اتفاق قشنگ

دوباره قرار گذاشتم که شب را جا بگذارم

و با احتیاط در خانه ها را بزنم

حواست به دمیدن سپیده باشد

اگر کسی را دیدی که پشت در

گل و پرنده و باران را از خواب بیدار کرده

خیالت راحت باشد که یخ ها دیگر آب شده اند

و این هوای تمیز بهار است

که منتظر است تو آغوشت را بگشائی 

بیا دوباره کنار رودخانه قرار بگذاریم

و به ماهی های جوان خبر بدهیم

که دوست داشتن دیگر قدغن نیست 

ببین چه اتفاق قشنگی افتاده

صدای بندر آزاد در آمده است

مسافران تو منتظرند که از موج ها پیاده شوند

نمای شعله های آتش چنان بلند شده است

که آفتاب را در خیابان ها دست به دست می چرخانند

و دیگر هیچ کس نمی ترسد که تاریکی به همسایه اش نهیب بزند

بیا دوباره در این محله شلوغ کنیم

و ابر سیاهی را که ما را می ترساند با دست کنار بزنیم

ببین چه اتفاق قشنگی دارد می افتد

بهار می خواهد تو را سوار ستاره کند . 

اسفند ۱۳۸۸