انقلاب انسانی یا “جبهه خلق” کمونیزم بورژوایی در جنبش سبز

ازشروع سیاست های جنبش سبز قبل از انتخابات و جنگ جناح های حکومتی بر سر قدرت و اعتراضات پسا انتخاباتی توده  مردم بر سر تقلب در انتخابات از ۲۲ خرداد تا ۲۲ بهمن فضای سیاسی ایران  دچار مسائل قابل توجهی در سطح احزاب اپزسیون داخل و خارج بوده  است .  ولی عملا همگی در یک جبهه قرار گرفتن  “اتحادی همانند جبهه ای خلقی متشکل از  چپهای مستقل  ، سازگارا ، موسوی ، مجاهدین، سلطنت طلبها، صانعی، ملی مذهبی ها، و رفسنجانی ، حزب کمونیست کارگری  را با بوجود آورد. هر کدام تحت هر عنوانی در این جبهه قرار گرفتند. این ظاهر مساله است

درست به همانگونه که کمونیست ها ی انقلابی طرفداران سرسخت اتحاد کارگران و انقلاب کارگری هستند ، به‌ همانگونه نیز سیاستهای این  جبهه خالقی را رد کردند، و می کند جبهه خلقی سیاست دیرینه ای سوسیال دمکراسی است که خواه در توافق رسمی و یا غیر رسمی یک هدف را دنبال میکنند. سوسیال دمکراسی ، مبنی بر اتحاد بین برژوازی لیبرال، یا ملی، یا ضد فاشیست ،  یا  اتحاد چپ پوپو لیست …. همه رنگین کمانی را تشکیل دادند که در زیر توپخانه جنبش سبز در صدد تحقق اهدافشان بودند.
تفاوتی اساسی بین جبهه مبارزه طبقاتی کارگران  با این جبهه خلق که توده مردم با همه اقشار و احزابشان در آن هستند.  جبهه  کارگری از طریق منطق طبقه کارگر علیه طبقه سرمایه دار تحریک میکند و باعث می شود مبارزه پرولتاریا علیه بورژوازی توسعه یافته  و حاد گردد ولی  جبهه خلق بالعکس از طریق سازش طبقاتی اش مبارزات کارگری را متوقف کرده و آب به‌ آسیاب این جبهه میریزد. اتحاد و سازش و یا همراهی احزاب چپ ایران با جنبش سبز چیزی غیر از این نبوده است.
  از دید گاه مبارزات طبقاتی ، ما کمونیست ها از جبهه واحد کارگری برای انقلاب سوسیالیستی پشتیبانی می کنیم ، و با ید علیه هر ائتلاف سیاسی با احزاب بورژوائی ، حتی احزاب جناح چپ بورژوازی ، که استقلال طبقاتی سیاسی پرولتاریا را به‌ خطر می اندازد ، مبارزه می کنیم.احزاب چپ دنباله رو این جنبش ها بزرگترین توهم را در میان کارگران به بورژوازی بوجود میاورند.
اشتباه است اگر تصور کنیم  اعتراضات توده میلیونی جنبش سبز برای تغییر دلخواه ساختار اجتماعی کافی است . برای آن که یک انقلاب واقعا جامعه و شرایط زندگی طبقه کارگر را دگرگون سازد ، باید در هر حرکت و مبارزه کارگران در رهبری توده ستم دیده در این جامعه سر مایه داری خواست طبقاتی ما برای زندگی بهتر و ازادی برای متشکل شدن و متحد شدن بیشترمان را ببینیم و دنبال کنیم.  جنبش سبز  جنبش بر علیه طبقه کارگر بود و همراهان چپ این جنبش، با نام کارگر و دفاع از کارگر، خود را در مقابل کارگران قرار دادند.
سرمایه داری را باید بر انداخت و جامعه جدید یعنی جامعه سوسیالیستی را به وجود آورد . هنگامی که طبقه کارگر اتحاد نداشته باشد و سازماندهی نشده باشد انقلابات توده ای کما بیش به تجدید تولید شرایطی منتهی می شود که ‌هدف برانداختن آن بود.شرایط مادی لازم برای برای ساختن یک انقلاب سوسیالیستی در ایران وجود دارد،  ولی وجود شرایط مادی لازم برای انجام این انقلاب به‌ خودی خود برای پیروزی کافی نیست . انقلاب سوسیالیستی بر عکس تمام انقلابات اجتماعی گذشته  کوشش آگاهانه و سنجیده را از سوی طبقه انقلابی، یعنی پرولتاریا را طلب می کند.
اگر به انقلابات کارگری سده گذشته نگاهی بندازیم از انقلاب در روسیه ، مجارستان ، چکسلواکی ، بلغارستان ، لهستان ، ‌غیره … آن وقت کاملا متوجه می شویم که این انقلابات با سازماندهی دقیق احزاب کمونیستی صورت گرفته است.هیچ کدام اینها بر اثر جنگ جناح های طبقه حاکم بر سر قدرت صورت نگرفته است. فقط توهم شلوغی خیابان و خون کف خیابان به هیچ عنوان نتوانسته آنها را به اهدافشان برساند،  انقلاب سوسیالیستی بدون سازماندهی و حضور طبقه کارگر که در هر تحول و اعتراضی برای خود به میدان بیاید، و در هر گام خود را متحد تر و توده های برابری طلب را همراه کند و قدرتمند تر شود، توهمی است که‌ احزاب چپ خلقی یا کمونیزم بورژوائی دارند.
حزب کمونیست کارگری در دوره ۹ ماه گذشته از نمایندگان این کمونیزم بورژوایی در ایرن بود که نمونه برجسته این توهم آفرینی برای هر کارگری بود که به انها چشم امیدی دوخته بود. این حزب هر جنبش با هر جنسی را انقلاب  و یا در شکل متکامل و بورژوایی آن  انقلاب انسانی می نامد . این جریان و جریانات شبیه به این توهم کشنده برای کمونیستها و طبقه کارگر دامن زدند که بدون سازماندهی و حضور طبقه کارگر و صف آگاه و متحدش می شود هر تحول و یا هر انقلابی را به نفع آزادی و  انقلاب  سوسیالیستی پیش برد.   احزاب چپ سبز گشته با شر کت در این جنبش و اعتراضات تحت هژمونی سبز می خواستند مسیر جنبش را تغییر بدهند ولی این جنبش سبز بود که مسیر انها را تعیین کرد  و از ۱۳ آبان ، نماز جمعه  ، عاشورای میر حسینی ، ۲۲ بهمن …. سر در آوردند و با شکست اسب چوبی تروا خالی از سرباز موسوی در استیصال فراخوان انقلاب انسانی گیر کرده اند . انچه در لوای این حزب میگذرد نا امیدی توجیه دروغ های بزرگ  و فحاشی به رهبری حزب حکمتیست است که مسیر کارگران کمونیست و حزب انقلاب سوسیالیستی در هر تحول را یکبار دیگر و با سختی بسیاری در این کارزار بزرگ بدوش کشید. این را باید به خود آگاهی کارگران کمونیست و همه کمونیستها و ازادیخواهان تبدیل کرد.