نوع  و در هر دوره ای استفاده از اسلحه  نه مجاز  است و نه مفید به حال مردم. کسی که میرود در مرکز شهر به اسم کردایتی یا اسلامی بمب میگذارد همان اندازه مضر به حال جامعه است که به اسم پیشمرگه و آنهم در نهایت ناتوانی و بی لیاقتی، امروز برود جایی گویا “ستونی را منهدم کنید”! یا آخوندی را ترور کنید یا با ماجرا جوئی کودکانه کسانی را به  کشتارگاههای رژیم روانه کنید. این روشهای “مبارزاتی” ویژه دسته جاتی هستند که رشد خود را در گرو به آتش کشیدن جامعه میبینند و از این جنبه با “سیاستهای نظامی” خود رژیم بسیار تشابه دارند. در این مورد مشخص حتی به لحاظ تاکتیک نظامی صرف هم هر انسان آشنا به جغرافیای کردستان و تجربه فعالیت مسلحانه علنی میداند که اعزام یک واحد کوچک نظامی آنهم به مناطق غیر مرزی و عمقی تر و در فصل زمستان با محدودیتهای که برای مانور هر واحد ایجاد میشود و درشرایط میلیتاریزه بودن کامل کردستان و امکان ارتباطات سریع و هر لحظه جاسوسان جمهوری اسلامی با نیروهای سرکوبگر، و فراتر از آن نداشتن پوشش و حمایت توده ای، اقدامی است که فقط با ماجراجویی و بی مسئولیتی عمیق طراحان آن قابل توضیح نیست. به نظرم در یک سازمان سیاسی با پرنسیب و نرمال سازماندهندگان چنین فعالیتی باید پاسخگو و جوابگو باشند و مجازات شوند. این کار را از جریان ناسالم و غیر مسئول سازمان زحمتکشان ایلخانی زاده بعید میدانم. اینجا یادآوری کنم این اقدام ماجراجویانه و نا مسئولانه  کاملا در انطباق با آن افق و سیاستی است که عمر ایلخانی زاده و همراهانش همیشه کل فلسفه وجودیشان را با فعالیت مسلحانه تعریف کرده و میکنند و یک شعار اصلیشان در این آخرین انشعابشان از بقیه این بود که همانند “پژاک” در کوههای “قندیل” مستقر میشوند و فعالیت مسلحانه کنند. تفاوت در اینست که پژاک امکان استقرار در آنجا را داشت و اینها این امکان را هم ندارند. در هر حال این نوع از فعالیت نظامی که ویژه همه احزاب ناسیونالیست است نه تنها مانعی است در سر راه مبارزه انقلابی آزادیخواهان که حتی مانعی است بر سر راه توده ای شدن شکل مبارزه مسلحانه بر علیه جمهوری اسلامی. از نظر سازمانی نیز این نوع “نظامیگری”خاصیتش این است که همزمان هم تعین تکلیف میکنند وهم امتیاز میگیرند و مضاف بر این چند صباحی هم “روحیه” را بالا نگاه خواهند داشت.من  نمیفهمم این چه روحیه ای است که هر بار با شکست و نابودی تامین میگردد؟

 

سایت اکتبر: این رویداد بار دیگر به موضوع موافقت و مخالفت با مبارزه مسلحانه در کردستان دامن زده است. نظر شما چیست؟

 

سلام زیجی : اینکه این وقایع  به نظریات  موافق و مخالف در عرصه “مبارزه مسلحانه” دامن زده است چیز تازه ای نیست. بحثی است متاثر از فضای سیاسی امروز ایران. جدلی است  در بین نیروهای یک جنبش واحد در کردستان که من دیدگاه هردو را قبلا بطور مفصل نقد و رد کرده ام(خونندگان را به لینک این بحث  در پائین رجوع میدهم). بخش “داخل کشوری” این جنبش اساسا در چهارچوب منافع رژیم و با اتکا وامید بستن به قانون اساسی ارتجاعی و جنبش سبز و…..که یک دوره ای نیز “پیشمرگ مسلمان” بودند، امروز”تاکتیک مبارزه مسلحانه”را رد میکنند!. شکست و بن بست احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد دراین عرصه نیز به تقویت گرایش رد “مبارزه مسلحانه” کمک کرده است. شاخه “میلیتانت” و سنتی همان جنبش که در قالب احزاب قومی کرد مسلح و مستقر در عراق تجلی و سازمان یافته است، از آنجا که عرصه نظامی برایش سنتا نقش محوری واستراتژیک داشته است و آنرا برای گرفتن امتیاز و شراکت در قدرت دولتی  مورد استفاده قرار داده اند اخیرا بنا به تحولات سیاسی درون جناحهای رژیم و کاهش حمایت دولت ثالث از آنها این عرصه را فعلا از نقش محوری به یک “تاکتیک” ایستا کاهش داده اند. امید و استراتژی سیاسی آنها در این دوره به سوی جمهوری اسلامی و در جنبش سبز تمرکز یافته است. روی آوری به “مبارزات سراسری”، مبارزه مدنی”” حمایت از جنبش سبز”،”پیام به مناسبت مرگ منتظری”، همراهی با سلطنت طلبان و همکاری با سازمانهای همواره نوکر رژیم از نوع اکثریت و توده، دادن فرخوانهای مشترک پی درپی به مردم کردستان در این راستا که هیچگاه پاسخ نگرفت و بلاخره درخواست مذاکره بارژیم و غیره از جمله سیاست امروز و استراتژی اصلی احزاب بورژوازی کرد در رابطه با حکومت اسلامی یا شاخه سبز آن  میباشد. فعلا در این قطار سوار شده اند و  به نفع آن عرصه نظامی خود رامعلق کرده اند و این عرصه ظاهرا “تاکتیک” محوری امروز آنها تلقی نمیشود. اما از آنجا که هنوز به رژیم اعتماد کافی ندارند ، یا دقیقتر بگویم رژیم حاضر به دادن امتیاز به آنها نیست، وفعلأ از سهیم شدن خود در قدرت سیاسی و اقتصادی و دولتی مطمئن نیستند و آنرا دور از در دسترس میبینند، حاضر نیستند رسما و عملا به همکاران کرد خود در جنبش سبز و جمهوری اسلامی ملحق شوند. به جای پیوستن عریان و یکجانبه دیروزشان به ارابه جنگی امریکا  امروز همزمان در تلاشند تا حداقل در صف بخشی از بورژوازی و جناح سبز موسوی و کروبی و “جنبش سبز مدنی” پذیرفته شوند. تا انتهای آن مسیر در حفظ  ظرفیت و پتانسیل نظامی اردوگاه نشینی و بی خاصیت خود  دست نمیکشند. در هر حال من هم تاکتیک و مبارزه مسلحانه موجود سنت ناسیونالیستی پیشمرگانه را قبول ندارم و رد میکنم و مفید به حال جامعه و مبارزه نمیدانم و هم  تلاش مخالفین پروپاقرص رژیم و روشنفکران “دمکراسی خواه و مدنی” شده امروزی را که بر علیه مسلح شدن مردم و مبارزه مسلحانه صف کشیده اند و قلمفرسائی میکنند به عنوان پروژه ای که در خدمت جمهوری اسلامی است میبینم. از نظرفنی و نظامی  نیز حرکتهای مسلحانه این احزاب به طور کلی و مواردی که اخیرا متحمل ضرباتی شده اند نه تنها  به عنوان”تاکتیک” نادرست و اشتباه آمیز میدانم بلکه کل استراتژی سیاسی که تاکتیک و استراتژی نظامی آنها از آن مایه میگیرد را مضر به حال جامعه کردستان میدانم.  سیاست نظامی  سنت ناسیونالیستی پیشمرگانه این جریانات را در بن بست آشکار میبینم. ضربات پی در پی که این جریانات متحمل میشوند تنها با اشتباه در” تاکتیک نظامی” دوره ای نمیشود توضیح داد بلکه خود این  ریشه در بن بست و ناتوانی کلیت شکل و سنت موجود  فعالیت “میلیتانت” ناسیونالیستی و سیاست ناظر برعرصه مبارزه مسلحانه در شرایط مشخص سیاسی کنونی  کردستان و  بی ربطی و تناقض این سنت  با روند مبارزات  شهری و آزادیخواهان و اجتماعی  دارد.

 

سایت اکتبر:  وجود نیروی مسلح و فعالیت مسلحانه در کردستان در گسترش بخشیدن به جو و فضای اعتراضی  چه تاثیراتی میتواند داشته باشد ،  گارد آزادی در این تصویر کجا قرار میگیرد؟  رابطه نیروی مسلح و جنبش های سیاسی به چه شکلی ارزیابی میکنید؟

 

سلام زیجی:  نه هر نیروی مسلحی به نفع  است ونه جامعه امروز کردستان  مجبور است که در این زمینه  همچنان متاثر از سنت و فرهنگ دوره سمکو و شیخ محمود و قاضی محمد باشد. دوره حماسی و یکه تازی سنت رایج پیشمرگانه بسر رسیده است و امروز مردم با دید نجات دهنده و “رهائی بخش” به آن نگاه نمیکنند. در دو دهه اخیر بسیار روشنتر سیاست ناظر بر عرصه نظامی و اهداف و افق ناظر بر آن قابل تعریف و تشخیص است. جز عوامفریبان همه میدانند که کار نظامی و جایگاه ان  نیز همانند تمامی عرصه های دیگر مبارزه سیاسی و اجتماعی  بشدد مهر و رنگ طبقاتی بر خود دارد و منافع متفاوت و متضاد اجتماعی را نمایندگی میکند. مثبت یا منفی دیدن نیروی مسلح بستگی به این دارد که این نیروی مسلح و آن فعالیت مسلحانه متعلق به چه جنبشی و برای چه هدفی به وجود آمده است و چرا فعالیت نظامی میکند. نیروهای مسلح کنونی احزاب کرد در منطقه  متعلق به یک جنبش ملی- بورژوائی  واحدند که در سازمانهای متفاوت ناسیونالیستی قرار گرفته اند.  نماینده گی  کردن اعتراض جنبش بورژوازی و روشنفکران فرهنگی و ناراضی کرد در رابطه با حکومت مرکزی و گرفتن سهم طبقه خود در زمینه چپاول ثروت، ، شریک شدن در قدرت دولتی و اعمال حاکمیت بر جامعه نهایت استراتژی این جنبش و نیروها میباشد. این تمام هویت، تاریخ و اهداف و زندگی آنها بوده و هست.  بخش اعظم آنها هیچ درجه ای از خواست سرنگونی رژیم را هیچگاه نمایندگی نکرده اند. هیچگاه  برای بدست آوردن جامعه آزاد و رفا اجتماعی و آزادیهای سیاسی و حق کارگر و آزادی زن و غیره  مبارزه نکرده و نمیکنند و نخواهند کرد.هر گاه چنین ادعاهای را نیز کرده اند برای فریب، برای گردآوری نیرو و مربوط به دوره ای است که دستشان به هیچ بخشی از قدرت بند نبوده است. تاریخ و اسناد مستند و واقعیت های امروز تمام این حقایق را به اثبات رسانده است. حضور و وجود انسانهای آزاده و درد مند که اکثرا دارای انگیزه های پاک و آزادیخواهانه ای میباشند در صف این جنبش و احزاب سایه بر روی حقایق مورد اشاره  نمیتواند بیاندازد، همانطور که انگیزه و سخن و درد و رنج و اهداف انسانی فردی هیچ یک  از دنباله روان موسوی و احمدی نژاد و هیتلر و صدام نیز نه تنها به جائی نرسید که بر عکس به پارو زنان کشتی ثروت و قدرت و جنایت نظام سرمایه داری و روسا آن تبدیل شدند.

  هرنوع نام حماسی و احساسی و قهرمانانه ای بر نیروی مسلحی که  برای چنین اهداف و سیاستهایی وچنین جنبش گرد آمده بگذاریم،  نباید کسی را فریب دهد که چنین نیروئی کاری جز  خدمت در به بقدرت رساندن طبقه زورگو و مفتخور و انگل سرمایه دار “محلی” و “خودی”  که از جانب احزاب موجود ناسیونالیست نمایندگی میشوند نکرده و نخوا‌هد کرد. نیروی مسلحی که حول این اهداف و احزاب شکل بگیرد نه امروز و نه هیچگاه قادر نخواهد بود به امر مبارزات آزادیخواهانه جامعه کمک مثبتی بکند. فعالیت هایش به کشمکش و روند انقلابی در جامعه بی ربط است.مانعی است بر سر راه  مبازرات کارگری و آزادیخواهانه موجود. این سنت هر گاه امکان یابد و میدان عمل و مانور داشته باشد  مقدم بر هر نوع مبارزه ای است. چون حافظ قدرت آنها و طبقه شان است. ماورا طبقات ، قهرمان و نجات دهنده است چون نیروئی “غیر سیاسی” ای است که از فریب و کلاه برداری احزابشان مبنی بر اینکه همه “کرد” هستیم، اینکه روز روز زن و کارگر و کمونیست و طبقات نیست به شیوه مسلحانه حمایت میکند و قلدری نظامی اعمال میکند. در فردای دستیابی این احزاب و جنبش بورژوازی به قدرت، آن نیرو و سنت دقیقا جانشین همان ارگانهای ماورا جامعه و “حافظ منافع ملی” سرکوبگران خود رژیم خواهند شد و به ابزار حامی سرمایه و زورگویان و به نیروی سرکوب آزادی و کارگر و زن و مخالفین سیاسی تبدیل خواهند شد. همانطوریکه در کردستان ایران تجربه شد و در کردستان عراق هم اکنون شاهدش هستیم. اما اگر ما  سازمان ونیروی مسلح و میلیس  توده ای داشته باشیم که اهداف آن، دامنه اختیار آن و عملکردش درتقابل با سنت موجود ناسیونالیستی قرار بگیرد و اگر نیروی باشد برای دفاع از امنیت وآزادیهای سیاسی  جامعه و در دفاع مستقیم از طبقه کارگر و محرومان در مقابل سرمایه داران و گانگسترهای اسلامی و قومی آنگاه ما میتوانیم از نقش چنین نیروئی و ابراز وجود مسلحانه آن و رابطه اش با مبارزه کارگران ودیگر اقشار آزادیخواه صحبت کنیم و پاسخ ما به سوال شما مثبت خواهد بود. امروز و از راه نیروهای مسلح موجود احزاب کرد قطعا نمیتوان به این مبارزات کمکی کرد. نه تنها این که در مقابله مسلحانه با رژیم هم بشدت ناتوان و  ورشکسته است و هر بار که تلفات میدهند و شکست میخورند  آوار این شکستها و تلفاتها  بر سر جامعه و آزادیخواهان فرو ریخته شده است. ما این “معایب” و “کمک به گسترش دامنه مبارزه” را بشدد مخرب میدانیم و مردم کردستان به هر درجه ای که با این شکل سنتی فاصله بگیرند به همان نسبت به اتکا به قدرت خود و ایجاد سازمانهای مبارزاتی خود از جمله به ایجاد سازمان توده ای مسلحانه متکی به خود نزدیکتر خواهند شد. بی تردید باید در کنار عرصه های متعدد مبارزه، عرصه مسلحانه نیز داشت. در مبارزه با رژیم و در پروسه روند سرنگونی آن طبقه کارگر و آزادیخواهان باید سازمان مسلح خود را داشته باشند.در کردستان در این نباید تردید داشت. اما یکی ازپیش شرطهای  آن گذر از سنت موجود ناتوان و بی ربط به منافع توده زحمتکش و بورژوا- ناسیونالیستی “پیشمرگ” است.

 

جمهوری اسلامی نظامیگری  و مسئله اسلحه و علل دست بردن احزاب و مردم به اسلحه را به جامعه کردستان تحمیل و کل فضا جامعه را نظامی و امنیتی کرده است. برای مقابله با آن و همچنین برای مقابله با نیروهای که قصد زورگوئی به کارگران و جامعه را دارند و برای دفاع از مدنیت و امنیت جامعه، ما کارگران و کمونیستها نیز باید سازمان مسلح  توده ای خود را در کردستان داشته باشیم که به اهدافی که برشمردم متکی و پایبند است. این نیرو برای کارگران و کمونیستها گارد آزادی است  که سالها است به عنوان یک سنت تماما متمایز از سنت رایج ناسیونالیستی فعالیت دارد. گارد آزادی هم اکنون در شکل مسلح و غیر مسلح سازمان یافته است هرچند از نظر کمی و گسترش آن با ابعادی که نیاز جنبش ما را تامین کرده باشد هنوز فاصله زیادی داریم. با این حال ما نه در گذشته و نه اکنون سیاست “فعالیت نظامی” به معنای تعرض نظامی به نیروهای رژیم در دستور واحدهای گارد آزادی قرار نداده ایم  اما دفاع از خود را برای آنها به رسمیت شناخته ایم. علل اینکه ما “فعالیت مسلحانه “را در دستور گارد قرار نمیدهیم. به تناسب قوا نگاه میکنیم ، به رابطه این کار با مبارزات جاری نگاه میکنیم  به این بر میگردد که در این دوره شکل مسلحانه را به نفع گسترش مبارزه مردم ندانسته و نمیدانیم. فکر میکنم با وجود هر درجه از قلدری و نظامی کردن جامعه از طرف رژیم نباید تا جائی که ممکن است دست به نوعی ازاقدامات مسلحانه  زد که “بهانه” دست رژیم داده شود و فضا را نظامی تر کند. جدا از این جنبه فنی و نظامی قضیه، گارد آزادی  اساسا به یک مجموعه فعالیت سیاسی استوار است که گسترش و “مطرح” کردن خود را نیز از این مسیر تامین خواهد کرد.از جمله: متحد کردن مردم برعلیه رژیم و هر دو جناح آن و دیگر نیروهای همکار جمهوری اسلامی، شناسائی افراد شرور رژیم و ارسال آن برای ما، تشویق مردم به دوری از قومپرستی و زن ستیزی، هشدار به افرادی که با رژیم همکاری میکنند، بسیج جامعه بر علیه جنایت قتل ناموسی و سنگسار واعدام و تلاش برای ممانعت از اجرا آنها و بالاخره زمینه سازی برای گسترش خود در شکل مسلح و غیر مسلح  اهم  وظایف و فعالیتهای گارد آزادی در این دوره  میباشد. در محلات و در مراکز کار و تحصیل و همچنین در برخی مراکز نظامی رژیم این فعالیتها ادامه دارد، میتواند گسترش پیدا کند و با وصل شدن هر واحد جدید  به ما به شکل سازمانیافته به فعالیت خود ادامه خواهند داد. از اینرو در این مقطع گارد آزادی از طریق فعالیت نظامی به روند مبارزات جاری تاثیر گذار نیست بر عکس خود بخشی از آن مبارزه سیاسی و اجتماعی است و با فعالیتهایش به کل این روند در راستا تامین منافع و افق جنبش طبقاتی و سوسیالیستی تاثیر گذار است. کل این فعالیتها و همچنین فراهم کردن ملزومات مسلح کردن خود از طرف بخشی از واحدهای گارد به این هدف باید برسد که در پس تحولات آتی و در روند مبارزه برای سرنگونی انقلابی کلیت بساط حکومت اسلامی، طبقه کارگر و آزادیخواهان از بازوی مسلح و قدرتمند توده ای برخوردار خواهند بود که از امنیت و آزادی و قدرت کارگران و کمونیستها و کل جامعه حراست و دفاع خواهد کرد. اساس نقش پتانسل مسلحانه در روند مبارزه جامعه در این پروسه برجستگی پیدا میکند. نقش آن بالفعل نیست بالقوه است. موارد که گارد و رهبران کمونیست ابراز حضور علنی– سیاسی تبلیغی کرده اند دقیقا در راستا تقویت و گسترش این پروسه بوده و میباشد. بنا به ارزیابی ما از شرایط این دوره نه تنها “فعالیت مسلحانه” در دستور گارد آزادی نیست  بلکه  ابراز وجود علنی که به شکل سابق  از جانب تعدادی از واحدهای مسلح گارد صورت میگرفت تا اطلاع ثانوی اجرا نخواهد شد. گارد آزادی در همراهی با جنبشهای انقلابی از جمله طبقه کارگر، زنان آزادیخواه و جوانان مبارز با وظایف سیاسی که بر شمردم تلاش میکند فضای جامعه کردستان را به نفع کارگر و کمونیست و به زیان جمهوری اسلامی و جنبش سبز و قوم پرستی و سیاست همراهی احزاب قومی در همرای با بخشهای از رژیم بیش از  پیش تغییر دهد.

۲۰۱۰-۰۳´-۱۵

۲۴ اسفند ۸۸

http://hekmatist.com/011209salam.html